#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔺 پرهیز از جدل
مطلب دیگی که من در ایشان دیدم و در کمتر استادی سراغ دارم ، اجتناب از جدل کردن بود ، شهد الله که ایشان در جدل آن قدر مواظب بودند که از جاده ورع و کنترل نفس خارج نشوند که در دیگران ندیدم ..
در بحث مواظب بودند تا مقداری که تفهیم شود . در مباحث فلسفی و عرفانی و امثال آن نیز که بحث می کردند ، همینکه می فهمیدند طرف مطلب را فهمیده ولی نمی خواهد قبول کند و مجاب شود و می خواهد جدل کند حاج شیخ ساکت می شدند و هرچه طرف مقابل حرف می زد ایشان سکوت محض بودند بحدی که اگر در نزد عوام بود گمان می کردند حاج شیخ قانع و محکوم شده است .
بعد که ما اعتراض می کردیم که چرا سکوت کردین درحالیکه جواب این مطالب را قبلا در درس فرموده بودید ، می فرمودند :
دیدم می خواهد جدل کند و خودی نشان بدهد ، او می خواهد خودش را گمراه کند من چرا چنین کنم ، تا حدی که لازم بود مطلب را به او بفهمانم بحث کردم ، بیش از این حرام است ....
📚 متاله قرآنی ص۲۱۷
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_ابوالقاسم_خزعلی " اعلی الله مقامه الشریف " :
▪️چیزی که من در ایشان به عنوان یک تشخیص دیدم تصلبش درباره درباره ترویج دین بود و در مطالب اهلبیت ( خالص از کلام دیگران ) .
ایشان فلسفه را هم درس می دادند ولی معتقد بودند مطالب اهلبیت باید خالص باشد ، مخلوط نشود با فلسفه و عرفان و در این موضوع خیلی پافشاری داشتند و صریح هم بودند ، کسی را اگر می دیدند مخلوط می کند به او اعلان می کردند که این کار نباید بشود ، دراین قسمت بیان روشنی داشتند و صریح بودند و این برای من بسیار جالب بود . گذشت و من آمدم قم و مشغول تحصیل بودم تا رسیدم به مسائل انقلاب و امام نیز از قیطریه آزاد شده بودن و به قم تشریف آورده بودند . من نامه ای به ایشان نوشتم که مناسب است با امام دیداری داشته باشید ایشان هم تشریف آوردند از مشهد با عده ای از طلاب .
خودشان و یکی دو نفر از طلاب اظهار لطف کردند و به منزل محقر بنده تشریف آوردند و این باعث شادی ما شد . آمدند اینجا و من درخدمتشان رفتیم خدمت امام و می خواستند با امام صحبتی داشته باشند و من احساس کردم که شاید صحبت خصوصی باشد و نمی خواهند که ثالثی باشد و من اجازه خواستم که بیرون باشم دیدم که مایلند بعد که بیرون آمدند دیدم سه جمله کوتاه فرمودند :
این مرد مرد حق است ( امام )
جمله دوم : همراهان ، همراهان نیمه راهند و تا آخر همراهی نمی کنند
جمله سوم : این مرد یک تنه ادامه می دهد تا پیروز می شود
📚متاله قرآنی ص۲۰۴
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#نقد_فلسفه
🔴 نظر مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی "رضوان الله تعالی علیه " راجع به #فلسفه
◾️ می فرمودند :
🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد .
🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد .
🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است .
🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند .
🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد :
◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند .
🔻و ادامه می دهند :
◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند .
🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها کذاشته شده است .
📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
💠 سروده ای از بزرگ مرد مکتب معارف خراسان ، متاله قرآنی مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی ( قدس الله نفسه الزکیه )
🌹
نه هوای باغ سازد، نه کنار کشت ما را
تو به هر کجا که باشی بود آن بهشت ما را
🌹
نه هوای بلبل و گل نه خوشم به سرو و سنبل
به رخت نظاره کردن بود آرزوی ما را
🌹
رخ گلعِذار خوبان، شده محو خاطر ما
چه شود اگر در آری تو ز انتظار ما را
🌹
همه شب به نام نیکت، دل خسته شاد و خندان
به امید وصل رویت که دهد حیات ما را
🌹
قطرات اشک چشمم به امید وصل رویت
چو سحاب در بهاران به رُخم چو سیل ریزان
🌹
🌹🌹
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#مهدویت
#عظمت_علماء_تفکیک
🔴 حجة الإسلام و المسلمین فردوسی پور میگوید:
🔻مدت دو سالی که در منزل مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی ( رضوان الله تعالی علیه ) بودم، مشاهده میکردم وقتی داخل اتاق می نشستند، به جایی تکیه نمیدادند و همیشه دو زانو بودند و چون اصرار میکردیم آقا متکا پشت سر خود بگذارید، قبول نمیکردند، وقتی به قیافه او نگاه میکردیم، احساس مینمودیم در محضر بزرگی نشسته است.
🔻آقای حکیمی رحمه الله تعالی هم گفته است: من متوجه شدم که آن حالت جلوس ایشان و گاهی با آنکه تنها بودند با رعایت آداب خاصی مینشستند بدان جهت بود که خود را در محضر حضرت بقیة الله أرواحنا فداه میدیدند.
📚فرزانه فروزنده دلها و جانها، ص118.
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔻اعتدال در کوشش و حفظ صحت
◾️یکی از شاگردان مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی رضوان الله تعالی علیه نقل می کردند که :
یکی دیگر از کرامات ایشان این بود که من در درس ایشان می رفتم . من شبها مطالعه می کردم ، یک شب مطلب مشکل بود و من به زور خود را تا سحر بیدار نگه داشتم ، آب به صورتم می زدم تا بیدار بمانم و مطلب حل شود اما نشد تا در عالم خواب مطلب برای من حل شد ، صبح شد مطلب را کسی نمی دانست که من نخوابیدم و حالم خیلی بد بود ، صبح رفتم منزل حاج شیخ وقت خداحافظی حاج شیخ گفتند بنشین ، آن وقت فرمودند من برای درس ها زحمت زیادی می کشیدم ، خیلی فشار روی خودم می آوردم حتی شب غذا نمی خوردم و دیر می خوابیدم ، یک روز رفتم نان بگیرم یکی از اساتید من را صدا زد گفتند :
آقا مجتبی می خوای مردم از وجودت بهره ببرند یا نه ؟ گفتم بله . فرمودند : با این روش که تو داری پیش می روی مَردی خواهی شد منزوی و علیل و کنج خانه افتاده و کسی بهره از تو نخواهد یرد .
مگر می خواهی ریاضت بکشی ؟ بخواب و غذا بخور . چرا صبحانه نمی خوری ؟ چرا غذایت نامرتب است ؟ علم را کم کم بیاموز و خوب بیاموز بطوری که وقتی به جایی رسیدی مردم و طلبه ها از وجودت بتوانند استفاده کنند . حاج شیخ بعد از نقل این داستان گفتند : اقاجان شب نخوابیدن یعنی چی؟
من با خود گفتم شیخ از کجا خبر دارند ؟ کسی که از بیداری من مطلع نبود .
📚 متاله قرآنی ص۲۲۱
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻مرحوم آیت الله #شیخ_ابوالقاسم_خزعلی " رضوان الله تعالی علیه " :
از جمله مطالبی که گفتند و درخواست کرده بودم که آنچه دیده اید بگویید ، ایشان دایی شان نقل کردند . .فتند من به دایی یعنی مرحوم شیخ علی اکیر الهیان گفتم : دایی آیا این آیه (( و الّنا له الحدید )) که درباره حضرت داود هست یعنی بی کوره و بی آتش آهن را ذوب می کرد ؟ چگونه است ایشان می خواست دایی را تحریک کند ( البته خود ایشان ( #شیخ_مجتبی_قزوینی ) هم اهل بخیه بود و من نمی دانستم که خودشان هم دارند و بعد فهمیدم ) ، دایی تحریک شد و گفت آهن نرم شدن برای داود پیامبر که چیزی نیست ، داود مقامش بالاتر است ، خدا آهن را برای طلبه ای نرم می کند . بعد فرمود سینی مسی بزرگی که کنار دیوار بود را بیاور ، آوردم . گرفت و مثل کاغذ از وسط پاره کرد ، این آنکه به چشم دیدم ...
📚 متاله قرآنی ص۲۰۳
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔺مشی فلسفی مرحوم شیخ و علت برگشتن از آن
🔻حجت الاسلام حاج سید جواد بختیاری نقل می فرمودند :
▪️بعد از آمدن مرحوم آقا #میرزا_مهدی_اصفهانی به مشهد ، چون مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی از شاگردان مرحوم #آقا_بزرگ_حکیم بودند زیاد تمایل نداشتند در درس مرحوم میرزای اصفهانی شرکت کنند و گاهی هم برای دفاع از بعضی مباحث فلسفی حضور پیدامی کردند ، لکن بعد ها وقتی به عمق بینش فکری و خلوص معارف قرآنی مرحوم میرزا پی بردند ، در درس مرحوم میرزا شرکت کردند و کار به جایی رسید که حاج شیخ مطالب فلسفی را شاید بهتر از اساتید آن روز درک می کردند و بعد نظر می دادند ، مرحوم شیخ متصف به صفت انصاف علمی بود که این خود برای اساتید بسیار لازم است .
📚 متاله قرآنی ص ۲۱۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔺 انصاف علمی
🔻حجت الاسلام حاج سید جواد بختیاری نقل می فرمودند :
یکی از مسائلی که ایشان به آن توجه داشتند این بود که ابتدا سعی می کردند مسائل مربوط به فلسفه را از یک فیلسوف و یا استاد خاصی که ذکر می کردند ، جا بیندازند یعنی حقش را ادا کنند که مطلب آن فیلسوف یا استاد ناقص نقل نشود و این انصاف علمی ایشان بود که کاملا اطراف یک قضیه را بررسی می کردند . مثلا از مرحوم ملاصدرا که مطلبی نقل می کردند به قدری استدلال ایشان را روشن و پاکیزه بیان می کردند که انسان واقعا به آن حرف معتقد می گشت ، خوب که حق مطلب ادا می شد خیلی مودبانه نظرات خودشان را ذکر می کردند و گاهی مطالب را رد می کردند و آنجا متوجه شدیم که چقدر ایشان از انصاف علمی برخوردار است
📚متاله قرآنی ص۲۱۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔻دقت در مصرف سهم امام
◾️شخصی برای پرداخت وجوهات آمده بود ، قلم و دواتی قدیمی با مرکب کمرنگ در دسترس بود ، مرحوم حاج شیخ با آن قبض نوشتند . عده ای اعتراض کردند که این چه وضعی ست مرکبی بهتر باید تهیه کنید تا قبض خوانا باشد . مرحوم حاج شیخ فرمودند : احتیاج ما با همین مرکب کم رنگ هم رفع می شود .
📚 متاله قرآنی ص۲۳۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔻حالات نماز
شب های پنجشنبه قبل از غروب ، برای شرکت در مجلس روضه می رفتم . حاج شیخ تنها بودند ، درب را باز می کردند و وارد بر ایشان می شدم .
پس از سلام و احوال پرسی مرحوم حاج شیخ همچنان مقید به به آداب و دو زانو نشستن و مطالعه بودند .
نزدیک اذان تجدید وضو می کردند و می آمدند برای نماز . معمولا مرحوم شیخ گاهگاهی یک یا الله از ته قلب می گفتند که گویا جز او معبود هیچ کس دیگر نیست و این یا الله تمام افرادی را که نزدیک شیخ بودند منقلب می کرد و به یاد خدا می انداخت .
بعد از اذان و اقامه نماز شروع می شد ، چنان حالت توجه در نماز شدید بود که گویا جز او و خدایش کس دیگری نیست ،آنچان که در روایات آمده در نماز بسیار خاشع و فروتن بودند مخصوصا در ( ایاک نعبد و ایاک نستعین ) و سپس در ( سبحان ربی الاعلی و بحمده ) .
در قنوت معمولا این دعا را می خواندند ( اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عن فی الدنیا و الآخره و احشرنا مع النبی محمد و آل محمد ) و گاهی ( رب زدنی علما و الحقنی بالصالحین ) و گاهی ( رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین ) ..... و بالاخره نماز تمام می شد و افراد برای شرکت در مجالس روضه تشریف می آوردند .
◾️معمولا حجت الاسلام آقا میرزا علیرضا غروی ( فرزند مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی )در اوائل و در اواخر آیت الله حاج سید جعفر سیدان به فیض می رساندند . کسانی که می آمدند تا یک هفته زاد و توشه می گرفتند و حال و هوای معنوی پیدا می کردند .
◾️منبر را آیت الله سیدان ، با ( تحصّنت بذی الملک و الملکوت و توکلت علی الله و علی الحی الذی لا یموت ) شروع می کردند و بیانات شیوای ایشان همه را جذب می کرد و معنویتی خاص به آنان می بخشید
📚 متاله قرآنی ص۲۳۷
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حکایات
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_ابوالقاسم_خزعلی " اعلی الله مقامه الشریف " :
▪️وقتی مرحوم حاج شیخ مجتبی امام را دید رفت و مشهد را شعله ور کرد و تحریک مشهد بواسطه ایشان شد ، فانی در حقایق دین بودند و آنی بودند که من دوست دارم در زندگی ام ببینم ......اُحِبُّ الصادقین دوست دام بویی از این ها به مشام ما برسد که برای ما کافی ست و محترم می شماریم ولو نتوانیم مثل آنها باشیم .
خدا را شاکرم که چند صباحی مرحوم میرزا و مرحوم شیخ هاشم و حاج شیخ مجتبی قزوینی را دیدم و این مرد که در تصلبش در دین امتیازی داشت برود به قلندر آباد و برود به فردوس و بند این حرف ها نباشد .
ای کاش خدا توفیق به همه می داد که از خودمان حالی می شدیم و از حقایق پر می شدیم
📚متاله قرآنی ص۲۰۴
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻مرحوم آیت الله #شیخ_ابوالقاسم_خزعلی ( رحمت الله علیه ):
بنده با مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی ، مرد صالحِ والای بدیع ، در مشهد آشنا شدم یعنی ایشان را یک مدرس عزیز مطلوب می دیدم که مشغول تدریس کفایه بودند . شاید من یک مختصری درس ایشان را دیدم ولی عمده آشنایی من در فردوس بود ، هفت ماهی ایشان در فردوس مانده بودند و از بنده خواستند خدمتشان مشرف شوم ، رفتم و چهره پاک و منبسط ایشان را دیدم و در عین زاهدانه بودن زندگی، بسیار برای من جالب بود ، نوعا افراد زاهد خیلی گرم بگیر نیستند ولی ایشان در عین زهد آن روز برای ما شامی کباب درست کرده بودند و یک انبساط وجهی داستند که هنوز هم یادم می آید لذت می برم ، حتی ایشان نقل کردند که در طول هفت ماه نهصد تومان خرج کرده بودند که برای مردم فردوس هم اعجاب انگیز بودند .
📚متاله قرآنی ص۲۰۱_۲۰۲
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻حضرت آیت الله علامه #سید_جعفر_سیدان ( ادام الله ظله الوارف )
▪️اینکه من عرض کردم از نوادر روزگار بودند به جهت مشاهداتی است که من در طول مدتی که در محضر ایشان بودم مشاهده کرده ام ، ایشان جامع بودند و در جامعیت بی مثل و مانند ، در علوم اعداد سرآمد همه در فقه و اصول و فلسفه و حکمت استادی بسیار لایق و از نظر تواضع و فروتنی بی نظیر .
ندیدم در تمام مدتی که در محضر ایشان حاضر می شدیم ایشان را که به دیوار یا متکی تکیه کنند بلکه همیشه با مقداری فاصله از دیوار می نشستند و درس می گفتند .
یا اگر با کسی صحبت می فرمودند هیچ گاه ایشان را متکّی به دیوار نمی دیدیم و همیشه ایشان در حال دو زانو می نشستند ، هیچ قت ما ایشان را در غیر اینحال نشسته مشاهده نکردیم و با هرکسی که در محضر ایشان بود با کمال مهربانی و صفا رفتار می نمودند و هرکس در منزل ایشان بود در وقت رفتنن کمال تعظیم را درباره او ملحوظ می داشتند ، سرآمد اخلاق بودند در زندگانی خودشان ، رحمت الله علیه و حشره الله مع النبی و آله .....
📚متاله قرآنی ص۲۰۱
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
🔴 " بگویید بروند ... "
فرزند مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی نقل می نمودند که :
روزی به آقا سید موسی خبر می دهند که همسر ایشان بیهوش افتاده و حال خوشی ندارد ، آقا سید موسی متوجه می شوند که این کار از سوی اجنّه است لذا پیغامی می فرستند که #بگویید_بروند
پیغام را می رسانند ولی می بینند که خانم ایشان همچنان بیهوش افتاده است .
دوباره برای سید موسی خبر می آورند که خانم هنوز بیهوش اند .
آقا سید موسی می فرمایند که بروید به آنها بگویید اگر نروند آتششان می زنم ، وقتی این پیغام را می رسانند می بینند که خانم به هوش آمده .
از خانم ایشان می پرسند قضیه از چه قرار بوده است ؟
ایشان می فرمایند :
یکی دو نفر از اجنّه مرا اذیت کردند .
پرسیدند مگر پیام سید به اجنّه نرسید ؟
فرمودند : دفعه اول که پیغام آوردید ، آن دو گوش ندادند منتهی دفعه دوم یکی به دیگری گفت : برویم که آقا هرچه بگویند انجام می دهند .
اینگونه بود که آنها دست از سر من برداشتند .
📚 دانای اسرار ص۲۲۶
#سید_موسی_زرآبادی
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shias
#اطلاعیه
◾️ انا لله و انا الیه راجعون ◾️
با قلبی آکنده از افسوس و محنت خبر ارتحال بزرگ مرد ربانی و شیدای آستان مقدس امام زمان سلام الله علیه ، شاگرد برجسته مرحوم علامه #شیخ_مجتبی_قزوینی و مرحوم علامه #سید_ابوالحسن_حافظیان و یار دیرین امام و رهبری ، ( حضرت آیت الله حاج #شیخ_عبدالقائم_شوشتری ) رضوان الله علیهم اجمعین را اولا به ساحت مقدس حضرت حجت " سلام الله علیه " و ثانیا به جمیع مشتاقان حضرتش تسلیت و تعزیت عرض می کنیم .
عمری پر بار که تماما به دعوت و ترغیب مردم در توجه به امام زمان " سلام الله علیه " و دعای بر فرج ایشان گذشت....
اللهم ارحمه و ارحمنا و احشره مع احبائه و ساداته و اولیائه .
والسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
✅ مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه " و تالیف کتاب شریف #بیان_الفرقان
🔴 بیان الفرقان تنها اثری است که بخشی از افکار حاج شیخ مجتبی را در خود منعکس می کند .
این کتاب در شرایطی به چاپ رسیده است که جامعه ایران در چنگال استعمار و استثمار دست و پا می زد و دین چون بازیچه ای در اختیار جناح های قدرت قرار گرفته بود و بحران های عظیم دینی ، جامعه را تهدید می کرد و بیش از ده حزب در خراسان فعالیت های دامنه داری را طی چندین سال به سامان رسانده بودند . اختلاف افکار بیداد می کرد و جوانه های الحاد از سرزمین توحید سربرآورده بود . کتاب های اعتقادی مارکسیستی از قبیل : عرفان و اصول مادی ، بشر از نظرمادی ، بیولوژی و فلسفه زندگی و..... از سوی حزب توده در اختیار اهل کتاب گذاشته می شد .
در چنین فضایی ایشان ( بیان الفرقان ) را نوشت و جلد اول آن را به توحید اختصاص داد و از آن به توحید القرآنیاد کرد .
وی در این کتاب ضمن اثبات وجود خدا از راه مطالعه آیات آفاقی و انفسی دیدگاه های مادیون را در زمینه روح شناسی ارزیابی می کند و شبهات زیادی را پاسخ می دهد و به دنبال آن بحث دقیقی در چگونگی حصول علم دارد و هشت بحث ابتکاری قرآن را بر توحید قرآن متفرع می کند که هرگز مورد توجه عرفا و فلاسفه قرار نگرفته است از جمله آن علم و قدرت ، امکان تخلف از سعادت و شقاوت محتوم و دعاست
📚 متاله قرآنی ص ۲۵۹ _۲۶۰
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
🔺ایثار حاج شیخ مجتبی!
▫️استاد محمدرضا حکیمی گوید:
🔅«یکی از طلاب در حضور آیت الله #شیخ_مجتبی_قزوینی نیاز شدید خود را در تأمین زندگی مطرح کرد!
🔹ایشان به دلیل نداشتن وجه نقد؛ بی درنگ با اشاره به یکی از دو فرش موجود در اتاق خود، [به آن طلبه ] چنین گفت: «این فرش را بردار و بفروش و پول آن را خرج کن!»
💢من در آنجا حضور داشتم که حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلًا جای آن را با کیسه گونی فرش کنید تا فکری برای آن برداریم!!»
📚متاله قرآنى ص 304- گلشن ابرار ج 3 ص 587.
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔺 پرهیز از جدل
مطلب دیگی که من در ایشان دیدم و در کمتر استادی سراغ دارم ، اجتناب از جدل کردن بود ، شهد الله که ایشان در جدل آن قدر مواظب بودند که از جاده ورع و کنترل نفس خارج نشوند که در دیگران ندیدم ..
در بحث مواظب بودند تا مقداری که تفهیم شود . در مباحث فلسفی و عرفانی و امثال آن نیز که بحث می کردند ، همینکه می فهمیدند طرف مطلب را فهمیده ولی نمی خواهد قبول کند و مجاب شود و می خواهد جدل کند حاج شیخ ساکت می شدند و هرچه طرف مقابل حرف می زد ایشان سکوت محض بودند بحدی که اگر در نزد عوام بود گمان می کردند حاج شیخ قانع و محکوم شده است .
بعد که ما اعتراض می کردیم که چرا سکوت کردین درحالیکه جواب این مطالب را قبلا در درس فرموده بودید ، می فرمودند :
دیدم می خواهد جدل کند و خودی نشان بدهد ، او می خواهد خودش را گمراه کند من چرا چنین کنم ، تا حدی که لازم بود مطلب را به او بفهمانم بحث کردم ، بیش از این حرام است ....
📚 متاله قرآنی ص۲۱۷
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#نقد_فلسفه
🔴 نظر مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی "رضوان الله تعالی علیه " راجع به #فلسفه
◾️ می فرمودند :
🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد .
🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد .
🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است .
🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند .
🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد :
◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند .
🔻و ادامه می دهند :
◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند .
🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها گذاشته شده است .
📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#حکایات
🔴 فرش زیر پای شان را هم دادند...
🔹یکی از طلاب درحضور ایشان از احتیاج شدید تأمین هزینه معالجه و درمان خانواده اش سخن به میان آورد! مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
« قدس الله نفسه الزکیه » ، به دلیل اینکه وجه نقد دراختیار نداشت، با اشاره به یکی از دو فرشی که در اتاقشان پهن شده بود، به آن طلبه فرمود: این فرش را بردار وبفروش و پول آن را خرج کن!
🔸حاج شیخ پس از تقدیم فرش گفت: فعلاً جای آن را با کیسه گونی مفروش کنید تا فکری برای آن کنیم!!!»
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa