#حکایات
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻مرحوم آیت الله #شیخ_ابوالقاسم_خزعلی ( رحمت الله علیه ):
بنده با مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی ، مرد صالحِ والای بدیع ، در مشهد آشنا شدم یعنی ایشان را یک مدرس عزیز مطلوب می دیدم که مشغول تدریس کفایه بودند . شاید من یک مختصری درس ایشان را دیدم ولی عمده آشنایی من در فردوس بود ، هفت ماهی ایشان در فردوس مانده بودند و از بنده خواستند خدمتشان مشرف شوم ، رفتم و چهره پاک و منبسط ایشان را دیدم و در عین زاهدانه بودن زندگی، بسیار برای من جالب بود ، نوعا افراد زاهد خیلی گرم بگیر نیستند ولی ایشان در عین زهد آن روز برای ما شامی کباب درست کرده بودند و یک انبساط وجهی داستند که هنوز هم یادم می آید لذت می برم ، حتی ایشان نقل کردند که در طول هفت ماه نهصد تومان خرج کرده بودند که برای مردم فردوس هم اعجاب انگیز بودند .
📚متاله قرآنی ص۲۰۱_۲۰۲
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻حضرت آیت الله علامه #سید_جعفر_سیدان ( ادام الله ظله الوارف )
▪️اینکه من عرض کردم از نوادر روزگار بودند به جهت مشاهداتی است که من در طول مدتی که در محضر ایشان بودم مشاهده کرده ام ، ایشان جامع بودند و در جامعیت بی مثل و مانند ، در علوم اعداد سرآمد همه در فقه و اصول و فلسفه و حکمت استادی بسیار لایق و از نظر تواضع و فروتنی بی نظیر .
ندیدم در تمام مدتی که در محضر ایشان حاضر می شدیم ایشان را که به دیوار یا متکی تکیه کنند بلکه همیشه با مقداری فاصله از دیوار می نشستند و درس می گفتند .
یا اگر با کسی صحبت می فرمودند هیچ گاه ایشان را متکّی به دیوار نمی دیدیم و همیشه ایشان در حال دو زانو می نشستند ، هیچ قت ما ایشان را در غیر اینحال نشسته مشاهده نکردیم و با هرکسی که در محضر ایشان بود با کمال مهربانی و صفا رفتار می نمودند و هرکس در منزل ایشان بود در وقت رفتنن کمال تعظیم را درباره او ملحوظ می داشتند ، سرآمد اخلاق بودند در زندگانی خودشان ، رحمت الله علیه و حشره الله مع النبی و آله .....
📚متاله قرآنی ص۲۰۱
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
🔴 " بگویید بروند ... "
فرزند مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی نقل می نمودند که :
روزی به آقا سید موسی خبر می دهند که همسر ایشان بیهوش افتاده و حال خوشی ندارد ، آقا سید موسی متوجه می شوند که این کار از سوی اجنّه است لذا پیغامی می فرستند که #بگویید_بروند
پیغام را می رسانند ولی می بینند که خانم ایشان همچنان بیهوش افتاده است .
دوباره برای سید موسی خبر می آورند که خانم هنوز بیهوش اند .
آقا سید موسی می فرمایند که بروید به آنها بگویید اگر نروند آتششان می زنم ، وقتی این پیغام را می رسانند می بینند که خانم به هوش آمده .
از خانم ایشان می پرسند قضیه از چه قرار بوده است ؟
ایشان می فرمایند :
یکی دو نفر از اجنّه مرا اذیت کردند .
پرسیدند مگر پیام سید به اجنّه نرسید ؟
فرمودند : دفعه اول که پیغام آوردید ، آن دو گوش ندادند منتهی دفعه دوم یکی به دیگری گفت : برویم که آقا هرچه بگویند انجام می دهند .
اینگونه بود که آنها دست از سر من برداشتند .
📚 دانای اسرار ص۲۲۶
#سید_موسی_زرآبادی
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shias
#اطلاعیه
◾️ انا لله و انا الیه راجعون ◾️
با قلبی آکنده از افسوس و محنت خبر ارتحال بزرگ مرد ربانی و شیدای آستان مقدس امام زمان سلام الله علیه ، شاگرد برجسته مرحوم علامه #شیخ_مجتبی_قزوینی و مرحوم علامه #سید_ابوالحسن_حافظیان و یار دیرین امام و رهبری ، ( حضرت آیت الله حاج #شیخ_عبدالقائم_شوشتری ) رضوان الله علیهم اجمعین را اولا به ساحت مقدس حضرت حجت " سلام الله علیه " و ثانیا به جمیع مشتاقان حضرتش تسلیت و تعزیت عرض می کنیم .
عمری پر بار که تماما به دعوت و ترغیب مردم در توجه به امام زمان " سلام الله علیه " و دعای بر فرج ایشان گذشت....
اللهم ارحمه و ارحمنا و احشره مع احبائه و ساداته و اولیائه .
والسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
✅ مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه " و تالیف کتاب شریف #بیان_الفرقان
🔴 بیان الفرقان تنها اثری است که بخشی از افکار حاج شیخ مجتبی را در خود منعکس می کند .
این کتاب در شرایطی به چاپ رسیده است که جامعه ایران در چنگال استعمار و استثمار دست و پا می زد و دین چون بازیچه ای در اختیار جناح های قدرت قرار گرفته بود و بحران های عظیم دینی ، جامعه را تهدید می کرد و بیش از ده حزب در خراسان فعالیت های دامنه داری را طی چندین سال به سامان رسانده بودند . اختلاف افکار بیداد می کرد و جوانه های الحاد از سرزمین توحید سربرآورده بود . کتاب های اعتقادی مارکسیستی از قبیل : عرفان و اصول مادی ، بشر از نظرمادی ، بیولوژی و فلسفه زندگی و..... از سوی حزب توده در اختیار اهل کتاب گذاشته می شد .
در چنین فضایی ایشان ( بیان الفرقان ) را نوشت و جلد اول آن را به توحید اختصاص داد و از آن به توحید القرآنیاد کرد .
وی در این کتاب ضمن اثبات وجود خدا از راه مطالعه آیات آفاقی و انفسی دیدگاه های مادیون را در زمینه روح شناسی ارزیابی می کند و شبهات زیادی را پاسخ می دهد و به دنبال آن بحث دقیقی در چگونگی حصول علم دارد و هشت بحث ابتکاری قرآن را بر توحید قرآن متفرع می کند که هرگز مورد توجه عرفا و فلاسفه قرار نگرفته است از جمله آن علم و قدرت ، امکان تخلف از سعادت و شقاوت محتوم و دعاست
📚 متاله قرآنی ص ۲۵۹ _۲۶۰
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
🔺ایثار حاج شیخ مجتبی!
▫️استاد محمدرضا حکیمی گوید:
🔅«یکی از طلاب در حضور آیت الله #شیخ_مجتبی_قزوینی نیاز شدید خود را در تأمین زندگی مطرح کرد!
🔹ایشان به دلیل نداشتن وجه نقد؛ بی درنگ با اشاره به یکی از دو فرش موجود در اتاق خود، [به آن طلبه ] چنین گفت: «این فرش را بردار و بفروش و پول آن را خرج کن!»
💢من در آنجا حضور داشتم که حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلًا جای آن را با کیسه گونی فرش کنید تا فکری برای آن برداریم!!»
📚متاله قرآنى ص 304- گلشن ابرار ج 3 ص 587.
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔺 پرهیز از جدل
مطلب دیگی که من در ایشان دیدم و در کمتر استادی سراغ دارم ، اجتناب از جدل کردن بود ، شهد الله که ایشان در جدل آن قدر مواظب بودند که از جاده ورع و کنترل نفس خارج نشوند که در دیگران ندیدم ..
در بحث مواظب بودند تا مقداری که تفهیم شود . در مباحث فلسفی و عرفانی و امثال آن نیز که بحث می کردند ، همینکه می فهمیدند طرف مطلب را فهمیده ولی نمی خواهد قبول کند و مجاب شود و می خواهد جدل کند حاج شیخ ساکت می شدند و هرچه طرف مقابل حرف می زد ایشان سکوت محض بودند بحدی که اگر در نزد عوام بود گمان می کردند حاج شیخ قانع و محکوم شده است .
بعد که ما اعتراض می کردیم که چرا سکوت کردین درحالیکه جواب این مطالب را قبلا در درس فرموده بودید ، می فرمودند :
دیدم می خواهد جدل کند و خودی نشان بدهد ، او می خواهد خودش را گمراه کند من چرا چنین کنم ، تا حدی که لازم بود مطلب را به او بفهمانم بحث کردم ، بیش از این حرام است ....
📚 متاله قرآنی ص۲۱۷
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#نقد_فلسفه
🔴 نظر مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی "رضوان الله تعالی علیه " راجع به #فلسفه
◾️ می فرمودند :
🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد .
🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد .
🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است .
🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند .
🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد :
◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند .
🔻و ادامه می دهند :
◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند .
🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها گذاشته شده است .
📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#حکایات
🔴 فرش زیر پای شان را هم دادند...
🔹یکی از طلاب درحضور ایشان از احتیاج شدید تأمین هزینه معالجه و درمان خانواده اش سخن به میان آورد! مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
« قدس الله نفسه الزکیه » ، به دلیل اینکه وجه نقد دراختیار نداشت، با اشاره به یکی از دو فرشی که در اتاقشان پهن شده بود، به آن طلبه فرمود: این فرش را بردار وبفروش و پول آن را خرج کن!
🔸حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلاً جای آن را با کیسه گونی مفروش کنید تا فکری برای آن کنیم!!!»
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
🔴 " بگویید بروند ... "
فرزند مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی نقل می نمودند که :
روزی به آقا سید موسی خبر می دهند که همسر ایشان بیهوش افتاده و حال خوشی ندارد ، آقا سید موسی متوجه می شوند که این کار از سوی اجنّه است لذا پیغامی می فرستند که #بگویید_بروند
پیغام را می رسانند ولی می بینند که خانم ایشان همچنان بیهوش افتاده است .
دوباره برای سید موسی خبر می آورند که خانم هنوز بیهوش اند .
آقا سید موسی می فرمایند که بروید به آنها بگویید اگر نروند آتششان می زنم ، وقتی این پیغام را می رسانند می بینند که خانم به هوش آمده .
از خانم ایشان می پرسند قضیه از چه قرار بوده است ؟
ایشان می فرمایند :
یکی دو نفر از اجنّه مرا اذیت کردند .
پرسیدند مگر پیام سید به اجنّه نرسید ؟
فرمودند : دفعه اول که پیغام آوردید ، آن دو گوش ندادند منتهی دفعه دوم یکی به دیگری گفت : برویم که آقا هرچه بگویند انجام می دهند .
اینگونه بود که آنها دست از سر من برداشتند .
📚 دانای اسرار ص۲۲۶
#سید_موسی_زرآبادی
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shias