#شهادت_امام_هادی_علیه السلام
#زمینه
باحال خسته ، دو دست بسته
پای برهنه ، تو کوچه بازار
نفس بریده ، آخه کی دیده؟
یکی ببینه ، اینهمه آزار؟
نیمه شب دوباره تو خونه ریختن
آقا رو تو کوچه
بی هوا کشیدن
حرمتش رو با ناسزا شکستن
بی عمامه بردن
اشکشو ندیدن
«یا فرج الله ، آجرک الله
ز سامرا این ، خبر آوردن»
برا اهانت ، بین گداها
خانِ صعالیک ، جدّتو بردن
وای من که قبرش رو خصم جانی
بین حجره کنده
جلوی نگاهِش
گریه میکنه در کنار قبرش
بی حیا میخنده
به اشک و به آهش
داره مصیبت ، تو شهر غربت
به کی بگه این ، همه عذابُ؟..
که پیش چشمِ ، مردم نامرد
تعارفش کرد ، جام شرابُ؟..
زیر لب میخونه به یاد عمه
روضه ی اسارت
روضه های شام و
روضه ی لب و چوب خیزران و
روضهی نگاهِ...
مجلس حرام و
#محمدعلی_انصاری
#شهادت _امام هادی_علیه السلام
🌷قال الامام الهادی عليه السلام :
العُقوقُ يُعقِبُ القِلَّةَ و يُؤدِّي إلَى الذِّلَّةِ .
امام هادى عليه السلام فرمودند :
نارضایتی والدين، تهیدستی درپی دارد و موجب خواری و ذلت می گردد
📕بحارالانوار، ج74، ص84 و ج78، ص369
📔مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 15ج، ص195
🏴سالروز شهادت امام هادی علیهالسلام تسلیت باد
11.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ یا صاحب الزمان! دلتنگیم...
#امام_زمان_عج
استاد حامد کاشانی
#امام_هادی_علیه_السلام
🔰 به فدای آن آقایی که خودش را اینگونه به زیر دِیْن میاندازد تا گره از کار نوکرش وا کند ... {طولانی…اما خواندنی!}
در روایت آمده است:
📄 امام هادی علیهالسلام روزی به جهت کاری که داشت، از سامرا به سمت یکی از روستاهای اطراف آن بیرون رفت.
📈 بعد از آن، یکعرب بادیهنشین به دنبال امام علیهالسلام به سامراء آمد. به او گفتند که حضرت به فلان روستا رفته است.
🔎 آن مرد به قصد دیدن آن حضرت به آن روستا رفت و چون به خدمت امام علیهالسلام رسید، حضرت از او پرسید: چه حاجت داری؟ او گفت: من مردی میباشم از عربهای کوفه؛ از متمسّکین به ولایت جدتان امیرالمؤمنین علیهالسلام. به زیر دِیْنی سنگین گیر افتادهام به گونهای که کمرم شکسته است و به جز شما، کسی را نمیشناسم که بتواند آن دِیْن را اداء کند!
🗓 امام علیهالسلام فرمودند: چه مقدار دِیْن بر گردنت هست؟ آن مرد گفت حدود ده هزار درهم! (مبلغی بالغ بر ارزش سه خانه مسکونی!!!) حضرت به او فرمودند: غصه نخور ای مرد! دلت را آرام کن و خوش باش که دِیْنت اداء میشود ان شاءالله!
💬 آن مرد، شبی را در کنار امام علیهالسلام گذراند؛ چون که صبح فرا رسید، حضرت هادی علیهالسلام به او فرمودند: (من این مبلغ را الان ندارم اما) حاجتی به نزد تو دارم!!! تو را به خدا قسم میدهم که بر خلاف حاجت من عمل ننمایی! آن مرد گفت: به روی چشم؛ مخالفت نمیکنم!
📝 پس امام علیهالسلام با دست مبارک خود، بر کاغذی نوشتند: «من، علی بن محمد (علیهماالسلام)، متعهد هستم که ده هزار درهم را به فلان بن فلان (همین مرد اعرابی) پرداخت کنم!»
🔖 سپس امام علیهالسلام به او فرمودند: این نوشته را نزد خودت داشته باش! پس در وقتی که به سامراء رسیدیم، در همان هنگام که من در نزد جماعتی از مردم هستم،
📋 فَتَعالِ إلَیَّ بِالخَطّ وَ طالِبنِی، وَ اغلُظْ عَلَیَّ فِی القَول
▪️بیا و این نوشته را با خودت بیاور و این وجه را از من با درشتی و تندخویی مطالبه کن!
🗯 من تو را به خدا قسم میدهم که خلاف این را عمل نکنی! آن مرد عرب گفت: حتماً چنین میکنم!
🕘 روز و مکان موعود فرا رسید؛ آن مرد آمد و به همان نحو که حضرت به او فرموده بود، رفتار کرد و با داد و بیداد، آن نوشته را بیرون آورد و حق خود را از امام علیهالسلام طلب نمود.
▫️حضرت به نرمی و ملایمت با او تکلم کرد و از او عذرخواهی نمود و سه روز از او مهلت خواست. در همین گیر و دار، ماموران متوکل، این خبر را به متوکل رساندند. آن ملعون امر کرد که فوراً سیهزار درهم را برای آن حضرت ببرند.
💰 چون آن پولها به امام علیهالسلام رسید، حضرت بدون آنکه دست به کیسههای درهم بگیرد، به آن اعرابی فرمودند: اینها را بردار و دِیْن خود را ادا کن و مابقی آن را خرج اهل وعیال خود کن.
🗯 آن مرد عرب گفت: یابن رسول اللّه! به خدا سوگند که ده هزار درهم هم مشکل مرا حل میکرد؟! امام علیهالسلام به او فرمودند: این، رزق تو بود که خدا برای تو آن را رساند! اگر بیش از این هم بود، ما ذرهای را از آن را برنمیداشتیم.
📑 آن مرد عرب، کیسههای پول را برداشت و زیر لب میگفت: «اَللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» {خدا بهتر میداند که خلافت و جانشینی خود را به چه کسی بسپارد!} (انعام:۱۲۴)
📚الفصول المهمة،إبنصبّاغ، ج۲ ص۱۰۶۶
📚إحقاق الحق، ج۱۹ ص۶۱۲
✍ بالاتر از اینهاست لوایی که تو داری
خورشید دمیده ز عبایی که تو داری
از بندهنوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری
ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی
بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی الله همان جلوهی یاهوست
چون شیشهٔ عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چَنتهی ما نیست به جز مرحمت دوست
العبدُ و ما فی یَدِهِ کانَ لِمَولاهْ
از برکت خورشید کند جلوهگری ماه...
#معارف
#امام هادی_علیه السلام
#امام_هادی_علیه_السلام
🩸زندانی که حتی جای ایستادن هم نداشت، منزلگاه امام هادی علیهالسلام بود...
🥀 وضعیت دردناک زندانِ امام هادی علیهالسلام یکی از آن بلاهایی بود که جانب متوکل و دیگر خلفای ملعون بنیعباس، به جانب آن امام میرسید؛ برای همین در زیارتنامه آن حضرت عرضه میداریم:
📋 المَبلُوِّ بِالفِتَنِ وَ المُختَبَرِ بِالمِحَنِ، وَ المُمتَحَنِ بِحُسنِ البَلویٰ، وَ صَبرِ الشَّکویٰ.
▪️خدایا! صلوات و درود بفرست بر همان آقایی که ... به انواع فتنهها گرفتار شده، و با رنجها و سختیها آزموده شده، و با آزمون نیک و شکیبایی در برابر گرفتاریها، امتحان شده!
📚مصباح الزائر، ص۶۲۱
📚بحارالانوار، ج۹۹ ص۶۵
✍ گاه آمد از بنیالعبّاس در زندان عذابم
گاه بردند از رهِ بیداد در بزم شرابم
یاد من افتاد از بزم می و شام خرابم
من که در سنّ جوانی ظلمها شد بیحسابم
اولیاء الله سیراباند از جام ولایم
من ولیّ حق علیّ بن جواد ابن الرّضایم
آن ستمگر سالها لرزاند جان و پیکرم را
از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را
بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را
با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را
دوست دارم دوستانم اشک ریزند از برایم
من ولیّ حق علیّ بن جواد ابن الرّضایم
#معارف
.
#مناجات
بانوای : #سید_مهدی_میرداماد
به مراد دل رسی آن سحر که ز سوز سینه دعا کنی
به خدا که فیض دعا رسد سحری که رو به خدا کنی
من و های های گریستن، به ره عتاب تو زیستن
تو و از کمین نگریستن که دگر ز عشوه چها کنی
به کمند ابروی تو امان، بسی آهوان ز تو بی امان
به خدنگ غم زه زمان زمان، چه شکارها که ز پا کنی
چو وفا نمی کنی ای صنم! به منت جفا ز چه گشته کم؟
چه بناست این ز تو کز ستم، نه وفا کنی نه جفا کنی
به ره تو «صحبت» خسته دل به وفا و مهر تو بسته دل
چه شود که سوی شکسته دل گذری برای خدا کنی؟
#دستگاه
ابوعطا گوشه چهار پاره
👇