eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
38.2هزار عکس
34.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
64 - تعبیری درست جناب آقای سید ضیاءالدین تقوی که چند سال است از شیراز به تهران مهاجرت نموده و آنجا مقیم شده اند نقل فرمودند که روزی در منزل مرحوم آقای شرفه ( در آن زمان مرحوم سید شرفه بزرگِ منبریهای شیراز بود ) میهمان بودم و همانجا در خواب قیلوله ( پیش از ظهر ) دیدم آیت اللّه آقا سید علی مجتهد کازرونی در حمّام است و خوابیده و کیسه کِش مشغول کیسه کشیدن بر بدن شریف اوست و متصل چرکهای بسیاری از بدنش خارج می شود به طوری که موجب تعجّب و حیرت من شد که این چرکها کجا بوده ؟ چون بیدار شدم به مرحوم شرفه خوابم را گفتم ایشان سخت متأثّر شد و گفت مُردن آقا سید علی نزدیک است و افسوس که چنین گوهری بزودی از کف ما می رود . از منزل آقای شرفه بیرون آمدم و از حال آقای آسید علی بی خبر بودم. پس از اهل اطلاع جویای حالش شدم گفتند بالأخره عصر همان روز از دنیا رفت و معلوم شد خواب من هنگام سکرات مرگ ایشان بوده است. رؤیای صادقانه ای که اضغاث احلام نباشد آن است که در خواب به واسطه اینکه از عالم ماده تا اندازه ای بریده شده به عالم ملکوت متصل می شود و حقایق امور را غالباً به صور مناسب آن درک می کند و چون حقیقت مرگ برای مؤمن تخلیص و نجات از کثافات ماده و آزادی از آفات و قیود طبیعت است و جناب سید مرحوم در حال سکرات بوده، حقیقت این حالِ خلاصی او از انواع آلودگیهای عالم طبیعت است آقای تقوی ایشان را در حمام دیده که مشغول تنظیف او هستند . در جلد 3 بحار روایت کرده که امام دهم حضرت علی بن محمدالهادی علیه السلام بر یکی از اصحابشان که در مرض موت بود وارد شدند، محتضر گریان و از مرگ سخت هراسان بود، امام علیه السلام به او فرمود بنده خدا ! از مرگ، ترسناکی چون آن را نمی شناسی آیا می بینی هرگاه بدنت چرک و کثیف شود به طوری که از زیادی کثافت آن سخت ناراحت باشی و در بدنت قرحه ها و جرب پیدا شود و بدانی اگر حمام روی و خود را در آن شستشو کنی تمام آنها برطرف می شود و راحت می شوی آیا از رفتن به حمام کراهت داری و نمی خواهی در این حال به حمام روی ؟ گفت بلی ای پسر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود : این مرگ به منزله حمام است و آن آخر منزلی است که در آن از تمام آلودگیها پاک می شوی و چون از آن گذشتی از هر غصه و ناراحتی نجات یافته ای و به هر سروری و خوشی رسیده ای؛ پس آن مرد آرام گرفت و خوش شد و تسلیم مرگ گردید پس چشمان خود را بر هم گذاشت و از دنیا رفت.
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد الهی ✨ هرچقدر از علم ائمه علیهم السلام در وجودمان باشد، زندگی‌مان راحت‌تر می‌شود... @ostadelahi
🔻 تعریف صحیح علم و شعب زیرمجموعه‌ی آن، در حوزه‌ها بهتر یافت می‌شود. الآن دانشگاه‌ها را خواه و ناخواه، یک نوع قیودی به علوم مادّی و یک نوع برداشت از این منابع ثانوی و متأخر، خواهد گرفت؛ 🔸 اما خوشبختانه در حوزه‌ها اگر کسی بخواهد، می‌تواند از هر حیث یک نوع ارتباطی با سرچشمه پیدا کند. الآن در دانشگاه‌ها غالبا افراد آرام آرام به این سمت می‌روند که به عنوان مثال انسان‌های اولیه‌ای درست کرده‌اند و فکر می‌کنند این انسان‌های اولیه همان غارنشین‌ها هستند. این برای آن‌ها به یک قاعده تبدیل شده است که انسان‌های اولیه، یعنی غارنشین‌ها. 🔹 امروز چند نفر از اساتید دانشگاه را دیدم که در برنامه تلویزیونی دور هم نشسته بودند. یکی از آن‌ها -که از افراد صاحب‌نظر بود- می‌گفت: یک سؤالی واقعاً برای خود من پیش آمده بود که چرا انسان‌‌ اولیه با اینکه یک انسان غارنشین بوده، مغز او بزرگ‌تر بوده‌، ولی اصلاً هیچ سؤالی برای او مطرح نبوده است؟! با اینکه هرچه که زمان به این طرف‌تر می‌رود، مغزهای انسان‌ها کوچکتر می‌شود، اما بچه‌‌های حالا، از یک نسل و دو نسل قبل هم جلو هستند، چه برسد به انسان‌های غارنشین و کلی سوال اساسی دارند؟! 🔸 او می‌خواست بگوید که انسان‌های غار نشین هیچ نمی‌دانستند. 🔻 در حالی که قرآن می‌فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» (بقره، ۳۱) یعنی ما به آدم همه اسماء را تعلیم نمودیم. اصلاً انسان‌های اولیه را طور دیگری تعریف می‌کند، غیر از آنچه که این‌ها تعریف می‌کنند؛ این‌ها دچار خلط شده‌اند. 🔸 ثانیاً قرآن، علم را چیز دیگری تعریف می‌کند، غیر از آنچه که این‌ها تعریف می‌کنند؛ این‌ها تمام علوم را مادّی تعریف می‌کنند و می‌خواهند بگویند: بچه‌ی حالا قادر است که مثلاً یک تراکتور درست کند، پس این خیلی بزرگتر و مهم‌تر است. 🔹 قرآن گاهی مرکز ثقل را به سمت آل ابراهیم و بنی إسرائیل می‌برد. حالا ما نمی‌دانیم و روی همین هم کار نکرده‌ایم که واقعاً امتیازات این‌ها به چه چیزی بوده است؟ مُلکی که به آنها داده شده، چه چیز و چه مقدار بوده‌ است که قرآن مُلک عظیم می‌داند؟ 🔸 ما ها در تعریف کردن علوم و یافتن آن هم عقب افتاده‌ایم. اگر بشنویم که امام صادق (علیه السلام) با اشاره به منزلشان فرمودند: «كُلُ‏ مَا لَمْ‏ يَخْرُجْ‏ مِنْ‏ هَذَا الْبَيْتِ‏ فَهُوَ بَاطِل‏» (وسائل الشيعة، ج‏۲۷، ص: ۷۵) یعنی هر علمی که از این خانه خارج نشود پس باطل است؛ حتی برخی از طلبه‌ها نمی‌توانند این را بپذیرند؛ به خاطر اینکه علوم را در غیر جای خود تعریف کرده است و نگاه او مادی شده‌ است. 🔹 الآن بعضی فکر می‌کنند تمام علم در ادیسون، گالیله و انیشتن و... است. هر چند در آن قسمت‌ها هم کار نشده است. نمی‌دانم شما این جمله را از ملاصدرا دیدید که می‌گوید: اگر ابوعلی‌سینا به جای طب وارد الهیّات شده بود بهتر بود. اگر چه در الهیّات کار نشده و در طب هم کار نشده است. ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔻 شاید یک خلطی آرام آرام در جوامع علمی وارد شده که یک پهلوانی را می‌خواهد تا علوم را به جایگاه‌های خود جهت بدهد. 🔸 شما نگاه کنید در این دویست سال اخیر نوع اقبال بزرگان به موضوعات مختلف، متفاوت بوده است. تعریف هر موضوع، پرداختن به آن و کیفیت ارتباط این موضوع با موضوعات دیگر علمی، آسان نیست. 🔹 در طب هم همین‌طور است. یکی از جایگاه‌های محکمی که طب داشته، این است که نوع ارتباط طب با منطق تعریف شده بوده است؛ یعنی حتی اگر طبیب حاذق روی نبض دست می‌گذاشت، جنس آن را از فصلش تشخیص می‌داد و از هم جدا می‌کرد و تعریف می‌نمود. 🔸 همچنین ارتباط طب با علوم دیگر نیز تعریف شده بوده است. این در همه‌ی علوم سرایت داشته و همه با هم ربط دارند. در انواع علوم ریاضی هم همین‌طور است؛ زیر مجموعه‌های فراوان داشته است. 🔹 سِیر فلسفه و ارتباط آن با اصول، اینطور پیش آمده و به این سمت رفته است، ولی نمی‌توان قسم قطعی خورد که این علوم در شرایط فعلی قواعدی استاندارد دارند. از بسیاری از علوم زده شده‌ است و به خیلی از علوم بیشتر از ضرورت پرداخته شده ‌است. 🔸 جایگاه خیلی از علوم در خیلی از علوم بیشتر از حد ضرورت تعریف شده است. بالأخره فضایی پیش می‌آمده و به علمی پرداخته می‌شده است؛ اما یک مجموعه‌ای‌ با افکار و کار هندسی، برای ساختارسازی صحیحِ علوم نبوده است. 🔹 الآن بخشی از علوم، خودش افسارگسیخته پیش می‌رود. اصلاً بخشی از کار ما حوزویان این است که ارتباط‌ها را ایجاد بکنیم. ابتدا دانشگاه‌ها و غیره که در حال حرکت‌اند را تأمین بکنیم، بعد ضرورت‌های خود را به آن‌ها بفهمانیم تا در مرحله‌ی بعدی بتوانیم علوم خود را برای آن‌ها تعریف کنیم. 🔸 آن‌ها غالبا به سمت علوم مادّی پیش می‌روند و تمام علم را در همان علوم مادّی خود تعریف می‌کنند. اگر ما ها عقب بیفتیم، خود ما را هم سیل می‌برد و ما هم فکر می‌کنیم جایی خبری است؛ بعد آن‌ها مدام سوال‌های کوچک طرح می‌کنند و ما را هم مشغول می‌کنند و ما از اصل می‌افتیم. در آخر جوهره‌ای که حوزه به فرد می‌دهد دانشگاه نمی‌دهد. ┄┅═✧ @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اهل‌بیت علیهم‌السلام را به اعمالمان دلخوش کنیم! 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین دام عزّه ⏱ دو دقیقه @nasery_ir 🌐 @mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۱۲۸ 🏷️ نقش سرما در سلامت‏ بدن ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام تَوَقَّوُا اَلْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي اَلْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي اَلْأَشْجَارِ أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: در آغاز سرما خود را بپوشانيد و در پايانش آن را دريابيد، زيرا با بدن‌ها همان مى‌كند كه با برگ درختان خواهد كرد: آغازش مى‌سوزاند🍂 و پايانش مى‌روياند🍃. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (در نگاه‌دارى تن) فرموده است: در اوّل سرما (پاييز) پرهيز كنيد (خود را بپوشانيد چون بدن با گرمى خو گرفته آزرده شود) و در آخرش (بهار) پيشباز آن رويد (بسيار خود را نپوشانيد چون بدن با سردى خو گرفته زيانى نمى‌بيند) زيرا سرما در بدنها همان ميكند كه در درختها مى‌نمايد: اوّل آن مى‌سوزاند (برگشان را مى‌ريزد) و آخرش (برگشان را) مى‌روياند. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانۀ خود دستور طبى مهم و كارسازى را بيان مى‌كند كه مراعات آن مى‌تواند از بسيارى از بيمارى‌ها پيش‌گيرى كند و بر نشاط و نموّ جسم و روح انسان بيفزايد، مى‌فرمايد: «از سرما در آغاز آن (در پاييز) بپرهيزيد و در آخرش (نزديك بهار) از آن استقبال كنيد، زيرا در بدن‌ها همان مى‌كند كه با درختان انجام مى‌دهد؛ آغازش مى‌سوزاند و آخرش مى‌روياند و برگ مى‌آورد»؛ (تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ‌، وَ تَلَقَّوْهُ‌ فِي آخِرِهِ‌؛ فَإِنَّهُ‌ يَفْعَلُ‌ فِي الْأَبْدَانِ‌ كَفِعْلِهِ‌ فِي الْأَشْجَارِ أَوَّلُهُ‌ يُحْرِقُ‌ وَ آخِرُهُ‌ يُورِقُ‌) پاييز آغاز سرما است؛ سرمايى آميخته با خشكى هوا كه از گرماى تابستان و نبودن باران سرچشمه گرفته و به همين دليل برگ‌هاى درختان پژمرده مى‌شوند و مى‌ريزند و به اصطلاح، مرگ طبيعت فرا مى‌رسد. همان مرگى كه مولود خشكى و سردى است؛ ولى در آغاز بهار هوا رو به گرمى مى‌رود و معمولاً باران‌هاى پربارى مى‌بارد. آن رطوبت و گرمى دست به دست هم مى‌دهند و سبب شكوفه كردن درختان و برگ آوردن آنها و حيات طبيعت مى‌شوند. همان‌گونه كه قرآن مجيد مى‌فرمايد: «وَ تَرَى اَلْأَرْضَ‌ هٰامِدَةً‌ فَإِذٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْهَا اَلْمٰاءَ‌ اِهْتَزَّتْ‌ وَ رَبَتْ‌ وَ أَنْبَتَتْ‌ مِنْ‌ كُلِّ‌ زَوْجٍ‌ بَهِيجٍ‌» ؛ و همچنين زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مى‌بينى و هنگامى كه آب باران بر آن فرو مى‌فرستيم، به جنبش در مى‌آيد و رويش مى‌كند و از هر نوع گياهان بهجت‌انگيز مى‌روياند». بدن انسان‌ها نيز جزئى از اين طبيعت و متأثر به آثار آن است؛ سرماى خشك پاييز بدن‌ها را ضعيف و نحيف و آمادۀ بيمارى‌ها مى‌كند؛ بنابراين بايد خود را پوشانيد و از آن دور داشت؛ ولى سرماى ملايم آغاز بهار بعد از فصل زمستان كه آميخته با حرارت كم و رطوبت بسيار است به انسان نشاط و نيرو مى‌دهد و مايۀ نموّ و رشد بدن مى‌گردد، ازاين‌رو بايد به استقبال آن رفت. از آن گذشته در آغاز پاييز چون انسان به گرماى تابستان عادت كرده و باران كمتر باريده هوا آلوده است و انتقال انسان از آن گرما به سرما هرچند تدريجى است در بدن تأثير مى‌گذارد و ميكروب‌هاى بيمارى‌زا در آن نفوذ مى‌كند و ازاين‌رو آگاهان مى‌گويند: اگر آغاز پاييز باران‌هايى ببارد بيمارى‌ها كم مى‌شود؛ اما در پايان زمستان و آغاز بهار، بدن در مقابل سرما مقاوم شده، عوامل بيمارى‌زا بر اثر سرما و باران بسيار كم شده و استقبال از سرماى بهار نه تنها ضررى ندارد بلكه عامل نمو جسم و جان مى‌شود.
66 - تربت خونین مرحوم حاجی مؤمن که داستانهای 36 تا 43 از او نقل گردید فرمود وقتی مخدّره محترمه ای که نماز جمعه را با مرحوم آقا سید هاشم در مسجد سردزک ترک نمی کرد به من خبر داد که مقدار نخودی تربت اصل حسینی علیه السلام به من رسیده و آن را جوف کفن خود گذارده ام و هر ساله خونین می شود به طوری که رطوبت خونین به کفن سرایت می کند و بعد متدرّجاً خشک می شود . مرحوم حاج مؤمن فرمود از آن مخدره خواهش کردم که در روز عاشورا منزلش بروم و آن را ببینم قبول کرد؛ پس روز عاشورا رفتم بقچه کفنش را آورد و باز کرد، عقد خون در کفن مشاهده کردم و تربت مبارک را دیدم همانطوری که آن مخدره گفته بود تر و خونین و علاوه لرزان است . از دیدن آن منظره و تصور بزرگی مصیبت آن حضرت سخت گریان و نالان و از خود بی خود شدم .