eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
13446.mp3
537.6K
بسوز ای دل پریشان شد پیمبر شده صاحب عزا زهرای اطهر بیا از دیده خون جاری کن امشب برای حضرت موسی ابن جعفر امید ما امین ما همه دنیا و دین ما امام هفتمین ما گل زهرا فدای دین و قرآن شد دلش خون در میان کنج زندان شد آه واویلا واویلا واویلا (3) بگو تا حضرت معصومه آید ز دیده خون دل جاری نماید خبر کن حضرت موسی الرضا را که شعر ماتم بابا سراید همه ارض و سما غم شد عزاداری و ماتم شد دو چشم شیعه زمزم شد از این ماتم که خون قلب پیمبر شد عزای حضرت موسی ابن جعفر شد آه واویلا واویلا واویلا(3) کجایی ای گل بابا، رضایم غل و زنجیر من گرید برایم اگر چه جان دهم در کنج زندان ولی گریان شاه کربلایم همه صحرا واویلا بود میان خیمه غوغا بود غریب و تشنه مولا بود به روی نیزه ها می رفت سر مولا امان از قلب زینب خواهر مولا آه واویلاواویلا واویلا(3) گل زهرا همه جانها فدایش هزاران حاتم طایی گدایش خدایا کی شود با هم بخوانیم زیارتنامه در ایوان طلایش دلم پر می زند سویش فدای تار گیسویش ملائک زائر کویش خداوندا نمانم زیر دین او به سر دارم هوای کاظمین او آه واویلا واویلا واویلا (3) یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
13445.mp3
458.4K
دل پر می زند،سوی کاظمین برجان می رسد،بوی کاظمین به یاد آن مولای همه بزن به سینه با زمزمه ندا رسیده از آسمان صاحب عزا شد فاطمه (2) عالم غرق در عزا گریان آل مرتضی نالد ارض و آسمان با حضرت موسی الرضا (2) آقای غریب من (4) شهر کاظمین ، غرق ماتم است چشم شیعیان،همچون زمزم است فدای قرآن شد جان تو دو دست ما بر دامان تو تو باب حاجات عالمی بهشت ما ایوان تو (2) این حال و هوای من بنگر ای خدای من این دم های آخرم کجایی ای رضای من (2) آقای غریب من (4) یابن العسکری ، شمس عالمين ما را کن دعا در صحن حسین قسم به سلطان نینوا دلم شده تنگ کربلا صفای عالم باشد فقط میان آن ایوان طلا از گلها همه سری تو جان پیمبری بر ما یک نظر نما یا حجت ابن العسکری آقای غریب من (2) یابن العسکری،ای صاحب عزا جان ما همه ، در راهت فدا قسم به آن شاه بی کفن به آن غریب دور از وطن نظر نما جان فاطمه به شیعیان در یمن (2) از ظلم سعودیان بدتر از یهودیان در صنعا چه محشر است از آتش نمرودیان (2) آقای غریب من (4) یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
ای جان جھان  سلام بر تو وی کھفِ اَمان سلام بر تو ای نور خدا امام کاظم مَشہور شدی بہ نام کاظم ما نیز اگر چه روسیاهیم عمری سرِ سفره ی شماییم ھر چند کہ ماندہ زیر دَینیم ما عاشق صحنِ کاظمینیم ای داد کہ نوحہ شد دَم ما کشتند امام ھفتم ما اشک ھمہ شیعیان روان است زین داغ ،خمیده آسمان است آزردہ شدی عزیز زھرا اما تنِ تو نمانده صحرا از داغ تو سوخت قلب یاران اما نشدی تو سنگ باران بردند بہ شانہ پیکرت را دیگر نزدند دخترت را آزردہ شدی بہ کنج زندان اما نشکست از تو دندان از داغ تو نالہ مرد و زن کرد اما پسرت تو را کفن کرد ای دیدہ، تو حق خود ادا  کن ھر روضہ بہ یاد کربلا کن ای داد کہ اُوفتاد علمدار ای اھل حرم  خدا نگھدار یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
دلت سوی خدا پرواز کرده غم خود را به او ابراز کرده توئی تنها کسی که روزه اش را به ضرب تازیانه باز کرده یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
نگاهی کن به این چشمانِ مضطر هزار امید آوردم بر این در من و این اشک... یا باب الحوائج من و این آه... یا موسی بن جعفر یوسف رحیمی
زندگی تکرارِ یک رنجِ ملال‌آور شده حال ما اما به لطف روضه‌ات بهتر شده من نمی‌دانم چه سِرّی در گدایی تو هست هر کسی افتاده بر پایِ تو آقاتر شده من به آغوشِ ضریحِ تو پناه آورده‌ام هر کجا در بازیِ دنیا دلم مضطر شده هر که با یک واسطه هر شب صدایت می‌زند ضامنِ ما دل پریشان‌ها خودِ مادر شده آبرویی هم اگر دارم به لطفِ فاطمه‌ست با دعای مادرانه، سنگ هم گوهر شده قرن‌ها اجدادمان نامِ تو را بردند که حال بعد از سال‌ها فرزندشان نوکر شده صبح محشر آتشِ دوزخ نمی‌سوزانَدَش قَدرِ یک بالِ مگس چشمانِ هر کس تر شده از خدا دیگر چه می‌خواهم که عمرم سال‌هاست با گدایی کردن از این خانواده سر شده :: :: در تنورِ خانه‌ی خولی چه آمد بر سرت رأس تو ای ماه زینب! غرقِ خاکستر شده خوب شد چشمانِ تو بر روی نیزه بسته بود تا نبینی خواهرت اینگونه بی یاور شده
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ :در هوایت بیقرارم بیقرارم روز وشب... 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در هــــوای کــربــلایت  بیقــــرارم  یا حسین در میـــانِ روضـه ها چشم انتظارم یاحسین مــن برای دیــدن کــرب و بلایت روز و شب لحظه ها را می شمارم می شمارم یاحسین یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲) از همان روزی که حک شد نام تو بر لوح دل تا ابد در ایـن غـــم تـو داغــــدارم یا حسین جای اشک و آهِ حســرتبـار این ماتـم رَواست روز و شب از داغ تو گر خون ببارم یاحسین یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲) گر بریزد خون من ، دشمــن بگیـرد جان من دست از این عشق تو هرگز برندارم یاحسین سایه دارد پرچم ســرخ حسینــی بر ســرم زیر این پرچم برایت جان نثــارم یا حسین یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲) از  در "بیت الرقیـــه" حاجتـــم گــردد روا می شود باب الحوائج غمگسارم یا حسین تا قیــامت با من است این افتخــار نوکری این مدال نوکری را دوست دارم یا حسین یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی (کیمیا)        ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌┅─‌ 
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حرمش جلــوه ای از عــرش معـــلّا دارد دل صد قافله ، سرگشتــه و شــیدا دارد می رسد رایحهٔ سیب از آن باغ بهــشت بی جهت نیست دلم میــل به آنجــا دارد شب جمعه حرمش در تب و تاب دگریست چون در آن  بزم عزا ، حضرت زهــرا دارد حرم محترمش حِصن حَصین است، حسین عَلَـمــش ســـایهٔ امنــــی به ســـرِ مـــا دارد جلوهٔ زمـزم اشک است در آن کعبهٔ جان به طــواف آمـده هــر دل که تمنـــا دارد حــج مقبـــولِ  دلِ زائرِ بیـن الحـرمیــن بستگـــی بر کـــرمِ حضــــرت سقــا دارد موجی از آه ،مرا باز به هم ریخته است ساحل چشـــم من  اندیشـــهٔ دریــا دارد ابر در چشـــم ترم می شکنــد بغض مرا نم نم اشک  گهــــر بـــار ، تمــاشـــا دارد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیـــه سعیـدی(ڪیمیــا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
دوباره این دلم خدا کرده هوای کربلا تو نینوائیم کن منو ببر پیش حسین وادی بین الحرمین تو کربلائیم کن شوری بپا کن ای خدا در این دلم راهی بکن این بنده را سوی حرم دوباره مدد بکن شیش گوشه رو من ببینم توی قتلگاهِ مولا بسوزم تا بمیرم یا حسین یا حسین ما رو ببر کرببلا (۲) ای آشنای دل حسین عشق تموم عالمین من عاشقت هستم گشته گناهانم زیاد دارم به غفلت اعتیاد نا لایقت هستم دستی بکش بر این دل آلوده ام وقتی عنایت می کنی آسوده ام اگه تو رهام کنی کسی برام یار نمیشه غیر تو کسی برام دلبر و دلدار نمیشه یاحسین یا حسین ما رو ببر کربلا جان را فدایت میکنم هر دم صدایت میکنم ای سبط پیغمبر از داغ تو دارم فغان اشک دو چشمانم روان ای کشته ی بی سر از ماتمت پیوسته دارم زمزمه قربان نامت ای حسین فاطمه تو شدی شیب الخضیب خدالتریب حسین من ذبیح العطشان تویی عزیز و نور عین من یاحسین یا حسین ما رو ببر کربلا
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد         انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟ کوچه های شهر را با اشک میشویم هنوز چشم در راهم، که آن جانانه جانان می رسد کوچه های شهرِ ما بوی غریبی می دهد کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می رسد گر چه می سوزد صدایم در شرارِ بی کسی بر شبِ دلگیرِ ما آن نورِ تابان می رسد گر چه ماییم و غبارِ سال و ماهِ انتظار بر کویرِ سینه ی ما بوی باران می رسد سینه ای داریم از سوزِ فراقش سوخته آن چراغ آرزو ماهِ شبستان می رسد می رسد آن کو دلش آیینه ی رازِ خداست با لبی سرشار از آوای قرآن می رسد صبرِ ما آخر رسید ای حجت ابن العسکری انتظارت در کدامین جمعه پایان می رسد؟                                        
ای رحمت و خیر بی کران ادرکنی ای سوره ی پیدا و نهان ادرکنی در دست زمان آینه و قرآن است یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی