eitaa logo
معارف تشیع
92 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
134 فایل
ارتباط با ادمین @ahmadbagherian
مشاهده در ایتا
دانلود
5. از سلمان فارسى نقل شده است كه گفت: من از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ شنيدم كه مى‏فرمود: من و على بن ابى‏طالب از نور خدا از جانب راست عرش هستيم، خدا را تسبيح و تقديس مى‏كرديم، از چهارده هزار سال پيش از اينكه خدا آدم را بيافريند، آن‏گاه كه خدا آدم را آفريد، به اصلاب مردان و رحم‏هاى زنان پاك منتقل شديم؛ سپس به صلب عبد المطّلب منتقل شده و دو نيمه شديم، نيم آن در صلب عبداللّه و نيم ديگر در صلب عمويم ابوطالب قرار داده شد، من از آن نيمه آفريده شدم و على از نيمه ديگر آفريده شد، خداوند نام‏هاى ما را از نام‏هاى خود برگرفت، خداوند محمود و من محمدم، خدا عالى و برادرم على، خدا فاطر و دخترم فاطمه، خدا محسن و دو پسرم حسن و حسين‏اند، نام من در رسالت و نبوت و نام او در خلافت و شجاعت بود، من پيامبر خدا و على ولىّ خدا است.(فرائد السمطين، ج 1، ص 41، ح 5). (ادامه دارد)
هدایت شده از معرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شاهکار استاد قرائتی وقتی مولوی عبدالحمید جوابی برای گفتن نداشت. 🌷کانال معرفت 👇👇👇 🆔@marefatkade
ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ: ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ! ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲﻧﻔﺲﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ... ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ. ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ ﺍﺳﺖ!!! ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ! ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد. ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ. ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...! ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد. ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ. ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ... ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ، ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح بخیر❤️ ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی ازخاک دردوست نشانی بمن آر درکمینگاه نظر بادل خویشم جنگست ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر منکرانرا هم ازاین می دوسه ساغر بچشان وگر ایشان نستانند روانی به من آر ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر دلم ازدست بشد دوش چوحافظ میگفت کای صبا نکهتی ازکوی فلانی بمن آر
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ میلادی: Tuesday - 31 January 2023 قمری: الثلاثاء، 9 رجب 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ولادت امام جواد علیه السلام ▪️4 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️6 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ▪️16 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️17 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
لبخند کعبه (قسمت دوم) (احمد باقریان ساروی) على (ع)، داراى نَسَب پاك و عالى نَسَب، نطفه پاك، شايسته، داشتن پدر، مادر و اجداد صالح نزد همه ملّت‏ها و اقوام يكى از موجبات شايستگى براى تصدّى مقام رهبرى جامعه است، به ويژه در مكتب حياتبخش اسلام كه رهبر آن بايد هدايت‏گر دين و ايمان مردم نيز باشد، از اين‏رو بايد شخصيتى با نسب پاك، صالح و دور از هر گونه آلودگى به گناه شرك و بت پرستى باشد. از نگاه روانشناسان و علماى اخلاق نيز نسب، خون پاك و سالم در رشد و پيشرفت و برترى فرزندان و نسل انسان تأثير بسيار خوب دارد، چنان‏كه از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ روايت شده است كه فرمود: «مردم معادنى مانند معادن طلا و نقره هستند، بهترين آنان در جاهليت بهترين آنان در اسلام است، اگر عقل و انديشه خود را به كار بيندازند».( صلابى، «أسمى المطالب فى سيرة علىّ بن أبى طالب كرّم‏اللّه‏وجهَه، ج 1، ص 27، از مسند أحمد، ج 2، ص 539؛ در منابع شيعه با تفاوت اندك از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است. ر.ك: الكافى، ج 8، ص 177، ح 197؛ من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 380) ظاهرا مقصود اين است كه مردم در شرافت حسب و نسب همانند معادن هستند، هر كس در جاهليت از اهل بيت شرف و بلند مرتبه بود، در صورت ايمان به خدا و تسليم شدن در برابر او و دارا بودن اخلاق پسنديده، در اسلام نيز از آن شرافت و رفعت برخوردار است. على عليه‏السلام از نژاد و دودمان پاك پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ و نزديك‏ترين خويشاوند پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ بود (اگرچه عباس و حمزه دو عموى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم از خويشاوندان بسيار نزديك او هستند؛ ولى سبقت اسلام على عليه‏السلام از يك سو و سجده نكردن او بر بت‏ها و نداشتن سابقه شرك از موجبات برترى او بر دو عمويش شده بود، به گونه‏اى كه عباس به آن ملتزم بوده و با وجود على عليه‏السلام، داعيه‏اى براى خود و فرزندانش نداشت)؛ چون او عليه‏السلام پسر عموى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ بود و جدّ نزديك آن دو، عبد المطّلب است، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ فرزند عبد اللّه بن عبد المطّلب و على عليه‏السلام فرزند ابوطالب بن عبد المطّلب و عبد المطّلب از قريش و از ميان قريش از بنى هاشم بود. پدر على عليه‏السلام پدر على عليه‏السلام، ابوطالب پسر عبد المطّلب و عموى صادق و باوفاى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ و مدافع سرسخت او در برابر مشركان بود كه به اعتراف همه راويان و مورّخان اهل سنّت، ابوطالب پس از رحلت عبد المطّلب طبق وصيت او، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ را به خانه خود برد و او و همسرش فاطمه بنت اسد از هيچ تلاشى براى دفاع و حمايت از حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ دريغ نورزيدند. دست هاى خائنانه‏اى كه حاضر نشدند به فرمان خدا و وصيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ عمل نمايند و پس از او على عليه‏السلام را به رهبرى سياسى و جانشينى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم برنگزيدند، تلاش كردند ابوطالب را مشرك معرفى كنند. راز اين مطلب نخست بغض و دشمنى نويسندگان و مورّخان و راويان دربارى أموى و عباسى و نيز پنهان بودن اسلام و ايمان ابوطالب بود كه به صورت تقيّه و براى اينكه با تظاهر به هم عقيده بودن با مشركان بتواند از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ بهتر دفاع كند، اسلام خود را آشكار نكرده بود، در حالى كه اين نكته دليل نمى‏شود كه به استناد احاديث مجعول به كفر و شرك او حكم شود؛ چون آن همه حمايت ابوطالب از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ و دريغ نداشتن از هر چيزى در دفاع از وى، خود بهترين گواه بر ايمان راسخ او است. با اين حال، برخى از مورّخان و راويان نكاتى را آورده‏اند كه بيانگر ايمان ابوطالب است و در قسمت بعدی تقدیم میشود:
خارج فقه کتاب خمس درس 19 سه شنبه یازدهم بهمن فرع چهارم: حکم آنجا که معادن متعدد باشد متن عروه: نعم لو كان هناك معادن متعددة اعتبر في الخارج من كل منها بلوغ النصاب دون المجموع |1|. |1| شرح: در این فرع می‌گوییم: معادن متعدد یا دور از هم و یا نزدیک هم هستند، و در صورت دوم یا به گونه ای است که نزد عرف یک معدن شمرده می‌شود و یا این گونه نیست، در همه صورتها یا جنسهای انها یکی و یا محتلف است. و پیش از این بیان شد که تعدد جنس در باب معادن به هیچ وجه موجب تعدد موضوع نمی‌شود، و نزدیک بودن دو معدن به یکدیگر نیز اگر به اندازه ای نباشد که یک معدن شمرده شوند موجب تفاوت در حكم نمی‌شود، در این صورت می‌گوییم: اگر دو معدن نزد عرف یکی شمرده شوند، در ضمیمه شدن به یکدیگر و كافی بودن بلوغ مجموع نصاب اشکالی وجود ندارد. ولی اگر نزد عرف متعدد شمرده شوند، در این صورت آیا یکی به دیگری ضمیمه می‌شود؟ ممكن است گفته شود: موضوع برای خمس معدن است و در موضوع وحدت اعتبار دارد، بنا براین هر یک از آن دو موضوع مستقل شمرده می‌شود، و این ظاهر صحيحه و مانند آن است. چنانکه ممكن است گفته شود: موضوع خود معدن به عنوان چیزی که در زمین قرار دارد نیست، بلکه موضوع در باب خمس استخراج معدن و استغنام از آن است در مقابل استغنام از كنز یا از تجارت، پس چیزی که موضوع در باب معدن است استغنام معدني است، پس کسی که استغنام معدني داشته باشد اگر مقدار استغنام او به بیست دینار برسد خمس به او تعلق می‌گیرد، بنا براین در این موضوع وحدت معدن و تعددش فرق نمی‌کند، نظير آنچه در باب زكات مشاهده می‌کنید، از اینکه آنچه از غلات در یک روستا فراهم گردد به آنچه در روستای دیگر فراهم شده اگر مجموع آن دو به بیست درهم برسد، در این صورت نظر در این مقام نیز به جنس معدن و طبيعت آن است، نه به فرد فرد آن. متن عروه: «و ان كان الاحوط كفاية بلوغ المجموع خصوصا مع اتحاد جنس المخرج منها سيما مع تقاربها بل لا يخلو عن قوة مع الاتحاد و التقارب» |1| [1] شرح: پیش از این بیان شد که اتحاد جنس و تعدد آن و نیز تقارب دو معدن موجب تفاوت در حكم نمی‌شود، بنا براین اگر تقارب موجب شود که ان دو یک معدن شمرده شوند در ضمیمه کردن یکی به دیگری اشکالی وجود ندارد، و در غير این صورت احوط ضمیمه کردن ان دو و كافي بودن بلوغ مجموع آن دو به حد نصاب است، گرچه موجهتر عدم انضمام است، به دلیل تبادر وحدت محصوصا از صحيحه نصاب..
عدم اعتبار استمرار تکوّن متن عروه: و كذا لا يعتبر استمرار التكون و دوامه فلو كان معدن فيه مقدار ما يبلغ النصاب فاخرجه ثم انقطع جري عليه الحكم بعد صدق كونه معدنا. |1| |1| شرح: دلیل بر عدم لزوم استمرار تکوّن اطلاق ادله است، و در کتاب جواهر از كشف الغطاء اشكال بر ان را نقل کرده است، و گویا این اشکال با ادعای انصراف است. و اشکال بر ادعای انصراف این است که بدوي و بلا وجه است. حکم اداء خمس از خاگ معدن متن عروه: مسألة 6): لو اخرج خمس تراب المعدن قبل التصفية فان علم بتساوي الاجزاء في الاشتمال علي الجوهر او بالزيادة فيما اخرجه خمسا اجزء |1| و الافلا لاحتمال زيادة الجوهر فيما يبقي عنده». |[1] در مدارك الاحکام آمده است: «لو اخرج خمس تراب المعدن لم يجزه لجواز اختلافه في الجواهر و لو علم التساوي جاز». (مدارک الاحکام5: 368). صاحب جواهر بر حکم جواز اشکال کرد ،به این دلیل که ذيل صحيحه زراره ظهور دارد در تعلق خمس بعد از تصفيه، در انجا که امام (ع) فرمود: «ما عالجته بمالك ففيه ما اخرج الله - سبحانه - منه من حجارته مصفي الخمس» (وسائل الشیعه 9: 492، کتاب الحمس، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب3، حدیث 3). او گفت: «و لذا صرح الاستاذ في «كشفه» بعدم الاجزاء». (جواهر الکلام16: 21) و در کتاب خمس شيخ انصاری نیز امده است: «الظاهر ان اول وقته بعد التصفية فيما يحتاج اليها لظاهر الصحيحة».(کتاب الحمس، ضمن تراث الشیخ ئالاعظم 11: 36). ولی حاج آقا رضا همدانی نقیض سخن آنان را گفته است: «فعليهذا لو نقله الي آخر ببيع او صلح قبل التصفية لا يجب الخمس علي احدهما اما علي الاول فلاخراجه عن ملكه قبل تعلق الخمس به و اما علي الثاني فلانتقاله اليه بساير الاسباب غير الموجبة للخمس» (مصباح الفقیه 14: 38). بررسی: ظاهر این است که نقض بر آنان وارد است و خمس بر مستخرج قطعا واجب است، و از این دانسته می‌شود که تصفيه شرط وجوب خمس نیست، و مقصود امام (ع) در صحيحه زراره این است که خمس نسبت به نفس جوهر ملاحطه بشود، نه نسبت به حاک و سنگ، یا اینکه خمس به چیزی که پس از وضع مؤونه خالص بماند تعلق میگیرد. و شاید انچه را ما ذكر کردیم مراد شهيد ثانی در مسالك نیز باشد، که گفت: «و المعتبر اخراج خمسه مخرجا ان لم يفتقر الي سبك و تصفية و الااعتبر بعدها». (مسالک الأفهام1: 459). ولی با این حال احوط تأخير انداختن خمس حاک معدن تا بعد از تصفيه است، زیرا قبل از تصفیه احتمال عدم صدق اغتنام وجود دارد. حکم معدن افتاده در صحرا متن عروه: (مسألة 7): إذا وجد مقدارا من المعدن مخرجا مطروحا في الصحراء فان علم انه خرج من مثل السيل او الريح او نحوهما او علم ان المخرج له حيوان او انسان لم يخرج خمسه |1| وجب عليه اخراج خمسه علي الاحوط اذا بلغ النصابف بل الأحوط ذلک. |1| چه اینکه قصد حيازت و تملك آن را داشته و چه چنین قصدی نداشته باشد، و یا در ان شك داشته باشد، نهایتش این است که در صورت اول تخميس به نظر حاكم است و در باقي مانده حكم لقطه جاری می‌شود. |2| در جواهر آمده است: «و في كشف الاستاد: لو وجد شيئا من المعدن مطروحا في الصحراء فاخذه فلا خمس . و لعله لظهور الادلة في اعتبار الاخراج و ان كان للنظر فيه مجال ... و قد يشهد له في الجملة ما صرح به غير واحد من الاصحاب من ان المعدن ان كان ملك مالك فاخرجه مخرجه كان المعدن لصاحب الارض و عليه الخمس ... اذ لا فرق عند التأمل بين المطروح و بين ذلک». (جواهر الکلام16: 22؛ کشف الغطاء 4: 201). بررسی: نزد عرف بین آنجا که از معدن استخراج بشود، گرچه با کمک غاصب و بین آنجا که در صحرا به وسیله سیل و مانند ان افتاده باشد و یکی ان را پیدا کند قطعا فرق وجود دارد، محصوصا در آنجا که سیل آن را در مكان دور دست ببرد و شخصی ان را پس از فاصله شدن دور پیدا کند، این دو در نکاه عرف دو سنخ متفاوت از استفاده هستند، و انسباق دومی به ذهن از اخبار باب مثل اولی نیست، پس اگر در شمول ادله آن دومی را شک واقع شود اصل اقتضا می‌کند عدم ثبوت خمس در ان را به عنوان معدن، و القاء خصوصيت با احتمال دخالت آن در حکم بلا وجه است. ولی اصل وجوب تخميس بنا بر وجوب آن در مطلق فائده بلا اشكال است، تنها اشکال در اجرای حكم معدن بر ان است، و احوط – اگر ن
سید تقی واردی, [۳۱.۰۱.۲۳ ۱۶:۴۶] ✅ میلاد مسعود حضرت امام محمد تقی(ع) ⬅️ دهم رجب المرجب سالروز میلاد مسعود 🌹حضرت امام محمد تقی، معروف به جواد الائمه (ع)🌹 است. ضمن تبریک این خجسته روز به منجی عالم بشریت حضرت حجت(عج الله تعالی فرجه الشریف) و علما و سادات بنی الزهرا(س) و عموم شیعیان و محبان اهل بیت(ع)، توجه شما را به خلاصه زندگی نامه آن حضرت جلب می کنم. نام مبارک امام نهم شیعیان، "محمد"، کنیه اش " ابوجعفر ثانی " و لقب هایش تقی، جواد، مرتضی، مختار، منتجب، قانع و عالم است.معروف ترین و مشهورترین لقب هایش تقی، جواد و جوادالائمه می باشد. نام پدرش" امام علی بن موسی الرضا(ع) " و مادرش" سبیکه " می باشد. نام های دیگری مانند سکینه، مرسیه و دره نیز برای مادرش نقل شده و امام رضا(ع) آن بانوی شریفه را "خیزران" نامید.(1) خیزران از اهالی"نوبه" در شمال افریقا و از خاندان ماریه قبطیه، همسر رسول اکرم(ص) و از زنان فاضله و بزرگوار زمان خویش بود. پیامبر اکرم(ص) در حیات با برکت خویش، وجود چنین بانوی پرهیزکاری را پیش گویی و در حدیثی فرمود: بأبی ابن خیرة الاماءِ النّوبیة الطیّبة؛(2) پدرم به قربان پسر بهترین کنیز از اهالی نوبه و پاکیزه سرشت باد. امام موسی کاظم(ع) نیز وجود این بانوی شریفه و فرزند گرامی اش امام محمد تقی(ع) را پیش گویی کرده بود. آن حضرت در حدیثی به یزید بن سلیط فرمود: هرگاه فرزندم علی(امام رضا(ع)) را در این مکان(در طریق مکه ملاقات کردی، وی را بشارت بده که از وی پسری متولد می گردد که امین، امانت دار و مبارک خواهد بود. در آن روز، پسرم (امام رضا(ع)) تو را خبر می دهد که در چنین روزی، با من ملاقات کردی و من به تو چنین سخن هایی گفتم. پس تو وی را در آن زمان خبر بده که آن جاریه ای که چنین پسر ارجمندی از او متولد خواهد شد، از اهل بیت ماریه قبطیه، جاریه رسول خدا(ص) است و اگر آن بانو را ملاقات کردی، سلام مرا به وی برسان.(3) محل تولد امام جواد(ع) در مدینه منوره و در خانه امام رضا(ع) بود، ولی درباره تاریخ تولد آن حضرت، اتفاق چندانی میان مورخان و سیره نگاران نیست. زیرا برخی پنجم ماه رمضان، برخی نیمه ماه رمضان، برخی نوزدهم ماه رمضان و برخی دیگر دهم رجب المرجب سال 195 قمری را روز تولد مبارک آثار آن حضرت می دانند.(4) ابن عیاش، ولادتش را دهم رجب ذکر کرد و دعای ناحیه مقدسه نیز دلالت بر همین امر دارد. در فرازی از این دعا آمده است: اللّهِمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فی رَجَبٍ، مُحَمّدٍ بْنِ عَلیٍ الثّانی وَ ابْنِه عَلّی بْنِ مُحَمّدٍ الْمُنْتَجَبِ.(5) کلیم بن عمران روایت کرد: به محضر امام رضا(ع) رسیدم و به آن حضرت عرض کردم که در پیشگاه خدا دعا کن تا فرزندی به تو کرامت کند. امام رضا(ع) فرمود: حق تعالی فرزندی به من کرامت خواهد کرد و او وارث امامت و جانشین من خواهد بود. هنگامی که امام محمد تقی(ع) متولد گردید، امام رضا(ع) فرمود: خدای متعال فرزندی به من عطا کرد که به موسی بن عمران(ع) که دریا را شکافت، شباهت دارد و نظیر عیسی بن مریم(ع) است که خداوند منان مادرش را پاکیزه گردانید و او طاهر و مطهر آفریده شد.(6) امام رضا(ع) هنگامی که به درخواست مأمون عباسی، به خراسان سفر نمود، از عمر شریف فرزندش امام محمد تقی(ع) بیش از پنج سال نگذشته بود و در هنگامی که آن حضرت در خراسان به دسیسه مأمون عباسی مسموم و شهید گردیده بود، امام جواد(ع) تنها هشت سال بیشتر نداشت. امام جواد(ع) در سنین کودکی به مقام امامت نایل آمد و با آن صغر سن خویش سکان کشتی شیعیان را به نیکی هدایت نمود و همانند پدر و نیاکان معصوم خویش پناه گاه عدالت جویان و دوستداران مکتب اهل بیت(ع) شد.
مأمون عباسی که دانشمندی زبردست و از خردمندان عصر خویش بود، در برابر اعتراض عباسیان نسبت به ازدواج دخترش ام الفضل با امام محمد تقی(ع)، درباره مقام و شخصیت این امام همام گفت: و اما ابوجعفر محمدبن علی قد اخترته لتبریزه علی کافة أهل الفضل فی العلم و الفضل مع صغر سنه، و الاعجوبة فیه بذلک، و أنا ارجو أن یظهر للناس ما قد عرفته منه، فیعلموا أن الرأی ما رأیت فیه.(7) یعنی: اما از این که ابوجعفر محمد بن علی(ع) را به دامادی خویش و همسری دخترم برگزیدم، بدین خاطر است که وی در عین خردسالی بر تمامی اهل فضل و صاحبان علم و اندیشه برتری دارد و اعجوبه زمان خویش است و من امید دارم به همان مقداری که من به دانش و فضل او پی بردم، مردم نیز او را بشناسند و به فضل و کمالات وی آگاه شوند و بدانند رأی درست همان است که من پسندیده ام. مأمون عباسی که به درستی مقام و شأنیت آن حضرت را شناخته بود، دخترش ام الفضل را به عقد نکاح وی درآورد. ولیکن پس از وفات مأمون، هنگامی که امام محمد تقی(ع) برای بار دوم به بغداد سفر کرده بود، همسرش ام الفضل به تحریک عموی خویش معتصم عباسی، آن حضرت را در سنین جوانی مسموم کرد و از این راه وی را غریبانه و مظلومانه در بغداد به شهادت رسانید.(8) 📚 منابع: 1- منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 324؛ کشف الغمه(علی بن عیسی اربلی) ، ج3، ص 186 2- الارشاد(شیخ مفید)، ص 615؛ منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 325 3- منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 325 4- نک: منابع فوق الذکر 5- مفاتیح الجنان(شیخ عباس قمی) ، دعای ششم ماه رجب 6- منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 326 7- الارشاد(شیخ مفید)، ص 621 8- نک: تاج الموالید(علامه طبرسی) ، ص 51 ؛ المستجاد(علامه حلی) ، ص 210 ؛ الارشاد(شیخ مفید) ، 615 ؛ کشف الغمة(علی بن عیسی اربلی)، ج 3 ، 186 ✍️ سید تقی واردی. ۱۱ بهمن ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام چهارشنبه زمستونیتون زیبـا🕊🍏 صبحتون سرشاراز مهر الهی🕊🍏 در ایـن روز معنوی از خــدا🕊🍏 برای تک تکتون میخواهم🕊🍏 شاخه های آرزوهاتون پربار درخت عمـرتـون پر ثمر🕊🍏 و میوه های زندگیتون خـوش رنـگ باشـه 🕊🍏 روزتـون عـالی🕊🍏
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ میلادی: Wednesday - 01 February 2023 قمری: الأربعاء، 10 رجب 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹ولادت امام جواد علیه السلام،‌ 195ه-ق 🔹ولادت حضرت علی اصغر علیه السلام،‌ 60ه-ق 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️5 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ▪️15 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️16 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️17 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
لبخند کعبه (قسمت سوم) (احمد باقریان ساروی) ایمان ابوطالب 1. ابوطالب طبق وصيت پدر [عبدالمطلب]، پس از وفات او در سال هشتم عام الفيل سرپرستى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ را بر عهده گرفت؛ محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ نه ساله بود كه ابوطالب در سفر شام او را به همراه خود برد، كاروان ابوطالب در «بُصرى» - از سرزمين شام - فرود آمد و در صومعه آن شهر، بحيراى راهب پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ را ديد كه ابرى بر روى سر او سايه افكنده است، آن‏گاه كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ در زير درختى قرار گرفت، آن درخت شاخه‏هايش را پايين آورد تا بر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ سايه افكند، بُحيرا با پرسش‏هايى كه از محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ كرد دريافت او پيامبر موعود است و به زودى به او وحى مى‏شود، از اين‏رو به ابوطالب گفت: به شهر [مكه] برگردد و او را از يهود دور نگاه دارد، چون او در آينده نزديك از جايگاه بزرگى برخوردار خواهد شد؛ ابوطالب دست برادرزاده خود محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ را گرفت و به مكه بازگشت.( الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 37 - 38) 2. به اعتراف و تصريح مورخان اهل سنّت، ابوطالب با درخواست پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ براى سپردن على[ عليه‏السلام] به او صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ موافقت كرد و على عليه‏السلام را در زمان خردساليش به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ سپرد و حاضر شد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ شخصا حضانت و تربيت على عليه‏السلام را بر عهده بگيرد. 3. در سال سوم بعثت كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ خويشاوندان نزديك خود از جمله عموهايش را به منزل خود فرا خواند و آنان را به اسلام دعوت كرد، على[ عليه‏السلام] در حضور ابوطالب و ديگر فرزندان عبد المطّلب دعوت پيامبر را اجابت كرد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ در حق على[ عليه‏السلام] فرمود: «او برادرم، وصيّم و جانشينم در ميان شما است، پس سخن او را گوش فرا دهيد و او را پيروى كنيد»، مردان آن مجلس خطاب به ابوطالب و به قصد استهزاى او گفتند: «او امر كرده است كه به سخن پسرت گوش فرا دهى و او را اطاعت كنى»(ر.ك: همين كتاب، فصل اول، بخش سوم با عنوان «نخستين اعلام ولايت على عليه‏السلام»)؛ ولى ابوطالب اين استهزا را به جان خريد و سكوت كرد و هيچ راوى و مورّخى نقل نكرد كه ابوطالب پاسخ ردّ و ناراحت كننده‏اى به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ داده باشد، چنان‏كه به پسر خود على نيز هيچ‏گونه اعتراضى نكرد كه چرا دعوت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ را پاسخ داده و در پذيرش آن پيشگام شده است. 4. قريش مشاهده كردند كه ابوطالب از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ با سرسختی دفاع مى‏كند و او را به آنان تسليم نمى‏كند، كسانى را نزد ابوطالب فرستادند و به او گفتند: يا خودت محمّد را از لعن و توهين خدايان و دين ما باز دار و يا از برخورد ما با او ممانعت نكن، ابوطالب با سخن زيبا و با مهربانى آنان را از خود دور كرد و پيشنهاد آنان را نپذيرفت، چنان‏كه پيشنهادات ديگر آنان را نپذيرفت. او به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ گفت: اِذْهَبْ يَابْنَ أَخى فَقُلْ ما أَحْبَبْتَ، فَوَاللّهِ لا أُسَلِّمُكَ لِشَىْ‏ءٍ أَبَدا». (كامل ابن اثير، ج2، ص63 - 64؛ تاريخ الطبرى، ج 1، ص 545؛ بيهقى، دلائل النبوّة، ج 2، ص 187؛ سليمان كلاعى، الاكتفاء، مجلد 1، ج 1، ص 216). «پسر برادرم هر چه مى‏خواهى بگو، به خدا سوگند من هرگز تو را براى هيچ چيزى به آنان تسليم نمى‏كنم». 5. سران قريش براى اينكه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ و مسلمانان را با فشار اقتصادى از پاى در آورند قراردادى را امضا كردند كه از آن پس با مسلمانان و بنى هاشم هيچ‏گونه رابطه و داد و ستد نداشته باشند، آنان پيمان‏نامه را در شكاف ديوار كعبه گذاشتند، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ به همراه عموى خود ابوطالب و مسلمانان و بنى هاشم به يكى از درّه‏هاى اطراف مكه [شِعْب ابوطالب] پناه بردند، در آنجا سه سال را با نهايت سختى، رنج و مشقّت گذراندند، پس از سه سال موريانه همه آن نامه - جز كلمه «بِسْمِكَ اللّهُمَّ» - را خورد، ابوطالب همه رنج‏هاى شِعْب را به همراه ديگر مسلمانان تحمّل كرد، با اينكه خود شيخ و پير قريش بود، پس از سه سال بيرون آمدند و ابوطالب اين شعر را سرود: وَ قَدْ كانَ فى اَمْرِ الصَّحيفَةِ عِبْرَةٌ مَتى ما يُخَبَّرُ غائِبُ الْقَوْمِ يَعجَبُ مَحَا اللّهُ مِنْهُمْ كُفْرَهُمْ وَ عُقُوقَهُمْ وَ ما نَقَمُوا مِنْ ناطِقِ الْحَقِّ ُعْرِبٌ فَأَصْبَحَ ما قالُوا مِنَ اْلأمْرِ باطِلاً وَ مَنْ يَخْتَلِقْ ما لَيْسَ بِالْحَقِّ يَكْذِبُ (ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 89 - 90؛ ابن هشام، السيرة النبويّه، ج 1، ص 377 - 378؛ بيهقى، دلائل النبوّة، ج 2، ص 310 – 311).
ترجمه اشعار درنامه درس عبرتی وجود داردهرگاه غایب از میان مردم شگفت زده میشود خدا کفر و انکار آنان را محو کرد و آنانکه از سخن حق دلگیر شدند لال شدند پس آنچه را که گفته بودند باطل شد و هرکس ببافد ناحقی را دروغ میگوید 6. خداوند پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ را از استغفار براى مشركان نهى كرد و فرمود «بر پيامبر و مؤمنان جايز نيست براى مشركان استغفار كنند» (التوبة، آيه 113. شأن نزول صحيح آيه اين است كه مسلمانان به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم گفتند: «آيا براى پدران ما كه در جاهليت مرده‏اند استغفار نمى‏كنى؟»، آيه نازل شد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم از استغفار براى مشركان عصر جاهليت نهى كرد [مجمع البيان، ج 5، ص 115]؛ ولى در منابع اهل سنّت حديث درست كرده‏اند كه آيه به دنبال استغفار پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم براى عموى خود نازل شد، و او را از اين كار نهى كرد، در سند اين‏گونه احاديث نوعا يكى از كذابين و ضعفا قرار دارد كه در ادامه وجه ضعف سند سه نمونه از آنها بيان مى‏شود) ولى او صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ براى عموى گرامى خود ابوطالب استغفار و طلب شفاعت مى‏كرد. 7. ابوطالب به على[ عليه‏السلام] گفت: «اى پسرم! اين دينى كه تو بر آنى چيست؟»، على گفت: «پدرم! من به خدا و پيامبرش ايمان آورده‏ و آنچه را او آورده است باور كرده‏ام و با او نماز خوانده و از او پيروى كرده‏ام»، ابوطالب به پسر خود گفت: «پسرم! آگاه باش كه او [محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏] براى تو جز خوبى چيزى نمى‏خواهد به او پايبند باش و همراه او باش».( ابن هشام، السيرة النبوية، ج 1، ص 247؛ محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 65) 8. ابوطالب به پسرش على عليه‏السلام مى‏گفت: «مشاور پسر عمويت باش و او را يارى كن»( وازِرْ اِبْنَ عَمِّكَ وَ انْصُرْهُ». تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 45). آيا اين رفتارهاى مثبت و اين سخنان حق و مخالف باطل، در مخالفت با مشركان و موافقت با پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ در آن فشار بى حد و حصر مشركان جز از يك مؤمن خالص صادر مى‏شود؟! 9. دكتر احمد شلبى در كتاب «السيرة النبوية» نوشته است: ابوطالب سِپَرى بود كه از پيامبر با تمام نيرو و صلابت حمايت مى‏كرد و اين شعر از او است: (والله لن یصلوا الیک بجمعهم حتّی أوسَّدَ فی التراب دفینا) به خدا سوگند با همه جمعیتشان به تو نمیرسند تا خاک را بالشم گرفته و در آن دفن شوم ابوطالب در هفتاد و پنج سالگی در گذشت، از ابن عباس نقل شده است که گفت: از ابوطالب در آن هنگام که در بستر مرگ قرار داشت شنیده شد شعری میخواند که در آن آمده بود: وَ قَد عَلمتُ بأنَّ دینَ محمَّد مِن خیر أدیان البریّة دینا ومن دانستم که دین محمد از بهترین ادیان مخلوقات است مانند اين شعر بعضى از پژوهشگران اهل سنّت را بر آن داشته است كه اين رأى را داشته باشند كه ابوطالب در دين محمد داخل شد، اگرچه آن را علنى نكرده بود.( احمد شلبى، السيرة النبوية العطره، ص 225).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خمس درس 20.MP3
43.61M
خارج فقه کتاب خمس درس 20 چهارشبه 12 بهمن
خارج فقه کتاب خمس درس 20 چهارشبه 12 بهمن صورت شک در اخراج خمس متن عر.وه: و ان شك في ان الانسان المخرج له اخرج خمسه ام لا [1]. |1| بلکه این احنیاط اقوي است، به دلیل استصحاب عدم، چه اینکه یابنده آن [خارج شده از معدن در صحرا] حيازت و تملك آن را قصد کند یا قصد نکند، یا در آن شك کند، نهایت امر این است که تخميس در صورت اول با نظر حاكم است و با چهار پنجم دیگر مانند لقطه برخورد میکند – چنانکه پیش از این بیان شد -، و تمسك به قاعده «يد» که حدوث آن معلوم الخلاف است برای اثبات ملكيت طلق مشكل است و جای بحث از آن مقام دیگر است. آیا معدن از انفال است؟ متن عروه: (مسألة 8): لو كان المعدن في ارض مملوكة فهو لمالكها و اذا اخرجه غيره لم يملكه، بل يكون المخرج لصاحب الارض |2| و عليه الخمس من دون استثناء المؤونة لانه لم يصرف عليه مؤونة . |2| بحث در این مسأله و مسأله بعدی توقف دارد بر بحث از مالك معادن به نحو مطلق و اینکه ایا معادن از انفال است یا نه؟ محل بحث از ان گرچه باب انفال است، ولی در اینجا نیز از بحث در باره ان چاره ای نیست، پس می‌گوییم: اصحاب در باره معادن اختلاف کرذند. بعضی از انان مطلقا گفته اند معادن از انفال و برای امام است، این افراد مانند شیخ مفيد (المقنعه: 278) و شيخ طوسی (المبسوط1: 227 و 263) و سلار (المراسم: 140) و قاضي ابن براج (المهذب1: 186) و جمعی دیگر. بعضی دیگر از آنان مطلقا گفته اند از مباحات اصلي است و مردم در انها به طور برابر آزادند، این افراد مانند محقق (مختلف الشیعه3: 209 – 217 مساله 164 و 165) و شهيد ثانی (الروضة البهیه2: 85، الدروس الشرعیه1: 264؛ مسالک الأفهام1: 475) و جماعتی. بعضی دیگر از آنان تفصیل دادند و معادن را تابع ملك دانسته اند، اینان گفته اند: آنچه در زمین انفال از معادن وجود دارد و آنچه در ملك خاص وجود دارد برای هر کسی است که در آن جستجو و کاوش کند، و آنچه در زمین مفتوحة عنوة نیز وجود دارد تابع انفال است، این قول به ابن ادریس حلي (السرائر1: 497) و جمعی دیگر نسبت داده شد. برای قول اول به رواياتی استدلال شد: در موثقه اسحاق بن عمار روایت شده در تفسير علي بن ابراهيم آمده که راوی گفت: سألت ابا عبدالله (ع) عن الانفال فقال: ... و ما كان من الارض بخربة لم يوجف عليه بخيل و لا ركاب، و كل ارض لا رب لها، و المعادن منها، و من مات و ليس له مولي فماله من الانفال». (تفسیر القمی1: 254، وسائل الشیعه9: 531 – 532، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب 1: حدیث 20). و در خبر ابو بصير روایت شده در تفسير عياشي از ابو جعفر(ع) در شمارش انفال آمده: از آنها است معادن و اجام. تفسیر العیاشی2: 48 / 11؛ وسائل الشیعه9: 533، کتاب الحمس، ابواب الانفال، باب 1، حديث 20، 28). و در خبر داود بن فرقد روایت شده در تفسیر عیاشی از ابو عبدالله (ع) آمده: «و اجام و معادن». {تفسیر العیاشی2: 49 / 21؛ وسائل الشیعه9: 534، کتاب الحمس، ابواب الانفال، باب 1، حديث 32). و در مستدرك از كتاب عاصم بن حميد حناط از ابو بصير از ابو جعفر(ع) آمده که فرمود: «... و لنا الانفال قال: قلت له: و ما الانفال؟ قال: المعادن منها والاجام و كل ارض لا رب لها ...». {مستدرك الوسائل7: 295، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب 1، حديث 1]. اشکال: چه بسا در اطلاق موثقه که اهم ادله است خدشه بشود به اینکه احتمال داده میشود بازگشت ضمير در "منها" به «الارض التي لا رب لها» نه اینکه به انفال برگردد و كلمه "منها" صفت برای معادن باشد، نه خبر برای آن، افزون بر اینکه تبدیل آن در بعضی نسخه ها به "فيها" بلکه چه بسا گفته شود: قرار دادن كلمه «منها» به عنوان خبر برای معادن موجب می‌شود که واو برای استيناف باشد، نه برای عطف، و این خلاف ظاهر است. پاسخ: ولی ممكن است این اشکال رد بشود به اینکه كلمه «منها» خبر برای قول امام (ع): "و ما كان من الارض" قرار داده شده و ما بعد آن عطف بر آن بشود به عنوان عطف مفرد بر مفرد. در هر حال اخبار دلالت دارند که معادن از انفال هستند.