eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
473 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
69 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⵿〬 ⵿〬⸽⵿〬🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽ ⵿〬🇮🇷⸽ ⵿〬⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽ٜ ••بِسْمِـ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین..•• •°•رمان جذاب و عاشقانه شهدایی •°•جلد سوم ؛ •°•قسمت ۳۳ و ۳۴ هنوز نفس راحت نکشیده بودند، که یک موتور سوار از روبرویشان وارد شد. کلاه کاسکتش را از سرش برداشت، نگاه مسیح و ارمیا به مرد بود. مسیح گفت: _بالا نیاید. ارمیا بزن دنده عقب. دست ارمیا آرام به سمت دنده رفت که مرد کلت کمری‌اش را درآورد و به سمت ارمیا شلیک کرد..... ************ ارمیا خندید و به مسیح گفت: _با چشم باز چرت میزنی امیر؟ مسیح از خاطرات بیرون آمد. لبخندی به لبهای خندان ارمیا و صدرا زد: _از دست امیر امیر کردن های شما دو تا من خودمو بازنشست کردم!چه دشمنی با من دارین آخه شما؟ صدرا گفت: _اسمت برای امیر شدن خیلی لوسه!با این اسمی که تو داری، باید نقاشی، بازیگری، چیزی میشدی! آخه مسیح پارسا؟ به امیر بودن نمیخوره. ارمیا گفت: _امیر مسیح پارسا بگو!این همه جون کنده امیر شده. مسیح چشم غره ای به ارمیا رفت: _نه که خودت امیر نیستی! امیر ارمیا پارسا! اسم این خیلی میخوره؟ ارمیا با حفظ همان لبخند گفت: _من سرهنگی بیش نیستم. اونم بازنشسته و با زن نشسته!شما سرتیپ شدی و شیرینی ندادی! مسیح: _منم دیگه با زن نشسته شدم! بعد آهی کشید: _جای یوسف خالی. این سال‌ها، همش جاش خالی بود. تو و یوسف عین دو تا دستام بودید. یوسف که رفت، جای خالیشو هیچ چیزی پر نکرد. تو هم که... مسیح سکوت کرد و ارمیا ادامه داد: _منم که علیل شدم و از جفت دستات افتادی. الان چطوری غذا میخوری؟ صدرا بلند خندید و مسیح لبخند زد.ارمیا بود دیگر، دردها را برای خودش و شادی را برای همه میخواست. مراسم هفتم فخرالسادات به خوبی برگزار شده بود. دیگر وقت رفتن بود. مسیح و مریم بلیط قطار داشتند. سیدمحمد باید به بیمارستان باز میگشت. صدرا و رها سر زندگیشان . و آیه هم کنار همسر مظلومش... آیه‌ای که این روزها زیاد خواب سیدمهدی را میدید. سیدمهدی نگران دخترکش. دخترکی که چند ماه دیگر دانشجو میشد. دخترکی که روزهای پر کشیدنش از بام خانه‌ی مادر، نزدیک میشد. زینب سادات بود و خواستگاران پی در پی‌اش! زینب سادات بود و غم و اندوه مادرانه‌ی آیه‌اش!زینب سادات بود و غم نبود پدرش!زینب سادات بود و ارمیای پدر شده‌ی مظلوم شده و ذکر رفتن گرفته‌اش! زینب ساداتی که کسی اشک‌های دلتنگی‌اش را ندید. زینب ساداتی که کسی بی‌کسی‌هایش را ندید. زینب ساداتی که با همه‌ی پدر بودن‌های ارمیا، نگاهش به ایلیای برادرش، حسرت داشت. زینب‌ ساداتی که گاهی دلش میخواست بابا مهدی‌اش او را بغل کند. بابا مهدی‌اش او را نوازش کند. اصلا بابا مهدی‌اش باشد، روی تخت، روی ویلچر، بدون حرف، بدون حرکت، هرچه باشد فقط باشد... سخت بود و هر چه بیشتر فهمید، سخت‌تر شد. سخت بود و آیه سختی‌های دلبندش را دید. سخت بود و ارمیا سخت بودن برای دل دخترکش را دید. آنقدر دید که به سیدمهدی هم گفت: " کاش تو بودی و من رفته بودم. منی که اون روزها کسی منتظرم نبود. منی که این روزها شدم درد و درمون اینها! کاش تو بودی سید! تو بودی، زینبم تهِ ته چشماش غم نبود. تو بودی همه چیز بهتر بود. من نتونستم جای خالیتو پر کنم. اصلا بعضی از جاهایی خالی پر نمیشه.... مثل جای خالی تو که نه با من پر شد، نه با سهمیه‌ی خانواده شهید پر شد، نه با حقوقت. جای خالی پدرانه‌هات رو هیچکس و هیچ چیزی پر نمیکنه.... " مریم موقع خداحافظی دست زینب سادات را در دست گرفت: _قربونت برم، میدونم موقع خوبی نیست اما دل داداشم گیره و بیقرار. اجازه‌ی خواستگاری میدی؟ زینب سرش را پایین انداخت. شرم در جانش جاری شد. صورتش سرخ و سرش به زیر افتاد. آیه مداخله کرد: _یکم فرصت بده مریم جان. هنوز برای این حرفا زوده. ان‌شاالله بعد از چهلم مامان فخری زینب هم فکراشو کرده و یک دله شده. مریم ان‌شااللهی گفت و صورت زینب را بوسید. زینب نگاهی به مریم کرد. همین چین و چروک‌ها، نگاه بدون برق، همین خستگی‌های مریم او را میترساند. نکند روزی زینب تکرار مریم باشد؟ او بزرگ شده‌ی دست آیه و ارمیا بود. ارمیا مرادش بود و محمدصادق هیچ شباهتی به او نداشت.! ********** این تابستان هم مثل تابستانهای قبل رفت، و پاییز آمد. آیه بود و دانشجوهای رنگارنگ. زینب بود و استادان رنگارنگ. ارمیا بود و کتاب دعایش. ایلیا بود و شیطنت‌هایش. هنوز هوای قم به شدت یادآور تابستان بود. هنوز خورشید با تمام توان زمین را گرم میکرد. آیه خسته و کلافه به خانه رسید.زهرا خانوم لیوانی شربت سکنجبین به دستش داد. و حاج علی از اتاق ارمیا بیرون آمد. آستین های بالا زده‌ی پدر...... •°•ادامه دارد...... •°•نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⵿〬 ⵿〬⸽⵿〬🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽ ⵿〬🇮🇷⸽ ⵿〬⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽ٜ ••بِسْمِـ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین..•• •°•رمان جذاب و عاشقانه شهدایی •°•جلد سوم ؛ •°•قسمت ۳۵ و ۳۶ حاج علی از اتاق ارمیا بیرون آمد. آستین های بالا زده‌ی پدر، آیه را شرمنده کرد. از حاج علی شرمنده بود. سن و سالی از او گذشته بود. انجام کارهای ارمیا از توان او خارج بود، اما هنوز هم در نبود آیه، حاج علی پدری میکرد برای پسری که پدر ندیده بود و پدری که ارمیا را پسری میدید که هیچوقت بزرگ شدنش را ندید. 💭آیه آن شب شوم را به یاد آورد..... همان شبی که همسرش را زمین‌گیر کرد. همان شبی که بیمارستان پر شده بود از بیماران گلوله باران و آیه فکر کرد: ((به کدامین گناه؟)) آن شب و آن خودرو، آن شب و آن موتور سوار، آن شب و تمام گلوله‌های نشسته در تن ارمیایش! آنشب و دیده ها و ندیده‌هایش. آن شب و حاج علی سراسیمه، فخرالسادات بیتاب، سیدمحمد عاجز شده...شبی که آیه و زینب سادات و ارمیا، مسیح و مریم، همگی در اتاق عمل بودند. ماشینی که وقتی محمدصادق آن را دید بر زمین افتاد. ایلیا شوک‌زده شد، رضا و جواد گریه میکردند. وای از آن شبی که همه را به مشهد کشاند. آیه چهار گلوله در تن، زینب دو گلوله در کتف و پهلو، مریم یک گلوله در شانه اش، مسیح پنج گلوله در شکم و شانه و یکی هم نزدیک قلب و ارمیایی که جای خالی روی تنش نبود. آیه بعد از بهوش آمدنش، سراغ امانت سیدمهدی را گرفت.فخرالسادات بالای سر زینب سادات بود. زهرا خانوم به سختی آیه را روی ویلچر به دیدن دخترکش برد. آیه دست های دخترکش را بویید و بوسید.زینبش تحت تاثیر آرامبخش‌ها هنوز خواب بود. به سراغ ارمیا رفتند. بخش مراقبت‌های ویژه دل آیه را لرزاند. همسرش، همسفرش، روی تخت با چشمانی بسته در خوابی عمیق بود. سیدمحمد روی صندلی نشسته و چشمانش را بسته بود. عجز از چهره‌اش میبارید. آیه بغض کرد: _محمد! ارمیا چرا اینجوریه؟ بغض صدای آیه چشمان سیدمحمد را باز کرد. با دیدن آیه روی ویلچر و زهرا خانوم، به سرعت بلند شد: _تو اینجا چکار میکنی؟ میدونی چند ساعت تو اتاق عمل بودی؟ میدونی چند تا گلوله از تنت بیرون آوردن؟ باید استراحت کنی! آیه اشک چشمانش را پاک کرد: _ارمیا چی شده؟چرا اینجاست؟ راستشو بگو! سیدمحمد دستش را درون موهایش برده و آنها را از ریشه کشید، سرش را بالا گرفت و پوفی کرد: _چی بگم من؟از خدا بی خبرا ماشین رو آبکش کردن! پلیس دنبالشونه... آیه میان حرفش آمد: _ارمیا چی شده؟با این چیزا کار ندارم! باز چه خاکی توی سرم شده؟ باز چی شده؟ آیه هق‌هقش بالا گرفت. سید محمد کلافه‌تر شد: _ده تا گلوله از تنش در آوردن. خون زیادی از دست داده! بدتر از همه هم گلوله ای که تو ستون فقراتش گیر کرده. هنوز تو بدنشه و درآوردنش ریسک بزرگیه. آیه نگاه اشک آلودش را به همسر مظلومش دوخت.... " جان من! همسفرم! چه شده که بال گشودی؟ آیه‌ات را ندیدی؟ چرا نه تو مرا میبینی و نه سیدمهدی مرا دید؟ چرا همه‌ی شما در نهایت خودخواهی شاپرک‌های زندگی‌ام میشوید و به محض دیدن نور، پر کشیده و به آسمان میروید؟ ارمیای من! تو که مرد بودی! تو که قول دادی پای دخترکمان بمانی، پای احساست به من بمانی! مرد باش و مردانه بمان. سایه‌ی سرم باش. تو که سایه باشی، خورشید روزگار از پس من برنمی‌آید... تو که سایه باشی، در امان احساست، زندگی‌ام را میگذرانم! به سایه‌ات راضی‌ام مرد! فقط بمان! برای من. برای زینبم. برای ایلیایت. بمان آرزوهای زینب. بمان اسطوره‌ی ایلیا. بمان آرام جانم..." ************ صدای ارمیا آیه را از سخت ترین روز زندگی اش بیرون کشید: _کجایی بانو؟ غرق شدی؟ آیه شربتش را سر کشید و وارد اتاق شد. همانطور که چادرش را از سرش برداشته و تا میکرد گفت: _غرق اون روزا شدم. ارمیا با لبخند همیشگی‌اش ابرویی بالا انداخت: _کدوم روزا جانان؟ "جانان بودن را دوست دارم. جانانِ تو بودن، به جانم، جان میدهد..." آیه: _اون شب و تیراندازی! برای اولین بار صدای اسلحه رو از نزدیک میشنیدم. ارمیا به سختی لبخندش را حفظ کرد: _ترسناک بود؟ آیه: _به این فکر میکنم که اگه مانعت نمیشدم تا جواز اسلحه بگیری، اینجوری نمیشد. چقدر گفتی و من نذاشتم. اون شب اگه اسلحه داشتی، اینجوری نمیشد. تو قهرمان تیراندازی بودی، رو دستت پیدا نمیشد! ارمیا دست آیه را در دست گرفت: _بهش فکر نکن! تقدیر این بود. خداروشکر برای تو و زینبم اتفاقی نیفتاد! آیه: _من نگران بچه‌ها بودم که گفتم نگیری! خودت میدونی بچه‌ها چقدر بازیگوشن! میترسیدم بلایی سر خودشون بیارن! هر بار که میبینمت، عذاب میکشم! وضع الآنت تقصیر منه! ارمیا اخم کرد:...... •°•ادامه دارد...... •°•نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ای آنکه خدای خویش خوانیم تو را طاعت به سزا کجا توانیم تو را گویند خدای را به حاجات بخوان حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را 🌸 الهـی بـه امیـد تـو 🌸 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) ... ❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س) به قصد زيارت ارباب بی کفن : ❤السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولاد الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين. أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع) اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع) ❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
خوشا صبحی که خیرَش را تو باشی ردیفِ نابِ شعرش را تو باشی خوشا روزی که تا وقتِ غروبش دعایِ خوب و ذکرش را تو باشی ... 🌤 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
❤ با نام و یاد عشقِ خدای سه شنبه ها ل لبیک‌ می‌شوم به ندای سه شنبه ها هر روز ما به نام و به یاد تو بگذرد اما در این میان، به فدای سه شنبه ها در جمکرانِ یاد تو خواندم نمازها در استجابتت به دعای سه شنبه ها یا ایها الامام، به مأموم کن نظر ما را سوا بکن تو برای سه شنبه ها ماها پیام آور عشق شما شدیم وحیِ تو می رسد به حرای سه شنبه ها جان را بپای عشق تو می ریزم عاقبت قربانی ات شوم به منای سه شنبه ها تو یار خواهی و به جوابت بهانه ام از من ببخش، چون و چرای سه شنبه ها ای کاش می شد اینکه کمی کم کنم گناه توبه کنم ز جرم و خطای سه شنبه ها روزها رفت و فقط حسرت دیدارِ رُخت مانده بر این دلِ یعقوبی ما 🥀به یاد شهیدمدافع‌حرم عباسعلی علیزاده ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
تعجیل کن بخاطر صدها هزار چشم ای پاسخ گرامی‌امن یجیب ها... خدایا فرج آقامون رو‌ زودتر برسون😔 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"اذا اراد الله بقوم خیرا ارسل علیهم المطر و حبس عنهم کثره الریاح و اذا اراد الله بقوم شرا حبس عنهم المطر و ارسل علیهم کثره الریاح". "هرگاه خداوند صلاح قومی را بخواهد برای آنها باران فرستاده و بادهای شدید را از آنها می گیرد اما اگر قصد عذاب قومی را داشته باشد باران را از آنها گرفته و در مقابل بادهای شدید را روانه انجا می کند". ✍🏻 با رعایت تقوا و کمک کنیم کشورمان از قحطی و خشکسال نجات پیدا کند. لطفاً دعای نوزدهم را که برای طلب باران هست را بخوانید ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
💥نگو اگه مذهبی بشم دوستام ولم میکنن.... اگه با نامحرم کات کنم تنها میشم...☹️ 👈🏻هرجا واسه خدا خالی کنی خدا واست پرش میکنه❤ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محدودیته ولی هر محدودیتی بد نیست... 🎙شیخ فرهاد فتحی خواهرم بخاطر حجاب را رعایت کن @hejab_o_efaf
جالبه بخونید... ✍️ توی یکی از پیج های معاند اینستاگرام نوشته بودن هر شغلی یه سری منفعت هایی داره، مثلا: پزشک ها، کارگرها، کشاورزها و... که اگه نباشن یه خللی به جامعه وارد میشه اما این آخوندها بود و نبودشون فرقی نمیکنه!!؟ 👌 منم رفتم قسمت کامنت ها(نظرات) دیدم دارن داغ بحث می کنن. گفتم آقایون و خانوم ها الکی به هم روحیه ندید! 👈 اگه این آخوندها نبودن که الان باید سوپ لاک پشت و کباب قورباغه و میمون میل می کردید!! 👈 ریشه علم پزشکی که الان دارید و همه جای دنیا باهاش پوز میدین و کلاس میگذارین؛ ثمرات زحمت های آخوند بوعلی سینا ست. 👈 الکلی که روزانه چندبار استفاده می کنی تا کرونا نگیری ثمرات تلاش آخوند شیمی دان زکریای رازی بود. 👈 ریاضی دان و جغرافی دانتون هم آخوند خوارزمی بود. 👈 فیلسوف و ستاره شناس و معمارتون هم آخوند خواجه نصیرالدین طوسی بود. 👈🏻 بزرگترین مهندس تون، مهندس زیباترین بناهای اصفهان مثل خیابان چهارباغ اصفهان و... که تمام مهندس های دنیا دنبال یاد گرفتن این علم هستند، آخوند شیخ بهایی هست. 👈 شعرای بنامتون هم حافظ و سعدی و فردوسی و... آخوند بودند. ... اینا تازه اولشه! در افتخار روحانیت همین بس که در زیر هیچیک از قراردادهای ننگین استعماری در طول تاریخ امضای حتی یک روحانی یافت نمی شود. و همه قراردادهای ننگین استعماری متعلق به اون به اصطلاح فرنگ رفته ها و مهندس ها و دکترها (سلبریتی های مفت خور تاریخ) است.👌🏻 🔷و خلاصه سرتون را درد نیارم نوشتم؛ اگه الان هم می بینید امثال آمریکا و کشورهای مزدور منطقه کشورمون رو خلوتگاه شون نکردن و دارن از کشور ما حساب می برن بخاطره اینه که شخص اول مملکت یک آخوند با غیرت و با درایته، جالبه ک خود اونا مکرراً از هوشش تعریف میکنن و مخفیانه براش نامه مینویسن😄 ولی مشکل ما میدونید کجاست؟؟؟ این است👇👇👇 ما مرده پرستیم و کسی را تا زنده است قدرش رانداریم... از اهل بیت گرفته تا رهروان انها که تمام عمرشون را برای هدایت و کمک کردن به مردم صرف کردن تا برسه به این فرزند بی ریا و مخلصشون سید علی عزیز....... ✍️آره داداش! اونا فهمیدن نقاط قوت ما کجاهاست و اونجا رو میخوان تخریب کنن... متاسفانه برخی هم آب تو آسیاب دشمن میریزند ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
عرشیان یکسره تکبیر زنان آمده‌اند خیلِ خوبان بهشت خنده کنان آمده‌اند بوی یاس است و صدایی که فقط می‌گوید مادرِ آل محمد به جهان آمده‌اند (س)💫💞 🎉💫💞 🎉💫💞 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝گلی که زیباست گل یاس ... 💐مولودی قدیمی و مشهور حاج محمود کریمی بمناسبت میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها @Nava_iranseda
کارگران حضرت زهرا در شاهرود! تابستان ۱۳۶۳_شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندم‌هایشان بودند. فرمانده‌ی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندم‌های آن پیرزن را درو کنیم. گفتم: چه بهتر از این! پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندم‌هایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید. پیرزن پس از تشکر گفت: پس من می‌روم برای کارگران حضرت فاطمه‌ مقداری هندوانه بیاورم! از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید می‌روم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟ گفت: دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت: چرا کارگر نمی‌گیری تا گندمهایت را درو کند؟ این کارها، دیگر از تو گذشته! عرض کردم: خانم شما که می‌دانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمی‌دهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم. بانو فرمودند: نگران نباش! فردا کارگران از راه خواهند رسید. ... از خواب پریدم. امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا می‌باشند. با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی. منبع: کتاب نبرد میمک، احمد حسینا @sjdf313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت آقا چه چیزهایی داخل قبر مطهر گذاشتند.🥀🖤 🎥 سردار جباری فرمانده سابق سپاه ولی امر عجل الله (بیت رهبری) ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🗒 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌آسمانی شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌‌«‌‌‌‌ » ✍️خطاب به برادران و خواهران ایرانی... 💟 برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پر افتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد... کما اینکه شما صد‌ها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ "از اصول مراقبت کنید" 🔵 اصول یعنی "ولیّ فقیه" خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ "امام خامنه ای عزیز" را عزیزِ جان خود بدانید. ❇️ حرمت او را "حرمتِ مقدسات" بدانید... برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من! جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند...🇮🇷 ❇️ بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان]چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ 🚸 مذمت دشمنان و شماتت آن‌ها و فشار آنها، شما را دچار نکند... ✅ بدانید که میدانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اوّل اسلام را به پشتوانه «ایران» آورد و سپس ایران را در خدمت قرار داد 🔶 اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام، چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا، چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد ✳️ اما هنر امام این بود که را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد 🌐 انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار، جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده اند. 🚸 عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید... ❁🌹@IslamlifeStyles
🔴 بهتــــرین فرد اهل زمیــــن 🔵 پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: 🌕 إِنَّ‏ فَاطِمَةَ ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً‌ وَ شَرَفاً وَ كَرَماً 🌹 دخترم فاطمه (سلام الله علیها) بهترین فرد اهل زمین از لحاظ عنصر وجودی، شرافت و بزرگواری است. 📚 غاية المرام، بحرانی ج ۵ص۳۴ 🟢 فرا رسیدن میلاد با سعادت ام الائمه حضرت زهرا سلام الله علیها بر وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه و همه منتظران مبارک باد. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 «سلام یا زهرا» به سبک سلام فرمانده چقدر زیباست!!!! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫بہ نــام آن ڪه خــلاق جهـان است 🌸 💫امیـد بی پــناه و بی کسان است 💫بہ نــام آن ڪه یـــــــاد آوردن او 🌸 💫تسلی بخش، قلب عاشقان است 🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) ... ❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س) به قصد زيارت ارباب بی کفن : ❤السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولاد الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين. أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع) اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع) ❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا حجة‌الله فی ارضه❤ 🎥 نماهنگ بسیار زیبای سلام خادمان به محضر مولا صاحب الزمان ارواحنا فداه 🎙با صدای علی فانی @montazeranzohora💫