eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.4هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2هزار ویدیو
18 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 سلام دوستان عزیزم فکر کنم منتظر رمان بعدی نویسنده رویای وصال هستید؟😍 خانم صادقی به خاطر دغدغه ای که در بحث فرهنگ داشتند کانالی تاسیس کردند که در مورد رمان بعدی هم توضیح دادند . سریع برید عضو شید در ضمن از این به بعد اطلاع رسانی های رمان رو از کانال بغلی مون بگیرید. کانال‌💜💜 این هم لینکش👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از دوستان برای رمان کلیپی ساختند .تقدیمتون میکنیم دستش درد نکنه ☺️😍 آنچه در میخوانید...
سلام عرض می کنم خدمت نویسنده ی عزیز ،سرکار خانم هیام خدا قوت🍃🌹🍃 به دور از انصاف دیدم که راجع به نوشته هایتان گَپی با شما نزنم. آشنایی من با شما برمی گردد به ، همان قصه ای که با اجبار و نخواستن آغاز شد و با تب شیرین عشق به اتمام رسید . بعد از آن پایمان به جدالی باز شد که ملموس بود و واقعی ، نه افسانه بود که دخترکان با خواندنش دلشان هوایی شود و نه دور از ذهن که نتوان با آن همزاد پنداری کرد . هر چند میان و ، جدال بود و جدایی ، اما داستان به گونه ای پیش رفت که فرصت کنیم نگاهی به خودمان بیاندازیم و ببینیم در این هیاهوی جامعه کجای ماجرا قرار داریم. گفتنی ها را گفتی و شنیدنی ها را شنیدیم ، اما فراتر از هر عشقی ، عشق به ولایت که سرچشمه می گیرد از عشق الهی را جرعه جرعه به کاممان چشاندی . و چون عسل شیرین شد پایان قصه ات... آن لحظه که بگو مگو ها خوابید و عقل به میدان آمد. وای که چه لذتی داشت عشقی که با تدبیر و تعقل عجین شده بود . هنوز داشتیم طعم دلنشین نوشته هایت را مزه مزه می کردیم که با از راه رسیدی . درست است که نتیجه را در پایان باید گرفت ، اما دوست دارم از خوشه ماه هم بگویم. حس خوبی در رگهایم جاریست ، بدان دلیل که حسام و هیوای این روزها همه چیز را با هم تجربه می کنند . نه آنقدر بدون خطا پیش می روند که خیال کنیم مدینه ی فاضله را ترسیم کرده ای و با هر برخواستنشان ما هم اراده می کنیم و به جبران خطا قدم برمی داریم و نه آنقدر سست و بی هدف زندگی می کنند که همه چیز را به بیخیالی بگذرانیم . هیوای قصه ات را دوست دارم ، به خاطر عزتی که به نفسش داده ای و عُجبی که از او گرفته ای . آنچنان مهره ها را زیبا کنار هم چیده ای که هر کدام حدیث دلی برای خود دارند . مثل همان سید هاشمی که انگار آمده است تا تلنگری باشد برای قصه ی زندگی واقعی خودمان . همه ی شخصیت های داستانت روزی لابه لای ورق های تا نخورده ی کتاب محبوس می شوند اما آنچه که برای ما باقی می ماند نکته نکته راه و رسم زندگیست... خواهرم خدا حفظت کند و قلمت را برکت بخشد ....🍃🌸🍃
درباره‌ی حُسنا یہ پزشکه کہ در جریان سفر کربلا با طوفان مهندس نخبہ ایرانی اسیر داعش میشوند. هر دو باید اسارت و فراق رو تحمل کنند. داستانے لبریز از عشق و غیرت سرزمینمان ایران🇮🇷 در این آشفته بازار داستان های آلوده با خواندن این رمان ارزشی وقتتون تلف نمی شود. لینک قسمت اول👇👇👇 https://eitaa.com/koocheyEhsas/11076