eitaa logo
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
381 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
743 فایل
┄┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی ، انگوت، موران ☫✧═┅┄ موسس : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
نتيجۀ  آن‌چنان‌كه در انتهای زيارت‌نامۀ آمده است _ تسليم قلب، تبعيت محضِ رأی انسان از و آماده بودن زائر برای نصرت حضرت است. انسان بايد به جايی برسد كه هيچ رأيی(فکر و تصمیمی) در برابر(در مقابل) امر معصوم نداشته باشد. 👤استاد میرباقری
12.mp3
18.53M
📗 کتاب صوتی "خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان" قسمت 2⃣1⃣ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🥀@koolebar_germi 🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌻 شهیدمدافع حرم که درسوریه نوشته است.. °•[🌺🌤🕊]•° بسم الله الرحمن الرحیم مردم این زمانه ما را سرزنش می کنند که کجا میرویم و برای چه کسی میجنگیم؟ ✨اما اینان غافلند که ما خودمان قدم بر نمیداریم گویی مارا صدا میزنند ... قلبمان، پایمان را به حرکت وا میدارد . جز اینکه دختر حضرت علی(ع) ، حضرت زهرا(س) وکودک سه ساله امام حسین(ع) و... روی پیشانیمان مهر شهادت زده اند...🌹🕊 من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگین تر از زینب(س) نیست... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🥀@koolebar_germi 🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
1_1719273840.mp3
4.09M
🌹ما از مرگ نمی‌ترسیم... با صدای آسید مرتضی آوینی آسمانی شوید... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🥀@koolebar_germi 🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
🌤🌿🌺 حس عجیبی داشت. احساس می‏کرد این فضا برایش آشناست؛ اما یقین داشت تاکنون نظیر این باغ زیبا را هم ندیده... 🔹ناگهان حس کرد کسی پشت سرش ایستاده است. روی برگرداند. «آه، خدای من، چطور ممکن است؟ حسین تویی؟»☺️ ☘حسین، با همان مظلومیت و نجابت و لبخندی همیشگی، آهسته گفت: «سلام مسعود!» و او در حالی‏ که از تعجب زبانش بند آمده بود، حسین را در آغوش گرفت و گریست:😔 «باورم نمی‏شود. مگر تو... مگر تو شهید نشده بودی...؟ می‏دانی چند ساله است ندیدمت؟😢 از بچه‏های دیگر چه خبر...؟» و حسین همچنان در سکوت، فقط گوش می‏کرد؛ با همان لبخند.🌺 💥«راستی، حسین! چقدر جوان مانده‏ای! اصلاً با بیست سال پیش، هیچ فرقی نکرده‏ای؟» ناگهان، لبخند از لب‏های حسین دور شد 😞و با صدایی بغض‏آلود، به او گفت: «ولی تو خیلی فرق کرده‏ای مسعود!» ترس عجیبی، همه وجودش را گرفت. در یک آن، دید حسین از او دور می‏شود؛😥 دورتر و دورتر. می‏دوید، به او نمی‏رسید.😭 ناگهان از خواب پرید. 🌿تمام بدنش خیس عرق شده بود. هنوز گرمای آغوش حسین را احساس می‏کرد. حس کرد دلش خیلی تنگ شده و اشک از چشمانش سرزیر شد و گریست؛ سیر گریست. 😢 ⚡️خاطرات سال‏هایی نه چندان دور، برایش زنده بود... نگاهی به خود و زندگی‏اش، محیط کار و دوستان فعلی‏اش که انداخت، از خودش بدش آمد. 🍂صدای غمگین حسین، هنوز در گوشش بود.دیگر خواب به چشمش نیامد. ✨صبح که رسید، سررسیدش را گشود، در صفحه همان روز، در ستون یادداشت‏های مهم نوشت: ✅ «بازگشت به خود».   ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🥀@koolebar_germi 🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
یک بار که از کنار عکس شهید ابراهیم هادی میگذشتیم... - مهدی سلام کرد!! با تعجب گفتم مهدی جان حمدی بخون ، صلواتی بفرست چرا سلام میکنی؟! در جوابم گفت : به چشماش نگاه کن  ابراهیم زنده است داره ما رو میبینه 🕊🌹 🕊🌹 ✨ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🥀@koolebar_germi 🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی از قوم و خویش‌هایمان که از شهرستان می‌آمدند، رسیده و نرسیده گِله می‌کردند: «آخه این درسته که علی آقا ماشین و راننده داشته باشه، اون وقت ما از ترمینال با تاکسی بیایم؟ ما که تهران رو خوب بلد نیستیم!» اما گوشِ پدر به این حرف‌ها بدهکار نبود؛ می‌گفت: «طوری نیست؛ فوقش دلخور می‌شن. اونا که نمی‌خوان جواب بِدن، منم که باید جواب بدم. باید جواب بدم با ماشین بیت‌المال چیکار کردم»... 📕یادگاران_۱۱ [خاطراتی از سردار شهیدعلی صیاد‌شیرازی] 🍃 🥀@koolebar_germi
همیشه‌آدم‌باچیزایی‌که‌خیلی‌ دوست‌داره‌امتحان‌میشه.. - 🥀@koolebar_germi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بواسطه این ستاره‌ها قراره ما هدایت بشیم؛ 🥀@koolebar_germi 🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ برنامه‌های شبکه افق، سه شنبه به تاریخ ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ 🔺مستند زندگی نرگس آشنا و فعالیت های کشاورزی او در شهر قوچان واقع در استان خراسان رضوی 🔺برنامه زنده با موضوع طب سنتی ایرانی 🔺برنامه درباره سبک زندگی اسلامی و جایگاه خانواده در جامعه 🔺 مستند گذری بر زندگی شهدای مدافع امنیت در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ ، این قسمت : دانیال رضازاده 🔺 مستند روایتی از تفحص شهدا و همراهی با افرادی است که سالها در این مسیر در حال خدمت هستند 🔺مجموعه روایتی از افرادی که توسط حضرت رضا علیه السلام شفا گرفته اند 🔺برنامه مردم_میدان روایت اراده مردم در رشد و پیشرفت و استقلال کشور در حوزه های مختلف. این قسمت: فرهنگ مقاومت، ایثار و شهادت 🔺برنامه زنده 🔺مجموعه تلویزیونی حکایت سرباز وظیفه‌ای به نام یحیی، همسرش یلدا و رفقای هم خدمتی‌اش که در خلاصه آمده است: در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع، شب‌نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع… 🆔 @koolebar_germi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردم‌هروقت‌کارتون‌جایی‌گیر‌کرد امام زمانتون‌روصدا کنیدیاخودشون‌میان، یایکی‌رومیفرستن‌که‌کارتون‌روراه‌بندازه 🥀@koolebar_germi
4_5913508185146132023.mp3
9.42M
هرروز با خودت تکرار کن که امام زمان منو میبینه:)🕊
استاد محرابیان
👤🌱 🥀@koolebar_germi
🌸عکس دخترشو زده بود تو دفتر فرماندهیش بهش گفتم مرتضی اون عکسو بردار اینجوری دلت گیره نمیتونی بپریا.... گفت: نه میخام با همه وابستگیام فدایی امام زمان عجل الله بشم... 🥀@koolebar_germi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀✍خاطرات شهداء زنده زنده سوخت اما آخ نگفت شهید سید مرتضی آوینی🌺 حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را بر می داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ▪️خدایا! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! ▪️خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه! ▪️خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! ▪️خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: ▪️خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، ▪️خدایا! خودت شاهد باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: ▪️خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. شهداییم 🥀@koolebar_germi 🇮🇷کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی وانگوت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا