نوشته های من
سلام✋ فردا ۵ شنبه ابرماه🌝 توت فرنگی🍓 داریم🔭 منتظر توضیحات🔎 بنده باشید👨🏫 @mhmm110
خداوند عالم پدیده هایی در جهان به پا کرده است که هر کدام #نشانه ای از حقایق عالی عوالم بالاست...
ردپایی از این حقیقت را در سیل و زلزله و توفان میبینیم؛ چرا که در نتیجه این حوادث، مکلف به خواندن نماز آیات هستیم
این خود ایجاب می کند دقت بیشتری در قضایای اطراف خود داشته باشیم
#معصومین در روایات فراوانی آیاتی از قرآن را که درباره پدیده های عالم صحبت نموده است، با همین نگاه برای ما تبیین کرده اند...
#اندیشه
@mhmm110
باید خاطرنشان کنم این رفتار ابعاد مختلف داره که یکی از مهمترین اونا حرکت به سمت قله های راهبردی #جهش_تولید هستش
حمایت از تولید داخل و اعتماد به دانشمندان مخلص خودمون و کنار گذاشتن این تفکر بچگانه که میشه با دشمن کنار اومد و تحریم ها رو رفع کرد
باید به خوداتکایی برسیم و چشممون رو از دست ظلم #دشمن برداریم
این ها پیام حرکت امروز مقتدامون بوده و به همین دلیله که میگم حرکت امروز ایشون یک حرکت راهبردی، جریانساز، پیشبرنده و اعتماد بخش بوده
#اندیشه
@mhmm110
بسم الله
#اندیشه
چند روز است جناب آقای عبدالله رئیس جمهور افغانستان برای #حل_مشکلات کشورش به محضر #کدخدا شرفیاب شده👏
اگر آمریکا بطور جدی دنبال ایجاد آرامش در منطقه است، حتماً کاری خواهد کرد
اما اگر همه اش فریب باشد، همین جریان میتواند خط بطلان پررنگی بر نظریه پوسیده غربگرا های داخلی خودمان باشد که اینقدر دم از دلسوزی و تلاش برای برقراری ارتباط با آمریکا و غرب می زنند
و تأیید مهمی برای همه آنها که هنوز خیال می کنند تحریم ها را با مذاکره با جناب #کدخدا میتوان حل نمود
@m_h_motahari1
خداوند برای انقلاب ما هم عنایت ۶ تیر را به تصویر کشیده است و هم مصیبت ۷ تیر را.
۶ تیر، ذخیره انقلاب در عالم ماند و ۷ تیر، امید انقلاب در خون خود غلتید
و این نشان می دهد ممکن است ۷۲ تن از خالص ترین امید های نهضت، به مسلخ عشق بروند و انقلاب را با خون خود تضمین کنند و جهان چشم انتظار عدالت، از فیض بودنشان محروم شود...
و ممکن است انقلاب با یک ترور نافرجام ۶ تیر و حیات مجدد یک امید انقلاب، تضمین شود.
بهشتی و خامنهای، هر دو امید نهضت بودند؛ اما ملت شاهد بودند که بقای انقلاب، در یک جا با خون و شهادت تضمین شود و در جای دیگر با بقا و سلامت...
پس خرمشهر های پیش روی، ممکن است ترکیبی از ششم تیر های حیات بخش و هفتم تیر های مصیبت آفرین باشد...
خود را برای خرمشهر های پیش روی آماده سازیم.
#اندیشه
@mhmm110
🔔خوب دقت کنید که رأس جریان ذلیل شده #اعتدال برای تبریک موفقیت #سید به دیدار او آمده است
🔴ضمن اینکه باید اعلام کنم هیچگاه فراموش نمیکنم رأس #اعتدال در سال ۹۶ در همدان چه تهمت ها که به #سید نبست...
🔴فراموش نمیکنم در سفر های تبلیغاتی ش چه فریب ها که نداشت
🔴در سالن مناظره، چه دروغ هایی که به #سید نسبت نداد...
🔵 خلاصه اینکه رفتار های ضداخلاقی او را ما مردم فراموش نخواهیم کرد و ناکارآمدی او را در نجات سفره های مردم از یاد نخواهیم برد
🔶 باید بدانیم این که قبلاً گفته بودیم سید ابراهیم، پیروز میدان اخلاق شده است یعنی همین که روزی رسید که پیشانی جریان انحراف، برای حفظ ظواهر و فرار از بدنامی، مجبور شد اخلاق را بر خود، متظاهرانه تحمیل کند
🔸 این رویداد را به فال نیک می گیریم و در این روز های سرور انقلابی این دعا را با هم زمزمه میکنیم؛
📜 اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها «النفاق» و اهله...
🖌 محمد حسین
#اندیشه
@mhmm110
چوب ها با هم متفاوتند؛ ...
چوب ممکن است خارهای خشک بیابان باشد، ممکن است فراوری شود و بشود کاغذ یا دستمال، ممکن است بازهم فراوری شود و نئوپانش کنند.
ممکن است چوب را خیس کنند و تا مدتی رطوبت داشته باشد و ممکن است شاخه تر و تازه یک ساقه گل یا یک نهال سبز باشد.
ممکن است دورریز های چوب های رنده شده باشد و ممکن است چوب مستحکم درخت گردو باشد.
ممکن هم هست به چوب روغن جلا زده باشیم تا دوام بیشتری پیدا کند. یا شاید در میان قطعه ای از آهن ضد زنگ گذاشته باشیم که از شر آتش در امان بماند...
اما...
اما هیچگاه چوب، از خطر آتش در امان نیست و اگر در معرض آتش باشد، دیر یا زود خواهدسوخت.
چه چوب بوته های خار بیابانی باشد که اصلا خلق شده اند برای سوختن و و چه چوب درخت گردو گردو...
چوب تا چوب است، خواهد سوخت؛ هرچند دیر و با مقاومت فراوان ولی خواهدسوخت. حتی اگر به آن روغن جلا هم بزنند و یا مرطوبش کنند، آتش انقدر شرارت آفرینی خواهد کرد که چوب را از بین خواهد برد.
#اندیشه
#داستان_چوبها
#قسمت_اول
@mhmm110
نوشته های من
چوب ها با هم متفاوتند؛ ... چوب ممکن است خارهای خشک بیابان باشد، ممکن است فراوری شود و بشود کاغذ یا
چه چوب بوته های خار بیابانی باشد که اصلا خلق شده اند برای سوختن و و چه چوب درخت گردو گردو...
چوب تا چوب است، خواهد سوخت؛ هرچند دیر و با مقاومت فراوان ولی خواهدسوخت. حتی اگر به آن روغن جلا هم بزنند و یا مرطوبش کنند، آتش انقدر شرارت آفرینی خواهد کرد که چوب را از بین خواهد برد.
مثلا چوبهای بیابانی خشک را وقتی که در آتش میریزند، بدون هیچ مقاومتی خودشان را در آتش رها میکنند و صورت سرخ آتش را همچون معشوقی، خواهند بوسید و در دامان آتش رها خواهند شد.
یا چوبهایی که مرطوبند؛ آتش اگر آتش باشد، پس از مدتی هرچند طولانی، آنقدر دور و بر چوب میپلکد که بالاخره چوب، خود را تسلیم آتش میکند و اینجاست که آتش با آغوشی باز، او را در خود هضم میکند.
نئوپانها هم که منافقند؛ انقدر خوب فراوری شده اند و صیقل یافته اند که هرکه آن ها را ببیند، گمان میکند در استحکام و مقاومت، هیچ کم ندارند؛ در حالیکه کافیست آتش ببینند؛ نه اثری از زینت هایشان میماند و نه اثری از خودشان.
#اندیشه
#داستان_چوب
#قسمت_دوم
@mhmm110
نوشته های من
چه چوب بوته های خار بیابانی باشد که اصلا خلق شده اند برای سوختن و و چه چوب درخت گردو گردو... چوب تا
اما چوب گردو؛ خیلی زحمت میخواهد که آتش بتواند او را با سرخی فریبنده خود، سست کند و به زانو بیفکند... ولی بالاخره بعد از کلی زحمت به این موفقیت خواهدرسید.
اگر چوب در حفاظی از فلزات مقاوم قرار گیرد، داغ میشود ولی نمیسوزد. در این شرایط، در محافظت و مصونیت است.
اگر توانستی با کیمیا، چوب را به آهن تبدیل کنی، آنوقت میتوانیم شاهد آن باشیم که دیگر چوب نمیسوزد؛ ولی تا چوب از هویت خود دست نکشیده باشد، سرانجامش آتش است...
هر چقدر که خود را با اشک و سحر، طراوت داده باشی...
هرچقدر که با زیارت و توسل، خود را جلا داده باشی...
هر چقدر که خود را در چله اشک نینوا، زلال کرده باشی...
هرچقدر که لباس نوکری و خدمت، بر تن کرده باشی و در نگاهها، در جمله سعاتمندان به نظر بیایی...
ولی ... بازهم انسانی؛ انسان، هویتاً خطاکار است، فراموش کار، محدود است، نیازمند است، در معرض آتش است، سرانجام به آتش کشیده میشود...
ولی...
#اندیشه
#داستان_چوبها
#قسمت_سوم
@mhmm110
نوشته های من
اما چوب گردو؛ خیلی زحمت میخواهد که آتش بتواند او را با سرخی فریبنده خود، سست کند و به زانو بیفکند...
اگر دست نیازت به خانه #حسین باشد، آنگاهست که زلالی اشکهایت، و طراوت سحرهایت، و جلای زیارتهایت، و لطافت اذکارت مؤثر شود و تو را به بارگاه خود بپذیرد.
تو... در این عالم چاره ای جز این سه راه نخواهی داشت؛ یا بسوزی، یا تغییر کنی.
اگر خود را به #قافله_حسین نرساندی،
اگر در هاله ای از نفاق، در دیدگان همه زیستی،
اگر عمر خود را پرکردی از ذکر و فکر و عزم،
اگر باغچه شبهای خود را با اشک فراق و اشک جذبه آبیاری کردی،
اگر روزهنگام، لباس جهاد بر تن کردی و در راه وطن و عیال و آینده، مال و جان و آبرو و شهرت دادی،
فرض کن #حسین نباشد؛ چه میشود؟ تو منبع اتصال همه برکتها و طراوتها و رشدها و حرکت ها و قربها را نداری...
خواهی سوخت... تو همان چوب تنهایی هستی که دیر یا زود در آغوش آتش خواهی سوخت. دست #حسین است که تو را نجات میدهد. دست حسین است که سحرهای زلالت را به صبح حضور میرساند. دست #حسین است که شمع فکرت را به #نور میرساند.
#اندیشه
#داستان_چوبها
#قسمت_آخر
@mhmm110
#راه، معبر است نه مقصد. به همین خاطر کسی که در راه مانده است کسی که در راه توقف کرده است، فراموش کرده است که در #راه است.
راه را باید گذراند و سپری نمود. باید از آن گذشت و آن را پشت سر گذاشت. راه فقط باید در خاطره ها بماند نه این که متن زندگی شود.
کسی که متحیرانه، در راه مانده است و تازه، در حین گذر، به راه فکر میکند نشناخته است که راه، فقط میزبانی موقت است؛ که قرار است چند شبی در کاروانسرایش اطراق کنیم و پس از تجدید قوا، ترکش نماییم. این حقیقت راه است و باید دقت کنیم که مبادا پیچ و خم یک راه یا زیبایی وسوسه انگیز راهی، ما را از معبر بودن راه غافل کند.
گاه پیچ و خمش انقدر زیاد میشود که در سرگردانی و تحیر میمانیم. و گاه زیباسازی ها و جذابیت هایش ما را به خود مشغول میسازد و معبر را به هدف و مقصد تبدیل میکند.
تو را برای گذراندن #راه، به #راه آورده اند ولی تو دل مشغول به راه شدی؛ غافل از آن که اگر راه زیبایی دارد، جلوه اش با زیبایی های مقصد، قابل مقایسه نیست. اگر هم پیچ و خمی سخت دارد، به رسیدنت به مقصد میرزد.
آقای عالم فرمود: «دنیا معبر است، نه محل ماندن...»
تو از دنیا چیزی انتظار داری که هیچگاه دنیا را برای آن نساخته اند. جای زیبای وسوسه انگیز هیچگاه برای ماندن تو نبوده است و حال آن که تو در آن مانده ای و جاده زیبا نتوانسته است انتظارات تو را برآورده سازد.
خب برخیز و دل از راه و وسوسه هایش برکن و عبور را پیشه خود ساز. دل از دنیایی که لذتش تمام شود و رنجش فراموش شود، و شیرینیش رضایت بخش همیشه نباشد، برکن.
#اندیشه
#راه
🖌 محمد حسین
@mhmm110
نوشته های من
قالی رنگارنگ است. بهمین خاطر جذاب است. در چشم بینندگان. یکرنگ ها را #یکدل ها میپسندند. همانانی که د
اینست حربه شیطان شرور برای این که ما را از کمال خواهی منحرف کند. نقشه او اینست که اکنون که نتوانسته است باطل را خالص و مستقیم در فکر و خیال تو جای سازد، دنیا را برای تو زینت بخشد تا تو به خیال کمال گرایی، به رنگ رنگهای متنوع دنیا دلخوش سازی؛ که این شیطان است که جان و مال و زن و فرزند و موقعیت و نگاه ها را برای تو جلوه میبخشد تا تو را مشغول به #دور_باطلی از #انحرافات کند؛ حالا که نمیتواند تو را سقوط دهد، البته که توانسته است حرکتت را متوقف کند.
تو با این حربه شیطان #درجا زده ای... «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ البَنِینَ وَ القَنَاطِیرِ المُقَنطَرَۀِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّۀِ ...». متوقف شده ای و چه موفقیتی از این بالاتر برای شروری که تا جان دارد و توان، از #شرارت دست برندارد... لَعَنَهُ اللهُ
قالی ها خلق شده اند برای این که #مُتَلَوِّن باشند، پر از #اِضطِرَاب باشند، دنیایی از #تَشَتُّتِ_فکر با خود همراه داشته باشند، #بی_حد_و_مرز باشند و با هر کس و ناکسی بجوشند و لباس #دورویی بر تن کنند. همه مذاهب و مخالفین را جذب خود میکنند و چهره مقبولی در نظاره همه بدست میاورند تا بمانند. خودشان حاکم باشند و خودشان همان برنده بازی باشند. لذا همیشه ساکت و موافق جمع، پر از زنگ، و پر از تواضعند. انقدر متواضعند که حاضرند خود را زیرپای هرکس بیاورند.
علت دوام و بقای طولانیشان، همین است. قانون طبیعت همین بوده است که اگر خواستی به چشم بیایی، و پسندیده خاص و عام شوی و همه تو را به چشم رضایت ببینند و در دل همه جایی داشته باشی، باید رنگارنگ، متواضع و مستحکم باشی؛ تواضعی که برای خودنمایی باشد، تواضع نیست، #جهنم است.
قانون #نفاق را که روز اول مینوشتند، همین بود. اگر منافق یک رنگ میماند، و یک رنگ خلق میشد، هیچگاه این همه پایدار نمیماند. دیدگان ناظران تنوع پسند ، خیلی زود، از مسیر مستقیم واضح او، خسته میشدند و آرزوی خلاصی میکردند و از خدا نجات میطلبیدند.
در جهانی که مردم هنوز عاشق #صراط_مستقیم_ربانی نشده اند، علی، 25 سال کنار گذاشته میشود. و وقتی پس از 25 سال انتخابش میکنند، فقط 5 سال میتوانند تحملش کنند.
مردم جهان فقط #شُعارِ عدل میدهند؛ ولی هنوز آماده عدل نشده اند. گوش کن! هنوز ندای #تنهایی علی علیه السلام از فراز تاریکی های تاریخ، به گوش میخورد که «اللهم ... و سئمتهم و سئمونی» خدایا من از این ها خسته شدم؛ از #عزم های شکسته شان، از #عهدهای فراموش شده شان. و این ها هم از مسیر یک رنگ، از #صراط_مستقیم، و روح یکدل من، خسته شده اند...
مردم زمان علی، #قالی_پسندِ #تنوع_طلبِ دمدمی مزاج بودند که از عدل، چیزی جز سردادن شعارش را نمیدانستند.
طبیعی است که خورشید در این جامعه، کنار گذاشته خواهد شد تا روزی که جهان از قالی پسندی و تنوع طلبی، به راه مستحکم کمال خواهی #توبه کنند و بازگردند.
🖌 محمد حسین
#اندیشه
@mhmm110