eitaa logo
❤️ مادرانه 👩‍👧‍👦 کودکانه ❤️
3.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
60 فایل
به بهترین کانال کودکانه مذهبی خوش اومدی 😍🌴 #تبلیغ_داریم ارتباط با مدیر کانال و #تبلیغات: @SarbazeEemam لینک کانال مادرانه 👩‍👧‍👦کودکانه https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
مشاهده در ایتا
دانلود
کدو قلقله زن.m4a
16.64M
📚داستان زیبا و جذاب کدو قلقله زن..👵🏻 بشنوید و لذت ببرید🎙😍 🌺@koodakanehee🌺
🌙⭐️آی🌙⭐️قصه🌙⭐️قصه🌙⭐️ به نام خالق جهون قصه میگم برایتون تو روستای رنگین کمون یک زن پیر مهربون تو مزرعه یه خونه داشت کلبه ی شاه پریون گیسش سفید وفرفری چشاش به رنگ‌عسلی چارقد ناز ومخملی قدش کوتاه وقلقلی حیوونای زیادی داشت تو خونه اش خانم گلی یک سگ ناز وخالخالی گربه چاق وتپلی یه مرغ خوشگل وسفید خروسی که صدا می زد وقت سحر جای اذون بانگ خدا خدا می زد چن تا جوجه میون باغ زرد وسفید وپرحنا مشغول بازی ونشاط مرغه مواظب اونا کره الاغ پیرزن دنبال کار خاله جون بار میاره بار میبره به این نشون واون نشون حالا که بارش شده کج سرش به بارش میرسه لقمه ای از کاه میخوره تا که به خونه ش برسه خانم گلی که دخترش خونه داره پشت بیشه دلش حسابی تنگ شده غمگینه مثل آتیشه خانم گلی حاضر میشه می گیره راه جاده رو میگذره از مزرعه ای بیشه میبینه رو به رو تو بیشه که پا میزاره گرگی جلو شو میگیره می‌ترسه خاله پیرزن آخه میدونه میمیره میگه خدا چه کار کنم؟ چه حقه ای سوار کنم؟ گرگه میگه آی پیرزن میخوام تورو ناهار کنم پیرزن زرنگ ما میگه که خیلی لاغرم حالا تنم استخونه گوشتی به این تن ندارم میخوام برم به مهمونی گوشت وغذا فراوونه چاق که شدم بااین غذا اون موقع باب دندونه خان گلی با این کلک از دست گرگه در میره اما کمی که می گذره شیری جلوشو میگیره میگه عجب ناهاری میخوام تو رو شکار کنم خانم گلی میگه خدا چه حقه ای سوار کنم میگه ننه استخونم گوشتی نمونده به تنم میخوام برم‌به مهمونی قلمبه میشه بدنم وقتی میام چله میشم منو میتونی بخوری با خوردن گوشت تنم حسابی لذت ببری خاله پیرزن خوشحال وشاد از گؤلی که به این زده غافل از اینکه سر راه ببر بلا کمین زده خانم گلی با دیدنش میگه خدا چیکار کنم؟ ببره میگه آی پیرزن میخوام تو رو شکار کنم خاله خانم می گه ننه خیلی ضعیف ولاغرم میرم زمون اومدن بره برایت میارم ازدست حیونای بد خانم گلی راحت میشه دخترو میبینه تو باغ اونو به آغوش میکشه خانم گلی یه هفته ای میمونه پیش بچه ها دلش برای حیووناش تنگ میشه بنده خدا به دختر وبه شوهرش گفته که ماجرا چیه میگه حالاچیکار کنم جواب اون سه تا چیه؟ شوهر دخترش میگه تو باغ کشویی بکنیم کدوی تنبل وبزرگ باید توش و خالی کنیم بین کدوها میکنن یه کدو قلقله زن کدوی تنبل وعجیب اندازه ی اون‌پیرزن میبینه دختر توی باغ فلفل وسبزی های تر میگه م وقتی میری این ها رو با خودت ببر خانم گلی تو کدو خیلی راحت جا میگیره بالای تپه میبرن سرعت بالا بگیره قلش،میدن قل میخوره ببر میبینه قلقله زن می کدو قلقله زن تو راه ندیدی پیرزن؟ کدو میگه تو با منی؟ منم کدوی قلقلی اون پیرزن پشت سره یه بره داره توپولی تو رو خدا قلم بده میخوام برم تو اون چمن قلش میده قل میخوره شیر میبینه قلقله زن میگه کدوقلقله زن تو راه ندیدی پیرزن کدومیگه تو بامنی؟ منم کدوی قلقلی اون پیرزن پشت سره اسم اونه خانم گلی تو رو خدا قلم بده میرن به باغ یاسمن قلش میده قل میخوره گرگ میبینه قلقله زن میگه کدو قلقله زن تو راه ندیدی پیرزن؟ کدو میگه تو بامنی؟ منم کدوی قلقلی اون پیرزن پشت سره توپول شده خانم گلی تو رو خدا قلم بده گرگ عزیز وبا وفا گرگ زرنگ وناقلا باهاش میره تاانتها خانم گلی وقتی میخواد ازکدو بیرون بیاد میبینه گرگ ناقلا بالا سرش اونو می پاد یه مشت از اون فلفل شو تو چشم گرگه میریزه سریع میره توی خونه خانم گلی خیلی تیزه 🌺@koodakanehee🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه پیشونی.m4a
17.24M
ماه پیشونی🌙😍 گوش کن و لذت ببر🎙😌 🌺@koodakanehee🌺
آی🌟🌙قصه🌟🌙قصه🌟🌙قصه اتل متل یه قصه ازاون قدیم ندیما کنار جنگل ورود تویک ده باصفا دختری بود مهربون درمانده وتنها بود چون پدرومادرش جاشون پیش خدا بود نامادری بدجنس اونو اذیت می کرد پرشد دل دخترک ازرنج وغصه ودرد یه روز به دخترک گفت برو واسم آب بیار چراهمه ش نشستی تو توی خونه بیکار؟ دخترباسطلی بزرگ به سمت چاه راه افتاد دوباره لبخندی زد چشم که به ماه افتاد اون ور جنگل وده چاهی بود تنگ وتار دختر رسید به اونجا برنج ودرد بسیار سطل که انداخت تو چاه صدایی گفت :آخ سرم آلام میام اون بالا تو رو تو چاه میبرم اون دخترک میترسید دست وپاهاش میلرزید یکدفعه پیش چشماش یه دیو گنده رو دید دختره گفت ببخشید عمدی نبود کار من تو رو خدا رحمی کن به این دل زار من دیگه نگاهی کردو گفت:کمی نزدیک بیا ببین سرم شکسته میبخشمت من حالا دختر نگاهی کردو دید سر دیو کثیفه باید بره حموم چاره ش صابون وظیفه گفت:آقا دیو زیبا حیفه که تو سیاه شی کثیف وزشت وبدبو شبیه قلب چاه شی خلاصه دیوه رو شست دیگه تروتمیز شد اون دختره تو چشم آقا دیگه عزیز شد دیوع یه ماه زیبا گذاشت روی پیشونیش تا بشه ماه پیشونی همین بشه نشونیش وقتی اومد به خونه نامادری ش اونو ید ماه روی پیشونیش حسابی می‌درخشید نامادری ش گفت بهش قصه‌ ی این ماه چیه؟ اون که بهت ماه داده بگو ببینم کیه؟ مه پیشونی تموم قصه رو گفت خیلی زود دخترشو صداکرد نامادری حسود گفت:مگه تو چیت کمه؟ از این خل ودیوونه زودی بروپیش چاه بی ماه نیا به خونه دختره سطل وبرداشت اومد کنار اون چاه فریاد کشیدسر دیو رویش نیم بذار ماه دیکه بهش گفت:سلام بزن سرم رو شونه دختره گفت به من چه؟ مگه شدم دیوونه دیو روی صورت اون گداشت زگیلی گنده تا دختره به هیچ کس ازاون به بعد نخنده یه روزی ماه پیشونی میگشت میون صحرا دنبال قدری هیزم برای پخت هیزم برای پخت غذا صدای پای اسب میون صحرا پیچید اسبی سپید وزیبا به ماه پیشونی رسید اومده بود به شکار شاهزاده ای مهربون ماه پیشونی اون رو دید میون گلها خندون پرسید که اسمت چیه؟ ای که شبیه ماهی چرا میون صحرا تنها وبی پناهی ماه پیشونی قصه شو برای شاهزاده گفت شاهزاده از دل وجوان حرفای اون رو شنفت شاهزاده عاشقش شد عاشق ماه پیشونی اما یادش رفت ازاون بپرسه یه نشونی شاهزاده برگشت به قصر با کلی بی قراری هزار تا شاخه گل چید تا بره خواستگاری شاهزاده دنبال اون می‌گشت خونه به خونه جز ماه رو پیشونیش ازاون نداشت نشونه خبر پیچید توی شهر که ماه پیشونی کجاست؟ بهش بگید هر جا هست اون عروس پادشاست نامادری بدجنس فهمید که ماه پیشونی همون دختر زیباست پس اونو کرد زندونی دخترش رو صدا کرد رو صورتش ماه کشید شاهزاده رو خبر کرد اون زن زشت وکلید شاهزاده وقتی رسید شب شده بود دوباره ابری اومد تو هوا پیدا نبود ستاره هیچ نوری پیدا نبود جز نور ماه پیشونی شاهزاده اون نور رو دید شبیه یک نشونی فهمید عروس زیباش زندونیه تو خونه دنبال نور اون رفت که بود براش نشونه عروسشوپیداکرد دنیا براش قشنگ شد روزهای ماه پیشونی دوباره رنگارنگ شد 🌺@koodakanehee🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاره دنباله دار باصدای حدیث حسین پور.m4a
17.94M
داستان صوتی ستاره دنباله دار 💫🤩 درباره زندگی امام زمان عج هست امیدوارم از شنیدن این داستان با صدای دخترم(حدیث) که دانش آموز👧🏻 دوم ابتدایی هست لذت ببرید... 😍😊... اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 🌺@koodakanehee🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑یه ایده جالب برای کاردستی عید🐟 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺@koodakanehee🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازی با فرزندان در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها 💠نقل است که حضرت زهرا فرزندان خود را به بازی و مسابقه تشویق می‌کردند و گاهی با آنان به بازی مشغول می‌شدند و با گفتاری شیرین و مادرانه و بالا و پایین انداختن فرزندان خود، آنان را از احساسات پاک مادری سیراب می‌نمودند و به تربیت روحی و پرورش جسمی عزیزان خود عنایت داشتند و گاهی در قالب اشعاری زیبای و ادیبانه معارفی را به آن‌ها منتقل می‌فرمودند. ❇️«وَ کانتْ فَاطِمَةُ تُرَقِّصُ ابْنَهَا حَسَناً وَ تَقُولُ: أَشبِهْ أَباک یا حَسَنُ * وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ * وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ * وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَنِ * وَ قالَتْ لِلْحسَینِ: أَنْتَ شَبِیهٌ بِأَبِی* لَسْتَ شَبِیهاً بعَلِی ❇️«و حضرت فاطمه فرزندش حسن را به شتاب بالا و پایین می‌انداخت و می‌فرمود: حسن (جان)! مانند پدرت علی باش و ریسمان را از گردن حق بردار؛ خدای احسان کننده را پرستش کن و با دشمنان و کینه توزان دوستی مکن؛ و به امام حسین نیز می‌فرمود: حسین (جان)! تو به پدرم رسول الله شباهت داری و به پدرت علی شبیه نیستی.» 🍃از تعبیر «تُرَقِّصُ ابْنَهَا حَسَناً» که در روایات آمده، هیجانی بودن بازی فهمیده می‌شود. در برخی از نقل‌ها آمده است که: «وَ علِی یتَبَسَّمُ» امام علی(علیه السلام) با دیدن این عمل حضرت زهرا (سلام الله علیها) لبخند می‌زدند. •┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌺@koodakanehee🌺