#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#نقد_فلسفه
🔴 نظر مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی "رضوان الله تعالی علیه " راجع به #فلسفه
◾️ می فرمودند :
🔻منور الفکر ها در باب خدا و پیامبر و امام و معاد سخنانی می گویند که اگر کفر صریح نیست ، به کفر می انجامد .
🔻حاج شیخ در حد امکان به حل اشکالهای منور الفکر ها توجه داشت و از اشکالات و شبهات معاصران خود بی خبر نبود و به آن ها بی اعتنایی نمی کرد .
🔻مرحوم حاج شیخ ضمن تسلط بر آرای فلاسفه و عرفا با در آمیختن دین و فلسفه و عرفان مخالف بود واین روش ( تفکیک ) را روش تازه ای نمی دید و از نظر او این مشی همان مشی علمای قرآن شناس از صدر اسلام تا کنون بوده است .
🔻 اندیشه ایشان از غیرت دینی بر می خواست و او می دید که کسانی به نام عقل منکر دین شده بودند و بنام تصوف اباحه گری را ترویج می کردند .
🔻بی گمان بزرگترین درس حاج شیخ در طول حیات خود جلوگیری از رشد اندیشه التقاطی بود . در آغاز جلد اول بیان الفرقان می نویسد :
◾️در قدیم طریق فقها از طریق فلاسفه یونانی و عرفای صوفیه جدا بود و پیروان فلسفه و عرفا از یکدیگر ممتاز بوده اند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل می دانستند و باکی از مخالفت با یکدیگر نداشتند .
🔻و ادامه می دهند :
◾️فلسفه یونانی در عصر خلفا ترجمه شد و متکلمان که پیرو قرآنی بودند ، متابعت از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) نکردند ، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق قران کنند و به دو فرقه اشاعره و معتزله متفرق شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه ( سلام الله علیهم اجمعین ) بی نیاز می دانستند .
🔻به نظر ایشان حدود صد سال است که فلسفه و عرفان و قرآن با هم آمیخته گشته و معارف الهی ، التقاطی و ناخالص در اختیار نسل ها کذاشته شده است .
📚بیان الفرقان ص ۹_۲۵۸
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه " و با دلالت مرحوم آیت الله العظمی #میرزا_مهدی_اصفهانی " اعلی الله مقامه "
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
💠 سروده ای از بزرگ مرد مکتب معارف خراسان ، متاله قرآنی مرحوم علامه حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی ( قدس الله نفسه الزکیه )
🌹
نه هوای باغ سازد، نه کنار کشت ما را
تو به هر کجا که باشی بود آن بهشت ما را
🌹
نه هوای بلبل و گل نه خوشم به سرو و سنبل
به رخت نظاره کردن بود آرزوی ما را
🌹
رخ گلعِذار خوبان، شده محو خاطر ما
چه شود اگر در آری تو ز انتظار ما را
🌹
همه شب به نام نیکت، دل خسته شاد و خندان
به امید وصل رویت که دهد حیات ما را
🌹
قطرات اشک چشمم به امید وصل رویت
چو سحاب در بهاران به رُخم چو سیل ریزان
🌹
🌹🌹
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#مهدویت
#عظمت_علماء_تفکیک
🔴 حجة الإسلام و المسلمین فردوسی پور میگوید:
🔻مدت دو سالی که در منزل مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی ( رضوان الله تعالی علیه ) بودم، مشاهده میکردم وقتی داخل اتاق می نشستند، به جایی تکیه نمیدادند و همیشه دو زانو بودند و چون اصرار میکردیم آقا متکا پشت سر خود بگذارید، قبول نمیکردند، وقتی به قیافه او نگاه میکردیم، احساس مینمودیم در محضر بزرگی نشسته است.
🔻آقای حکیمی رحمه الله تعالی هم گفته است: من متوجه شدم که آن حالت جلوس ایشان و گاهی با آنکه تنها بودند با رعایت آداب خاصی مینشستند بدان جهت بود که خود را در محضر حضرت بقیة الله أرواحنا فداه میدیدند.
📚فرزانه فروزنده دلها و جانها، ص118.
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔻اعتدال در کوشش و حفظ صحت
◾️یکی از شاگردان مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی رضوان الله تعالی علیه نقل می کردند که :
یکی دیگر از کرامات ایشان این بود که من در درس ایشان می رفتم . من شبها مطالعه می کردم ، یک شب مطلب مشکل بود و من به زور خود را تا سحر بیدار نگه داشتم ، آب به صورتم می زدم تا بیدار بمانم و مطلب حل شود اما نشد تا در عالم خواب مطلب برای من حل شد ، صبح شد مطلب را کسی نمی دانست که من نخوابیدم و حالم خیلی بد بود ، صبح رفتم منزل حاج شیخ وقت خداحافظی حاج شیخ گفتند بنشین ، آن وقت فرمودند من برای درس ها زحمت زیادی می کشیدم ، خیلی فشار روی خودم می آوردم حتی شب غذا نمی خوردم و دیر می خوابیدم ، یک روز رفتم نان بگیرم یکی از اساتید من را صدا زد گفتند :
آقا مجتبی می خوای مردم از وجودت بهره ببرند یا نه ؟ گفتم بله . فرمودند : با این روش که تو داری پیش می روی مَردی خواهی شد منزوی و علیل و کنج خانه افتاده و کسی بهره از تو نخواهد یرد .
مگر می خواهی ریاضت بکشی ؟ بخواب و غذا بخور . چرا صبحانه نمی خوری ؟ چرا غذایت نامرتب است ؟ علم را کم کم بیاموز و خوب بیاموز بطوری که وقتی به جایی رسیدی مردم و طلبه ها از وجودت بتوانند استفاده کنند . حاج شیخ بعد از نقل این داستان گفتند : اقاجان شب نخوابیدن یعنی چی؟
من با خود گفتم شیخ از کجا خبر دارند ؟ کسی که از بیداری من مطلع نبود .
📚 متاله قرآنی ص۲۲۱
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#حکایات
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻مرحوم آیت الله #شیخ_ابوالقاسم_خزعلی " رضوان الله تعالی علیه " :
از جمله مطالبی که گفتند و درخواست کرده بودم که آنچه دیده اید بگویید ، ایشان دایی شان نقل کردند . .فتند من به دایی یعنی مرحوم شیخ علی اکیر الهیان گفتم : دایی آیا این آیه (( و الّنا له الحدید )) که درباره حضرت داود هست یعنی بی کوره و بی آتش آهن را ذوب می کرد ؟ چگونه است ایشان می خواست دایی را تحریک کند ( البته خود ایشان ( #شیخ_مجتبی_قزوینی ) هم اهل بخیه بود و من نمی دانستم که خودشان هم دارند و بعد فهمیدم ) ، دایی تحریک شد و گفت آهن نرم شدن برای داود پیامبر که چیزی نیست ، داود مقامش بالاتر است ، خدا آهن را برای طلبه ای نرم می کند . بعد فرمود سینی مسی بزرگی که کنار دیوار بود را بیاور ، آوردم . گرفت و مثل کاغذ از وسط پاره کرد ، این آنکه به چشم دیدم ...
📚 متاله قرآنی ص۲۰۳
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔺مشی فلسفی مرحوم شیخ و علت برگشتن از آن
🔻حجت الاسلام حاج سید جواد بختیاری نقل می فرمودند :
▪️بعد از آمدن مرحوم آقا #میرزا_مهدی_اصفهانی به مشهد ، چون مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی از شاگردان مرحوم #آقا_بزرگ_حکیم بودند زیاد تمایل نداشتند در درس مرحوم میرزای اصفهانی شرکت کنند و گاهی هم برای دفاع از بعضی مباحث فلسفی حضور پیدامی کردند ، لکن بعد ها وقتی به عمق بینش فکری و خلوص معارف قرآنی مرحوم میرزا پی بردند ، در درس مرحوم میرزا شرکت کردند و کار به جایی رسید که حاج شیخ مطالب فلسفی را شاید بهتر از اساتید آن روز درک می کردند و بعد نظر می دادند ، مرحوم شیخ متصف به صفت انصاف علمی بود که این خود برای اساتید بسیار لازم است .
📚 متاله قرآنی ص ۲۱۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔺 انصاف علمی
🔻حجت الاسلام حاج سید جواد بختیاری نقل می فرمودند :
یکی از مسائلی که ایشان به آن توجه داشتند این بود که ابتدا سعی می کردند مسائل مربوط به فلسفه را از یک فیلسوف و یا استاد خاصی که ذکر می کردند ، جا بیندازند یعنی حقش را ادا کنند که مطلب آن فیلسوف یا استاد ناقص نقل نشود و این انصاف علمی ایشان بود که کاملا اطراف یک قضیه را بررسی می کردند . مثلا از مرحوم ملاصدرا که مطلبی نقل می کردند به قدری استدلال ایشان را روشن و پاکیزه بیان می کردند که انسان واقعا به آن حرف معتقد می گشت ، خوب که حق مطلب ادا می شد خیلی مودبانه نظرات خودشان را ذکر می کردند و گاهی مطالب را رد می کردند و آنجا متوجه شدیم که چقدر ایشان از انصاف علمی برخوردار است
📚متاله قرآنی ص۲۱۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔻دقت در مصرف سهم امام
◾️شخصی برای پرداخت وجوهات آمده بود ، قلم و دواتی قدیمی با مرکب کمرنگ در دسترس بود ، مرحوم حاج شیخ با آن قبض نوشتند . عده ای اعتراض کردند که این چه وضعی ست مرکبی بهتر باید تهیه کنید تا قبض خوانا باشد . مرحوم حاج شیخ فرمودند : احتیاج ما با همین مرکب کم رنگ هم رفع می شود .
📚 متاله قرآنی ص۲۳۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#عظمت_علماء_تفکیک
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴 زندگانی و سیره مرحوم حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " اعلی الله مقامه الشریف"
🔻حالات نماز
شب های پنجشنبه قبل از غروب ، برای شرکت در مجلس روضه می رفتم . حاج شیخ تنها بودند ، درب را باز می کردند و وارد بر ایشان می شدم .
پس از سلام و احوال پرسی مرحوم حاج شیخ همچنان مقید به به آداب و دو زانو نشستن و مطالعه بودند .
نزدیک اذان تجدید وضو می کردند و می آمدند برای نماز . معمولا مرحوم شیخ گاهگاهی یک یا الله از ته قلب می گفتند که گویا جز او معبود هیچ کس دیگر نیست و این یا الله تمام افرادی را که نزدیک شیخ بودند منقلب می کرد و به یاد خدا می انداخت .
بعد از اذان و اقامه نماز شروع می شد ، چنان حالت توجه در نماز شدید بود که گویا جز او و خدایش کس دیگری نیست ،آنچان که در روایات آمده در نماز بسیار خاشع و فروتن بودند مخصوصا در ( ایاک نعبد و ایاک نستعین ) و سپس در ( سبحان ربی الاعلی و بحمده ) .
در قنوت معمولا این دعا را می خواندند ( اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عن فی الدنیا و الآخره و احشرنا مع النبی محمد و آل محمد ) و گاهی ( رب زدنی علما و الحقنی بالصالحین ) و گاهی ( رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین ) ..... و بالاخره نماز تمام می شد و افراد برای شرکت در مجالس روضه تشریف می آوردند .
◾️معمولا حجت الاسلام آقا میرزا علیرضا غروی ( فرزند مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی )در اوائل و در اواخر آیت الله حاج سید جعفر سیدان به فیض می رساندند . کسانی که می آمدند تا یک هفته زاد و توشه می گرفتند و حال و هوای معنوی پیدا می کردند .
◾️منبر را آیت الله سیدان ، با ( تحصّنت بذی الملک و الملکوت و توکلت علی الله و علی الحی الذی لا یموت ) شروع می کردند و بیانات شیوای ایشان همه را جذب می کرد و معنویتی خاص به آنان می بخشید
📚 متاله قرآنی ص۲۳۷
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حکایات
#سیره_شیخ_مجتبی
🔴زندگانی و سیره مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_ابوالقاسم_خزعلی " اعلی الله مقامه الشریف " :
▪️وقتی مرحوم حاج شیخ مجتبی امام را دید رفت و مشهد را شعله ور کرد و تحریک مشهد بواسطه ایشان شد ، فانی در حقایق دین بودند و آنی بودند که من دوست دارم در زندگی ام ببینم ......اُحِبُّ الصادقین دوست دام بویی از این ها به مشام ما برسد که برای ما کافی ست و محترم می شماریم ولو نتوانیم مثل آنها باشیم .
خدا را شاکرم که چند صباحی مرحوم میرزا و مرحوم شیخ هاشم و حاج شیخ مجتبی قزوینی را دیدم و این مرد که در تصلبش در دین امتیازی داشت برود به قلندر آباد و برود به فردوس و بند این حرف ها نباشد .
ای کاش خدا توفیق به همه می داد که از خودمان حالی می شدیم و از حقایق پر می شدیم
📚متاله قرآنی ص۲۰۴
#عظمت_علماء_تفکیک
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa