eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
496 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
7.1هزار ویدیو
70 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏻 بفرستید برای اونهایی که فکر می کنن پیشرفت و موفقیت زن به بی حجابی و برهنه شدن هست!!!! 👈🏻نمونه یک بانوی موفق ایرانی🇮🇷 دوتا فوق دکترا دارم، دوتا دکترا دارم، دوتا ارشد دارم هم از داخل کشور و هم از خارج کشور، و... ولی افتخار من یک چیز دیگری است... زن بودن و بودن ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⵿〬 ⵿〬⸽⵿〬🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽ ⵿〬🇮🇷⸽ ⵿〬⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽ٜ ••بِسْمِـ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین..•• •°•رمان جذاب و عاشقانه شهدایی •°•جلد سوم ؛ •°•قسمت ۵۳ و ۵۴ دلش غذای مادر میخواست. دلش میخواست با مادرش کند، نه هم زیستی. سال‌ها در این خانه بدون هیچ حس زندگی کردند. بدون صبحانه ای مشترک، بدون نهاری مشترک... اصلا دلش میخواست شیدا هم مثل رهایی‌اش بود. رهایی را بلد بود. رهایی به کودکانش را بلد بود. رهایی را بلد بود. مگر مهدی و محسن خودشان لباسهایشان را نمیشستند و اتو نمیکردند؟ آنها هم بلد بودند، مثل خودش اما، این برای کمک به مادر بود، نه برای آنکه مادرش لباس‌های چرک و عرق کرده پسر ده ساله‌اش را مشمئز کننده میدانست. بارها دیده بود که رهایی چطور با عشق به بازی کردن پسرهایش در حیاط خانه نگاه میکند، دیده بود که با زمین خوردنشان بیتاب میشد اما خودش، دوران کودکی‌اش را با وسواس‌های مریض گونه شیدا گذرانده بود. دلش زندگی میخواست. کاش میشد امشب را هم در خانه عمو صدرا بگذراند. چقدر خانه ساده آنها را بیشتر دوست داشت. دلش زندگی با عشق میخواست نه اجبار. احسان چشمهایش را بست ، و غرق در حسرت هایش همانجا، روی مبل، به خواب رفت. **************** آیه مشغول تمیز کردن کمد درون اتاق ارمیا بود. حاج علی و زهرا خانم به جمکران رفته بودند و تا صبح همانجا میماندند. زینب سادات مغموم و ناراحت گوشه اتاق نشسته بود و به ارمیا نگاه میکرد که ایلیا مغزش را با حرف‌هایش میخورد. دلش میخواست به سمت ارمیا برود و پدر داشتن را حس کند. گاهی آنقدر بدجنس میشد که میگفت کاش ایلیا هیچوقت نبود. اما بعد زبانش را گاز میگرفت. آیه جعبه‌ای از کمد درآورد و آن را باز کرد. لبخند زد و گفت: _ایلیا بیا، آلبومت پیدا شد. همه آلبوم ها اینجاست. زینب سادات آرام گفت: _مال منم هست؟ آیه با لبخند سر تکان داد و آلبوم‌هایشان را به دستشان داد. برخلاف تصور آیه، هر دو کنارش نشستند و داخل جعبه را نگاه کردند و آلبوم بعدی را برداشتند. آلبوم کودکی های آیه بود. با خنده و شوخی کنار ارمیا نشستند و ورق زدند. آیه خاطره بعضی از عکس‌ها را برایشان میگفت و میخندیدند. ایلیا به سمت جعبه رفت و آلبوم دیگری برداشت و به سمتشان آمد. ارمیا با دیدن آلبوم لبخند زد و به یاد آورد... دومین سالگرد ازدواجشان بود. هیچ چیز ارمیا را نمیتوانست شادتر از این کند اما شاید داشت اشتباه میکرد! آیه شادترش کرد، خیلی شادتر! آن روزی که به خانه آمد و دید به جای آیه، صدرا و مسیح و حاج علی هستند. تعجب کرد اما با روی باز به استقبالشان رفت. نزدیک غروب بود و آیه هنوز به خانه بازنگشته بود. نگران بود، خواست تماس بگیرد که صدرا گفت: _رفتن زنونه خوش بگذرونن، پاشید ما هم بریم. ارمیا را بزور راضی کرده و کت و شلوار تنش کردند. هر چه نق میزد که کت و شلوار نمیخواهد، از آنها اصرار و از ارمیا انکار. عاقبت دید همه با لباسهای رسمی قصد بیرون رفتن دارند. او هم به اجبار تن داد. یادش نمیرود وقتی جلوی آتلیه ایستادند ، و او را به داخل برده و داخل سالن عکسبرداری پرت کرده و در را پشت سرش بستند چه حسی داشت. نگاهش به عروس مقابلش افتاد و قبل از نگاه به صورت عروس، سرش را پایین انداخت و به سمت در برگشت: _ببخشید خانوم. اشتباه شد. بعد به در کوبید و گفت: _باز کن صدرا، اینجا یک خانوم هست. باز کن. از پشت در صدای خنده می‌آمد و ارمیا غرق در خجالت، عرق میریخت که صدایی باعث شد لحظه ای خشکش بزند: _ارمیا صدای آیه بود. زیر لب زمزمه کرد: _آیه! دوباره از پشت سرش شنید: _برگرد، منم! ارمیا با شک و تردید به عقب برگشت و آیه‌اش را دید، در لباس سپید ساده، با دسته گل و تاج و تور. لبخند روی لبهایش نشست. آن روز کلی عکس گرفتند، شب را در خانه محبوبه خانوم جشن گرفتند. آن روز یکی از ده روز برتر زندگی ارمیا شد. ایلیا آلبوم را نگاه میکرد و از مادرش تعریف میکرد. به قامت پدر افتخار میکرد. از خوشگلی و خوشتیپی پدر و مادرش تعریف میکرد. اما ارمیا نگاه غم گرفته زینبش را میدید. نگاه حسرت بارش را. رو به دخترکش گفت: _زینب بابا چی شده؟ زینب سرش را به چپ و راست تکان داد: _هیچی. ارمیا دستش را گرفت: _بهم بگو آیه نگران نگاهشان میکرد. دلش شور میزد. دلش برای دل ارمیا شور میزد. دلش برای خواسته‌ی لب‌های زینبش شور میزد. گاهی باید به دلت بگویی : (آرام بگیر، این قدر شور نزن! آنقدر شور و شیرین میزنی که بر سرم می آید.) بر سرش آمد همان دلشوره اش. نگاه ارمیا خاموش شد..... •°•ادامه دارد...... •°•نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⵿〬 ⵿〬⸽⵿〬🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽ ⵿〬🇮🇷⸽ ⵿〬⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽ٜ ••بِسْمِـ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین..•• •°•رمان جذاب و عاشقانه شهدایی •°•جلد سوم ؛ •°•قسمت ۵۵ و ۵۶ بر سرش آمد همان دلشوره اش. نگاه ارمیا خاموش شد. لبهای زینبش لرزید، ایلیا اخم کرد و آیه دل زد... زینب سادات پر بغض گفت: _بابام. بابا مهدی و به آلبوم اشاره کرد. بعضی حرف ها گفتنی نیست. همان ایما و اشاره ها، همان جملات هیچ وقت به پایان نرسیده، همان کافیست عالم و آدم را خبر کند. زینب سادات آلبوم عروسی پدر و مادرش را میخواست. دلش میخواست پدرش را جز در آن قاب عکس روی دیوار و آلبوم کودکی‌ها و نوجوانی‌هایش ببیند. دلش میخواست مادرش را کنار پدرش ببیند. همان که حسرت بود، همان که عقده بود، همان که درد بود. سکوت گاهی وزنش بیشتر از فریاد است. سکوت گاهی سنگینی میکند، روی سیبک گلو، گاهی روی دل، گاهی روی چشم.آن لحظه سکوت وزن داشت. غم داشت. سکوت هم عالمی دارد. زینب لب به دندان گرفت و زمزمه کرد: _ببخشید ارمیا به خود آمد و دستش را فشرد و لبخند زد: _چیز بدی نگفتی بابا بعد به آیه گفت: _میری بیاریشون؟ آیه سری به تایید تکان داد. مانتو و روسری اش را پوشید، چادر سر کرد، از خانه بیرون رفت. با آسانسور به پارکینگ رفته و در انباری را باز کرد. در میان جعبه‌ها گشت و آن را پیدا کرد. تمام یادگاری‌های سیدمهدی... زینب سادات جعبه را به اتاقش برد. مقابلش گذاشت و آرام در جعبه را گشود. نگاهش به جعبه دوخته شده بود. سجاده پدر را درآورد. در آغوش کشید. اشک صورتش را پر کرد. نگاهش دوباره با داخل جعبه افتاد. کتاب دعا سیدمهدی هم همانجا بود. اما چیزی که نگاه زینب سادات را دنبال خود میکشید، شیشه عطری بود که در قاب مقوایی محفوظ مانده بود. آن را با احتیاط برداشت و بو کشید. بوی عطر پدر. چشمهایش را بست و پدر را تجسم کرد. این عطر، رایحه‌ی دل انگیز پدر را دارد. دلتنگ است عجیب. آیه وارد اتاق شد. نگاهش به زینب بود که چطور عطر یادگاری پدر را بو میکشد و مدهوش میشود. آرام شروع کرد: _من خیلی کوچیک بودم که بابات اینا اومدن تو کوچه ما. اون موقع‌ها مثل الان نبود که بچه‌ها سرگرمی‌هاشون انفرادی باشه. خاله بازیامون هم تو کوچه و دم در خونه هامون بود. تابستون و زمستون، برف و بارون و آفتاب و مهتاب نداشت. از صبح تا ظهر که بریم برای نهار، بعدم که مامان بابا بخوابن و بریم تو کوچه تا شب که جنازمون میومد خونه از خستگی. این برای پسرا شدیدتر بود و دخترا کمتر و محدود تر. من بیشتر همبازی عمو محمد بودم. مهدی همیشه حواسش بهمون بود. روزایی که باباش بهش پول میداد تا بستنی بخرن و اون سهم بستنی خودشو میداد به من تا با محمد که بازی میکنیم، بخوریم. خودش که میگفت، از همون روزا، حسش به من فرق میکرد و اونم نمیدونست چه حسیه. فکر میکرد چون خواهر نداره، من براش حکم خواهرو پیدا کردم. آیه کنار زینبش نشست و آهی کشید: _روزای عمرمون گذشت تا یک روز که به خودم اومدم و دیدم همش حواسم به اینه که کی میاد و کی میره. پسر سر به زیر و محجوب محله. اون روزا سال سوم دبیرستان بودم و مهدی رفته بود دانشگاه افسری، آخر هفته‌ها منتظر اومدنش بودم. همه محل منتظرش بودن. هیچ روزی غمگین تر از روز فوت باباش ندیدمش. اون روز خیلی غم داشت نگاهش. دلمو آتیش میزد. خیلی به پدرش وابسته بود. یادمه هفتمه باباش بود که دعوا شد. صدای داد و دعوا توی محل پیچید و بابام تندی رفت بیرون. صدای داد هوار مهدی و محمد میومد. دلم لرزید. یک جورایی صداش پر از خشم و بغض بود. عموش گفته بود مادرشون باید بعد سر اومدن عده‌اش، عقدش بشه. دو تا برادر اون روز قیامت کردن. آخرم، شر عمو رو از خونه کندن. تازه کنکور داده بودم و دانشگاه تهران قبول شده بودم که زمزمه پیچید سیدمهدی میخواد زن بگیره. حالم رو اون روزا باید میدیدی. خیلی غصه خوردم.خیلی شبا گریه کردم. یادمه یک روز که با دوستام رفته بودیم بیرون، وقتی اومدم تو محل، دیدم طبق معمول پسرا سر کوچه نشستن و مشغول حرف زدنن. منم مثل همیشه بدون توجه به اونا، سرمو انداختم پایین و رفتم سمت خونه. همه بچه های محل رو میشناختم، بیشترشون همبازیام بودن. یک لحظه نگاهم افتاد به در خونه بابات اینا. بابات دم در ایستاده بود. یک لحظه چشم تو چشم شدیم، فوری سرشو انداخت پایین. کوچه برعکس همیشه تو سکوت سنگینی فرو رفته بود. همه نگاها به من بود.همون شب مامان فخری اومد خواستگاری. همه محل میدونستن سیدمهدی دختر حاج علی رو خواستگاری کرده و منتظر اجازه خواستگاریه. شب عقد کنون بود. عاقد بعد از هزار تا سلام و صلوات رسید به عروس خانوم وکیلم؟ همه ساکت شده بودن.... •°•ادامه دارد...... •°•نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ یک جاسوس اسرائيلی رو اجیر کردن که یک هفته مراقب رفتارهای باشه طرف خودش بعد یک هفته عاشق رفتارهای شهید چمران میشه ...🌱 انصافاً یک هفته مراقب ما باشن عاشق دین و مذهب ما میشن یا...؟! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 عاقبت بخیری کار سختی نیست! خدا یه فرمول داده در قرآن، همین یک فرمول رو بگیری و بری حلّه ! 🎙 استاد شجاعی 🍃برچهره ی دلربای مهدی صلوات ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ به نام خدائی که روز را برای تلاش و شب را برای آرامشم‌ قرار داد به نام خدائی که در این نزدیکی است ياد خدا آرام بخش دل‌هاست روزت را متبرک كن با نام و ياد خدا خدا صداى بنده‌هايش را دوست دارد     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) ... ❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س) به قصد زيارت ارباب بی کفن : ❤السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولاد الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين. أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع) اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع) ❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🌙متن دعای هر روز 🌓یا من ارجوه لکل خیر ... 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی علیه السلام: مَن لَم یَصبِرْ عَلی كَدِّهِ صَبَر علَی الاِفلاسِ! کسی که بر رنج کسب و کار صبر نکند باید رنج نداری را تحمل کند. غررالحکم 8987 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔴بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران اسلامی می‌رساند با توکل به خداوند متعال و عنایات حضرت ولی عصر (عج ) در پاسخ به جنایات اخیر تروریستی دشمنان ایران اسلامی مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک‌های تروریستی ضد ایرانی در بخش‌هایی از منطقه در نیمه امشب با موشک‌های بالستیک سپاه مورد هدف قرار گرفت و منهدم شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
رویترز: 🚀 انصارالله یمن هم ساعاتی پیش یک کشتی امریکایی را هدف قرار داد🔥 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🚨 - سپاه پاسداران ایران: سران و گروه‌های تروریستی در سوریه که مسئول طراحی حمله کرمان در ایران بودند را هدف قرار دادیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔺هرکس متهم بود ادب شد! توییت استاد رائفی پور ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🚨 اطلاعیه شماره ۲ سپاه پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه شماره 2 خود از انهدام محل های تجمع فرماندهان و عناصر اصلی مرتبط با جنایات اخیر تروریستی کرمان و راسک در سوریه با موشک های بالستیک در بخشی از عملیات موشکی ساعتی پیش خبر داد. متن اطلاعیه به این شرح است: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم " أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ" ملت عزیز و شریف ایران اسلامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به جنایات اخیر گروهک های تروریستی ، در به شهادت رساندن مظلومانه جمعی از هموطنان عزیزمان در کرمان و راسک؛ محل های تجمع فرماندهان و عناصر اصلی مرتبط با عملیات های تروریستی اخیر ؛ به ویژه داعش، در سرزمین های اشغالی سوریه را شناسایی و آنها را با شلیک تعدادی موشک بالستیک منهدم نمود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ملت بزرگ ایران اطمینان می دهد ، گروهک های تروریستی بدخواه ملت ایران هرکجا که باشند را خواهد یافت و آنها را به سزای اعمال ننگینشان خواهد رساند. سایر اهداف منهدم شده اعلام خواهد شد. " وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔴سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه شماره 3 خود از موشک باران و انهدام مقر جاسوسی رژیم صهیونیستی ( موساد) در اقلیم کردستان عراق خبر داد. متن اطلاعیه به این شرح است: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم " إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ" 🔸ملت عزیز و شریف ایران اسلامی- امت بزرگ اسلام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به شرارت های اخیر رژیم صهیونیستی در به شهادت رساندن فرماندهان سپاه و جبهه مقاومت، با اشراف و تسلط اطلاعاتی بر مقرها و تحرکات این رژیم در منطقه، با شلیک موشک های بالستیک ، یکی از مقرهای اصلی جاسوسی رژیم صهیونیستی ( موساد) در اقلیم کردستان عراق را مورد هدف قرار داده و آن را منهدم نمود. 🔸این مقر مرکز توسعه عملیات جاسوسی و طراحی اقدامات تروریستی در منطقه و خصوصا کشور عزیزمان بوده است. 🔸به ملت عزیزمان اطمینان می دهیم عملیات های تهاجمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا گرفتن انتقام آخرین قطره های خون شهیدان ادامه خواهد یافت. " وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 منم که اهل ایرانم حریفت منم حزب الله لبنانم حریفت منم از عراق راه افتادم حریفت منم به شاه نجف دل دادم حریفت منم شبیه هر فلسطینی حریفت منم انی احامی عن دینی ____________ @sh_alinorouzi
🔸موج دوم حملات آماده است/ سپاه برای دشمنان یک غافلگیری بزرگ دارد رضا عباسی در توئیتی نوشت: 🔹 سپاه پاسداران آماده آغاز موج دوم حملات به پایگاه های دشمن صهیونیستی است و در صورت تداوم اقدامات خصمانه صهیونیست ها بر علیه منافع ملت ایران، موج دوم حملات با شدت چند برابری عملیاتی خواهد شد. در موج دوم حملات تمامی پایگاه های در نظر گرفته شده با خاک یکسان خواهند شد و سپاه پاسداران از یک غافلگیری بزرگ برای دشمنان رونمایی خواهد کرد. @zaghsiah
51.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢...و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ♨️ ای رهبر آزاده ، آماده ایم آماده .... 🔺به ما گفتي كه به همين زودي ميشه صهيون نيست ان شاءالله @hoseyniye_roh_alah