eitaa logo
معارف الشیعه
3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
636 ویدیو
301 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی @alhojjat14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔺 پرهیز از جدل مطلب دیگی که من در ایشان دیدم و در کمتر استادی سراغ دارم ، اجتناب از جدل کردن بود ، شهد الله که ایشان در جدل آن قدر مواظب بودند که از جاده ورع و کنترل نفس خارج نشوند که در دیگران ندیدم .. در بحث مواظب بودند تا مقداری که تفهیم شود . در مباحث فلسفی و عرفانی و امثال آن نیز که بحث می کردند ، همینکه می فهمیدند طرف مطلب را فهمیده ولی نمی خواهد قبول کند و مجاب شود و می خواهد جدل کند حاج شیخ ساکت می شدند و هرچه طرف مقابل حرف می زد ایشان سکوت محض بودند بحدی که اگر در نزد عوام بود گمان می کردند حاج شیخ قانع و محکوم شده است . بعد که ما اعتراض می کردیم که چرا سکوت کردین درحالیکه جواب این مطالب را قبلا در درس فرموده بودید ، می فرمودند : دیدم می خواهد جدل کند و خودی نشان بدهد ، او می خواهد خودش را گمراه کند من چرا چنین کنم ، تا حدی که لازم بود مطلب را به او بفهمانم بحث کردم ، بیش از این حرام است .... 📚 متاله قرآنی ص۲۱۷ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻مرحوم آیت الله حاج " اعلی الله مقامه الشریف " : ▪️چیزی که من در ایشان به عنوان یک تشخیص دیدم تصلبش درباره درباره ترویج دین بود و در مطالب اهلبیت ( خالص از کلام دیگران ) . ایشان فلسفه را هم درس می دادند ولی معتقد بودند مطالب اهلبیت باید خالص باشد ، مخلوط نشود با فلسفه و عرفان و در این موضوع خیلی پافشاری داشتند و صریح هم بودند ، کسی را اگر می دیدند مخلوط می کند به او اعلان می کردند که این کار نباید بشود ، دراین قسمت بیان روشنی داشتند و صریح بودند و این برای من بسیار جالب بود . گذشت و من آمدم قم و مشغول تحصیل بودم تا رسیدم به مسائل انقلاب و امام نیز از قیطریه آزاد شده بودن و به قم تشریف آورده بودند . من نامه ای به ایشان نوشتم که مناسب است با امام دیداری داشته باشید ایشان هم تشریف آوردند از مشهد با عده ای از طلاب . خودشان و یکی دو نفر از طلاب اظهار لطف کردند و به منزل محقر بنده تشریف آوردند و این باعث شادی ما شد . آمدند اینجا و من درخدمتشان رفتیم خدمت امام و می خواستند با امام صحبتی داشته باشند و من احساس کردم که شاید صحبت خصوصی باشد و نمی خواهند که ثالثی باشد و من اجازه خواستم که بیرون باشم دیدم که مایلند بعد که بیرون آمدند دیدم سه جمله کوتاه فرمودند : این مرد مرد حق است ( امام ) جمله دوم : همراهان ، همراهان نیمه راهند و تا آخر همراهی نمی کنند جمله سوم : این مرد یک تنه ادامه می دهد تا پیروز می شود 📚متاله قرآنی ص۲۰۴ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 نظر مرحوم علامه حاج "رضوان الله تعالی علیه " راجع به ◾️ می فرمودند : 🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد . 🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد . 🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است . 🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند . 🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد : ◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند . 🔻و ادامه می دهند : ◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند . 🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها کذاشته شده است . 📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
💠 سروده ای از بزرگ مرد مکتب معارف خراسان ، متاله قرآنی مرحوم علامه حاج ( قدس الله نفسه الزکیه ) 🌹 نه هوای باغ سازد، نه کنار کشت ما را تو به هر کجا که باشی بود آن بهشت ما را 🌹 نه هوای بلبل و گل نه خوشم به سرو و سنبل به رخت نظاره کردن بود آرزوی ما را 🌹 رخ گلعِذار خوبان، شده محو خاطر ما چه شود اگر در آری تو ز انتظار ما را 🌹 همه شب به نام نیکت، دل خسته شاد و خندان به امید وصل رویت که دهد حیات ما را 🌹 قطرات اشک چشمم به امید وصل رویت چو سحاب در بهاران به رُخم چو سیل ریزان 🌹 🌹🌹 کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 حجة الإسلام و المسلمین فردوسی پور می‌گوید: 🔻مدت دو سالی که در منزل مرحوم حاج ( رضوان الله تعالی علیه ) بودم، مشاهده می‌کردم وقتی داخل اتاق می نشستند، به جایی تکیه نمی‌دادند و همیشه دو زانو بودند و چون اصرار می‌کردیم آقا متکا پشت سر خود بگذارید، قبول نمی‌کردند، وقتی به قیافه او نگاه میکردیم، احساس می‌نمودیم در محضر بزرگی نشسته است. 🔻آقای حکیمی رحمه الله تعالی هم گفته است: من متوجه شدم که آن حالت جلوس ایشان و گاهی با آنکه تنها بودند با رعایت آداب خاصی می‌نشستند بدان جهت بود که خود را در محضر حضرت بقیة الله أرواحنا فداه می‌دیدند. 📚فرزانه فروزنده دلها و جانها، ص118. کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔻اعتدال در کوشش و حفظ صحت ◾️یکی از شاگردان مرحوم حاج رضوان الله تعالی علیه نقل می کردند که : یکی دیگر از کرامات ایشان این بود که من در درس ایشان می رفتم . من شبها مطالعه می کردم ، یک شب مطلب مشکل بود و من به زور خود را تا سحر بیدار نگه داشتم ، آب به صورتم می زدم تا بیدار بمانم و مطلب حل شود اما نشد تا در عالم خواب مطلب برای من حل شد ، صبح شد مطلب را کسی نمی دانست که من نخوابیدم و حالم خیلی بد بود ، صبح رفتم منزل حاج شیخ وقت خداحافظی حاج شیخ گفتند بنشین ، آن وقت فرمودند من برای درس ها زحمت زیادی می کشیدم ، خیلی فشار روی خودم می آوردم حتی شب غذا نمی خوردم و دیر می خوابیدم ، یک روز رفتم نان بگیرم یکی از اساتید من را صدا زد گفتند : آقا مجتبی می خوای مردم از وجودت بهره ببرند یا نه ؟ گفتم بله . فرمودند : با این روش که تو داری پیش می روی مَردی خواهی شد منزوی و علیل و کنج خانه افتاده و کسی بهره از تو نخواهد یرد . مگر می خواهی ریاضت بکشی ؟ بخواب و غذا بخور . چرا صبحانه نمی خوری ؟ چرا غذایت نامرتب است ؟ علم را کم کم بیاموز و خوب بیاموز بطوری که وقتی به جایی رسیدی مردم و طلبه ها از وجودت بتوانند استفاده کنند . حاج شیخ بعد از نقل این داستان گفتند : اقاجان شب نخوابیدن یعنی چی؟ من با خود گفتم شیخ از کجا خبر دارند ؟ کسی که از بیداری من مطلع نبود . 📚 متاله قرآنی ص۲۲۱ کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻مرحوم آیت الله " رضوان الله تعالی علیه " : از جمله مطالبی که گفتند و درخواست کرده بودم که آنچه دیده اید بگویید ، ایشان دایی شان نقل کردند . .فتند من به دایی یعنی مرحوم شیخ علی اکیر الهیان گفتم : دایی آیا این آیه (( و الّنا له الحدید )) که درباره حضرت داود هست یعنی بی کوره و بی آتش آهن را ذوب می کرد ؟ چگونه است ایشان می خواست دایی را تحریک کند ( البته خود ایشان ( ) هم اهل بخیه بود و من نمی دانستم که خودشان هم دارند و بعد فهمیدم ) ، دایی تحریک شد و گفت آهن نرم شدن برای داود پیامبر که چیزی نیست ، داود مقامش بالاتر است ، خدا آهن را برای طلبه ای نرم می کند . بعد فرمود سینی مسی بزرگی که کنار دیوار بود را بیاور ، آوردم . گرفت و مثل کاغذ از وسط پاره کرد ، این آنکه به چشم دیدم ... 📚 متاله قرآنی ص۲۰۳ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔺مشی فلسفی مرحوم شیخ و علت برگشتن از آن 🔻حجت الاسلام حاج سید جواد بختیاری نقل می فرمودند : ▪️بعد از آمدن مرحوم آقا به مشهد ، چون مرحوم حاج از شاگردان مرحوم بودند زیاد تمایل نداشتند در درس مرحوم میرزای اصفهانی شرکت کنند و گاهی هم برای دفاع از بعضی مباحث فلسفی حضور پیدامی کردند ، لکن بعد ها وقتی به عمق بینش فکری و خلوص معارف قرآنی مرحوم میرزا پی بردند ، در درس مرحوم میرزا شرکت کردند و کار به جایی رسید که حاج شیخ مطالب فلسفی را شاید بهتر از اساتید آن روز درک می کردند و بعد نظر می دادند ، مرحوم شیخ متصف به صفت انصاف علمی بود که این خود برای اساتید بسیار لازم است . 📚 متاله قرآنی ص ۲۱۳ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔺 انصاف علمی 🔻حجت الاسلام حاج سید جواد بختیاری نقل می فرمودند : یکی از مسائلی که ایشان به آن توجه داشتند این بود که ابتدا سعی می کردند مسائل مربوط به فلسفه را از یک فیلسوف و یا استاد خاصی که ذکر می کردند ، جا بیندازند یعنی حقش را ادا کنند که مطلب آن فیلسوف یا استاد ناقص نقل نشود و این انصاف علمی ایشان بود که کاملا اطراف یک قضیه را بررسی می کردند . مثلا از مرحوم ملاصدرا که مطلبی نقل می کردند به قدری استدلال ایشان را روشن و پاکیزه بیان می کردند که انسان واقعا به آن حرف معتقد می گشت ، خوب که حق مطلب ادا می شد خیلی مودبانه نظرات خودشان را ذکر می کردند و گاهی مطالب را رد می کردند و آنجا متوجه شدیم که چقدر ایشان از انصاف علمی برخوردار است 📚متاله قرآنی ص۲۱۳ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔻دقت در مصرف سهم امام ◾️شخصی برای پرداخت وجوهات آمده بود ، قلم و دواتی قدیمی با مرکب کمرنگ در دسترس بود ، مرحوم حاج شیخ با آن قبض نوشتند . عده ای اعتراض کردند که این چه وضعی ست مرکبی بهتر باید تهیه کنید تا قبض خوانا باشد . مرحوم حاج شیخ فرمودند : احتیاج ما با همین مرکب کم رنگ هم رفع می شود . 📚 متاله قرآنی ص۲۳۳ کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔻حالات نماز شب های پنجشنبه قبل از غروب ، برای شرکت در مجلس روضه می رفتم . حاج شیخ تنها بودند ، درب را باز می کردند و وارد بر ایشان می شدم . پس از سلام و احوال پرسی مرحوم حاج شیخ همچنان مقید به به آداب و دو زانو نشستن و مطالعه بودند . نزدیک اذان تجدید وضو می کردند و می آمدند برای نماز . معمولا مرحوم شیخ گاهگاهی یک یا الله از ته قلب می گفتند که گویا جز او معبود هیچ کس دیگر نیست و این یا الله تمام افرادی را که نزدیک شیخ بودند منقلب می کرد و به یاد خدا می انداخت . بعد از اذان و اقامه نماز شروع می شد ، چنان حالت توجه در نماز شدید بود که گویا جز او و خدایش کس دیگری نیست ،آنچان که در روایات آمده در نماز بسیار خاشع و فروتن بودند مخصوصا در ( ایاک نعبد و ایاک نستعین ) و سپس در ( سبحان ربی الاعلی و بحمده ) . در قنوت معمولا این دعا را می خواندند ( اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عن فی الدنیا و الآخره و احشرنا مع النبی محمد و آل محمد ) و گاهی ( رب زدنی علما و الحقنی بالصالحین ) و گاهی ( رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین ) ..... و بالاخره نماز تمام می شد و افراد برای شرکت در مجالس روضه تشریف می آوردند . ◾️معمولا حجت الاسلام آقا میرزا علیرضا غروی ( فرزند مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی )در اوائل و در اواخر آیت الله حاج سید جعفر سیدان به فیض می رساندند . کسانی که می آمدند تا یک هفته زاد و توشه می گرفتند و حال و هوای معنوی پیدا می کردند . ◾️منبر را آیت الله سیدان ، با ( تحصّنت بذی الملک و الملکوت و توکلت علی الله و علی الحی الذی لا یموت ) شروع می کردند و بیانات شیوای ایشان همه را جذب می کرد و معنویتی خاص به آنان می بخشید 📚 متاله قرآنی ص۲۳۷ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻مرحوم آیت الله حاج " اعلی الله مقامه الشریف " : ▪️وقتی مرحوم حاج شیخ مجتبی امام را دید رفت و مشهد را شعله ور کرد و تحریک مشهد بواسطه ایشان شد ، فانی در حقایق دین بودند و آنی بودند که من دوست دارم در زندگی ام ببینم ......اُحِبُّ الصادقین دوست دام بویی از این ها به مشام ما برسد که برای ما کافی ست و محترم می شماریم ولو نتوانیم مثل آنها باشیم . خدا را شاکرم که چند صباحی مرحوم میرزا و مرحوم شیخ هاشم و حاج شیخ مجتبی قزوینی را دیدم و این مرد که در تصلبش در دین امتیازی داشت برود به قلندر آباد و برود به فردوس و بند این حرف ها نباشد . ای کاش خدا توفیق به همه می داد که از خودمان حالی می شدیم و از حقایق پر می شدیم 📚متاله قرآنی ص۲۰۴ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻مرحوم آیت الله ( رحمت الله علیه ): بنده با مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی ، مرد صالحِ والای بدیع ، در مشهد آشنا شدم یعنی ایشان را یک مدرس عزیز مطلوب می دیدم که مشغول تدریس کفایه بودند . شاید من یک مختصری درس ایشان را دیدم ولی عمده آشنایی من در فردوس بود ، هفت ماهی ایشان در فردوس مانده بودند و از بنده خواستند خدمتشان مشرف شوم ، رفتم و چهره پاک و منبسط ایشان را دیدم و در عین زاهدانه بودن زندگی، بسیار برای من جالب بود ، نوعا افراد زاهد خیلی گرم بگیر نیستند ولی ایشان در عین زهد آن روز برای ما شامی کباب درست کرده بودند و یک انبساط وجهی داستند که هنوز هم یادم می آید لذت می برم ، حتی ایشان نقل کردند که در طول هفت ماه نهصد تومان خرج کرده بودند که برای مردم فردوس هم اعجاب انگیز بودند . 📚متاله قرآنی ص۲۰۱_۲۰۲ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻حضرت آیت الله علامه ( ادام الله ظله الوارف ) ▪️اینکه من عرض کردم از نوادر روزگار بودند به جهت مشاهداتی است که من در طول مدتی که در محضر ایشان بودم مشاهده کرده ام ، ایشان جامع بودند و در جامعیت بی مثل و مانند ، در علوم اعداد سرآمد همه در فقه و اصول و فلسفه و حکمت استادی بسیار لایق و از نظر تواضع و فروتنی بی نظیر . ندیدم در تمام مدتی که در محضر ایشان حاضر می شدیم ایشان را که به دیوار یا متکی تکیه کنند بلکه همیشه با مقداری فاصله از دیوار می نشستند و درس می گفتند . یا اگر با کسی صحبت می فرمودند هیچ گاه ایشان را متکّی به دیوار نمی دیدیم و همیشه ایشان در حال دو زانو می نشستند ، هیچ قت ما ایشان را در غیر اینحال نشسته مشاهده نکردیم و با هرکسی که در محضر ایشان بود با کمال مهربانی و صفا رفتار می نمودند و هرکس در منزل ایشان بود در وقت رفتنن کمال تعظیم را درباره او ملحوظ می داشتند ، سرآمد اخلاق بودند در زندگانی خودشان ، رحمت الله علیه و حشره الله مع النبی و آله ..... 📚متاله قرآنی ص۲۰۱ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 " بگویید بروند ... " فرزند مرحوم حاج نقل می نمودند که : روزی به آقا سید موسی خبر می دهند که همسر ایشان بیهوش افتاده و حال خوشی ندارد ، آقا سید موسی متوجه می شوند که این کار از سوی اجنّه است لذا پیغامی می فرستند که پیغام را می رسانند ولی می بینند که خانم ایشان همچنان بیهوش افتاده است . دوباره برای سید موسی خبر می آورند که خانم هنوز بیهوش اند . آقا سید موسی می فرمایند که بروید به آنها بگویید اگر نروند آتششان می زنم ، وقتی این پیغام را می رسانند می بینند که خانم به هوش آمده . از خانم ایشان می پرسند قضیه از چه قرار بوده است ؟ ایشان می فرمایند : یکی دو نفر از اجنّه مرا اذیت کردند . پرسیدند مگر پیام سید به اجنّه نرسید ؟ فرمودند : دفعه اول که پیغام آوردید ، آن دو گوش ندادند منتهی دفعه دوم یکی به دیگری گفت : برویم که آقا هرچه بگویند انجام می دهند . اینگونه بود که آنها دست از سر من برداشتند . 📚 دانای اسرار ص۲۲۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shias
◾️ انا لله و انا الیه راجعون ◾️ با قلبی آکنده از افسوس و محنت خبر ارتحال بزرگ مرد ربانی و شیدای آستان مقدس امام زمان سلام الله علیه ، شاگرد برجسته مرحوم علامه و مرحوم علامه و یار دیرین امام و رهبری ، ( حضرت آیت الله حاج ) رضوان الله علیهم اجمعین را اولا به ساحت مقدس حضرت حجت " سلام الله علیه " و ثانیا به جمیع مشتاقان حضرتش تسلیت و تعزیت عرض می کنیم . عمری پر بار که تماما به دعوت و ترغیب مردم در توجه به امام زمان " سلام الله علیه " و دعای بر فرج ایشان گذشت.... اللهم ارحمه و ارحمنا و احشره مع احبائه و ساداته و اولیائه . والسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
مرحوم علامه حاج " رضوان الله تعالی علیه " و تالیف کتاب شریف 🔴 بیان الفرقان تنها اثری است که بخشی از افکار حاج شیخ مجتبی را در خود منعکس می کند . این کتاب در شرایطی به چاپ رسیده است که جامعه ایران در چنگال استعمار و استثمار دست و پا می زد و دین چون بازیچه ای در اختیار جناح های قدرت قرار گرفته بود و بحران های عظیم دینی ، جامعه را تهدید می کرد و بیش از ده حزب در خراسان فعالیت های دامنه داری را طی چندین سال به سامان رسانده بودند . اختلاف افکار بیداد می کرد و جوانه های الحاد از سرزمین توحید سربرآورده بود . کتاب های اعتقادی مارکسیستی از قبیل : عرفان و اصول مادی ، بشر از نظرمادی ، بیولوژی و فلسفه زندگی و..... از سوی حزب توده در اختیار اهل کتاب گذاشته می شد . در چنین فضایی ایشان ( بیان الفرقان ) را نوشت و جلد اول آن را به توحید اختصاص داد و از آن به توحید القرآنیاد کرد . وی در این کتاب ضمن اثبات وجود خدا از راه مطالعه آیات آفاقی و انفسی دیدگاه های مادیون را در زمینه روح شناسی ارزیابی می کند و شبهات زیادی را پاسخ می دهد و به دنبال آن بحث دقیقی در چگونگی حصول علم دارد و هشت بحث ابتکاری قرآن را بر توحید قرآن متفرع می کند که هرگز مورد توجه عرفا و فلاسفه قرار نگرفته است از جمله آن علم و قدرت ، امکان تخلف از سعادت و شقاوت محتوم و دعاست 📚 متاله قرآنی ص ۲۵۹ _۲۶۰ کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔺ایثار حاج شیخ مجتبی! ▫️استاد محمدرضا حکیمی گوید: 🔅«یکی از طلاب در حضور آیت الله نیاز شدید خود را در تأمین زندگی مطرح کرد! 🔹ایشان به دلیل نداشتن وجه نقد؛ بی درنگ با اشاره به یکی از دو فرش موجود در اتاق خود، [به آن طلبه ] چنین گفت: «این فرش را بردار و بفروش و پول آن را خرج کن!» 💢من در آنجا حضور داشتم که حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلًا جای آن را با کیسه گونی فرش کنید تا فکری برای آن برداریم!!» 📚متاله قرآنى ص 304- گلشن ابرار ج 3 ص 587. کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔺 پرهیز از جدل مطلب دیگی که من در ایشان دیدم و در کمتر استادی سراغ دارم ، اجتناب از جدل کردن بود ، شهد الله که ایشان در جدل آن قدر مواظب بودند که از جاده ورع و کنترل نفس خارج نشوند که در دیگران ندیدم .. در بحث مواظب بودند تا مقداری که تفهیم شود . در مباحث فلسفی و عرفانی و امثال آن نیز که بحث می کردند ، همینکه می فهمیدند طرف مطلب را فهمیده ولی نمی خواهد قبول کند و مجاب شود و می خواهد جدل کند حاج شیخ ساکت می شدند و هرچه طرف مقابل حرف می زد ایشان سکوت محض بودند بحدی که اگر در نزد عوام بود گمان می کردند حاج شیخ قانع و محکوم شده است . بعد که ما اعتراض می کردیم که چرا سکوت کردین درحالیکه جواب این مطالب را قبلا در درس فرموده بودید ، می فرمودند : دیدم می خواهد جدل کند و خودی نشان بدهد ، او می خواهد خودش را گمراه کند من چرا چنین کنم ، تا حدی که لازم بود مطلب را به او بفهمانم بحث کردم ، بیش از این حرام است .... 📚 متاله قرآنی ص۲۱۷ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 نظر مرحوم علامه حاج "رضوان الله تعالی علیه " راجع به ◾️ می فرمودند : 🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد . 🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد . 🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است . 🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند . 🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد : ◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند . 🔻و ادامه می دهند : ◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند . 🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها گذاشته شده است . 📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 فرش زیر پای شان را هم دادند... 🔹یکی از طلاب درحضور ایشان از احتیاج شدید تأمین هزینه معالجه و درمان خانواده اش سخن به میان آورد! مرحوم حاج « قدس الله نفسه الزکیه » ، به دلیل اینکه وجه نقد دراختیار نداشت، با اشاره به یکی از دو فرشی که در اتاقشان پهن شده بود، به آن طلبه فرمود: این فرش را بردار وبفروش و پول آن را خرج کن! 🔸حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلاً جای آن را با کیسه گونی مفروش کنید تا فکری برای آن کنیم!!!» کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa