eitaa logo
مدرسه مهارت آموزی مبنا
19.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
445 ویدیو
72 فایل
کانال رسمی «مدرسه مهارت آموزی مبنا» ✨ ما توی این مدرسه، مهارت‌های بنیادی رو آموزش می‌دیم. دوره‌های ما فعلا در دو دپارتمان زیر برگزار می‌شه: 🔸دپارتمان نویسندگی 🔸دپارتمان روایت انسان ☺️ خانم میم هستم، بیاین باهم گپ بزنیم: 🆔 @adm_mabna
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرسه مهارت آموزی مبنا
حواستون هست امروز روز آخر ثبت‌نامه؟ فقط تا ساعت ۲۴ امشب فرصت دارید... برای ثبت‌نام روایت‌انسان: http://yun.ir/q0cfi6 + اینجا می‌تونید درباره روایت انسان بخونید و دوجلسه رایگان رو ببینید و بشنوید. + برای ارتباط با من: @adm_mabna
تمدید ثبت‌نام روایت‌انسان 🤩 + برای ثبت نام روایت‌انسان : http://yun.ir/q0cfi6 + دست دوستاتونو بگیرید و باهم برید ثبت‌نام کنید...
مدرسه مهارت آموزی مبنا
تمدید ثبت‌نام روایت‌انسان 🤩 + برای ثبت نام روایت‌انسان : http://yun.ir/q0cfi6 + دست دوستاتونو بگیر
❗️دوستانی که تازه به جمع ما اضافه شدید؛ وقت ثبت‌نام روایت‌انسان حواستون باشه: فصل های روایت‌انسان باید به ترتیب شنیده بشه. پس اگر تا بحال توی دوره شرکت نکردید فقط فصل۱ رو ثبت‌نام کنید و مابقی فصل‌ها رو به ترتیب توی ترم‌های بعد شرکت کنید. + برای ثبت‌نام در روایت انسان: http://yun.ir/q0cfi6
۱.درباره کرونا چه شنیده‌اید؟
۲.درباره انسان‌های اولیه چه روایت‌هایی شنیده‌اید؟
۳.فکر نمی‌کنید روایت دیگری هم باشد؟..‌
۴.روایت انسان گزارش متفاوتی از زندگی آدم روی زمین است. گزارشی که به ما می‌گوید از کجا آمده‌ایم، قبل ازما چه کسانی روی زمین بوده‌اند و اگر روزی نباشیم چه اتفاقی رخ می‌دهد... برای ثبت‌نام در دوره روایت‌انسان : http://yun.ir/q0cfi6 + در لینک بالا درباره روایت انسان بخونید و دوجلسه رایگان را بشنوید. + اگر تازه به جمع ما پيوسته‌اید فصل ۱ را ثبت‌نام کنید. +هرسوالی که دارید از من بپرسید: @adm_mabna https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
"با سلیمان از لیبی" من جغرافیای ضعیفی دارم. نام کشورها و پایتخت آن‌ها را خوب نمی‌دانم و کمتر پیگیر وقایع سیاسی آن‌ها هستم. این است که از لیبی و قذافی چیزی بیشتر از چند خبر جسته و گریخته نمی‌دانم. برای من خواندن سرگذشت یک ملت و ماجرای سیاسی آنها وقتی ماندگار است که با داستان همراه شود و احساساتم را قلقک دهد.
مدرسه مهارت آموزی مبنا
"با سلیمان از لیبی" من جغرافیای ضعیفی دارم. نام کشورها و پایتخت آن‌ها را خوب نمی‌دانم و کمتر پیگیر
"کشور مردان" برای من همین بود. ماجرای دیکتاتوری قذافی و اتفاقات لیبی که تا پیش از خواندن کتاب ذره‌ای درباره‌اش نمی‌دانستم. ماجرایی که در طول داستان مرا همراه کرد و قلبم را فشرد و تا مرز گریه پیش برد. کتاب "کشور مردان" خاطرات یک پسر لیبیایی است. داستان متاثر از اتفاقات سیاسی زندگیِ پدر سلیمان پیش‌ می‌رود. سلیمان که گمان می کرده پدرش به مسافرت های کاری می رود، روزی اورا در میدان شهر می بیند در حالیکه پدرش به او توجهی نمی کند و از کنارش می گذرد و این تازه شروع ماجراست. در طول کتاب شاهد احساسات متناقضی هستیم که سلیمان با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. احساساتی که با بیانی بسیار روان آن‌ها را برای ما تعریف می‌کند. سیر داستانی کتاب از اواسط آن اوج می‌گیرد و باعث می‌شود تا این صفحات را خیلی تند بخوانیم‌. در صفحات پایانی از سرنوشت سلیمان باخبر می‌شویم. سرنوشتی که اگرچه شو‌که کننده نیست اما حقیقی‌ترین چیزی است که می‌توانست برای سلیمان اتفاق بیفتد‌. نکته جالب کتاب برای من شخصیت سلیمان بود؛ سلیمان یک شخصیت کاملا خاکستری است. یک پسر نُه ساله که عمیقا تحت تاثیر اتفاقات بزرگسالانه زندگی‌اش قرار گرفته است و مرز بین خیانت و ایثار، مهربانی و جاسوسی ، دوست و دشمن را گم کرده است. اگرچه داستان به طور مستقیم به وقایع سیاسی اشاره ندارد اما در طول داستان سایه اوضاع سیاسی بر زندگی سلیمان به روشنی دیده می‌شود. کتاب صحنه‌های غم‌انگیری دارد که جزئيات بیان شده در آن‌ها به هرچه بیشتر زنده شدنشان کمک می‌کند. چیزی که خواننده را با سلیمان و ماجرایش همراه می‌کند نگاه یک کودک نُه ساله به وقایع بزرگسالانه زندگی است؛ نگاهی که بین کودکی و بزرگسالی جابه‌جا می‌شود و سلیمان را در دوگانگی عمیقی فرو می‌برد... _نجمه حسنیه_ +"در کشور مردان"، نوشته هشام مطر، ترجمه مهدی غبرایی. + اوایل کتاب کمی دیر پیش می‌رود اما از یک‌جایی به خودتان می‌آیید و می‌بینید که نمی‌توانید کتاب را کنار بگذارید...
به نـام خــدای مهربـــان "با زبان معیار بنویسید" این روزها در فضای مجازی متن زیاد می‌خوانیم. متن‌هایی با موضوعات مختلف؛ متن‌های خبری، خاطرات، دعوت به یک فعالیت و... فارغ از ارزش و محتوای این متن‌ها چیزی که آن‌ها را کم‌ارزش کرده است "خارج شدن از زبان معیار" است. اگر اهل نوشتن در فضای مجازی هستید یا اصلا به نوشتن علاقه دارید و رویای نویسنده شدن را درسر می‌پرورانید، اولین چیزی که باید بدانید این است که وقت نوشتن متن‌تان - هرمتنی- نباید از زبان معیار خارج شوید. آوردن هر اصطلاح و کلمه‌ی شکسته‌ای در متن آن‌را از معیار خارج می‌کند. اگر به زبان محاوره بنویسید و از زبان معیار خارج شوید ماندگاری متن‌تان کم می‌شود و هرچقدر که هم نوشته‌تان محتوای خوبی داشته باشد دم‌دستی به بنظر می‌رسید. اگرچه بعضی متن‌ها و محتواهای مجازی اقتضای شکسته‌نویسی دارند اما همان‌ها هم قابل تبدیل به معیار هستند. این درست است که استفاده از محاوره و کلمات شکسته متن را صمیمی‌تر می‌کند اما سعی کنید با زیاد نوشتن و زیاد خواندن یاد بگیرید بی‌استفاده از محاوره نوشته‌ای صمیمی داشته باشید. زبان محاوره سبب می‌شود تعداد آدم‌های کمتری متن شمارا متوجه شوند. مثلا یک اصفهانی شاید متوجه اصطلاح محلی شما نشود. هرچقدر هم که مراقب باشید و سعی کنید اصطلاحات خاص استفاده نکنید اما جایی از متن می‌شود که حواس‌تان پرت‌ می‌شود. برای تبحر در معیار نوشتن باید زیاد کتاب بخوانید و معیار نوشتن را تمرین کنید. پس اگر به دنبال اثرگذاری هستید، مسئله معیار نوشتن را جدی بگیرید... _نجمه حسنیه_ https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
به نـام خــدای مهربـــان کتاب خواندن مهم است، واجب است و جایگزین هم ندارد. این‌ را همه‌مان خوب می‌دانیم. حالا بگویید آخرین کتابی که خواندید کِی بود؟ و چه بود؟
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان کتاب خواندن مهم است، واجب است و جایگزین هم ندارد. این‌ را همه‌مان خوب می‌د
برای من در روزهای شلوغ زندگی‌ام، کتاب‌خواندن اولین چیزی است که گم می‌شود. تیکِ خواندنِ روزانه‌ی کتاب زده نمی‌شود و گاهی یک هفته می‌گذرد و صفحه‌ی کتاب جابه‌جا نمی‌شود. آخرین کتابی که خواندم "مستِ جنگ" از آقای آذرباد بود. کتاب را در شلوغ‌ترین روزهای زندگی‌ام چهار روزه خواندم! نه بخاطر جذابیت فوق‌العاده آن یا مثلا نثر بسیار خوبش. کتاب را چهار روزه خواندم چون در یک جمع کتاب‌خوان بودم و قراری داشتم. قراری که پایبندی به آن برایم مهم بود. چون می‌دانستم هم‌کلاسی‌هایم در حال خواندن کتاب هستند و هیچ چیزی نظم‌شان را بهم نمی‌زند. چون انگیزه همراهی با آن‌ها مرا هل می‌داد و باعث می‌شد در هر فرصتی کتاب را دست بگیرم و مشغول خواندن شوم. اصلش آنکه "یک جمع کتاب‌خوان" مرا به این مطالعه منظم پایبند کرد. بعد از این تجربه کشف کردم که برای "زیاد" کتاب‌خواندن به یک جمع نیاز دارم...به یک جمعِ کتاب‌خوان. ادامه دارد... _نجمه حسنیه_ https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5