eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
34.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخی به مهدی نصیری 🎙️ شیخ فرهاد فتحی ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خانم ها می پرسه چرا حجاب دارید؟ جواب هاشون جالبه... | ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
دختراتون میدونن هرجور که بیان محجبه ها بهش آسیبی نمیزنن برعکس شماها که اگر دستتون به یکی برسه زجرکشش میکنید. شهید و شهید روح الله هنوز یادمون نرفته ... ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آن سوی آشوب 🥀 روایتی از زندگی و نحوه شهادت ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کجا به کجا رسیدیم..! ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است... ارزنده ترین زینت زن، حفظ حجاب است... چه کودکان و نوجوانان پاک و غیرتمندی اسیر و شهید شدند تا اسلام زنده بماند تا امروز صورتیون و مسئولین و خواص به راحتی آب خوردن همه آن جانفشانی ها را به باد دهند!! | ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 مظلوم ترین ایران ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار فرهنگی بسیار زیبا در بوستان ولایت ساری، درباره اغتشاشات أخیر و شهدای امنیت ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | دعایی که به رهبرانقلاب کردند. ◾ انتشار بمناسبت سالگرد ارتحال حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی بهجت رضوان الله تعالی علیه ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
سفر پر ماجرا 31.mp3
7.64M
| ۳۱ 🎙 ❓ سؤالات قبر رو نمیشه حفظ کرد! باید روی قلبت، ثبت شون کرده باشی! یعنی؛ باهاشون زندگی کرده باشی... 💢 چیزی که در جانت نفوذ کرد؛ تا ابد با تو همراه خواهد بود @ostad_shojae ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▬ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
سفر پر ماجرا 32.mp3
7.48M
۳۲ 🎙 ✨ هر چیزی رو که میخوای با خودت ببَری؛ باید همینجا، در درونت ریشه دارش کنی! ✔️ محاله چیزی جزو باورت نباشه؛ و قلباً بهش یقین نداشته باشی و... بتونی با خودت بِبَریش @ostad_shojae ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▬ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
سفر پر ماجرا 33.mp3
6.53M
| ۳۳ 🎙 وقتی بیمایهای روحت درمان میشن؛ 🌸 تو میشی یه آدمِ خوش اخلاق! ✔️ و خودبخود؛ فشارهایی که به روحت وارد میشن، و یهو داغت میکنن، از بین میرَن! حذف فشار نفس=حذف فشار قبر @ostad_shojae ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▬ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
02_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
17.07M
🏷️ جلسه دوم 🔊 شرح و بررسی کتاب 🔸 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم *مرگ، رازی بزرگ دارد! * آیا NDE مخصوص جهان سوم است؟ * برزخ هم برزخی دارد! * مردی که میتوانست، مرده را زنده کند! * توبه؛ فرایندی برای تبدیل همه زشتی ها به حسنات * از بن بست حق الناس، رها شویم! * حقوق والدین، حق الناس است؟ * عمود به عمود تا فرج 📅 98/07/13 ⏰ مدت زمان : ۳۹:۵۶ | @Aminikhaah_Media ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۴۲۴ 🏷️ ارزش عقل و بردبارى ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام اَلْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ اَلْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: بردبارى پرده‌اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى🗡️ است برّان، پس كمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان، و هواى نفس خود را با شمشير عقل بُكش. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ حلم و عقل) فرموده است: بردبارى پردۀ پوشانندۀ (عيبها) است، و عقل شمشير برندۀ (نفس امّاره) است، پس عيبهاى خويت را با بردبارى بپوشان، و هوا و خواهشت را با خِرَد بكش. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به دو نعمت خدادادى اشاره مى‌فرمايد كه اگر انسان آن دو را در اختيار داشته باشد مى‌تواند خود را از خطرات مادى و معنوى حفظ كند. مى‌فرمايد: «حلم پرده‌اى است پوشنده و عقل شمشيرى است برنده»؛ (الْحِلْمُ‌ غِطَاءٌ‌ سَاتِرٌ، وَ الْعَقْلُ‌ حُسَامٌ‌ قَاطِعٌ‌). سپس كاربرد اين دو را در يك كلام كوتاه و پرمعنا بيان مى‌كند، مى‌فرمايد: «بنابراين، عيوب اخلاقى خود را با حلمت بپوشان و با هوى و هوس‌هاى سركشت با شمشير عقل مبارزه كن»؛ (فَاسْتُرْ خَلَلَ‌ خُلُقِكَ‌ بِحِلْمِكَ‌، وَ قَاتِلْ‌ هَوَاكَ‌ بِعَقْلِكَ‌). انسان براى حفظ خود در برابر خطرات مادى و معنوى احتياج به دو چيز دارد: يكى وسيله‌اى كه خود را در برابر خطرات بپوشاند مانند زره و دژهايى كه در سابق وجود داشت و وسايل نقليۀ محكمى كه امروز در جنگ‌ها در آن خود را حفظ مى‌كنند و ديگرى سلاحى كه به‌وسيلۀ آن با دشمن مبارزه كند و او را از خود دور سازد. امام عليه السلام اين دو وسيلۀ حياتى را به حلم و عقل تفسير كرده است. حلم چگونه عيوب انسان را مى‌پوشاند؟ روشن است كه وقتى انسان عصبـ😠ـانى شد، هم سخنان زشتى ممكن است بر زبان او بيايد و هم حركات نادرستى انجام دهد و خوى حيوانى خود را ظاهر و آشكار سازد و اضافه بر اين بر آتش خشم سفيه و نادانى كه در برابر او به درشت‌گويى وپرخاشگرى برخاسته افزوده مى‌شود و ناسزاهاى🤬ديگرى مى‌گويد و اى بسا عيوب پنهانى انسان را نيز آشكار سازد. بنابراين حلم تمام اين‌ها را مى‌پوشاند و از ضايعات حاصل از آن جلوگيرى مى‌كند. قرآن مجيد دربارۀ پرهيزكاران راستين صفاتى را در سورۀ آل عمران برشمرده كه از جملۀ آن‌ها اين است: « وَ الْكَاظِمِينَ‌ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ‌ عَنِ‌ النَّاسِ‌ »؛ آنهايى كه بر خشم خود مسلّط مى‌شوند و غضب خود را فرو مى‌نشانند و مردم (نادان و خطاكار) را مى‌بخشند». در حديثى از امام على بن موسى‌الرضا عليه السلام آمده است: «لَا يكُونُ‌ الرَّجُلُ‌ عَابِداً حَتَّى يكُونَ‌ حَلِيما؛ انسان بندۀ واقعى خدا نخواهد بود مگر آن زمانى كه صاحب و بردبارى شود» ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
مباحث
دوم؛ شیخ صدوق از مالک بن انس فقیه اهل مدینه و امام اهل سنّت روایت کرده که گفت: من وارد می شدم بر حضر
📖 سوم؛ در ( کتاب توحید مفضّل ) است که مفضل بن عمر در مسجد حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم بود؛ شنید ابن ابی العوجا با یکی از اصحابش مشغول است به گفتن کلمات کفرآمیز، مفضل خودداری نتوانست کرد فریاد زد بر او که یا ( عَدُوَّاللّهِ! اَلْحَدْتِ فِی دینِ اللّهِ وَ اَنْکَرْتَ الْباری جَلَّ قُدْسُه ) ؛ ای دشمن خدا! در دین خدا الحاد ورزیدی و منکر باری تعالی شد. و از این نحو کلمات با وی گفت ؛ ابن ابی العوجا گفت : ای مرد! اگر تو از اهل کلامی بیا با هم تکلم کنیم ، هرگاه تو اثبات حجت کردی ما متابعت تو می نماییم و اگر از علم کلام بهره نداری ما با تو حرفی نداریم ، و اگر تو از اصحاب جعفر بن محمدی آن حضرت با ما به این نحو مخاطبه نمی کند و به مثل تو با ما مجادله نمی نماید. و به تحقیق که شنیده است از این کلمات بیشتر از آنچه تو شنیدی و هیچ فحش به ما نداده است و در جواب ما به هیچ وجه تعدی ننموده و همانا او مردی است حلیم، باوقار، عاقل، محکم و ثابت که از جای خود به در نرود و از طریق رفق و مدارا پا بیرون نگذارد و غضب او را سبک ننماید، بشنود کلام ما را و گوش دهد به تمام حجت و دلیلهای ما تا آنکه ما هرچه دانیم بگوییم و هر حجت که داریم بیاوریم به نحوی که گمان کنیم بر او غلبه کردیم و حجت او را قطع نمودیم ، آن وقت شروع کند به کلام پس باطل کند حجت و دلیل ما را به کلام کمی و خطاب غیر بلندی ملزم کند ما را به حجت خود و عذر ما را قطع کند و ما را از رد جواب خود عاجز نماید ( فَاِنْ کُنْتَ مِنْ اَصْحابِهِ فَخاطِبْنا بِمِثْلِ خِطابِهِ ) : پس هرگاه تو از اصحاب آن جنابی با ما مخاطبه کن به مثل خطاب او. چهارم؛ در برآوردن آن حضرت حاجت شقرانی و موعظه فرمودن او را: در ( تذکره سبط ابن الجوزی ) است که از مکارم اخلاق علیه السلام است آن چیزی که زمخشری در (ربیع الأبرار) نقل کرده از اولاد یکی از آزاد کرده های حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم که گفت : در ایامی که منصور شروع کرده بود به عطا و جایزه دادن به مردم، من کسی نداشتم که برای من نزد منصور شفاعت کند و جایزه برای من بگیرد، لاجرم رفتم بر در خانه او متحیر ایستادم که ناگاه دیدم جعفر بن محمّد علیه السلام پیدا شد و من حاجت خود را به آن جناب عرض کردم ، حضرت داخل شد بر منصور و بیرون آمد در حالی که عطا برای من گرفته بود و در آستین نهاده بود پس عطای مرا به من داد و فرمود: ( اِنَّ الْحَسَنَ مِنْ کُلِّ اَحَدٍ حَسَنٌ اِنَّهُ مِنْکَ اَحْسَنُ لِمَکانِکَ مِنّا ) ؛ یعنی خوبی از هرکَس باشد نیکو است و لکن از تو نیکوتر است به سبب مکان و منزلت تو از ما، یعنی انتساب تو به ما که مردم تو را مولی و آزاد کرده ما می دانند، و بدی و قبیح از هرکَس بد است و لکن از تو قبیح تر است به جهت مکانت تو از ما. و این فرمایش حضرت صادق علیه السلام به او برای آن بود که شقرانی شراب می خورد، و این از مکارم اخلاق آن جناب بود، او را ترحیب کرد و حاجتش را برآورد با علمش به حال او و او را به نحو تعریض و کنایه موعظه فرمود: بدون تصریح به عمل زشت او، ( وَ هذا مِنْ اَخْلاقِ الاَنْبیاءِ علیهم السلام . ) پنجم؛ در حفظ کردن آن حضرت است لباس زینت خود را به لباس وصله دار: روایت شده که روزی یکی از اصحاب حضرت صادق علیه السلام بر آن حضرت وارد شد دید آن جناب پیراهنی پوشیده که گریبان آن را وصله زده اند، آن مرد پیوسته نظرش بر آن پینه بود و گویا از پوشیدن آن حضرت آن پیراهن را تعجب😲 داشت ، حضرت فرمود: چه شده ترا که نظر به سوی من دوخته ای ؟ گفت : نظرم به پینه ای است که در گریبان پیراهن شما است ، فرمود: بردار این کتاب را و بخوان آن چیزی که در آن نوشته است . روای گفت : مقابل آن حضرت یا نزدیک آن حضرت کتابی بود پس آن مرد نظر افکند در آن دید نوشته است در آن : ( لاایمانَ لِمَن لاحَیاءَ لَهُ وَ لامالَ لِمَنْ لاتَقْدیرَ لَهُ وَ لاجَدیدَ لِمَنْ لاخَلِقَ لَهُ ) ؛ یعنی ندارد کسی که حیاء ندارد، و مال ندارد کسی که در معاش خود تقدیر و اندازه ندارد، و نو ندارد کسی که کهنه ندارد. مؤ لف گوید: که گذشت در ذیل مواعظ و کلمات حکمت آمیز حضرت امام محمّدباقر علیه السلام کلماتی در حیا و بیانی در تقدیر معیشت ، به آنجا رجوع شود.
ششم در تسلیت والد دختران از اندوه روزی ایشان است : شیخ صدوق روایت کرده که روزی حضرت صادق علیه السلام پرسید از حال یکی از اهل مجلسش که کجا است ؟ گفتند: علیل است . پس حضرت به عیادت او تشریف برد و نشست نزد سر او دید که آن مرد نزدیک به مردن است ، فرمود به او احسن ظنّک باللّه ، نیکو کن گمان خود را به خدا، آن مرد گفت : گمانم به خدا نیک است و لکن غم من برای دخترانم است مرا ناخوش نکرد مگر غصه آنها، حضرت فرمود: ( اَلَّذی تَرْجُوهُ لِتَضْعیفِ حَسَناتِکَ وَ مَحْوِ سَیِّئاتِکَ فَارْجِهِ لاِصْلاحِ بَناتِکَ ) ؛ آن خدایی که امیدواری به او برای مضاعف کردن حسناتت و نابود کردن گناهانت پس امیدوار باش برای اصلاح حال دخترانت ، آیا ندانستی که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود که در لیله المعراج زمانی که گذشتم از سدره المنتهی و رسیدم به شاخه های آن دیدم بعضی میوه های آن شاخه ها را که پستانهای آنها آویزان است بیرون می آید از بعضی از آنها شیر و از بعض دیگر عسل و از بعضی روغن و از بعضی دیگر مانند آرد خوب سفید و از بعضی جامه و از بعضی چیزی مانند سدر و اینها پایین می رفتند به سوی زمین ، پس من در دل خود گفتم که این چیزها کجا فرود می آید و نبود با من جبرییل ؛ زیرا که من از مرتبه او تجاوز کرده بودم و او مانده بود از مقام من ، پس ندا کرد مرا پروردگار عز و جل در سرّ من که ای محمّد! من اینها را رویانیدم از این مکان که بالاترین مکانها است به جهت غذای دختران مؤمنین از امت تو و پسران ایشان ، پس بگو به پدران دخترها که سینه تان تنگی نکند بر بی چیزی ایشان پس همچنان که من آفریدم ایشان را [هم ] می دهم ایشان را. مؤ لف گوید: مناسب دیدم که در این مقام این چند شعر را از شیخ سعدی نقل کنم ، فرموده : یکی طفل دندان برآورده بود پدر سر بفرکت فرو برده بود که من نان و برگ از کجا آرمش مروت نباشد که بگذارمش چو بی چاره گفت این سخن پیش جفت نگر تا زن او را چه مردانه گفت مخور هول ابلیس تا جان دهد که هرکس که دندان دهد نان دهد توانا است آخر خداوند روز که روزی رساند تو چندین مسوز نگارنده کودک اندر شکم نویسنده عمر و روزیست هم خداوندگاری که عبدی خرید بدارد فکیف آنکه عبد آفرید ترا نیست این تکیه بر کردگار که مملوک را بر خداوندگار هفتم در عفو و کرم آن حضرت است : از (مشکاه الانوار) نقل است که مردی خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: پسر عمویت فلان ، اسم جناب تو را برد و نگذاشت چیزی از بدگویی و ناسزا مگر آنکه برای تو گفت . حضرت کنیز خود را فرمود که آب وضو برایش حاضر کند، پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوی گفت من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد بر او، پس حضرت دو رکعت نماز گذاشت و گفت : ای پروردگار من ! این حق من بود من بخشیدم برای او، و تو جود و کرمت از من بیشتر است پس ببخش او را و مگیر او را به کردارش و جزا مده او را به عملش ، پس رقت کرد آن حضرت و پیوسته برای او دعا کرد و من تعجب کردم از حال آن جناب . هشتم در نان بردن آن حضرت است برای فقراء ظلّه بنی ساعده در شب : شیخ صدوق روایت کرده از معلّی بن خنیس که گفت : شبی حضرت صادق علیه السلام از خانه بیرون شد به قصد ( ظلّه بنی ساعده ) ، یعنی سایبان بنی ساعده که روز در گرما در آنجا جمع می شدند و شب فقراء و غرباء در آنجا می خوابیدند و آن شب از آسمان باران می بارید، من نیز از عقب آن حضرت بیرون شدم و می رفتم که ناگاه چیزی از دست آن حضرت بر زمین افتاد آن جناب گفت : ( بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ رُدَّهُ عَلَیْنا ) ؛ خداوندا! آنچه افتاد به من برگردان . پس من نزدیک رفتم و سلام کردم فرمود: معلّی ! گفتم : لَبَّیْک ! فدای تو شوم ، فرمود: دست بمال بر زمین و هرچه به دست بیاید جمع کن و به من رد کن ، گفت دست بر زمین مالیدم دیدم نان است که بر زمین ریخته شده است پس جمع می کردم و به آن حضرت می دادم که ناگاه انبانی از نان یافتم پس عرض کردم : فدای تو شوم ! بگذار من این انبان را به دوش کشم و بیاورم . فرمود: نه بلکه من اولی هستم به برداشتن آن و لکن تو را رخصت می دهم که همراه من بیایی . گفت پس با آن حضرت رفتم تا به ظله بنی ساعده رسیدیم ، پس یافتم در آنجا گروهی از فقراء را که در خواب بودند حضرت یک قرص یا دو قرص نان در زیر جامه آنها می نهاد تا به آخر جماعت رسید و نان او را نیز زیر رخت او گذاشت و برگشتیم ، من گفتم : فدای تو شوم ! این گروه حق را می شناسند، یعنی از شیعیانند؟ ( قالَ: لَوْ عَرَفُوا لَواَسَیْناهُمْ بالدُّقَهِ (وَالدُّقَه هِیَ الْمِلْح : نمک کوبیده ) ) فرمود: اگر می شناختید با آنها از خورش نیز مساوات می کردم و نمکی نیز بر نانشان اضافه می کردم . فقیر گوید: که در ( کلمه طیبه ) این عبارت از خبر به این نحو معنی شده فرمود: اگر حق را می شناختند هر آینه مواسات می کردیم با ایشان به نمک یعنی در هرچه داشتیم تا نمک ایشان را شریک می کردیم
نهم در عطای پنهانی آن حضرت است : ابن شهر آشوب از ابوجعفر خثعمی نقل کرده که گفت : حضرت امام جعفر صادق علیه السلام همیانی زر به من داد و فرمود: این را بده فلان مرد هاشمی و مگو کدام کَس داده ، راوی گفت : آن مال را چون به آن مرد دادم گفت : خدا جزای خیر دهد به آنکه این مال را برای من فرستاده که همیشه برای من می فرستد و من به آن زندگانی می کنم و لکن جعفر صادق علیه السلام یک درهم برای من نمی دهد با آنکه مال بسیار دارد. دهم در عطوفت و رحم آن حضرت است : از سفیان ثوری روایت شده که روزی به خدمت آن حضرت رسید آن جناب را متغیرانه دیدار کرد، سبب تغیر رنگ را پرسید آن حضرت فرمود که من نهی کرده بودم که در خانه کسی بالای بام برود، این وقت داخل خانه شدم یکی از کنیزان را که تربیت یکی از اولادهای مرا می نمود یافتم که طفل مرا در بردارد و بالای نردبان است چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او افتاد بر زمین و بمرد و تغیر رنگ من از جهت غصه مردن طفل نیست بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از من پیدا کرد و با این حال آن حضرت کنیزک را فرموده بود تو را به جهت خدا آزاد کردم باکی بر تو نیست ، باکی نباشد تو را. یازدهم در طول دادن آن حضرت است رکوع را: ثقه الاسلام در ( کافی ) مسندا از ابان بن تغلب روایت کرده که گفت : وارد شدم بر حضرت صادق علیه السلام هنگامی که مشغول نماز بود پس شمردم تسبیحات او را در رکوع و سجود تا شصت تسبیحه . دوازدهم در استعمال آن حضرت است طیب را در حال روزه : و نیز در آن کتاب روایت کرده که چون حضرت صادق علیه السلام روزه می گرفت بوی خوش استعمال می نمود و می فرمود: ( الطّیبُ تُحْفَه الصّائِم ) ؛ بوی خوش تحفه روزه دار است . سیزدهم در عمله گری آن حضرت در بستان خود: و نیز در آن کتاب از ابوعمرو شیبانی روایت کرده که گفت : دیدم حضرت صادق علیه السلام را که بیلی بر دست گرفته و پیراهن غلیظی پوشیده بود و در بستان خویش عمله گری می کرد و عرق از پشت مبارکش می ریخت . گفتم : فدای تو شوم بیل را به من بده تا اعانت تو کنم ، فرمود: همانا من دوست می دارم که مرد اذیت بکشد به حرارت آفتاب در طلب معیشت . چهاردهم در مزد دادن آن حضرت است به عمله در اول وقت فراغش از کار: و نیز از شعیب روایت کرده که گفت : جماعتی را اجیر کردیم که در بستان حضرت صادق علیه السلام عمله گری کنند و مدت عمل ایشان وقت عصر بود. چون از کار خود فارغ شد حضرت به معتب غلام خود فرمود که مزد این جماعت را بده پیش از آنکه عرقشان خشک شود. پانزدهم در خریدن آن حضرت است خانه ای در بهشت برای دوست جبلی خود: قطب راوندی و ابن شهر آشوب از هشام بن الحکم روایت کرده اند که مردی از ملوک جبل از دوستان حضرت صادق علیه السلام بود و هر سال به جهت ملاقات آن جناب به حج می رفت و چون مدینه می آمد حضرت او را منزل می داد و او از کثرت محبت و ارادتی که به آن جناب داشت طول می داد مکث خود را در خدمت آن حضرت تا یک نوبت که به مدینه آمد پس از آنکه از خدمت آن جناب مرخص شده به عزم حج خواست حرکت کند ده هزار درهم به آن حضرت داد تا برای او خانه ای بخرد که هرگاه مدینه بیاید مزاحم آن جناب نشود آن مبلغ را تسلیم آن حضرت نمود و به جانب حج رفت ، چون از حج مراجعت کرد و خدمت آن جناب شرفیاب شد عرض کرد: برای من خانه خریدید؟ فرمود: بلی و کاغذی به او مرحمت فرمود و گفت : این قباله آن خانه است ، آن مرد چون آن قباله را خواند دید نوشته اند: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ. این قباله خانه ای است که جعفر بن محمّد خریده از برای فلان بن فلان جبلی و آن خانه واقع است در فردوس برین محدود به حدود اربعه : حد اول به خانه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ، حد دوم امیرالمؤمنین علیه السلام ، حد سوم حسن بن علی علیه السلام و حد چهارم حسین بن علی علیه السلام . چون آن مرد نوشته را خواند عرض کرد: فدایت شوم راضی هستم به این خانه . فرمود که من پول خانه را پخش کردم در فرزندان حسن و حسین علیهما السلام و امیدوار که حق تعالی از تو قبول فرموده باشد و عوض در بهشت به تو عطا فرماید. پس آن مرد آن قباله را بگرفت و با خود داشت تا هنگامی که ایام عمرش منقضی شد و علت موت، او را دریافت؛ پس جمیع اهل و عیال خود را در وقت وفات جمع کرد و ایشان را قسم داد و وصیت کرد که چون من مردم این نوشته را در قبر من بگذارید، ایشان نیز چنین کردند. روز دیگر که سر قبرش رفتند همان نوشته را یافتند که در روی قبر است و بر آن نوشته شده است که به خدا سوگند! جعفر بن محمّد علیه السلام وفا کرد به آنچه برای من گفته و نوشته بود. ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ... کاش‌ میشد که‌ شبی‌ در حرمت‌ سر میشد اگرم‌ بود چه‌ بهتر می شد... علیه السلام ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
سلام الله علیها در «اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنْ أَقْرَبِ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَیْكَ وَ أَوْجَهِ مَنْ تَوَجَّهَ إِلَیْكَ وَ أَنْجَحِ مَنْ سَأَلَكَ وَ تَضَرَّعَ إِلَیْكَ. اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ كَأَنَّهُ یَراكَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ الَّذی فِیهِ یَلْقاكَ وَ لا تَمُتْنا إِلاّ عَلی رِضاكَ اَللّهُمَّ وَ اجْعَلْنا مِمَّنْ أَخْلَصَ لَكَ بِعَمَلِهِ وَ أَحَبَّكَ فی جَمِیعِ خَلْقِكَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لَنا مَغْفِرَةً جَزْمَاً حَتْماً، لا نَقْتَرِفُ بَعْدَها ذَنْباً وَ لا نَكْتَسِبُ خَطیئَةً وَ لا إِثْمَاً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، صَلاةً نامِیَةً دَائِمَةً زاكِیَةً مُتَتابِعَةً مُتَواصِلَةً مُتَرادِفَةً بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمین» ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────