#معرفے_مختصر_شهید_صدر_زاده🌷
💢یه #جوان تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت #مشهد در قالب فاطمیون به اسم #افغانی ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا...
هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام #حضرت_ابوالفضل وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود میگوید بخاطر #ادب حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(علیه السلام ) خیلی ارادت داشتند من #شیفته ادب حضرت عباسم
💢دوستانش گفتند وقتی #شهید شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان #کربلا می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد #شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد
💢 #نذر حضرت ابوالفضل علیه السلام بود، ده دقیقه الی یک ربع⏰ قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(علیه السلام ) شده به درجه ی رفیع #شهادت نایل می شود🕊
#شهید #مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
🌷🌿🌷🌿z:
@madadazshohada
دل جواز #شهادت را
آخر از #مشهد گرفت
سفره شاه #خراسان
این چنین شاهانه است
گویند امضای شهادت نامه عشاق با امام رضاست...
#آخرین_مشهد
#سید_میلاد_مصطفوی
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
☘️☘️☘️
معاشرت در سیره امام رضا ع- هدی خسروی 02_mixdown.mp3
3.06M
#پادکست
🔷 رفع حوائج
🔶 امام رضا علیهالسلام در حاجت روایی اول به میزان توان خود نگاه میکند...
📌 برگرفته از جلسات «نگاه اجمالی به سیره معصومین علیهمالسلام»
#مشهد
#امام_رضا
#حاجت_روایی
#شهادت_امام_رضا
@madadazshohada
🔷 فرزند آیت الله بهجت نقل میکند؛ روزی پدر فرمودند که: «در حرم امام رضا علیهالسلام برایم مکشوف شد که هر کس بدنش هر مشکلی داشته باشد اگر با نیت شفا بخش معیوب را به هر دیواری از حرم برساند به آبروی امام رضا علیهالسلام مشکلش برطرف می شود.»
🔶 فرزند ایشان می گوید: «رفتم حرم و دستم که بریده بود و بعد از چند روز هنوز بهبود نیافته بود را به دیواری از حرم زدم، فردای آن روز زخم دستم به کلی خوب شد.
همچنین به شخصی که از یکی از شهرستانهای دور برای دیدن آیت الله بهجت آمده بود و بیماری داشت، همین سفارش را کردم، که او نیز شفا گرفت.»
📌برگرفته از جلسه «دعای متن ،دعای حاشیه»
#شهادت_امام_رضا
#آیت_الله_بهجت
#مشهد
@madadazshohada
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ
التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ
الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً
مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رئوف
ای باد صبا برسان سلام ما را به #مشهد
@madadazshohada
زندگی نامه #شهید_جانباز_ایوب_بلندی 💠
#قسمت۲۳
از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی.
پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود.
گفتم:
+ بالاخره چه کار میکنی؟
_ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم #روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم قره چمن، روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت.
ایوب یا بیمارستان بود یا جبهه
یا نامه می فرستاد یا هر روز تلفنی صحبت می کردیم.
چند روزی بود از او خبری نداشتیم.
تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد. هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم.
از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود عملیات شده.
شب خواب دیدم ایوب می گوید “دارم می روم #مشهد”
شَستم خبر دار شد دوباره مجروح شده.
صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم.
خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام.
نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای
“عیال، عیاااااال” گفتن ایوب به خودم آمدم.
تمام بدنش باندپیچی بود.
حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند.
+ چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟
_ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو..
شیمیایی شده بود با #گاز_خردل
مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت.
توی بیمارستان آمپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتاً نابینا شده بود.
پوستش تاول داشت و سخت نفس می کشید.
گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید.
برای ایوب فرقی نمی کرد.
او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و خدا ذره ذره از او می گرفت.
نفس های ثانیه ای ایوب جزئی از زندگیمان شده بود.
تا آن وقت از شیمیایی شدن فقط این را می دانستم که روی پوست تاول های ریز و درشت می زند.
دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را می خورد ولی خارش تاول ها بیشتر شده بود.
صورتش زخم می شد و از زخم ها خون می آمد.
ریشش را با تیغ زد تا زخم ها عفونت نکند.
وقتی از سلمانی به خانه برگشته بود خیلی گرفته بود.
گفت:
“مردم چه ظاهر بین شده اند، می گویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا؟؟”
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
می گویند زنهای عرب دلشان که میگیرد، غصه که میافتد به جانشان، راه کج میکنند سوی حرم تو آقا🥲🥺.....
مینشینند یک گوشه ،چادرشان را روی صورتشان میکشند هی میگویند یا عباس ادرکنی، ادرکنی بحق #اخیک_الحسین...
اصلا حرمت معروف است به عقدهگشایی و باز کردن سفرهی دل...
میگویند شما #کاشف_الکرب حسینی آقا💚
میگویند هر که میرود #کربلا
غمهای دلش حواله میشود به سوی #حرم شما....
عقدههای دلش باز میشود در آن صحن، دلش آرام میگیرد...
#یا_عباس...
کربهایم را برایت آوردهام
غصههایم را آوردهام
نه راهی به #مشهد #الرضا دارم نه به کربلا😢
ماندهام در این شهر پر التهاب😔
ماندهام در این خستگی😭😭😭
نذر کردهام برای دل خستهام، نذر کردهام امشب بنشینم گوشهای و برای دل خستهام که بی #صاحب_الزمان راحت زندگی میکند برای #تعجیل در فرجش 133 بار بخوانم:
"یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام
#یا_عباس_ادرکنی
#میلاد_حضرت_ابالفضل_علیهالسلام
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِکَ_الْفَرَج🤲
#اعیاد_شعبانیه
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
خوشآمدی#علمدار🌹