eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.3هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
18 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 لباسی از نور بر تن امام زمان علیه‌السلام... 🌕 آقا امام رضا علیه‌السلام فرمودند:   «عَلَیهِ جُيُوبُ اَلنُّورِ يَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ ضِيَاءِ اَلْقُدْسِ» و بر تن او (مهدی علیه‌السلام) لباس‌هایی از نور می‌باشد که از پرتو قدس روشنایی می گیرد. 📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۱۸۰ 📗کمال الدين، ج ۲، ص ۳۷۰ 📗الإمامة و التبصرة ج ۱، ص ۱۱۴ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊
⚠️گرگ هایی که به سر شوق دریدن دارند پشت این موی پریشان شده پنهان شده اند یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَالأَقْدامِ﴾ (الرحمن: ۴۱) (مجرمان از چهره هاشان شناخته گردند. پس، از (موی) پیشانی وپاها گرفته میشوند). فتنه های آخرالزمان آیه گرافی جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ بیدار شدن انسان توسط فرشتگان در نیمه شب 💠آیت الله بهجت(رہ) : 🔸شب که انسان می خوابد، ملائکه موکل بر انسان، او را برای نماز بیدار می کنند.و بعد چون انسان اعتنا نمی کندو دوباره می خوابد باز او را بیدار می کنند.دوباره می خوابد، باز او را بیدار می کنند… 🔸این بیداری ها تصادفی و از روی اتفاق نیست، بلکه بیداریهای ملکوتی است که به وسیله فرشتگان انجام می گیرد. 🔸اگر انسان استفاده کرد و برخاست، آنها تقویت و تایید می کنند و روحانیت‌می دهند. وگرنه متأثر می شوند و کسل برمی گردند. 🔸اگر از خواب برخاستید آن ملائکه را که نمی بینید، اقلاً به آنها سلام کنید و تشکر نمایید! 📚در خلوت عارفان
🏴 حضرت معصومه سلام الله علیها همه را شفاعت می‌کنند 🔹علامه مصباح یزدی (ره): من مکرر این تعبیر را از مرحوم آیت‌ الله بهجت رضوان‌الله علیه شنیدم؛ ایشان بعضی از مطالب را یک مقداری با ابهام می‌گفتند که اشخاص و ابطال قضیه درست شناخته نشوند، مصلحت می‌دانست می‌فرمودند، سؤال شد، چه کسی سؤال کرد نمی‌فرمودند که چه کسی هست، از چه کسی سؤال کرد، آن را هم نمی‌فرمودند؛ سؤال شد که حضرت معصومه سلام‌الله علیها فقط برای مردم قم شفاعت می‌کنند یا برای همه مسلمان‌ها؟ جواب دادند برای مردم قم میرزای قمی کافی است، حضرت معصومه برای همه شفاعت می‌کنند. گوینده‌ای می‌گفت اگر ما شیعیان برکات این قبر مطهر و این مزار شریف را می دانستیم و درست درک می‌کردیم شاید اطراف صحن حضرت معصومه الان یک خندقی شده بود از بس از خاک این اطراف برای تبرک بر می‌داشتند منتها آن طوری که باید و شاید ما معرفت نداریم که در کجا زندگی می‌کنیم. 📚بیانات علامه مصباح در جمع خادمان حرم امام رضا (ع)
🔴 آقای ! مماشت بس است!!! وحوش آشوبگر بیش از 60 تن از حافظان امنیت و مردم عادی را سرشان را بریدند آتششان زدند چاقو زدند عربا عربا کردند بسیاری حتی فیلم جنایتشان پخش شده، قاتلان دستگیر شدند اما چند نفر اعدام شدن؟ بس کنید مماشات را چه زمانی باید قاتلان و محاربان مسلح را اعدام کنید؟ درست وسط آشوب .. که هزینه محاربه و آشوبگری بالا رود یا وقتی آبها از آسیاب افتاد و قصاص هر کدام از این جنایتکاران، یک هزینه جدید برای نظام شود؟! مماشات را بس کنید.. قاتلان و محاربان را در مقابل مردم اعدام کنید.. با پیوست رسانه ای قدرتمند. این کمترین خواسته مردم برای بازگشت امنیت است
ڪوچہ‌ احساس
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ #بےدل ♥ به قلم #ر_مرادی #فصل_دوم * پایانِ یک آغاز * #قسمت_صد_و_سی_و_دوم س
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ ♥ به قلم * پایانِ یک آغاز * پنج‌شنبه بود. هوا سرد ولی آفتابی. خسته از شلوغی‌های روزمره‌، دلش می‌خواست یک روز برای خودش باشد. برای همین مرخصی گرفته بود. می‌خواست کمی درس بخواند. سری هم به طاها بزند. شب قبل توی خواب، فقط نگاهش کرده بود بدون اینکه کلامی حرف بزند‌. حق داشت. خیلی وقت می‌شد که سر مزارش نرفته بود. پتو را کنار‌ زد. سروصدایی نمی‌آمد. کش‌وقوسی به بدنش داد و از جا برخاست. چرخی در خانه زد. از حاج‌حسین خبری نبود. به آشپزخانه رفت. فکر کرد توی هوای به این سردی آش می‌چسبد‌. کابینت‌ها را یکی‌یکی وارسی کرد. همه‌چیز داشت. می‌توانست سر مزار هم ببرد. طاها عاشق آش بود. با این فکر، همه وسایل را آماده کرد و دست به کار شد. وقتی بوی پیازداغ توی خانه پیچید، ناخودآگاه یادش افتاد به حبیب. نمی‌دانست چرا هربار بوی پیازداغ و نعنا به مشامش می‌خورد یاد او می‌افتاد. پیازها را هم زد و رویشان زردچوبه پاشید. گلرخ گفته بود: " چن وقتیه از آقای دکتر خبری نیست‌؟ نیومده بیمارستان‌! " تکتم شانه‌ای بالا انداخته بود." حتماً باز سمیناری چیزی داشته! " سمینار نداشت. حبیب رفته بود کربلا. یکهویی. به اصرار روح‌انگیز. گلرخ وقتی فهمیده بود به اولین نفری که خبر داده بود، تکتم بود. کفگیر را کشید توی پیازها. زنگ زده بود برای خداحافظی. دلش گرفت وقتی التماس دعا گقته بود و او با لحنی غمگین گفته بود:" محتاجم به دعا." حوصله نداشت نعنا را جدا سرخ کند. همه را روی پیازها پاشید و شعله را خاموش کرد. وقتی کارش تمام شد، رفت سراغ موبایلش. لیست تماس‌ها را چک کرد. خبری نبود. منتظر بود هامون‌‌ زنگ‌ بزند؟ صفحه را بست و پیام‌هایش را باز کرد. نوشت:" سلام‌! کجایی؟!" ولی بلافاصله پاکش کرد. یک هفته‌ای می‌شد که از هامون خبر نداشت. از همان روز که دعوتش کرده بود با هم و با آن رفیقش که می‌گفت از ترکیه آمده، بیرون بروند و او نرفته بود. کار داشت خب. موبایل را روی تخت انداخت و به آشپزخانه برگشت. دلش می‌خواست با کسی حرف بزند. عاطفه نبود. رفته بود اصفهان. مادربزرگش فوت کرده بود. پوفی کشید و به پیشخوان تکیه داد. باید خودش را مشغول می‌کرد تا کمتر فکر کند. رفت سراغ کتاب‌هایش و تا وقتی حاج‌حسین بیاید مشغول خواندن شد. *** - از آش دیگه چیزی نمونده؟ تکتم ظرف را نشان حاج‌حسین داد. - نه! تموم شد.. حاج‌حسین رو کرد به خانم‌ جوانی که پشت سرش ایستاده بود." شرمنده خانم! تموم شده! " زن تشکر کرد و رفت. حاج‌حسین روی دو پا نشست و با لبخند گفت:" عجب آش خوشمزه‌ای بود.. هوا هم سرد بود به همه چسبیده! دستت درد نکنه بابا! " تکتم خوشحال از اینکه بعد از مدتها توانسته بود کاری برای برادرش انجام دهد، گفت:" نوش جان! " حاج‌حسین از جا بلند شد." من برم یه دوری این اطراف بزنم.. نمیای؟ " - نه باباجون! می‌خوام یکم با طاها حرف بزنم.. - باشه.. وقتی حاج‌حسین رفت، تکتم زیراندازش را درست روبه‌روی عکس طاها پهن کرد و نشست. نگاهش را گره زد به چشمان‌ عسلی رنگ طاها که توی عکس انگار رنگ‌ دیگری بود. صدایش، از میان خاطرات گذشته در گوشش زنگ‌خورد. - بیا حرف بزنیم! - از چی؟! - از همه چی.. از هر چی تو دوس داری.. و او دلش می‌خواست بگوید از همه‌ی چیزهایی که به ذهنش قلاب انداخته بودند و از هر طرف می‌کشیدند‌. بگوید از حال این روزهایش که مدام با خودش در جنگ بود و حالت تهوع می‌گرفت از این همه سرگردانی. نگاه طاها گویا بود. - منتظرم بشنوم..بگو خواهری.. من همین‌جا نشستم کنارت.. بگو قربونت برم.. تکتم آه کشید. از بن وجودش. باید از اول شروع می‌کرد. از همان روز که تردید افتاده بود به جانش. ... این‌اثر فقط‌ متعلق‌ به‌ کانال‌ می‌باشد.⛔️ ❌ لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ ۲ بازخوانی سرود رفیق شهیدم در رسای شهدای حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ "علیه السلام" 🌷 منم یه آرشامم... منم علی اصغر.... منم محمد رضا.... مدافع این سنگر....
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى... 🌱سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین . سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
📸 حجله شهید سید روح الله عجمیان 🔸خواهرش با ناله می‌گفت: - اسمش رو گذاشتیم روح الله و در راه رهبر و روح الله شهید شد. 🔹امام خمینی: و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و استضعاف را چشیده باشند. همین تصویر این حجله و این خانه، خیلی حرفها برای گفتن دارند!
سلام برآن بدنی که لباس هایش به تاراج رفته . . . زیارت ناحیه مقدسه
🌹 آیین وداع و تشییع پیکر مطهر شهید بسیجی مدافع امنیت سید روح الله عجمیان 🌹 ⏪ مراسم وداع : یکشنبه ۱۵ آبان همزمان با نماز مغرب و عشا - مسجد جامع کمالشهر ⏪ مراسم تشییع : دوشنبه ۱۶ آبان ساعت ۹ صبح _ابتدای ۴۵ متری گلشهر ، تقاطع شهید بهشتی به سمت امامزاده محمد(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیرفشار روحی کوفته می شوم.. که برای فرار دست به دامانِ شهادت میزنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 💢 رهبر‌معظم انقلاب: روز ۱۳ آبان علاوه بر آنکه روز استکبارستیزی است، روز جوان نیز هست. 🍃🌹🍃
و سلام بر او که می گفت: «من اهمیت نمی‌دهم درباره‌ی ما چه می‌گویند، من می‌خواهم دلِ ولایت را راضی کنم» • شهید حسین خرازی🕊• @namaye_ir
فقط جهت یادآوری.... ⭕️ اینطوریاس...✌️🇮🇷
مراسم تشییع و وداع با بسیجی شهید سید روح الله عجمیان در کمالشهر
مـادرِ آرمـان تو مـعـراج میگـفـت:آرمـان یادتـه همیـشـه مــداحـی غـریـب گـی. ر آوردنـت گـوش مـیـکـردی؟ دیـدی آخـرش غـریـب گـیـر آوردنـت مـامـان..:) 🙂💔
#Repost @parastoo.asgarnejad لطفاً مطلب پست بعدی را در مورد این انیمیشن ایرانی بخوانید👇 #حمایت‌کنید #لوپتو #هیام @khoodneviss