eitaa logo
معارف الشیعه
3.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
695 ویدیو
307 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی اسدآبادی @alhojjat14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻مرحوم آیت الله ( رحمت الله علیه ): بنده با مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی ، مرد صالحِ والای بدیع ، در مشهد آشنا شدم یعنی ایشان را یک مدرس عزیز مطلوب می دیدم که مشغول تدریس کفایه بودند . شاید من یک مختصری درس ایشان را دیدم ولی عمده آشنایی من در فردوس بود ، هفت ماهی ایشان در فردوس مانده بودند و از بنده خواستند خدمتشان مشرف شوم ، رفتم و چهره پاک و منبسط ایشان را دیدم و در عین زاهدانه بودن زندگی، بسیار برای من جالب بود ، نوعا افراد زاهد خیلی گرم بگیر نیستند ولی ایشان در عین زهد آن روز برای ما شامی کباب درست کرده بودند و یک انبساط وجهی داستند که هنوز هم یادم می آید لذت می برم ، حتی ایشان نقل کردند که در طول هفت ماه نهصد تومان خرج کرده بودند که برای مردم فردوس هم اعجاب انگیز بودند . 📚متاله قرآنی ص۲۰۱_۲۰۲ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻حضرت آیت الله علامه ( ادام الله ظله الوارف ) ▪️اینکه من عرض کردم از نوادر روزگار بودند به جهت مشاهداتی است که من در طول مدتی که در محضر ایشان بودم مشاهده کرده ام ، ایشان جامع بودند و در جامعیت بی مثل و مانند ، در علوم اعداد سرآمد همه در فقه و اصول و فلسفه و حکمت استادی بسیار لایق و از نظر تواضع و فروتنی بی نظیر . ندیدم در تمام مدتی که در محضر ایشان حاضر می شدیم ایشان را که به دیوار یا متکی تکیه کنند بلکه همیشه با مقداری فاصله از دیوار می نشستند و درس می گفتند . یا اگر با کسی صحبت می فرمودند هیچ گاه ایشان را متکّی به دیوار نمی دیدیم و همیشه ایشان در حال دو زانو می نشستند ، هیچ قت ما ایشان را در غیر اینحال نشسته مشاهده نکردیم و با هرکسی که در محضر ایشان بود با کمال مهربانی و صفا رفتار می نمودند و هرکس در منزل ایشان بود در وقت رفتنن کمال تعظیم را درباره او ملحوظ می داشتند ، سرآمد اخلاق بودند در زندگانی خودشان ، رحمت الله علیه و حشره الله مع النبی و آله ..... 📚متاله قرآنی ص۲۰۱ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 " بگویید بروند ... " فرزند مرحوم حاج نقل می نمودند که : روزی به آقا سید موسی خبر می دهند که همسر ایشان بیهوش افتاده و حال خوشی ندارد ، آقا سید موسی متوجه می شوند که این کار از سوی اجنّه است لذا پیغامی می فرستند که پیغام را می رسانند ولی می بینند که خانم ایشان همچنان بیهوش افتاده است . دوباره برای سید موسی خبر می آورند که خانم هنوز بیهوش اند . آقا سید موسی می فرمایند که بروید به آنها بگویید اگر نروند آتششان می زنم ، وقتی این پیغام را می رسانند می بینند که خانم به هوش آمده . از خانم ایشان می پرسند قضیه از چه قرار بوده است ؟ ایشان می فرمایند : یکی دو نفر از اجنّه مرا اذیت کردند . پرسیدند مگر پیام سید به اجنّه نرسید ؟ فرمودند : دفعه اول که پیغام آوردید ، آن دو گوش ندادند منتهی دفعه دوم یکی به دیگری گفت : برویم که آقا هرچه بگویند انجام می دهند . اینگونه بود که آنها دست از سر من برداشتند . 📚 دانای اسرار ص۲۲۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shias
◾️ انا لله و انا الیه راجعون ◾️ با قلبی آکنده از افسوس و محنت خبر ارتحال بزرگ مرد ربانی و شیدای آستان مقدس امام زمان سلام الله علیه ، شاگرد برجسته مرحوم علامه و مرحوم علامه و یار دیرین امام و رهبری ، ( حضرت آیت الله حاج ) رضوان الله علیهم اجمعین را اولا به ساحت مقدس حضرت حجت " سلام الله علیه " و ثانیا به جمیع مشتاقان حضرتش تسلیت و تعزیت عرض می کنیم . عمری پر بار که تماما به دعوت و ترغیب مردم در توجه به امام زمان " سلام الله علیه " و دعای بر فرج ایشان گذشت.... اللهم ارحمه و ارحمنا و احشره مع احبائه و ساداته و اولیائه . والسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
مرحوم علامه حاج " رضوان الله تعالی علیه " و تالیف کتاب شریف 🔴 بیان الفرقان تنها اثری است که بخشی از افکار حاج شیخ مجتبی را در خود منعکس می کند . این کتاب در شرایطی به چاپ رسیده است که جامعه ایران در چنگال استعمار و استثمار دست و پا می زد و دین چون بازیچه ای در اختیار جناح های قدرت قرار گرفته بود و بحران های عظیم دینی ، جامعه را تهدید می کرد و بیش از ده حزب در خراسان فعالیت های دامنه داری را طی چندین سال به سامان رسانده بودند . اختلاف افکار بیداد می کرد و جوانه های الحاد از سرزمین توحید سربرآورده بود . کتاب های اعتقادی مارکسیستی از قبیل : عرفان و اصول مادی ، بشر از نظرمادی ، بیولوژی و فلسفه زندگی و..... از سوی حزب توده در اختیار اهل کتاب گذاشته می شد . در چنین فضایی ایشان ( بیان الفرقان ) را نوشت و جلد اول آن را به توحید اختصاص داد و از آن به توحید القرآنیاد کرد . وی در این کتاب ضمن اثبات وجود خدا از راه مطالعه آیات آفاقی و انفسی دیدگاه های مادیون را در زمینه روح شناسی ارزیابی می کند و شبهات زیادی را پاسخ می دهد و به دنبال آن بحث دقیقی در چگونگی حصول علم دارد و هشت بحث ابتکاری قرآن را بر توحید قرآن متفرع می کند که هرگز مورد توجه عرفا و فلاسفه قرار نگرفته است از جمله آن علم و قدرت ، امکان تخلف از سعادت و شقاوت محتوم و دعاست 📚 متاله قرآنی ص ۲۵۹ _۲۶۰ کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔺ایثار حاج شیخ مجتبی! ▫️استاد محمدرضا حکیمی گوید: 🔅«یکی از طلاب در حضور آیت الله نیاز شدید خود را در تأمین زندگی مطرح کرد! 🔹ایشان به دلیل نداشتن وجه نقد؛ بی درنگ با اشاره به یکی از دو فرش موجود در اتاق خود، [به آن طلبه ] چنین گفت: «این فرش را بردار و بفروش و پول آن را خرج کن!» 💢من در آنجا حضور داشتم که حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلًا جای آن را با کیسه گونی فرش کنید تا فکری برای آن برداریم!!» 📚متاله قرآنى ص 304- گلشن ابرار ج 3 ص 587. کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔺 پرهیز از جدل مطلب دیگی که من در ایشان دیدم و در کمتر استادی سراغ دارم ، اجتناب از جدل کردن بود ، شهد الله که ایشان در جدل آن قدر مواظب بودند که از جاده ورع و کنترل نفس خارج نشوند که در دیگران ندیدم .. در بحث مواظب بودند تا مقداری که تفهیم شود . در مباحث فلسفی و عرفانی و امثال آن نیز که بحث می کردند ، همینکه می فهمیدند طرف مطلب را فهمیده ولی نمی خواهد قبول کند و مجاب شود و می خواهد جدل کند حاج شیخ ساکت می شدند و هرچه طرف مقابل حرف می زد ایشان سکوت محض بودند بحدی که اگر در نزد عوام بود گمان می کردند حاج شیخ قانع و محکوم شده است . بعد که ما اعتراض می کردیم که چرا سکوت کردین درحالیکه جواب این مطالب را قبلا در درس فرموده بودید ، می فرمودند : دیدم می خواهد جدل کند و خودی نشان بدهد ، او می خواهد خودش را گمراه کند من چرا چنین کنم ، تا حدی که لازم بود مطلب را به او بفهمانم بحث کردم ، بیش از این حرام است .... 📚 متاله قرآنی ص۲۱۷ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 نظر مرحوم علامه حاج "رضوان الله تعالی علیه " راجع به ◾️ می فرمودند : 🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد . 🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد . 🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است . 🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند . 🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد : ◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند . 🔻و ادامه می دهند : ◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند . 🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها گذاشته شده است . 📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 فرش زیر پای شان را هم دادند... 🔹یکی از طلاب درحضور ایشان از احتیاج شدید تأمین هزینه معالجه و درمان خانواده اش سخن به میان آورد! مرحوم حاج « قدس الله نفسه الزکیه » ، به دلیل اینکه وجه نقد دراختیار نداشت، با اشاره به یکی از دو فرشی که در اتاقشان پهن شده بود، به آن طلبه فرمود: این فرش را بردار وبفروش و پول آن را خرج کن! 🔸حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلاً جای آن را با کیسه گونی مفروش کنید تا فکری برای آن کنیم!!!» کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 " بگویید بروند ... " فرزند مرحوم حاج نقل می نمودند که : روزی به آقا سید موسی خبر می دهند که همسر ایشان بیهوش افتاده و حال خوشی ندارد ، آقا سید موسی متوجه می شوند که این کار از سوی اجنّه است لذا پیغامی می فرستند که پیغام را می رسانند ولی می بینند که خانم ایشان همچنان بیهوش افتاده است . دوباره برای سید موسی خبر می آورند که خانم هنوز بیهوش اند . آقا سید موسی می فرمایند که بروید به آنها بگویید اگر نروند آتششان می زنم ، وقتی این پیغام را می رسانند می بینند که خانم به هوش آمده . از خانم ایشان می پرسند قضیه از چه قرار بوده است ؟ ایشان می فرمایند : یکی دو نفر از اجنّه مرا اذیت کردند . پرسیدند مگر پیام سید به اجنّه نرسید ؟ فرمودند : دفعه اول که پیغام آوردید ، آن دو گوش ندادند منتهی دفعه دوم یکی به دیگری گفت : برویم که آقا هرچه بگویند انجام می دهند . اینگونه بود که آنها دست از سر من برداشتند . 📚 دانای اسرار ص۲۲۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shias