🌐 غرب و شرق باید شاگردی مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) را بکنند...
#فرج_نژاد
@farhang_puya
@farajnezhad110
💎 تشکیلات گسترده
☀️ این سه امام گستردهترین تشکیلات شیعه در اسلام رو تشکیل داده بودند
🎉 به مناسبت سالروز ولادت با سعادت امام هادی علیهالسلام
@nojavan_khamenei
⭐️ لوح | گسترش شبکههای شیعه با مديريت امام هادی (علیهالسلام)
🌹 ولادت #امام_هادی علیهالسلام
☑️ @Khamenei_ir
قلب همه پر میزنه تا سامرا - @Maddahionlin.mp3
4.49M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
💐 قلب همه پر میزنه تا سامرا
💐 برای لحظه ی اومدنت یا مولا
🌸 میلاد با سعادت #امام_هادی(علیه السلام) مبارک باد
@Fanous
◻️ @mabaheeth
#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۱۶
🏷️ آزمايش الهی
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ
وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ
وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ اَلْقَوْلِ فِيهِ
وَ مَا اِبْتَلَى اَللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ اَلْإِمْلاَءِ لَهُ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا كسى كه با نعمتهايى كه به او رسيده، به دام افتد
و با پردهپوشى بر گناه، فريب خورد
و با ستايش شدن، آزمايش گردد
و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، نيازمود.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ آزمايش بندگان) فرموده است: بسا كسيكه بإحسان و بخشش (خداوند) باو كم كم بعذاب و كيفر نزديك شده (چون هر چند خدا باو احسان نمايد او به نافرمانى بيفزايد و كفران كند) و بسا كسيكه بجهت گفتار نيك (مردم) دربارۀ او در #فتنه و سختى افتاده (چون خود پسندى او را از سپاسگزارى نعمتهاى خدا كه از جملۀ آنها گفتار نيك مردم است دربارۀ او باز مىدارد و بعذاب و سختى گرفتار مىگردد) و خداوند كسی را مانند #مهلت دادن او (در دنيا) آزمايش ننمود (زيرا #نعمت زندگى بزرگترين نعمتى است كه بنده بآن آزمايش ميشود).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه و هشدار دهنده به چهار نكتۀ مهم اشاره مىكند كه بر محور چهار واژۀ معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مىزند. مىفرمايد: «چه بسيارند كسانى كه به وسيلۀ نعمتى كه به آنها داده شده غافل مىشوند و به سبب پردهپوشى خدا بر آنها مغرور مىگردند و بر اثر تعريف و تمجيد از آنان فريب مىخورند و خداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامۀ نعمتها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است»؛ (كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ! وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ) . «مستدرج» از ريشۀ «استدراج» به معناى چيزى را تدريجاً به سمت و سويى بردن آمده است. در قرآن مجيد اين تعبير در دو آيه (182 سورۀ «اعراف»، و 44 سورۀ «قلم») ذكر شده و مفهوم آن در هر دو مورد يكى است و آن اينكه كسى را مرحله به مرحله بدون اينكه خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار كنند درست مثل اينكه كسى از بيراهه به سوى پرتگاه مىرود اما نه تنها او را از اين كار نهى نكنيم بلكه به دليل آنكه مستحق مجازات و كيفر است او را نيز تشويق كنيم. ناگهان به لب پرتگاه مىرسد و خود را در دام مجازات مىبيند، وحشت مىكند و راه بازگشت در برابر خود نمىبيند و از همان جا مىلغزد و در پرتگاه سقوط مىكند. خدا به افرادى كه طغيان را به اوج خود مىرسانند نيكى مىكند، نعمت مىبخشد، مقام مىدهد و ناگهان در ميان ناز و نعمت گرفتار مجازاتشان مىسازد، مجازاتى كه در آن حالت بسيار دردناك است. در آيۀ 44 سورۀ «انعام» مىخوانيم: ««فَلَمّٰا نَسُوا مٰا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنٰا عَلَيْهِمْ أَبْوٰابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتّٰى إِذٰا فَرِحُوا بِمٰا أُوتُوا أَخَذْنٰاهُمْ بَغْتَةً فَإِذٰا هُمْ مُبْلِسُونَ»؛ هنگامى كه آنچه را به آنها تذكر داده شده فراموش كردند ما درهاى همهگونه نعمت را بر آنها گشوديم تا زمانى كه (كاملاً) به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند.
دومين جمله اشاره به كسانى است كه مورد آزمون الهى از طريق پردهپوشى خداوند نسبت به گناهان آنها قرار مىگيرند. خدا، ستار العيوب است و تا آنجا كه ممكن باشد بر گناهان بندگانش پرده مىافكند تا بيدار شوند و توبه كنند و به راه حق باز گردند ولى گروهى به عكس، مغرور مىشوند و از اين ستر الهى فريب مىخورند و بر شدت و كثرت گناه مىافزايند. با توجه به اينكه «چون كه از حد بگذرد رسوا كند» سرانجام پردهها بالا مىرود و آنها رسواى خاص و عام مىشوند.
جملۀ سوم اشاره به يكى ديگر از راههاى نفوذ شيطان و هواى نفس در انسان است؛ گاه مردم از روى حسن ظن و گاه از طريق تملق و چاپلوسى به مدح و ثناى افرادى مىپردازند؛ ولى گاه آنها كه از حال خود باخبرند و وضع خود را با آنچه به صورت مدح و تمجيد گفته مىشود كاملاً متفاوت مىبينند بيدار شده و سعى مىكنند خود را با حسن ظن مردم موافق كنند، گاهى با اين سخنان، فريب مىخورند و خود را مقرب درگاه الهى و در اوج فضيلت و اخلاق مىپندارند، در حالى كه در دام شيطان و هواى نفس گرفتارند.
چهارمين جمله اشاره به حال كسانى است كه خداوندِ حليم و غفور آنها را از طريق بخشيدن نعمت و گسترش روزى و مانند آن مىآزمايد شايد به پاس نعمتهاى الهى بيدار شوند و باز گردند؛ اين گسترش نعمتها سبب غفلت و بىخبريشان شده و همچنان راه خطا را با شتاب ادامه مىدهند، ناگهان خدا آنها را گرفته و مجازات مىكند؛ مجازاتى كه بسيار دردناك است، زيرا در ميان نعمتهاى الهى غوطهور و سرگرم لذاتند كه در يك لحظه همه چيز دگرگون مىشود و همچون «قارون» كه با داشتن آن همه امكانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت، گرفتار عذاب ناگهانى الهى شده و در يك لحظه همه چيز خود را از دست مىدهند. قرآن مجيد در شرح حال قوم «سبا» و سرگذشت آنها به همين معنا اشاره كرده است؛ خدا آنها را مشمول انواع نعمتها قرار داد، سرزمينى پر از نعمت و خدايى آمرزنده داشتند «بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» اما هواى نفس و شيطان كار خود را كرد و آنها را به ناسپاسى و طغيان واداشت. ناگهان سد عظيمِ «مأرب» بر اثر نفوذ آب و جانوران در آن شكست و سيلاب عظيمى به راه افتاد و باغها و زراعتها و كاخها را در هم كوبيد و در هم برد و تنها زمينى باير و ويران به جاى ماند به گونهاى كه باقى ماندۀ جمعيت مجبور شدند از آن سرزمين كوچ كنند. قرآن مجيد دربارۀ اين گروه مىفرمايد: ««وَ لاٰ يَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمٰا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمٰا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدٰادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُهِينٌ»؛ كافران هرگز گمان نكنند مهلتى كه به آنان مىدهيم به نفع آنها است تنها به اين سبب به آنها مهلت مىدهيم كه (اگر بيدار نمىشوند) بر گناهان خود بيفزايند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار كننده است». در اين آيۀ شريفه نيز از واژۀ «املاء» (همچون كلام حكيمانۀ بالا) استفاده شده كه به معناى «كمك دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است كه آن نيز نوعى كمك به شمار مىآيد؛ ولى معمولا در قرآن مجيد به مهلت دادنى اطلاق شده كه مقدمۀ عذاب دردناك است
📿 #استغفار_امیرالمومنین صلوات الله علیه
─┅•═༅ (پایانی) بند هفتادم ༅═•┅─
🤲 اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ جَرَی بِهِ عِلْمُکَ فِیَّ وَ عَلَیَّ إِلَی آخِرِ عُمُرِی بِجَمِیعِ ذُنُوبِی لِأَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا وَ عَمْدِهَا وَ خَطَائِهَا وَ قَلِیلِهَا وَ کَثِیرِهَا وَ دَقِیقِهَا وَ جَلِیلِهَا وَ قَدِیمِهَا وَ حَدِیثِهَا وَ سِرِّهَا وَ عَلَانِیَتِهَا وَ جَمِیعِ مَا أَنَا مُذْنِبُهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی جَمِیعَ مَا أَحْصَیْتَ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ قِبَلِی فَإِنَّ لِعِبَادِکَ عَلَیَّ حُقُوقاً أَنَا مُرْتَهَنٌ بِهَا تَغْفِرُهَا لِی کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّی شِئْتَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
┅───────────────┅
❖ بار خدایا، از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که علم تو بر آن در من و بر من تا آخر عمرم جاری شد، به خاطر اول آن و آخر آن، و عمدی و سهوی آن، و کم و زیاد آن، نازک و کلفت آن، قدیم و جدیدش، پنهان و آشکارش و همه آن گناهانی که من مرتکب آن شدهام به سوی تو توبه میکنم، و میخواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و همه مظالم بندگان را که بر ذمّه من آمده و تو آنها را به شماره آورده ای ببخشی، زیرا بندگانت بر گردنم حقوقی دارند که من در گرو آنها هستم، پس هر گونه و هر زمانی که خواستی، آنها را بیامرز ای مهربان ترین مهربانان.
@ostadelahi
🏳 صلی الله علیك یا علی بن محمد ايها الهادي النقي
📖 بریده ای از کتاب انسان250ساله| به مناسبت میلاد باسعادت امام هادی علیهالسلام
❇ حديثى دربارۀ كودكى حضرت هادى است كه وقتى معتصم در سال دویستوهجده هجرى، حضرت جواد را دو سال قبل از شهادت ايشان از مدينه به بغداد آورد، حضرت هادى كه در آنوقت شش ساله بود، به همراه خانوادهاش در مدينه ماند. پس از آنكه حضرت جواد به بغداد آورده شد، معتصم از خانوادۀ حضرت پرسوجو كرد و وقتى شنيد پسرِ بزرگِ حضرت جواد، علىبنمحمد، شش سال دارد، گفت اين خطرناك است، ما بايد به فكرش باشيم.
🔹️ معتصم شخصى را كه از نزديكان خود بود، مأمور كرد كه از بغداد به مدينه برود و در آنجا كسى را كه دشمن اهلبيت است پيدا كند و اين بچه را بسپارد بهدست آن شخص، تا او به عنوان معلم، اين بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بياورد.
🔹️ اين شخص از بغداد به مدينه آمد و يكى از علماى مدينه را به نام الجُنَيدى، كه جزو مخالفترين و دشمنترينِ مردم با اهلبيت عليهمالسلام بود ـ در مدينه از اين قبيل علما آنوقت بودند ـ براى اين كار پيدا كرد، و به او گفت: من مأموريت دارم كه تو را مربى و مؤدِّبِ اين بچه كنم، تا نگذارى هيچكس با او رفت و آمد كند و او را آنطور كه ما مىخواهيم تربيت كن.
🔹️ اسم اين شخص ـ الجنيدى ـ در تاريخ ثبت است. حضرت هادى هم ـ همانطور كه گفتم ـ در آن موقع شش سال داشت و امر، امرِ حكومت بود؛ چه كسى مىتوانست در مقابل آن مقاومت كند؟
ادامه دارد ...