eitaa logo
معارف الشیعه
3.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
793 ویدیو
311 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی اسدآبادی @valiyollah14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نظر مرحوم علامه حاج "رضوان الله تعالی علیه " راجع به ◾️ می فرمودند : 🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد . 🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد . 🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است . 🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند . 🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد : ◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند . 🔻و ادامه می دهند : ◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند . 🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها کذاشته شده است . 📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 " تاکید بر فلسفه دان بودن مرحوم علامه ( از بزرگترین مخالفین فلسفه ) ▪️ ( حفظه الله تعالی ) : حاج مرد بسیار مُلّایی بود. هم مُلّا بود، هم علاوه بر مُلّایی از لحاظ قوت شخصیت بنده غیر از امام ـ واقعاً حالا اینی که عرض می‌کنم بارها این را گفتم ـ هیچ‌کس را در این معممین که من باهاشان معاشر بودم به قوت شخصیت حاج شیخ مجتبی من ندیدم! یک چیز عجیب غریبی بود. ما، یکی دو، سه سال بعد از برگشتن از قم البته ـ توفیق پیدا کردیم که با ایشان معاشرت پیدا کردیم از نزدیک؛ تا سال ۴۶ که ایشان فوت کرد. بله حسابی حس کردم وجود او را؛ خیلی مرد فوق‌العاده‌ای بود حاج شیخ مجتبی؛ خیلی. آن شخصیتش بود که همه را مقهور می‌کرد. در مشهد هرکسی با ایشان آشنا بود احترام برای ایشان قائل بود؛ من دیده بودم جلسه‌ی مشترک ایشان و بسیار از علما و معاریف مشهد را؛ وقتی ایشان یک حرفی می‌زد، یک چیزی می‌گفت همه بطور خواه، ناخواه مقهور بودند؛ این‌جوری بودند ایشان. این آقای آمیرزا جواد آقا و اینها که در مقابل ایشان مثل شاگرد؛ برخوردشان برخورد شاگرد بود؛ برخورد مرید و شاگرد این‌جوری. حاج شیخ مجتبی چیز عجیبی بود... در همه چیز وارد بود. یعنی آدمی بود که فلسفه خوانده بود. حاج شیخ مجتبی اعجوبه‌ا ی بود. اهل علوم غریبه و اینها هم بود. همه چیز هم بلد بود یعنی واقعاً از آن آدم‌هایی که شنیدیم. گفت: به مصر رفتم و آثار باستان دیدم به چشم آنچه شنیدم ز داستان دیدم یعنی آنکه واقعاً ما دیدیم، آنی که آدم می‌شد ببیند، آقا شیخ مجتبی بود. 🎙دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین ۱۳۷۷/۱۰/۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" ▪️خودسازی 🔻حجت الاسلام ، استاد ، حاج شیخ رضا محامی : درس حضرت شیخ برای ما بجز جنبه های علمی ، درس اخلاق و معنویت نیز بود ، ایشان دارای خوارق عادات بودند و یک جریانی را از خود ایشان شنیدم که آمدند خدمت شیخ و درخواست کردند که امام جماعت مسجد باشند . مرحوم شیخ به زحمت و اصرار قبول کردند و به نماز جماعت رفتند . وقتی مردم متوجه شدند یک همچین شخصی نماز جماعت می خواند مسجداز جمعیت پر شد بطوری که دیگر جا نبود و جا تنگ می شد . مرحوم حاج شیخ فرمودند من یکمرتبه احساس کردم که می خواهد خوشم بیاید از اقبال و جمعیت مردم لذا رفتن به مسجد را ترک کردم . مردم آمدند و رفتند که چرا مسجد نمی آیید؟ گفتم فعلا نمی توانم بعدا خودم خواهم آمد . مدتی من ریاضت دادم نفس را و تمرین کردم که اگر همه عالم بیایند و بروند برای من فرقی نکند . وقتی این حالت را یافتم دومرتبه خودم رفتم برای نماز و این معنا را به خودم باوراندم که همه مردم اگر پشت سر من نماز بخوانند یا احدی نماز نخواند فرقی برای من نکند . مردمی که به هیچ می آیند و به هیچ می روند باعث غفلت من نشوند . 📚 متاله قرآنی ص۲۰۷_۲۰۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" ▪️اهتمام به درس 🔻مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی کسالتی داشتند که گاهی درس تعطیل می شد و اگر در بین کسالت یک روز حالشان خوب بود ، درس می گفتند و نمی گذاشتند درس تعطیل باشد حتی بعضی وقت ها می دیدند خوابیده می توانند درس بگویند درس را تعطیل نمی کردند . 📚 متاله قرآنی ص ۲۰۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴تشرف مرحوم علامه آیت الله به محضر حضرت عجل الله فرجه الشریف 🔸در یکی از موارد فقر شدیدی که حاج بدان مبتلا میشوند و شبی با دست خالی و ناراحتی به منزل میروند....و مادرشان این ناراحتی شدید را در چهره ی ایشان میبینند،سفره را می آورد و میگوید اینقدر ناراحت نباشید مقداری نان خشک داریم! 🔸در همین هنگام کسی در میزند،مادر میرود و در را باز میکند؛کسی که در زده بود در را میگیرد و نمیگذارد کاملا در باز شود و کیسه ی پولی میدهد و میگوید: به آقا بگویید شما مورد نظر و توجه ما هستید و از نظر ما دور نیستید! مادر پول را میگیرد و می آورد و جملاتی را که آن آقا گفته بودند به حاج شیخ میگویند. حاج شیخ متوجه جریان میشوند و بسیار متاثر میگردند که چرا خودشان نرفتند در را باز کنند. 🔸پس از این جریان همواره به توسل و توجه و انابه میپردازند و مدتی چنین میگذرد تا شبی خواب میبینند که در عالم رویا کسی کاغذی به ایشان میدهد که در اطراف آن کاغذ آیاتی نوشته شده است و وسط آن نوشته شده است: "بسم الله الرحمن الرحیم" و در آخر کاغذ نوشته شده "الاربعین" 🔸حاج شیخ فردای آن شب خدمت استادشان آیت الله میروند و خوابشان را میگویند. 🔸مرحوم میرزا نخست متاثر میشود و میگرید و خواب را چنین تعبیر میکند:"آیات قرآن و بسم الله..." حقایقی از بطون قرآن است که به شما خواهد رسید اما "الاربعین" آخر کاغذ اشاره به آن هنگامی دارد که شما خدمت حضرت میرسید! 🔸حاج میگفتند از این تعبیر من همواره انتظار آن هنگام را میکشیدم تا موعود معهود فرا رسید، و من بی اختیار از خانه بیرون آمدم و به طرف حرم مطهر رفتم، وارد صحن شدم که یکباره دیدم آقا سلام الله علیه آنجا تشریف دارند و من در همان نگاه اول آن وجود مبارک را شناختم و چون به ایشان نزدیک شدم آغوش باز کردند و مرا در آغوش گرفتند و...... 📚متاله قرآنی ص۲۹۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج " اعلی الله مقامه الشریف" 🔺 پرهیز از جدل مطلب دیگی که من در ایشان دیدم و در کمتر استادی سراغ دارم ، اجتناب از جدل کردن بود ، شهد الله که ایشان در جدل آن قدر مواظب بودند که از جاده ورع و کنترل نفس خارج نشوند که در دیگران ندیدم .. در بحث مواظب بودند تا مقداری که تفهیم شود . در مباحث فلسفی و عرفانی و امثال آن نیز که بحث می کردند ، همینکه می فهمیدند طرف مطلب را فهمیده ولی نمی خواهد قبول کند و مجاب شود و می خواهد جدل کند حاج شیخ ساکت می شدند و هرچه طرف مقابل حرف می زد ایشان سکوت محض بودند بحدی که اگر در نزد عوام بود گمان می کردند حاج شیخ قانع و محکوم شده است . بعد که ما اعتراض می کردیم که چرا سکوت کردین درحالیکه جواب این مطالب را قبلا در درس فرموده بودید ، می فرمودند : دیدم می خواهد جدل کند و خودی نشان بدهد ، او می خواهد خودش را گمراه کند من چرا چنین کنم ، تا حدی که لازم بود مطلب را به او بفهمانم بحث کردم ، بیش از این حرام است .... 📚 متاله قرآنی ص۲۱۷ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج 🔻مرحوم آیت الله حاج " اعلی الله مقامه الشریف " : ▪️چیزی که من در ایشان به عنوان یک تشخیص دیدم تصلبش درباره درباره ترویج دین بود و در مطالب اهلبیت ( خالص از کلام دیگران ) . ایشان فلسفه را هم درس می دادند ولی معتقد بودند مطالب اهلبیت باید خالص باشد ، مخلوط نشود با فلسفه و عرفان و در این موضوع خیلی پافشاری داشتند و صریح هم بودند ، کسی را اگر می دیدند مخلوط می کند به او اعلان می کردند که این کار نباید بشود ، دراین قسمت بیان روشنی داشتند و صریح بودند و این برای من بسیار جالب بود . گذشت و من آمدم قم و مشغول تحصیل بودم تا رسیدم به مسائل انقلاب و امام نیز از قیطریه آزاد شده بودن و به قم تشریف آورده بودند . من نامه ای به ایشان نوشتم که مناسب است با امام دیداری داشته باشید ایشان هم تشریف آوردند از مشهد با عده ای از طلاب . خودشان و یکی دو نفر از طلاب اظهار لطف کردند و به منزل محقر بنده تشریف آوردند و این باعث شادی ما شد . آمدند اینجا و من درخدمتشان رفتیم خدمت امام و می خواستند با امام صحبتی داشته باشند و من احساس کردم که شاید صحبت خصوصی باشد و نمی خواهند که ثالثی باشد و من اجازه خواستم که بیرون باشم دیدم که مایلند بعد که بیرون آمدند دیدم سه جمله کوتاه فرمودند : این مرد مرد حق است ( امام ) جمله دوم : همراهان ، همراهان نیمه راهند و تا آخر همراهی نمی کنند جمله سوم : این مرد یک تنه ادامه می دهد تا پیروز می شود 📚متاله قرآنی ص۲۰۴ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 نظر مرحوم علامه حاج "رضوان الله تعالی علیه " راجع به ◾️ می فرمودند : 🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد . 🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد . 🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است . 🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند . 🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد : ◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند . 🔻و ادامه می دهند : ◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند . 🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها کذاشته شده است . 📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی " اعلی الله مقامه " 🔻مرحوم آیت الله حاج " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 📚 متاله قرآنی ص۲۴۰ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
💠 سروده ای از بزرگ مرد مکتب معارف خراسان ، متاله قرآنی مرحوم علامه حاج ( قدس الله نفسه الزکیه ) 🌹 نه هوای باغ سازد، نه کنار کشت ما را تو به هر کجا که باشی بود آن بهشت ما را 🌹 نه هوای بلبل و گل نه خوشم به سرو و سنبل به رخت نظاره کردن بود آرزوی ما را 🌹 رخ گلعِذار خوبان، شده محو خاطر ما چه شود اگر در آری تو ز انتظار ما را 🌹 همه شب به نام نیکت، دل خسته شاد و خندان به امید وصل رویت که دهد حیات ما را 🌹 قطرات اشک چشمم به امید وصل رویت چو سحاب در بهاران به رُخم چو سیل ریزان 🌹 🌹🌹 کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 حجة الإسلام و المسلمین فردوسی پور می‌گوید: 🔻مدت دو سالی که در منزل مرحوم حاج ( رضوان الله تعالی علیه ) بودم، مشاهده می‌کردم وقتی داخل اتاق می نشستند، به جایی تکیه نمی‌دادند و همیشه دو زانو بودند و چون اصرار می‌کردیم آقا متکا پشت سر خود بگذارید، قبول نمی‌کردند، وقتی به قیافه او نگاه میکردیم، احساس می‌نمودیم در محضر بزرگی نشسته است. 🔻آقای حکیمی رحمه الله تعالی هم گفته است: من متوجه شدم که آن حالت جلوس ایشان و گاهی با آنکه تنها بودند با رعایت آداب خاصی می‌نشستند بدان جهت بود که خود را در محضر حضرت بقیة الله أرواحنا فداه می‌دیدند. 📚فرزانه فروزنده دلها و جانها، ص118. کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa