379K
تآ وقتے بࢪاے عـشق وقت ندآشتـھ باشے عـشق میآد
امـا تو شورھ زاࢪ تلف میشھ
#عرفھآخرینفࢪصتاست!
🎧#استآدشجاعے
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
•
.
عرفـھ،طلیعـھیمحرماست ؛
وتاغروبِعرفـھ،فرصتطلوعداریـم
طلوعـےازجنسِحسین؏ :)💔
کـھدیگرحتـےدرگودالِقتلگاههمرنگ
غروبندیدوخورشیدنیزههآشد !
#حـآجحسینیکتـٰآ '
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست
#پیــگـردقانــونــیدارد
پارت بیستم
+ هانیه :
خیلی درگیر و پیگیر اتفاقات کتاب بودم🌱"
نوشته بود ✍:
قبل از انقلاب با ابراهیم به جایی میرفتیم. حوالی میدان خراسان از داخل پیادهرو با سرعت در حرکت بودیم.
یکباره ابراهیم سرعت را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟! همینطور که آرام حرکت میکرد، به جلوی من اشاره کرد و
گفت: «یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم!» من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد.…👀
یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که بهخاطر معلولیت، پایش را روی زمین میکشید و آرام میرفت. ابراهیم گفت: «اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش میسوزد که نمیتواند مثل ما راه برود. کمی آهسته راه برویم تا او ناراحت نشود.»
با خودم گفتم :
من چقدر دنبال این بودم که از همه جلوتر باشم همه حسرت منو بخورن
ولی ببین …
حتی به معلول هاهم توجه میکرد
واقعا حوصله میخواست
به ثانیه نکشید دوباره با خودم گفتم :
مگه تو به فالوور ها و پسرهای خیابون توجه نمیکنی !؟
حوصله داریم تا حوصله‼️
به خوندن ادامه دادم…
و بار دیگر یک خاطره قلمبه سلمبه✋🏻
هر صفحه از کتاب حکم یک تانک را داشت
با هر جمله یک تیر میخورد به افکارم و برجی که از خودم ساخته بودم میریخت🤦♀
همین موضوع هم کلافه ام کرده بود
از طرفی دلم نمیامد کتاب را کنار بزارم
یک جای دیگه از کتاب خواندم که
ابراهیم باشگاه میرفته
وقتی میبینه چند نفر دنبالش افتادن
تغییر تیپ میده😳💔
حتما این ابراهیم خیلی جذاب بوده که دنبالش راه افتادند اخه برای چی لباساشو تغییر داد!؟
برای ماها افتخار بود که کسی دنبالمون راه بیفته و برای ابراهیم ننگ بود😦"
توی فکرم این پیام منظم بالا میومد...
( هانیه تو به خاطر اینکه بهت توجه کنند به خاطر اینکه کنار دوستات کم نیاری با خودت اینکارو کردی و ابراهیم احتیاجی به محبت و توجه نداشت
ابراهیم یک هدف داشت
و این هدف یک علامت سوال است که اخر کتاب معلوم میشود حتما😤!)
یادمه هروقت معلم دینیمون میگفت :
باید از ائمه الگو بگیریم ، مسخره اش میکردم و میگفتم خودتم میگی امام یعنی مقامشون بالاست ما حتی نمیتونیم به گرد پاشون برسیم
اما…
نویسنده ✍ : #الفنـور_هانیهبانــو
اگـھبچـھحزباللھـےهستید،
امابانشـٰآطنیستید . . .
درحزباللھـےبودنتانتجدیدنظر
بفرمآیید!😐🙅🏻♂♥
عیدقربآنیعنـےهرچـھغیرتورادرنفس
خویشذبحکردن..
عیدقربانیعنـےتمامهستـےامبـھقربانطُ..
عیدقربانیعنـےآمادهکردنخویشبرای
یاریوظھورتُ!🙂
عیدقربانیعنـے#اللھمعجللولیڪالفرج'
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
!♥
•
.
عیدقرباناست،قربانےخودراذبحکن
مثلابراهیم،اسماعیلخـودراذبحکن
ایتوکہداریهمچوندیگراندوستشھید
مثلابراهیمهآدینَفسخودراذبحکن😉♥
#عیدوکممبروڪ'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
هدایت شده از «محضرخدا»
https://harfeto.timefriend.net/16268639261485
یکمصحبتکنیم؟!(:😉🌱
لینڪجدیده'
440.3K
عـید قࢪباݩ
عـید پیࢪوزے
هࢪچے « خـدا بخوآد »
بࢪ هࢪچے « دݪـم میخـوآد »:)
🎧#مقاممعـظمدلـبࢪے
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم🙂♥️
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده😄❗️
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست🙅🏻♂
#پیــگـردقانــونــیدارد🚶🏿♂‼️
#پارت_بیست_و_یکم🙋🏻♂🔥
- هانیه :
اما ابراهیم که مثل خودمان انسان معمولی بود
نه امامی که مقامش بالا باشد🤔!؟
اصلا یک حسی میگفت که هانیه باید روی این ابراهیم را کم بکنی . . .
چطور ابراهیم توانسته توهم میتوانی
یک جور رقابت بود بین من و ابراهیم!
خب من خیلی تلاش میکردم مثل بازیگر ها و خواننده های داخلی و خارجی رفتار بکنم😀
حالا هم میخواستم امتحان بکنم
ببینم میشود مثل ابراهیم رفتار کرد یانه😎!
داش ابرام من اومدم که شکستت بدم…
((یک روز هم کتاب من چاپ میشه ))
مثل تو که کتابت با اسم و عکس خودت چاپ شد😌✌️🏼
و اینبار برای رقابت با ابراهیم با آتش تندتری شروع به خواندن کتاب کردم
و اما باز یک خاطره و یک شلیک به افکارم …
به اقرار تمام دوستانش در اوج تواضع بود. با آن بدن قوی اما هیچ کس از ابراهیم غرور و تکبر ندید. . . 🌱
بارها دیده بودیم که برای حل مشکل یک فرد ناشناس، چقدر وقت میگذاشت(:
یک پیرمرد در محله ابراهیم بود که وضع مالی خوبی نداشت. ابراهیم برای کمک، از او جنس میخرید.وقتی دید چند وقتی پیدایش نیست، کل محل را گشت تا پیدایش کرد و مرتب به او کمک میکرد. آری این نصیحت لقمان در قرآن خیلی حرفها دارد🤭
«(پسرم!) با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و با تکبر و غرور بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد.»
[لقمان،۱۸]
با خودم گفتم وای به حالت هانیه
تو به خاطر اینکه لباست شیک تر بود
دوستانت بیشتر بود
آرایشت بیشتر بود چقدر مغرور شده بودی😰
ابراهیم چقدر سخت میگرفت …
همون لحظه به خودم جواب دادم !
+ نه به خودش سخت نمیگرفت شما زیادی تنبل تشریف داری
بعدها به این نتیجه رسیدم که بله!
بعضی ها جوری زندگی میکنند که انگار آمدند خانه خاله😒
اینجا دنیاست و برای انجام وظایف گرد هم جمع شدیم💙
لحظه به لحظه تشنه تر میشدم
خیلی دلم میخواست بتوانم ثابت بکنم من هم میتوانم مثل ابراهیم باشم🚶♀
باید …
نویسنده✍🏿:#الفنــور_هانیهبانــو :)🌱
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
#زیارت_نامه_شهدا🌸🍯'
"بـسماللهالࢪحمنالࢪحـیم"
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
#شادیروحشھداصلوات🌱'!
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
•°💜📿'
مَنهمـآنَم . . .
کـھتویـےازهمـھعالـمجآنَش :)♥
#سلامعزیزبرادرم😻
#سلامعلۍابراهیـم🌻
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
•
.
وقتـےیِچیززیبـآتویکسـےدیدی،
حتمابھشبگو ،
شایدواسـھتویِثانیـھطولبکشـھ ،
امابرایاونمیتونـھیِعمرباقـےبمونھ😀
قسمتهآیزیبـٰایهمدیگـھرودیدن
هنرمحسوبمیشـھ ،
ایرادوضعفروکھهمـھمیگیرن!😉🙅🏻♂
#حالخوببـھدیگرانمنتقلکنیم '
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درجوارعلـےابنموسـےالرضـٰآ
بـھیادهمـھبروبچعلمدارکمیل':)💔
وترالموتور
بسیجیونمبـٰآرز
محبوبِمَن
الحـٰان
سپاهیانحسین³¹³
سنگرشھدا
مجنونثاراللـھ؏جانا
مھـٰاد
جزیرهمجنون
شھیدجھادمغنیـھ
بروبچسپاهیانزهرا
جـٰامانده
شھیداحمدمھنـھ
پوتینهایخاکۍ
و . . . بودیم🌱'!
@Komeil3 |علمدارکمیل
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
درجوارعلـےابنموسـےالرضـٰآ بـھیادهمـھبروبچعلمدارکمیل':)💔 وترالموتور بسیجیونمبـٰآرز محبوبِمَن
•
.
هـرگزنمیردآنکھدلشجلدمشھداست ،
حتـےاگرکـھبالوپرشراجداکنند..:)💔
#امامرضـٰآیمَن'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
(:♥'
🍃♥
•
•
•|💚روایتۍازطُ💚|•
•
•
دو روز قبل بود که تماس گرفتند. از اصفهان بودند و گفتند یک نفر از بستگان ما ماجرای عجیبی با ابراهیم هادی دارد. شماره را گرفتم و تماس برقرار شد. ماجرای زیبا و عجیبی شنیدم: من تکنسین پرواز بالگرد در هوانیروز اصفهان هستم. دو سال قبل با خانواده راهی سفر مشهد شدم. هنوز خیلی از اصفهان دور نشده بودیم که یک سانحه شدید رانندگی رخ داد.ضربه شدیدی به سینه و به مهره های کمر من وارد شد.مرا سریع به بیمارستان ایت الله کاشانی اصفهان رساندند. یک روز بعد پزشک معالج من به خانواده گفت: بدون تعارف میگویم که بروید لباس های مشکی تان را آماده کنید. ایشان زنده نمی ماند. او بی هوش است. یکی از دنده هایش شکسته و داخل ریه فرو رفته. نخاع او قطع شده و از کمر به پایین هیچگونه حسی ندارد. هوشیاری او بسیار پایین است و اگر دستگاه ها را قطع کنیم از دنیا خواهد رفت.خانواده بسیار ناراحت شدند. صدای گریه و زاری بلند شد. اما هیچ کاری از دست کسی بر نمی آمد.اما دخترم . . .🚶🏿♂❗️
#ادامـھدارد..
#نشرشھیدابراهیمهـٰآدی📚'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم🙂♥️
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده😄❗️
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست🙅🏻♂
#پیــگـردقانــونــیدارد🚶🏿♂‼️
#پارت_بیست_و_دوم🙋🏻♂🔥
- هانیه :
توی فکر بودم …
باورم نمیشد کتاب تمام شده بود و ابراهیم شهید شد (:
دلم میخواست برم یقه نویسنده اشو بگیرم و بگویم چرا تمام شد ...!؟
یعنی این ابراهیم واقعا شهیدشده بود؟!
یعنی سرباز فراری نبوده !؟
مو به تنم سیخ میشدوقتی از ماجرای کانال کمیل باخبر شدم…
واقعا ابراهیم با اون همه قیمت و آپشن رفت که چی؟!
حالا فهمیدم ابراهیم هدف داشت دقیقا قسمت مجهول ذهنم ، معلوم شده بود
بالاخره هر مجهولی یک معلومی دارد
هدفش حتی لایک گرفتن و بالارفتن فالوور نبوده
پس چی؟
هدفش چی بوده
خودم را گذاشتم جای خانواده اش ، من که نمیتوانم از یک لاک بگذرم
و آنها از فرزندشون گذشته بودند'
یکم حالم گرفته شده بود
خصوصا وقتی که ابراهیم شهید شده بود!
چطور توانسته بود!؟
نمیدانم چرا اما یک لحظه یاد رفیقایش افتادم
یاد اینکه باشگاه میرفت
و…
چطور گذشت!؟؟
گوشیم را برداشتم و اسمش را سرچ کردم
- ابراهیـم هادی-
همینطور عکس هایی از ایشون بالا میومد تا اینکه یک عکس نوشته توجه ام را جلب کرد…
همون داستان بود
همون که چند نفر دنبال ابراهیم میروند و او تعویض لباس میکند
این را یک جای کتاب خوانده بودم اما حکمتی داشت که این خاطره را چند جای دیگر بازهم دیدم…!
عجیب تر اینکه یاد ساشا افتادم…
لحظه به لحظه از فلان دستگاه
فلان برنامه باشگاهش استوری میزاشت
و ابراهیم چقدر با ساشا فرق داشت✋🏻
ساشا چقدر دوست داشت همه نگاهش بکنند و از قصد لباس های جذب میپوشید
و ابراهیم……
اون شب رسما شب خوبی نبود
من چند سال بود تاالان داشتم با این افکار زندگی میکردم و حالا وقت خرید کتاب کمک درسی برایکنکور
سلام بر ابراهیم را خریده بودم و همه استدلال های ذهنم بهم ریخته بود
میگفت که اسم کتاب از قرآن در اومده!
سلام علی ابراهیم(:
دروغ بود✋🏻
رفتم از مامانم قرآن گرفتم بیچاره تعجب کرده بود
سوره و آیه رو آوردم…
نه... درست بود🌿 سلام علی ابراهیم ،سلام بر ابراهیم(:
نویسنده✍🏿:#الفنــور_هانیهبانــو :)🌱
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
هدایت شده از بھروایتِ۱۳۵ :)
گاندو۲
هماکنون
شبکه سه
قسمت اول
+گاندوبرگشت:)🖐🏻