📝 سرود ولادت حضرت مهدی (عج)
#نیمه_شعبان۱۴۰۲
خورشید از کدوم طرف در اومده
که آخرین وارث حیدر اومده
آرومِ/ قلبِ ما /نوکرها/امشبو. آخه حضرت دلبر اومده
سرمستم/ دلبستم/به اونکه همنام احمد مختاره
خوشحالم/میبالم/داره میاد قدم روی چشام بزاره
عالم خاک پاته و قربون نگاته و سالْ تحویل عاشقا (نیمه شعبونه۲)
این نوکر فداته و دنیا چش براته و جشن میلاد آقا
(نیمه شعبونه۲)
اهلا و سهلا مولا بقیه الله
عجل الله فرجه عجل الله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی بیای عالم با صفا میشه
دردای نگفتنی دوا میشه
وقتی که / میرسی / دست و پای همه از بند ظالما رها میشه
ای روح _ این نهضت/ کی میشه آقاجون بیای با ذولفقارت
اون روزو / اون ساعت / آرزومون اینه ماهم باشیم کنارت
مولای انس و ملک / دورت میچرخه فلک / روی سینه شده حک (یا صاحب الزمان)
ای مولای قاصدک/ اسم تو داره نمک / دلها واست زده لک (یاصاحب الزمان)
اهلا و سهلا مولا بقیه الله
عجل الله فرجه عجل الله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ #علی_حاجیان_فر
*زمزمه امام زمان(عج)*
*بند اول*
آرزو و حاجت من دیدن اون روی ماهه
دست به سینه منتظر چشمای من خیره به راهه...
انتظار سخته ولی شیرینه این سختی کشیدن
خیلی دلچسبه توو اوج سختیا دلبر رو دیدن...
بیا آقا؛که دنیا با تو میشه زیباتر
الهی قربونت بشم آخر
أنتَ حبیبي نور عیني
بِنَفسي أَنت؛غریب تر از غریب این دنیا
برگرد بیا ای سید و مولا
منتقم خون حسینی...
توو هر لحظه؛توو هر ساعت
دوستت دارم؛به این برکت
///اباصالح اباصالح اباصالح اباصالح///
*بند دوم*
من که واسه دیدنت از همه ی دنیا بریدم
توو مسیر عشق تو چه طعنه ها که نشنیدم
اما دلخوشیم فقط همینه که هوامو داری
اگه من تنهات بزارم منو تنها نمیزاری
توو این عالم؛کسی برای من نمیشه تو
گرفتی دستمو همیشه تو
کم نشه لطفت از سر من...
کنارم باش؛توو دنیا که آشفته بازاره
دوسم داری؟دلم میگه آره
پناه قلب مضطر من...
دلم ابری و بارونه
یه چشم اشک و یه چشم خونه
///اباصالح اباصالح اباصالح اباصالح///
*بند سوم*
خیلی خوبه اونکه توو حسرت دیدن تو پیرشه
میشه آزاد و رها کسی که توو دامت اسیرشه
خوش به حال اونکه مو سفیدشه توو چشم انتظاری
به امیدی که بیای و پا روی چشماش بزاری...
گل نرگس؛برگرد که دنیا توی آشوبه
کنار تو حال همه خوبه
آرامش تموم دنیا
یه رحمی کن؛به حال و روز دل آشفته
خیلی دارم حرفای ناگفته
دوری بسه عزیز زهرا
چشام مونده به راه خیره
بیا برگرد؛دیگه دیره
///اباصالح اباصالح اباصالح اباصالح///
*مهدی ندرخانی-کرج*
*شور میلاد امام زمان(عج)*
*بند اول*
سایه ی رحمت خدا
پهنه توو شهر سامرا
میپیچه توی هر کجا
صوت خندیدنت...
میخندی رو دست بابا
دل میبری از آدما
صف کشیدن شاه و گدا
واسه بوسیدنت...
ابن الحسنی؛ای پور علی
ای شاخه نبات؛شیرینی مثل عسلی...
شاده شاده شاد؛خوشحاله بابات
روی لباشه؛ذکر دعا و صلوات...
رو لبهای نرجس؛ذکر وان یکاده
یوسف تا قیامت؛بازارش کساده...
///مولانا یا مهدی مولانا یا مهدی///
*بند دوم*
میوه ی قلب مادری
از دلبرا دل میبری
وه که چه زیبا پسری
صورتت مثل ماه...
ولیمه میده پدرت
خیل ملک دور و برت
بوسه میگیرن از سرت
یا بقیة الله...
تو اومدی و دنیا شد بهار
ای ماه زمین؛صاحب تیغ ذوالفقار
کل آسمون کل کهکشون
مشتاق تو ان؛مددی یا صاحب زمون
بوی عطر نرجس؛توو دنیا پیچیده
خورشید ایندفعه از سامرا تابیده...
///مولانا یا مهدی مولانا یا مهدی///
*مهدی ندرخانی-کرج*
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
جبرئیل روی پرش باز غزل آورده
استعاره کمی ایهام و بدل آورده
عشق با « حیِّ علی خیرُ العمل » آورده
واژه واژه به لبم جام عسل آورده
«یوسف» مصریِ « زهرا » سرِ بازار آمد
به «زلیخا» بسپارید که دلدار آمد
کوچه را ریسه ببندید چراغان بُکنید
عرش را گُل بزنید آینه بندان بُکنید
جان نثار قدمش زود به قربان بُکنید
خلق را مستِ شراب رُخ جانان بُکنید
دل ز « نرجس » نه که صد دل زهمه عالم بُرد
هرچه خوبیست به دنیا نوه ء خاتم بُرد
باز هم صحبت ما قصه ء گیسویش شد
تا سحر حرف و حدیث خمِ ابرویش شد
باز هم قبلهء ما سلسله ء مویش شد
دلمان مشتری خاکِ سرِ کویش شد
« دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند»
یازده قرن ز نبودت دل من گلگون است
سوختم از غم دوری تو چشمم خون است
طالبِ دیدن تو گشته دلم، مجنون است
هفت پشتم به تو و طایفه ات مدیون است
یوسف فاطمه و حُسنِ ختام طاها
لحظه لحظه برسد بر تو سلام طاها
می شود شادی آن قلب سپیدت بشوم؟
یا که مهمان سر سفرهء عیدت بشوم؟
سیصد و سیزدهمین یار شهیدت بشوم
کاش رخصت بدهی « شیخ مغیدت» بشوم
با ظهورت دل غمدیده ما شاد نما
با نفس های گل فاطمه آباد نما
سی نفر یار نداری که پریشان ماندی
مثل یوسف اسیرِ غم زندان ماندی
همدم غربت و صحرا و بیابان ماندی
از گناهِ منِ غفلت زده پنهان ماندی
مددی کن که به عشق تو مسلمان بشوم
با ولایت به نفسهای تو «سلمان» بشوم
چقدر تا سحر عشق، عبورت مانده؟
چشممان خیره به معیادِظهورت مانده
بانویی دست به پهلو به حضورت مانده
روی مسمار و دری چشم غیورت مانده
قَسمت می دهم ای منتقم آل علی
دگر از راه بیا ای به همه خلق ولی
#نرجس_قادری
#امام_زمان_عج
#غزل
و زمان در گذرش گشته مردد شاید
که می آید که میآید که می آید شاید
عقربه یک عدد از یازدهم رد شده است
که زمان بر سر جایش بنشیند شاید
شاید این جمعه و آن جمعه نبودست مهم
در میان کلماتم نه در این حد شاید
صبر کرده است زمین تا که به دادش برسد
آخرش یک نفر از آل محمد شاید
شنبه شاید که بیایی و به جای کوفه؛
پایتختت بشود خطه ی مشهد شاید
آن قدر طول کشید آمدنت ،موقع بحث؛
در لغت نامه ی مردم شده باید شاید
قیدها هم عوض حتما و قطعا شده است؛
در پس و پیش کلام همه شاید...شاید...
باز اما همه ی دلخوشی ما این است:
شاید این جمعه همین جمعه بیاید شاید
#مجید_شیر_محمدی
#امام_زمان_عج
#مثنوی
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
#سید_حمیدرضا_برقعی