eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی پیر مرد گفت : ازکجا معلوم فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت. مردم گفتند: چقدر خوش شانسی پیرمرد گفت: از کجا معلوم پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست. مردم گفتند: چقدر بدشانسی پیرمرد گفت از کجا معلوم فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود. مردم گفتند : چقدر خوش شانسی پیرمرد گفت : از کجا معلوم زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد. از کجا معلوم؟ ☘🌸 @kodak_novjavan1399
🌷 داستان حضرت یونس 🌷 🌷🌷 قسمت سوم 🌷🌷 🌟 حضرت یونس تا ماهی را دید 🌟 از ترسش به عقب کشتی رفت 🌟 و ماهی بزرگ نیز ، 🌟 به دنبال او به عقب کشتی رفت 🌟 سرنشینان کشتی متوجه شدند 🌟 که این ماهی بزرگ قصد حمله ندارد 🌟 فقط یک نفر را به عنوان غذا می خواهد . 🌟 بنابراین همه تصمیم گرفتند 🌟 تا قرعه کشی نمایند . 🌟 و قرعه به نام هر کسی بیفتد 🌟 او را به دریا بیندازند . 🌟 آن ها قرعه کشی کردند . 🌟 و قرعه به نام حضرت یونس افتاد . 🌟 مردم ، تیپ و ظاهر یونس را که دیدند 🌟 فهمیدند که او با دیگران فرق دارد 🌟 او ، آدم پاک و دانشمند و با خدایی هست 🌟 به خاطر همین ؛ 🌟 یک بار دیگر قرعه کشی کردند . 🌟 اما باز قرعه به نام حضرت یونس درآمد 🌟 و سه باره قرعه انداختند 🌟 و هر سه بار ، قرعه به اسم یونس در آمد 🌟 در نتیجه تصمیم گرفتند 🌟 که یونس را درون دریا بیندازند . 🌟 ماهی بزرگ نیز به سرعت یونس را بلعید 🌟 و به اعماق دریا برگشت . 🌟 خدا نیز به ماهی بزرگ الهام کرد ؛ 🌟 تا به یونس آسیبی نرساند . 🌟 حضرت یونس ، 🌟 چند روزی که در شکم ماهی بود 🌟 خیلی به کارهاش فکر کرد . 🌟 و با خود می گفت 🌟 که چرا من تو شکم ماهی ام 🌟 چه گناهی کردم که باید مجازات شوم 🌟 فکر کرد و فکر کرد 🌟 تا اینکه متوجه اشتباه خود شد . 🌟 حضرت یونس ، نباید بدون اجازه خدا ، 🌟 از شهر تبلیغی خودش خارج می شد . @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎨 #رنگ_آمیزی #نقاشی👆👆 🕊🌹 #هفته_بسیج 🌷#ما_همه_بسیجی_هستیم🌷 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ داستانی کوتاه و جالب از (ع) 🔵حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با جمعی در جائی نشسته بود، مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت، حضرت عیسی علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست، 😳ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند. او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود: هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیه السلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟🤔 گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.🙏🙏 حضرت علیه السلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود. 📚تفسیر نمونه، ج 3، ص 223 🍀مَـنـازِلُ الآخِـرَة🍀 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🍃 🌼🍃 @kodak_novjavan1399
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۸ 🌷 🇮🇷 جاوید ، با سخنان زیبا و پر از امیدش ، 🇮🇷 و با دادن وعده های امیدوار کننده ، 🇮🇷 دل مردم را شاد نمود . 🇮🇷 و مردم را نسبت به آینده ؛ 🇮🇷 و اصلاح امور به دست جاوید ، امیدوارتر کرد 🇮🇷 نواب نیز ، به فکر عمیقی فرو رفته بود . 🇮🇷 مردم ، بدون اینکه نظر نواب را بدانند ؛ 🇮🇷 از قصر بیرون رفتند . 🇮🇷 و به خانه های خود برگشتند . 🇮🇷 فقط نواب و حسن و مرتضی ، 🇮🇷 وسط قصر ایستاده ماندند . 🇮🇷 نواب ، همچنان به جاوید خیره شده بود . 🇮🇷 جاوید نیز تبسمی کرد ؛ 🇮🇷 و به حرم سرای خود برگشت . 🇮🇷 نواب ، بچه ای فهمیده و با بصیرت بود . 🇮🇷 و هیچ وقت فریب حرف ها ، 🇮🇷 و فریب وعده های کسی را نمی خورد . 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 در لابلای حرف های جاوید ، 🇮🇷 بوی خون و آتش و خطر ، احساس می کرد . 🇮🇷 و آرام با خود می گفت : 🌸 اگر جاوید ، پدر خود را نمی کشت ؛ 🌸 اگر جاوید از حرم سرایش بیرون نمی آمد ؛ 🌸 اگر ابراز شرمندگی نمی کرد ؛ 🌸 اگر آن حرف ها را به مردم نمی زد ؛ 🌸 الآن باید کاخ شاهنشاه ، 🌸 مثل سازمان ساواک ، 🌸 در دست مردم انقلابی می افتاد . 🌸 اگر فیلم بازی های جاوید ؛ 🌸 و ساده لوحی و بی بصیرتی مردم نبود ، 🌸 همه زمین ها ، کاخ های شاهنشاه ، 🌸 طلا و جواهرات و انبارها و... 🌸 به نفع مردم ، مصادره می شد . 🌸 اما متاسفانه مردم ، 🌸 جادوی اشک های جاوید شدند ؛ 🌸 و از تمام حقوقشان ، دست کشیدند . 🌸 و خون دل خوردن ها ، تحریم ها ؛ 🌸 و ظلم ها و شکنجه ها را فراموش کردند . 🌸 و همه زحمات و تلاششان برای انقلاب را ، 🌸 بر باد داده و نابود کردند . 🇮🇷 حسن به نواب گفت : 🌟 بیا بریم برادر 🌟 اینجا دیگر جای ما نیست . 🇮🇷 نواب همچنان به جاوید خیره شده بود 🇮🇷 جاوید نیز ، وارد دربار شد . 🇮🇷 نمایندگان آمریکا و اسرائیل ، 🇮🇷 به افتخار پیروزی جاوید ، دست زدند . 🇮🇷 مردم بعد از نماز ، در مسجد ، جشن پیروزی گرفتند . اما نواب بسیار ناراحت بود . که چرا نتوانست جلوی دروغ ها و عوام فریبی جاوید را بگیرد . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
پیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت، پیرمرد هرگزنمی پذیرفت. شبی پیر زن آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند . اما صبح پیرمرد دیگر هرگز بیدار نشد و آن صدای ضبط شد لالایی هرشب پیرزن شد ... قدر لحظات هر چند سخت کنار هم بودن را بدانیم . @kodak_novjavan1399
#حرف‌قشنگ برای علاقه مند شدن به خدا چه کنیم؟🍁 برای اینکه بتوانیم دل را از علاقه به خدا پر کنیم اول باید دل را از علاقه به خیلی چیزا خالی کنیم. دل کندن از دنیا سخت است، ولی پس از آن دل بستن به خدا خیلی آسان است... تا دل بریدن از دنیا را شروع کنی ؛ خدا هم دلبری را آغاز می کند ... #استاد‌پناهیان 🌱 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 ‌شهـــید حاج حمید مختاربند: 🌱ولایت مانند ستونی است که همیشه و در همه‌ بحران‌ها و مسائل پیش رو باید به او اقتدا کنیم و اگر در اقتدا به ولایت شک کردیم، همان کاری را انجام داده‌ایم که دشمن می‌خواهد و ایجاد شک و شبهه یعنی برانداختن تیرک خیمه‌ جمهوری اسلامی. @kodak_novjavan1399
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۹ 🌷 🇮🇷 مبارزات نواب به ثمر نشست . 🇮🇷 نزدیک بود 🇮🇷 که حکومت شاهنشاه سرنگون شود . 🇮🇷 که جاوید شاه ، پسر شاهنشاه ، 🇮🇷 با کمک آمریکایی ها ، 🇮🇷 بعد از کشتن شاهنشاه ، 🇮🇷 بر منصب حکومت نشست . 🇮🇷 و با چرب زبانی اش ، با مردم همدردی کرد 🇮🇷 و به آنها قول داد 🇮🇷 تا وضعیت معیشتی آنان را ، بهبود بخشد . 🇮🇷 جاوید شاه با این کارش ، 🇮🇷 مردم را از ادامه مبارزه و انقلاب ، 🇮🇷 منصرف کرد . 🇮🇷 از آنطرف هم دروازه زمین به فضا آماده شد . 🇮🇷 و فضائیان ، یکی یکی وارد زمین شدند . 🇮🇷 و هر کدام سلاح و قطعاتی به همراه داشتند . 🇮🇷 و با آن قطعات ، 🇮🇷 چند سفینه و تعداد زیادی سلاح ، 🇮🇷 از نوع فوق پیشرفته آماده کردند . 🇮🇷 و به طرف ایران حرکت کردند . 🇮🇷 آمریکایی ها ، از آمدن فضایی ها ، 🇮🇷 خیلی ذوق زده و خوشحال بودند . 🇮🇷 و امیدوار بودند که با کمک آنها ، 🇮🇷 بتوانند همه کشورها را استعمار کنند . 🇮🇷 و بر همه جهان ، حکمرانی کنند . 🇮🇷 اما ناگیتان ، پس از ورود به قصر ، 🇮🇷 اولین کاری که کرد ، 🇮🇷 به دوستان فضائی اش دستور داد ؛ 🇮🇷 تا آمریکایی ها را بکشند . 🇮🇷 چینپوی فضایی ، حلقات لیزری پرتاب کرد 🇮🇷 و با آنها ، آمریکائی ها و انگلیسی ها را ، 🇮🇷 شقه شقه و نابود کرد . 🇮🇷 سپس ناگیتان رویش را ، 🇮🇷 به طرف جاوید شاه کرد و گفت : 🔥 از امروز ایران مال ماست . 🔥 من پادشاه ایران هستم . 🔥 ولی شما می تونی به صورت ظاهری ، 🔥 به پادشاهی خودت ادامه بدی . 🔥 حالا می خوای با ما باشی ، 🔥 یا می خوای بمیری ؟! 🇮🇷 جاویدشاه کمی مکث کرد و گفت : ☀️ من نمی خوام بمیرم ؛ ☀️ با من و خانواده ام ، کاری نداشته باشید . 🇮🇷 ناگیتان به جاوید شاه و جنیان گفت : 🔥 خب پس برید برای یک جنگ حسابی ، 🔥 خودتونو آماده کنید . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
بنده خدایی برای خود خانه ‌ای ساخت و ازخانه قول گرفت تا وقتی زنده است به او باشد وبر سرش خراب نشود و قبل از هـر اتفاقی وی را آگاه کند مدتی از ساخت خانه گذشت یک ترک در دیوار ایجاد شد . مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند. بعد ازمدتی جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد و باز هم مـرد با گچ ترک را پوشاند این اتفاق چندین باربرای خانه مرد تکرار شد. روزی ناگهان فروریخت. مرد با سرزنش قولی که گرفته بود رابه خانه یادآوری کرد خـانه گـفت هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقـبت نشنیدن هشدارها هر کدام از ما شاهد مرگ خیلی‌ها بودیم، از آشنایان گرفته تا غـریبه ، گاهی تابوت اونها رو هم تا خانه ابدی حمل کرده ایم، گاهی در این مراسم ها تصمیم می‌گیریم آدم خوبی باشیم ، حق این و آن را ضایع نکنیم، به کسی تهمت نزنیم ، مال و منال و پست و و مدیریت رو برا همین دنیا بگذاریم و با یک لباس ساده به خاک بریم ... عمرمون داره میره رفیقم 📚 نکته های ناب کـوتاه @kodak_novjavan1399