#آموزش_مربی
#قسمت_ششم
✴️راه کار تربیتی :
برای نهادینه سازی ودرونی کردن رفتاری در کودکان باید از راهکار تربیتی نظام مند
جدای ازهرراهکار
سیاسی ،اقتصادی،نظامی...
استفاده کرد وراهکار باید به صورتی باشد که خودضامن اصلی اجرای رفتاری خاص باشد نه به سببِ اجبار و ازروی مراقبت شدیدو به خاطر حفظ نظم محیط هایکسری راهکار اعمال شود که بعد از ترک آن نهاد خودبه خود به فراموشی سپرده شود .
🔺لزوم سازگاری روش با دیگر مولفه های تربیتی:
باید میان اجزای تشکیل دهنده نظام تربیتی سازگاری وجود داشته باشدو بین راهکارهاو سایر مولفه ها مانند:فعالیت ها ،اهداف و مبانی و اصول هماهنگی باشد به گونه ای که مکمل هم باشند نه متعارض باهم.
در این پژوهش دوروش تلقین و الگو نمایی وراهکارهای آنها با در نظر گرفتن هماهنگی همه مولفه های نظام تربیتی اسلامی و معیار های اسلامی در نظر گرفته شده است .
✳️این نکته را باید درنظر گرفت که راهکارها مانند اصول حالت دستوری باید و نباید دارند وفقط اصول دستورالعمل های کلی اندوروش ها کمی جزیی ترند.
🔺گونه شناسی راهکار تربیتی:
برای راهکارهای تربیتی دسته بندی های مختلفی همچون:قالب ،شیوه،فن،شیوه اجرایی...وجود دارد.
✴️در این پژوهش راهکار یعنی ؛
🔹1:روش تربیتی :
روش های کلی از قبیل تلقین و الگو دهی
🔹2:شیوه کلی کاربردی و اجرایی:
امور جزیی مانند پیوندپیام با واقعیات زندگی کودک وترغیبش به الگو شدن برای بکارگیری روش های کلی
🔹3:قالب اجرایی:
مقصود امورمحسوس تر است که نقش ابزار اجرایی را دارد مانند :قصه گویی وشعر و نمایش و...
🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#زیبایی_های_ظهور #قسمت_پنجم ☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان) 🆔https
#زیبایی_های_ظهور
#قسمت_ششم
☑️کودکیار مهدوی محکمات
(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان)
🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
🔔🔔 #زنگ_پرسش_و_پاسخ 📌#قسمت_پنجم 5⃣چگونه می توانم از امام زمان علیه السلام در حالی که غایب است،استف
🔔🔔 #زنگ_پرسش_و_پاسخ
📌#قسمت_ششم
6⃣بهترین کار در زمان غیبت امام زمان ارواحنا فداه چیست؟
🅾پاسخ ما:
خداوند از آدم تنبل و بیکار بدش می آید پس باید از همان کودکی و نوجوانی اهل تلاش و کوشش بود. پیامبر عزیز نیز هر موقع کسی را میدند که بیکار است ناراحت می شدند.
البته همه کارها مهم نیستند،
💫برای مثال ؛این که هر روز نماز می خوانیم خیلی مهم است و اگر کسی آن را انجام ندهد، خدا و پیامبر تا از دست او ناراحت می شوند.
✅بهترین کار و عمل از میان کارهایی که باید انجام دهیم،
✨[انتظار ظهور امام زمان ارواحنا فداه] است.✨
ممکن است بپرسی که منتظر آمدن کسی بودن که کار نیست⁉️🤔
🔆بله، اگر انتظار را گوشه ای نشستن و هیچ کار نکردن معنا کنیم کار نیست،
اما همان طور که وقتی منتظر هستید مهمانی برایتان بیاید ، در خانه آرام وبیکار نمی نشیندواز قبل خانه را آب و جارو کرده، غذا را آماده می کنید، وسایل خانه را مرتب کرده و لباس های تمیز و نو می پوشید و کارهای دیگری که لازم است انجام می دهید، این معنای انتظار است. پس کسی که منتظر آمدن امام زمان علیه السلام است از همین امروز باید به مقدار توانِ خود، برای آمدن امام زمان علیه السلام زمینه سازی کند.
امام زمان علیه السلام هنگامی که ظهور کنند، میخواهند همه، اهل خوبی ها شوند، پس از هم اکنون باید خوبی ها را که خودشان و امامان قبلی گفته اند انجام دهیم.😍
┅┅═•❥◎•🌺•◎❥•═┅┅
☑️کودکیار مهدوی محکمات
(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان)
🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#قصه_شب #قسمت_چهارم 🌱(شهر ظهور)🌱 دوچرخه🚲 لبخند😊 زد و گفت: «بله که سراغ دارم . تو
#قصه_شب
#قسمت_ششم
🌱(شهر ظهور)🌱
بعد از کمی دوچرخه سواری🚴♂، بستنی قیفی های🍦🍦
بزرگی را در شهر دید.
وقتی که خوب دقت کرد متوجه شد که قسمتی از دیوارهای شهر
را شبیه بستنی درست کرده اند. ا
با دیدن بستنی های پیچ پیچی به آن بزرگی، دهانش آب افتاد و از دوچرخه🚲 پرسید: «چرا اینجا اینطوریه؟!یعنی اونا واقع بستنی هستن؟!» | دوچرخه خندید و گفت: «نه؛ اما فکرکنم همین نزدیکیها بتونیم کلی بستنی قیفی خوشمزه با طعم های موز 🍌و پرتقال 🍊پیدا کنیم».
•┈┈••✾❀✿💙✿❀✾••┈┈•
☑️کودکیار مهدوی محکمات
(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان)
🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#والدین_بخوانند 🐌🐌🐌🐌🐌🐌 #ادامه_مبحث #قسمت_پنجم ✳️ کودک متفکر ✨مبین، از برادرش می خواهد که کامیون را
#والدین_بخوانند
🐌🐌🐌🐌🐌🐌🐌🐌🐌
#ادامه_مبحث
#قسمت_ششم
💠 دختر شما از مدرسه به منزل می آید، بلافاصله از چشمان او، طرز راه رفتن او و حتی ایستادن او متوجه می شوید که اتفاق عجیبی رخ داده است و او با خوشحالی فراوان، بیست گرفتن خودش را برای شما تعریف می کند.🤗
🌟واکنش شما مشخص است ؛
《خبر خیلی خوبیه ، خیلی خوشحالم 》
⭕️اما ممکن است روزهای دیگر، درک احساسات او مشکل باشد❗️
چشمان او حالت محافظه کارانه داشته باشد و حرفی در مورد رویداد های مدرسه نَزنَد❗️
❌در این صورت شما نمی دانید چگونه سرصحبت را با او باز کنید و اگر پافشاری کنید، ممکن است اورا رنجانده و نتیجه ای نگیرید❗️
⭕️ حتی ممکن است دخترتان، روزی خسته وغمگین به نظر برسد؛ ودر پاسخ شما، با صدایی که به دشواری شنیده می شود، بگوید 😞
⚡️کوثر به من گفت منو دوست نداره و دیگه بهترین دوستش نیستم❕
شما در جواب چه می گویید❓چگونه می توانید کمک کنید تا او احساس بهتری داشته باشد❓
✅ اولین گام برای کمک به فرزندتان، توجه به احساسات اوست👌
✅برای کمک به کودکان جهت یادگیری، طبقه بندی و درک احساساتشان، این نکته حائز اهمیت است که به آنان یاری شود تابرای بیان کردن این احساس ها، حسی همراه با ایمنی و اطمینان داشته باشند.👌
✅زمانی که کودکان، احساس ایمنی می کند، از صحبت کردن درباره هیجانات خویش، ولو ناخوشایند، لذت می برند و این در پسرها، بیشتر از دخترها نمود پیدا می کند.
🌀ادامه دارد...
☑️کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان)👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#قسمت_پنجم طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا صدای گریه مردم بی وفا همه جا پیچیده بود. اصلا دوست نداشت
#قسمت_ششم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
....👆اون روزها که همراه کاروان اسرای اهلبیت(علیهالسلام)☀️ تو شهر کوفه بودیم، برخی مردم کوفه گریه میکردند. بعضیها با خودشون میگفتند کاش ما هم با امام حسین مهربان☀️ در کربلا بودیم و شهید میشدیم. اما حاکمان سنگدل همچنان ظلم و ستم👺 میکردند. من دیدم که حضرت زینب صبور دشت کربلا برای آن مردم سخن گفتند. وقتی شروع به صحبت کردند، همه جا را سکوت فرا گرفت. حتی شاید باورتون نشود که صدای زنگوله شترها🐫 هم ایستاد. من پرواز کردم🕊 کنار رقیهی سه ساله☀️ نشستم. چه آرامشی داشت، این دختر نورانی امام حسین(علیه السلام)☀️
حضرت زینب مهربان☀️ که شروع به صحبت کردند، من را یاد پدرشان امام علی(علیهالسلام)☀️ انداختند. یک لحظه خاطرات امام علی مهربان به یادم آمد. دلم خیلی براشون تنگ شده بود😔 حضرت زینب مهربان، عمهی مهربان بچههای کربلایی، به مردم کوفه گفتند: ای مردم، نور دیدهی پیامبر خدا، امام حسین (علیهالسلام)☀️ را به شهادت رساندید و الان گریه میکنید. شما موجب ناراحتی خدای مهربان شدید. شما کسی را به شهادت رساندید که آمده بود خوبیها را برای شما بیاورد. زندگی شما را از بدیها نجات دهد. وای بر شما ای اهل کوفه❗️من🕊 مات و مبهوت سخنان عمه زینب مهربان☀️ شده بودم. مردم شهر کوفه همه حیرت زده بودند....
#ادامه_دارد
☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#حدیث_گراف #شماره_5 ✨امام حسين علیه السلام فرمودند: بخيل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد! 📚گزیده
#حدیث_گراف
#قسمت_ششم
✨سلام والدین محترم
👌احترام و ارزش قائل شدن به کودکان در سیره ی رسولخدا(صلی الله علیه و آله) به اندازهای ارزشمند بود که ایشان هنگامی که به نماز میایستادند اگر صدای گریۀ کودکی به گوششان می رسید نماز را با شتاب میخواندند
✨پیامبر در این باره میفرمایند:
أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ یغْفَرْ لَکُم
🦋به فرزندان خود احترام بگذارید و آنها را نیکو تربیت کنید تا بخشیده شوید🦋( مکارم الاخلاق، ص ۲۲۲)
#شنبه
#روز_زیارتی_رسول_اکرم_صلی_الله_علیه
☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#قصه_شب #قسمت_پنجم حکیمه خانم🧕 وقتی وارد خانه🏠 شد، با امام حسن عسکری علیه السلام✨سلام و احوال پرسی
#قصه_شب
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
✨راز نیمه ماه_۶✨
#قسمت_ششم
حکیمه خانم گفت: نرجس جان! شما بانوی من و بانوی خاندان من هستید. نرجس خانم تعجب کرد 😳 و گفت: عمه جان! شما بانوی من هستید، چرا امشب این گونه با من حرف میزنید؟🤔
حکیمه خانم گفت: دخترم، امشب خداوند❤️ بزرگ به تو پسری👶 خواهد داد که آقا و سرور دنیا و آخرت خواهد بود !
حکیمه خانم چون اولین نفری بود که آخرین امام روی زمین را می دید، خیلی خوشحال شد و دوست نداشت آن شب 🌚 را بخوابد 😴 بنابراین آن شب را تا صبح به نماز📿 و عبادت 🤲 گذراند. نزدیکی های صبح از اتاق بیرون آمد و به آسمان 🌌نگاه کرد و با خودش گفت خیلی به صبح نزدیک است، امام عسکری علیه السلام✨که فرمودند امشب امام دوازدهم به دنیا می آیند، پس چرا خبری نیست❓ ناگاه امام عسکری✨ از اتاق خودشان صدا زدند: ای عمه! عجله نکن، زمان تولد نزدیک است👌حکیمه خانم آرام گرفت و در حالی که مشغول خواندن قرآن 📖 بود متوجه شد نرجس خانم از خواب بیدار شده، پس با عجله به سوی او رفت و با او صحبت کرد و دل داری اش داد. در این هنگام حکیمه خانم تا لحظاتی متوجه چیزی نشد، ناگهان با صدای نوزادی که به دنیا آمده بود، به خودش آمد و به طرف او رفت☺️
#ادامه_دارد...
🦋کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#انیمیشن_مهدوی #قسمت_پنجم 📺انیمیشن زیبای #بنیامین ۵ 👌محکماتی های عزیز😊 بیاین تماشا که قسمت پنجم کا
27.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن_مهدوی
#قسمت_ششم
📺انیمیشن #بنیامین ۶
👌قسمت ششم کارتون قشنگ بنیامین، تقدیم به شما گلدونه های عزیزمون☺️
🌷کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#قصه_شب #داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان ✨شوق دیدار_۵✨ #قسمت_پنجم اما قبل از آن که احمد
#قصه_شب
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
✨شوق دیدار_۶✨
#قسمت_ششم
او کسی است که زمین 🌍را از عدل و داد (عدالت و خوبی ها)🌷 پر می کند همان گونه که از ظلم و ستم👺 پر شده است. احمد که نمی دانست چه بگوید😇 با خودش گفت: یعنی واقعا آن امامی که تمام پیامبران و امامان بشارت و خبر آمدن او را داده اند، همین پسر بچه سه ساله است که در آغوش امام عسکری علیه السلام✨ است؟ خدایا چشمان👀 من درست می بیند؟ یعنی من الان امام دوازدهم خود را می بینم؟ همان که خیلی ها چشم منتظر او هستند؟🤗
احمد دیگر آرام و قرار نداشت؛ دست خود را روی سینه اش گذاشت، قلبش💓 به شدت می زد، دوست داشت با صدای بلند🗣 فریاد بزند، طوری که تمام آدم👥👥 های دنیا 🌍 صدای او را بشنوند و به همه آنها بگوید: بیایید و آنچه من می بینم شما هم ببینید.
بعد از این ملاقات، احمد باید به قم برمی گشت و به همه می گفت که امام عسکری علیه السلام ✨حضرت مهدی علیه السلام✨ را به او نشان داده است؛ اما اگر کسی از او پرسید چگونه آن پسر بچه سه ساله، حضرت مهدی علیه السلام ✨است؟ او چه باید بگوید! به همین خاطر احمد دنبال نشانه ای 💫بود که قلبش💚 آرام بگیرد و اطمینان پیدا کند تا بتواند با دلیل محکم💯 با دیگران صحبت نماید. به همین علت از امام عسکری علیه السلام✨ پرسید: ای آقا و سرور من! آیا نشانه ای هست که قلبم❤️ به آن آرام گیرد؟
#ادامه_دارد...
🦋کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
📖#رمان_مهدوی 👱♂#محمد_مهدی 📌#قسمت_پنجم 🔰حاج آقا از روحانیون خوشنام محل بود، مردم خیلی به ایشون اعتم
📖#رمان_مهدوی
👱♂#محمد_مهدی
📌#قسمت_ششم
🔰آقا هادی به همسرش نگاهی کرد و یاد نذری افتاد که اون شب در مسجد بعد شنیدن صحبت های حاج آقا کرده بود.
فرزندی که دوست داشت اون رو خادم امام زمان ارواحنافداه کنه و حالا اسمی که قراره انتخاب بشه مزین به نام حضرت، ترکیبی از نام اصلی حضرت و مشهورترین لقب ایشون #محمد_مهدی
💠تو راه برگشت به منزل، رفتن پارک محل، روی صندلی نشستن و به بچه های در حال بازی خیره شده بودند، توی دل خودشون آرزو می کردن که روزی هم بیاد و بچه خودشون رو بیارن پارک تا جلوی چشم اونها بازی کنه و لذت ببرن
سالهاست این آرزو رو داشتن، اما هیچوقت ناامید نمی شدن، اصلا ناامیدی در زندگی اونها معنایی نداشت. همون صندلی ای که روی اون نشسته بودن، برای اونها یادآور خاطره ای شیرین بود
🌀همین چند سال قبل بود که می خواستند خونه بخرن، اما هرجایی رو می دیدن یا گرون بود یا باب میل اونها نبود، خسته و کوفته از گشتن دنبال خونه، روی همین صندلی های پارک نشسته بودند، هر کدوم داشتن به توسلات و ختم هایی که برای خونه گرفتن انجام داده بودن و به جایی نرسیده بود، فکر می کردن.
حاج هادی یاد این افتاد که امروز صبح چقدر با چشمان گریان تو نماز ابوبغل، از امام زمان خواسته بود تا کمک کنه برای پیدا کردن خونه، اما نشد.
نرگس خانم هم داشت به ختم قرآنی که به نیت هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) خونده بود فکر می کرد
هر دو با چشم خودشون می دیدن که اعمالشون به نتیجه نرسید، اما هیچوقت ناامید نمی شدن
✳️تو این فکرها بودن که یه آقای میان سال و مودب و با وقار که مهربانی خاصی در چشم هاش بود، از کنار اونها رد شد، مست بوی عطر لباسش شدن، سرشون رو به طرف اون مرد برگردوندن، اون مرد هم برگشت و نگاهی به اونها کرد، رفت پیششون
با عطوفت و گرمی خاصی سلام کرد، گفت چرا ناراحتین؟ حیف شما دو نفر نیست که به این جوانی، اینقدر ناراحت و غمگین؟
حاج هادی گفت سلام حاج آقا، از بس دنبال خونه گشتیم تا بخریم و جایی پیدا نکردیم، خسته شدیم
اون بنده خدا که اسمش آقای رحمتی بود رو به هادی کرد و گفت: چرا اصرار داری حتما خونه بخری؟ با این پولی که شما دارین میشه خونه خوب اجاره یا رهن کرد.
نرگس خانم گفت: اولا واقعا نمیشه تو این زمونه به هر صاحب خونه ای اعتماد کرد، ثانیا هرسال موقع تمدید اجاره، تن و بدن آدم می لرزه که نکنه صاحب خونه منو جواب کنه و باید بلند بشم و دوباره استرس اسباب کشی و...
خلاصه آدم خونه بخره بهتره، درسته پول ما برای خرید خونه خیلی زیاد نیست، اما میشه یه چهاردیواری نقلی خرید و توش زندگی کرد
❇️حرف که به اینجا رسید، آقای رحمتی نگاهی به آقا هادی کرد و توی چشمهاش خیره شد و گفت اگه صاحب خونه خوبی داشته باشین، تا اون حد خوب که به شما بگه تا هر وقت دلتون خواست اینجا بشینین و هر چقدر دلتون خواست پول پیش و اجاره یا رهن بدین، چی؟
اونوقت هم حاضر به اجاره نشینی نیستین؟
🌀هادی و همسرش با هم گفتن حاج آقا چی از این بهتر؟ ولی بعید هست تو این دور و زمونه چنین آدمی پیدا بشه
❇️یه دفعه آقای رحمتی کلید منزلش رو از جیبش در میاره، میده به آقا هادی و میگه بلند بشین برین خونه من به فلان آدرس، خانمم عصرانه درست کرده و من هم اومدم برای خرید نان گرم، برین خونه و به حاج خانم بگین ما مهمان خدا هستیم و آقای رحمتی ما رو فرستاده، خودش میدونه قضیه چیه...برین تا من هم نان بگیرم و بیام.
🔰نرگس خانم نگاهی به همسرش کرد و...
✍احسان عبادی
#ادامه_دارد...
✨کودکیار مهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #چهارشنبه_های_امام_رضایی 📖آقای خورشید مهربان #قسمت_پنجم داشتم به حرفهای حلیمه فکر میکردم
#داستان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
📖آقای خورشید مهربان
#قسمت_ششم
آقای خورشید مهربان🌞 با خدا حرف زد و از او برای همه نعمتهایش تشکر کرد🙏
بعد با صدای بلند گفت: ✨خدایا، همان طور که خودت دستور داده ای مردم موقع مشکلات به ما اهل بیت متوسل می شوند. آنها به محبت و بخشندگی💛 تو امیدوارند...خدایا برایشان بارانی🌧 بفرست که فراوان و مفید و بی خطر باشد! کاری کن باران زمانی ببارد که آنها به خانه هایشان رسیده باشند!🤲
قند توی دلم آب شد😃 امام رضا(سلام الله عليه) خیلی مهربان💖 بود. شاید وقتی می خواست دعا کند باران بیاید، نگران بود که نکند ما توی راه خانه خيس شویم و سرما بخوریم🤧 چون از خدا خواست باران زمانی شروع شود که ما نزدیکی خانه هایمان باشیم. حليمه گفته: نگاه کن فاطمه! آسمان تاریک شده!
چند بار دیگر هم ابرها☁️ آمده بودند و رفته بودند، اما هربار آقای خورشید مهربان🌞گفته بود که آن ابرها در شهر ما نمی بارند. سرم را بالا گرفتم. ابرهای سیاه صورت خورشید را در آسمان پوشانده بودند⛅️ به صورت آقای خورشید مهربان نگاه کردم که هیچ ابری نتوانسته بود جلوی نورانی بودنش را بگیرد🌟 آقای خورشید مهربان با صدای بلند گفت: باران به زودی شروع می شود☔️ به خانه هایتان برگردید
بابا دستم را محکم گرفت و زیر سایه ابرها به سمت خانه 🏡دویدیم. وقتی به خانه نزدیک شديم، قطره های درشت باران 💦روی صورتم افتاد...
#ادامه_دارد
🌸کودکیارمهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdavi