مهجور 🏴
هوالجبار پس از سالیان دراز دست به کار شده تا مربای هویجی برهم نهم، القصه چون فراموشی در ذات آدمیست
هوالمتعالی
الهی ! هرآنچه از کاستی و نُقصان است بر نفس خویش روا داریم و امید به جبران تو داریم.
معبودا ! ما شکر نعمتت را نتوانیم و قدر رحمتت ندانیم و اگر دستگیریات نباشد، به یقین در چاه ضلالت فرو اُفتیم...
کریما ! همه چشمداشت بنده به خداییست که تواناست بر مبدل ساختن خبط و خطا و تقصیر به خیر و خوبی و نیکی.
اگر به امید تو نباشیم و دست به دامان کرمت روزگار سپری ننماییم، بفرما به کجا دستآویز شویم و داد به کجا بریم از دست نفس و وسوسه و هوا و هوس.
اگر دستگیریات به فریادمان نرسد و لطفت ما را زیاده میآید، بفرما به کدام خدا پناه بریم ؟!
مگر بنده را جز رب و خدایش مدد رسانی هست؟!
مگر نفرمودی بخواه تا عنایت کنم، حال که خواستم اگرچه فراتر از قدر و قد خود، آیا رواست که حواله به غیر کنی؟!
و اگر غیری به جز تو، قدرت پاسخ دارد نشانم بده؟!
بار الها ! چونان مربای هویج کذایی که فاصله گرفت از اصالت خود و همگان حکم بر نابودی و تباهیش زدند و جز رَبّش کسی به فریاد نرسید و حیف داشت از نابودی زحمت و محنت خود و فرصت دوباره زیستن و نوزایی را از او دریغ نداشت تا سرانجام مربا چنان شد که بایست و دریغ و افسوس دگران را برانگیخت که کاش ما نیز چنان خَلقی داشتیم.
بندهات نیز گاه چنان سخت و تاریک شود که دگران حکم بر ابطال و اسقاط دهندش و گویند فلانی کارش تمام است و به کار نیاید و دگر راه صلاح بازنیابد.
در این تحریم خلق و بایکوت اهل قرب؟!
شفیقی مرهم بباید که آبرو نهد تا مربای از دست رفته جان دوباره گیرد و شود مربای هویجی آنچنانی !!!
شفیقی که خود وقت و انرژی و سرمایه روا داشته برای خلق کردن، به یقین برای بقا و صلاح آن هم دریغ نفرماید و کند هر آنچه لازم و بایست.
اوست که خلق کرده و هموست که مجدد فرصت جبران دهد و چونان بندگان لامروت، بالفور و بیشکیبا از سر خود وا ننهد.
بار الها ! بنده اکثر اوقات مشغول خرابکاری و مخدوش کردن نعمات رب است و همگان گویند کار خراب است و فلانی تمام.
ولی استدعا بر آنست که تو دور نیندازی آنچنان که خلق بنمایند.
الهی ! هرآنگونه خود صلاح دانی از عیب و نقص ز ما برگیر و فرصت دوباره ارزانیمان دار.
ناامیدی و زود قطع امید کردن از خصایص بندگان است که به محض مشاهده قصور دگران حکم بر بطلان دهند و غرق در نشدنها شوند، به یقین این خصلت ناپسند، زیبنده خدای شدنها نیست.
الهی تو گو باش، تا باشیدنت در بندهات جریان یابد.
به زیر بار گنه گام برنمیگیرم
که زیر بار به آهستگی رود حمال
چنین گذشت که دیگر امید خیر نماند
مگر به عفو خداوند منعم متعال
سعدی
#یاغافرالخطایا
#الهینامه
#عرفه
@maahjor
هدایت شده از مهجور 🏴
هوالمتعالی
الهی ! هرآنچه از کاستی و نُقصان است بر نفس خویش روا داریم و امید به جبران تو داریم.
معبودا ! ما شکر نعمتت را نتوانیم و قدر رحمتت ندانیم و اگر دستگیریات نباشد، به یقین در چاه ضلالت فرو اُفتیم...
کریما ! همه چشمداشت بنده به خداییست که تواناست بر مبدل ساختن خبط و خطا و تقصیر به خیر و خوبی و نیکی.
اگر به امید تو نباشیم و دست به دامان کرمت روزگار سپری ننماییم، بفرما به کجا دستآویز شویم و داد به کجا بریم از دست نفس و وسوسه و هوا و هوس.
اگر دستگیریات به فریادمان نرسد و لطفت ما را زیاده میآید، بفرما به کدام خدا پناه بریم ؟!
مگر بنده را جز رب و خدایش مدد رسانی هست؟!
مگر نفرمودی بخواه تا عنایت کنم، حال که خواستم اگرچه فراتر از قدر و قد خود، آیا رواست که حواله به غیر کنی؟!
و اگر غیری به جز تو، قدرت پاسخ دارد نشانم بده؟!
بار الها ! چونان مربای هویج کذایی که فاصله گرفت از اصالت خود و همگان حکم بر نابودی و تباهیش زدند و جز رَبّش کسی به فریاد نرسید و حیف داشت از نابودی زحمت و محنت خود و فرصت دوباره زیستن و نوزایی را از او دریغ نداشت تا سرانجام مربا چنان شد که بایست و دریغ و افسوس دگران را برانگیخت که کاش ما نیز چنان خَلقی داشتیم.
بندهات نیز گاه چنان سخت و تاریک شود که دگران حکم بر ابطال و اسقاط دهندش و گویند فلانی کارش تمام است و به کار نیاید و دگر راه صلاح بازنیابد.
در این تحریم خلق و بایکوت اهل قرب؟!
شفیقی مرهم بباید که آبرو نهد تا مربای از دست رفته جان دوباره گیرد و شود مربای هویجی آنچنانی !!!
شفیقی که خود وقت و انرژی و سرمایه روا داشته برای خلق کردن، به یقین برای بقا و صلاح آن هم دریغ نفرماید و کند هر آنچه لازم و بایست.
اوست که خلق کرده و هموست که مجدد فرصت جبران دهد و چونان بندگان لامروت، بالفور و بیشکیبا از سر خود وا ننهد.
بار الها ! بنده اکثر اوقات مشغول خرابکاری و مخدوش کردن نعمات رب است و همگان گویند کار خراب است و فلانی تمام.
ولی استدعا بر آنست که تو دور نیندازی آنچنان که خلق بنمایند.
الهی ! هرآنگونه خود صلاح دانی از عیب و نقص ز ما برگیر و فرصت دوباره ارزانیمان دار.
ناامیدی و زود قطع امید کردن از خصایص بندگان است که به محض مشاهده قصور دگران حکم بر بطلان دهند و غرق در نشدنها شوند، به یقین این خصلت ناپسند، زیبنده خدای شدنها نیست.
الهی تو گو باش، تا باشیدنت در بندهات جریان یابد.
به زیر بار گنه گام برنمیگیرم
که زیر بار به آهستگی رود حمال
چنین گذشت که دیگر امید خیر نماند
مگر به عفو خداوند منعم متعال
سعدی
#یاغافرالخطایا
#الهینامه
#عرفه
@maahjor