💽 #نرمافزار تبیین اندیشه دفاعی امام خامنهای مد ظله العالی
♻️ محتوای نرمافزار 👇
🔺 ارائه متن ۵۳ عنوان کتابهای مرجع؛ مجموعه مقالات برگزیده ی همایشها، نشریه علمی- تخصصی و #ویژهنامه دبیرخانه دائمی #تبیین اندیشه دفاعی #امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
🔻برخی از کتابهای این #نرم_افزار عبارتند از:
📙 اندیشه های دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی) در حوزه جنگ نرم
📙 دیپلماسی دفاعی در اندیشه های امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 دفاع هوشمند در اندیشه امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 سرمایه های فکری معنوی و انسانی در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 مبانی نظری در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 دفاع دانش بنیان در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 #نفوذ و مقابله با آن در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 اندیشه های راهبردی امام خامنه ای (مدظله العالی) در حوزه نفوذإ
📙 دفاع در عمق راهبردی در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 دفاع آینده نگر در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 تلخیص کتاب جنگ نرم در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)
📙 تلخیص کتاب دیپلماسی دفاعی در اندیشه دفاعی امام خامنه ای (مدظله العالی)، و ...
💎 دریافت رایگان نرم افزار از فروشگاه اینترنتی نورشاپ👇
🌐 https://b2n.ir/n55722
نهج البلاغه | #نامه_ها
✉️ #نامه 3 - نامه به شریح قاضی
________________________
📄 و من كتاب له عليهالسلام لشريح بن الحارث قاضيه وَ رُوِيَ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ اَلْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عليهالسلام
(به امام خبر دادند كه شريح بن الحارث، قاضى امام خانهاى به 80 دينار خريد، او را إحضار كرده فرمود)
اِشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَ قَالَ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ اِبْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْتَ لَهَا كِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٌ قَدْ كَانَ ذَلِكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ اَلْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ
به من خبر دادند كه خانهاى با هشتاد دينار خريدهاى و سندى براى آن نوشتهاى و گواهانى آن را امضا كردهاند. (شريح گفت: آرى اى اميرمؤمنان، امام عليه السّلام نگاه خشم آلودى به او كرد و فرمود)
يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لاَ يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لاَ يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً
اى شريح! به زودى كسى به سراغت مىآيد كه به نوشتهات نگاه نمىكند و از گواهانت نمىپرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد.
فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لاَ تَكُونُ اِبْتَعْتَ هَذِهِ اَلدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ اَلثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلاَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ اَلدُّنْيَا وَ دَارَ اَلْآخِرَةِ
اى شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشى، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست دادهاى
أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اِشْتَرَيْتَ لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هَذِهِ اَلنُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هَذِهِ اَلدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ وَ اَلنُّسْخَةُ هَذِهِ
اما اگر هنگام خريد خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مىنوشتم كه ديگر براى خريد آن به درهمى يا بيشتر، رغبت نمىكردى، آن سند را چنين مىنوشتم.
هَذَا مَا اِشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ اِشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ اَلْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ اَلْفَانِينَ وَ خِطَّةِ اَلْهَالِكِينَ
اين خانهاى است كه بندهاى خوار آن را از مردهاى آمادۀ كوچ خريده، خانهاى از سراى غرور، كه در محلّه نابود شوندگان، و كوچه هلاك شدگان قرار دارد.
وَ تَجْمَعُ هَذِهِ اَلدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ اَلْحَدُّ اَلْأَوَّلُ يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي اَلْآفَاتِ وَ اَلْحَدُّ اَلثَّانِي يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي اَلْمُصِيبَاتِ وَ اَلْحَدُّ اَلثَّالِثُ يَنْتَهِي إِلَى اَلْهَوَى اَلْمُرْدِي وَ اَلْحَدُّ اَلرَّابِعُ يَنْتَهِي إِلَى اَلشَّيْطَانِ اَلْمُغْوِي وَ فِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ اَلدَّارِ
اين خانه به چهار جهت منتهى مىگردد:
- يك سوى آن به آفتها و بلاها
- سوى دوّم آن به مصيبتها
- و سوى سوم به هوا و هوسهاى سست كننده
- و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مىشود و در خانه به روى شيطان گشوده است.
اِشْتَرَى هَذَا اَلْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا اَلْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ اَلدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ اَلْقَنَاعَةِ وَ اَلدُّخُولِ فِي ذُلِّ اَلطَّلَبِ وَ اَلضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَكَ هَذَا اَلْمُشْتَرِي فِيمَا اِشْتَرَى مِنْهُ مِنْ دَرَكٍ
اين خانه را #فريب خوردۀ آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت برمىبندد، به مبلغى كه او را از عزّت و #قناعت خارج و به خوارى و دنيا پرستى كشانده، خريدارى كرده است. هر گونه نقصى در اين معامله باشد.
فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ اَلْمُلُوكِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ اَلْجَبَابِرَةِ وَ مُزِيلِ مُلْكِ اَلْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْيَرَ وَ مَنْ جَمَعَ اَلْمَالَ عَلَى اَلْمَالِ فَأَكْثَرَ وَ مَنْ بَنَى وَ شَيَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ اِدَّخَرَ وَ اِعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ إِشْخَاصُهُمْ جَمِيعاً
آنان كه مال فراوان گرد آورده بر آن افزودند، و آنان كه قصرها ساخته، و محكم كارى كردند، طلا كارى كرده، و زينت دادند، فراوان اندوختند، و نگهدارى كردند، و به گمان خود براى فرزندان خود باقى گذاشتند
إِلَى مَوْقِفِ اَلْعَرْضِ وَ اَلْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ اَلثَّوَابِ وَ اَلْعِقَابِ إِذَا وَقَعَ اَلْأَمْرُ بِفَصْلِ اَلْقَضَاءِ وَ خَسِرَ هُنٰالِكَ اَلْمُبْطِلُونَ
همگى آنان به پاى حسابرسى الهى، و جايگاه پاداش و كيفر رانده مىشوند، آنگاه كه فرمان داورى و قضاوت نهايى صادر شود «پس تبهكاران زيان خواهند ديد.
شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ اَلْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ اَلْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلاَئِقِ اَلدُّنْيَا
به اين واقعيّتها عقل گواهى مىدهد هر گاه كه از اسارت هواى نفس نجات يافته، و از دنيا پرستى به سلامت بگذرد.
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
#شهید_دستغیب
61 - توسل به سیدالشهداء (علیه السلام)
مرحوم حاج میرزا علی ایزدی فرزند مرحوم حاج محمد رحیم مشهور به آبگوشتی( سبب شهرتش به این لقب این بود که ایشان #اخلاص و ارادت زیادی به حضرت سیدالشهداء علیه السلام داشت و مواظب خواندن زیارت عاشورا بود و هر شب در مسجد گنج که به خانه اش متصل بود پس از نماز جماعت یک یا دو نفر روضه می خواندند پس از روضه خوانی، سفره پهن می کردند و مقدار زیادی نان و آبگوشت در آن می گذاردند. هرکَس مایل بود همانجا می خورد و هرکه می خواست همراه خود به خانه اش می برد)
نقل نمود که پدرم سخت مریض شد و به ما امر نمود که او را به مسجد ببریم، گفتم برای شما هتک است چون تجار و اشراف به عیادت شما می آیند و در مسجد مناسب نیست! به ما گفت می خواهم در خانه خدا بمیرم و علاقه شدیدی به مسجد داشت، ناچار او را به مسجد بردیم تا شبی که مرضش شدید شد و در حال اغما بود که او را به منزل بردیم و آن شب در حال سکرات مرگ بود و ما به مردنش یقین کردیم؛ پس در گوشه ای از حجره نشسته و گریان بودیم و سرگرم مذاکره تجهیز و محل دفن و مجلس ترحیمش بودیم تا هنگام #سحر شد، ناگاه صدای من و برادرم زد، نزدش رفتیم دیدیم عرق بسیار کرده است به ما گفت آسوده باشید و بروید بخوابید و بدانید که من نمی میرم و از این مرض خوب می شوم. ما حیران شدیم و صبح کرد در حالی که هیچ اثر مرض در او نبود و بسترش را جمع کرده او را به حمام بردیم و این قضیه در شب اول ماه محرم سنه 1330 قمری اتفاق افتاد و #حیا مانع شد از اینکه از او بپرسیم سبب خوب شدن و نمردنش چه بود.
موسم حج نزدیک شد پس در تصفیه حساب و اصلاح کارهایش سعی کرد و مقدمات و لوازم سفر حج را تدارک دید تا اینکه با نخستین قافله حرکت کرد.
به بدرقه اش در باغ جنت یک فرسخی شیراز رفتیم و شب را با او بودیم.
ابتدا به ما گفت از من نپرسیدید که چرا نمردم و خوب شدم اینک به شما خبر می دهم که آن شب، مرگ من رسیده بود و من در حالت سکرات مرگ بودم پس در آن حال خود را در محله یهودیها دیدم و از بوی گند و هول منظره آنها سخت ناراحت شدم و دانستم که تا مُردم جزء آنها خواهم بود.
پس در آن حال به پروردگار خود نالیدم ندایی شنیدم که اینجا محل ترک کنندگانِ حجّ است، گفتم پس چه شد توسلات و خدمات من نسبت به #حضرت_سیدالشهداء علیه السلام؟ ناگاه آن منظره هول انگیز به منظره فرحبخش مبدّل شد و به من گفتند تمام خدمات تو پذیرفته است و به #شفاعت آن حضرت ده سال بر #عمر تو افزوده شد و مرگ تو تأخیر افتاد تا حج واجب را بجا آوری و چون اینک عازم حج شده ام گزارشات خود را به شما خبر دادم .
مرحوم ایزدی نقل نمود که پیش از محرم 1340 مرض مختصری عارض پدرم شد و گفت شب اول ماه موعد مرگ من است و همانطور که خبر داده بود شب اول محرم هنگام سحر از دار دنیا رحلت فرمود رحمة اللّه علیه.