eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
430 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیک یا زینب الکبری: تا که کهنه پیرهن در دستهایم جا گرفت نیمه ی ماه رجب هم بوی عاشورا گرفت روضه خوانت بوده ام یک سال و نیم ای بی کفن از صدای ناله ی زینب دل دنیا گرفت گودیِ زیر دو چشمم! یادگار گودی است تا که شمر آمد به مقتل کار دل بالا گرفت جای سالم در تنت پیدا نکردم، لا جرم خواهر غمدیده ی تو بوسه از رگ ها گرفت هر کسی در کربلا از هر کجایی کینه داشت انتقام خویش را از ما بنی الزهرا گرفت دست نامحرم به روی خواهرت تا شد بلند بر فراز نیزه خون چشمان سقا را گرفت تا که بر گهواره ی نیزه بخوابد اصغرت مادر بی شیرخواره نغمه لالا گرفت…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام ای سرو سر افکنده ات ای حیا شرمنده ی روبنده ت ای تفاخر کرده از چشمت وقار ای کلامت تیز تر از ذوالفقار فارغ التحصیل درست صبر شد پایبند اختیارت جبر شد بی معلم عالمه تنها تویی رونوشت حیدر و زهرا تویی ای زده پهلو به جنت خاک پات ای طنین خطبه ی حیدر صدات ای حیا زانو زده در محضرت داده معنا بر نجابت معجرت ای در اوج موجِ طوفانِ فرات لنگر و سکان کشتی نجات یک نگاهت روح، در جسم حسین خط پیشانی تو اسم حسین ای به اسلامِ تو از احمد سلام پله های صبر را رفته تمام زینبت نام و به معنا حیدری بر خدایِ عرشِ نی پیغمبری سائلان را ساحل آرامشی تو امید صاحبان خواهشی قدری از قدر تو متن صد کتاب چون شب قدری و قدرت در حجاب آشکار از خطبه ات قاموس وحی وحی را معنا تویی ناموس وحی تا رود روبنده از رویت کنار می شود پیدا جمال کردگار ای نشسته ابرها در چشم تو مادرت را یادآور چشم تو از دو چشمت کرده ای جاری دو نیل نیلِ جاری تر از آب سلسبیل اشک تو افتد اگر روی زمین خاک ریزد بر سرش ماء معین آسمان دارد به یاد آن اشک را چشم تو بر خاک داد آن اشک را خاک گل شد بسکه اشکت را چشید صد دهان شد آه از دل برکشید دید بیدل سوی دلبر می روی سوی بی سر خفته با سر می روی یوسفت بی پیرهن بر روی خاک گرگ ها کردند جسمش چاک چاک تن به خاک افتاده، بر نیزه سرش دشت را پر کرده بوی مادرش جسم عریان پوششی از سنگ داشت پیرهن را ظالمی در چنگ داشت
اگر چه مضطرم گر چه نحیف و زار و بیمارم ببر من را به زیر هرم این خورشید ، بگذارم چو زیر آفتاب گرم جسم دلبرم افتاد کنون خواهم که جان را تشنه بر جانانه بسپارم نخوردم آب خوش یک جرعه بعد از روز عاشورا نمیدانی چه داغی بر دلم از کربلا دارم تمام دلخوشی هایم شده یک جامه خونین فقط با مرگ شاید دست از این جامه بردارم نبودی تا ببینی زیر تیغ و نیزه یارم را نبودی تا ببینی بر زمین جسم کس و کارم یکی میبرد انگشتر یکی سر دیگری معجر یکی هم مشک پاره برد از دست علمدارم به قدر بغض کوفی اربا اربا شد علی اکبر نشد تا جسم او را بی عبا از خاک بردارم دلم تنگ و گله دارم ز تکرار نفسهایم اجل از چه معطل میکتد در کار دیدارم همین که دیدی و نشناختی من را ، بخوان با من دعای رفتن و پیوستنم بر نازنین یارم
سلام ای با مقام و رتبه ی زن آشنا زینب سلام ای عفت و صبر و وفا را محتوا زینب سلام ای خورده نان از سفره ی ایمان پیغمبر سلام ای قبله ی ایمان کل انبیا زینب سلام ای زینت نام علیِ عالیِ اعلا سلام ای افتخار حضرت خیرالنسا زینب سلام ای زینبیون را پناه روز وانفسا سلام ای بر غمت هر پاکزادی مبتلا زینب نباشد گر چه نامت در حدیث عشق اما تو شدی معنای ستر و کرده ای کار کساء زینب تمام انبیا خدمتگزاران سر کویت که هستی بضعه ی آزاده ی آل عبا زینب تمام حسنها را در تو دیدم اینچنین گفتم حیا زینب وفا زینب به عالم کیمیا زینب به فرمان خدا فرمانبرت میشد ملک وقتی که می‌خواندی دعا با بارالها ، ربنا زینب اگر دارالشفا ذکر حسین ابن علی باشد یقین دارم تویی داروی این دارالشفا زینب هزاران مرحبا گفتی به یاران روز عاشورا خدا هم گفت در هر دم هزاران مرحبا زینب از آن ساعت که غرق خون حسین افتاد در گودال هدایت تا چهل منزل به راه افتاد با زینب تو شیر عرصه ی حق محوری بودی  نبودی تو یقین میمرد نام کربلا در کربلا زینب نه تنها روی دوشت پرچم حلم و حیا داری که تو هستی سفیر مکتب خون خدا زینب تو تفسیر تمام آیه ها بودی که از یک سر به گوش خلق می آمد ز روی نیزه ها زینب ز نطق آتشینت شام را شام بلا کردی کلامت کرد کار ذوالفقار مرتضی زینب به تیغ در زبان ویرانه کردی کاخ ظلمت را گلستان کرده ای با مقدمت ویرانه را زینب سنان و ساربان وجسم عریان را جدا دیدی سه ساله طشت زر راس جدا دیدی جدا زینب به هر جا دید زین العابدین بزم عزایی را میان گریه بر داغ پدر میگفت یا زینب جدا از کربلا با زخمهای شام در غربت فقط می‌خواند از گودال و آخر شد فدا زینب قیام سرخ عاشوراست با نام حسین اما یود حسن ختام دفتر این ماجرا زینب
محبت وصف ناپذیر امام حسین و حضرت زینب علیهما السلام به همدیگر 👈روزی حضرت فاطمه علیها السلام خطاب به پدر بزرگوارشان عرض کرد: پدرجان، من از محبتِ بی نهایتی که میان زینب علیها السلام و حسین علیه السلام است شگفت زده شده ام و این دختر چنان است که بر دیدار حسین علیه السلام شکیبایی و صبر ندارد و اگر ساعتی بوی حسین علیه السلام را نشنود جانش بیرون شود. ▪️زمانیکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم این سخن را شنید، آه دردناک از سینه برکشید و اشک از دیده بارید و فرمود ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به سفر کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و تعب گرفتار خواهد شد. 📚 ریاحین الشریعه، ج۳، ص۴۱.
امام زمان عليه السلام و اسيري حضرت زينب عليها السلام حاج ملا سلطانعلي، روضه خوان تبريزي، كه از جمله عبّاد و زهّاد بوده مي‌گويد: در خواب مشرف به محضر امام زمان عليه السلام شدم عرض كردم: «مولاي من! آنچه در زيارت ناحيه مقدسه ذكر شده كه مي‌فرمايد: فَلانُدبِّنكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لابَكينَّ عَليكَ بَدَل الدُّموعِ دَماً صحيح است؟. فرمودند: بلي. عرض كردم: آن مصيبتي كه به جاي اشك، خون گريه مي‌كنيد كدام است؟ آن مصيبت علي اكبر عليه السلام است؟ فرمودند: نه! اگر علي اكبر عليه السلام زنده بود در اين مصيبت، او هم خون گريه مي‌كرد. گفتم: آيا مصيبت حضرت عباس عليه السلام است؟ فرمودند: نه، بلكه اگر حضرت عباس هم در حيات بود او هم در اين مصيبت خون گريه مي‌كرد. گفتم: البته مصيبت سيدالشهداء عليه السلام  است؟ فرمودند: نه! حضرت سيدالشهداء عليه السلام هم اگر در حيات بود، در اين مصيبت خون گريه مي‌كرد. پرسيدم: پس اين كدام مصيبت است؟ فرمود: آن مصيبت اسيري زينب عليها السلام است. 📚شيفتگان حضرت مهدي (عج)، ج2، ص 144
ای روحِ وفا اسوه‌یِ ایثار عقیله ای فاطمه و حیدرِ کرار عقیله مدیونِ تو و صبرِ تو شد مکتب و مذهب شد صبر، به صبرِ تو بدهکار عقیله از عصرِ دهم تا دلِ شامات تو بودی بر اهلِ حرم میر و علمدار عقیله بر منبرِ جدت تو چنان جلوه نمودی گفتند که حیدر شده تکرار عقیله وای از دلِ غمدیده و خونینِ تو بانو بودی همه‌یِ عمر ، عزادار عقیله وقتی که نگاهت به سر افتاد ، گمانم دنیایِ تو شد بر سرت آوار عقیله جا دارد اگر خلق،بمیرند از این غم آخر تو کجا و سرِ بازار عقیله؟