#تک_سنگین_روضه_ای
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_ای
#عروسکها_رو_بیارید
#سبک_جدید
بند1⃣
عروسکها رو بیارید
برا بی بی کم نزارید
از دل و جون دم بگیرید ،دَخیلُکَ رُقیه
نازدونه ها رو بیارید
به دست خانم بسپارید
از دل و جون دم بگیرید،دَخیلُکَ رُقیه
..........
امشب رو سینه بزن به عشق یک سه ساله
بـــاب الحـــوائج شده چون خانم با کماله
قبله ی حاجات همه است ،چقدر زهرا(س) خصاله
چرا زدن تو صورتش این که نداشت قباله
..............
رقیه ، موهات چرا سپیده؟
رقیه ، گوشاتوکی کشیده؟
رقیه ، معجر تو کی برده؟
رقیه ، کی تن تو آزرده؟
..............
هروقت که میگفت ،بابا مو میخوام ،هر کی که اومد ، از بغض حیدر،با پشتِ دست زد
توی شلوغی ،میون انظار،با تازیونه غلاف شمشیر ،یه مرد مست زد
..........
دل توی اون دلش نبود
کاش شکل مادرش نبود
اونقد زدن نازدونه رو
سرتا به پاش شده کبود
واااااااای امون ازین یتیمی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈
بند2⃣
عروسکم رودزدیدن
موهاموهی میکشیدن
منو بازی نمیدادن ، گفتن بابا نداری
چقدمیاد بوی غذا،
خیلی گرسنمه بابا
کاشکی میشدبرای من،یه لقمه نون بیاری
.........
پُراشکه واسه چی چشات،دردت بابا به جونم؟
غصه نخور درد نداره،گوشای غرق خونم
خیلی زبونم می گیره ،خودم اینو می دونم
اینقد زدن تو دهنم ،هی می گیره زبونم
........
باباجون،دستای من روبستن
باباجون،سر منو شکستن
باباجون،سو به چشام نمونده
باباجون،دندون برام نمونده
........
ببین بابایی،کردن تن من،لباس پاره،چادرخاکی،رخت اسیری
ببین بابایی،دیگه نمونده،تودهن من،حتی یه دونه،دندون شیری
.........
بادستای سنگینشون
مشتو لگدهی میزدن
سربسته میگم بابایی
حرفای بدبهم زدن
وااااااااااااای أمون ازین یتیمی
#شعرای_آیینی
#کربلایی_سید_ناصر_اسماعیل_نسب
#کربلایی_سید_مرتضی_پیرانیان
⏹ اللهم عجل لولیک الفرج ⏹
*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣
#زمینه
#شب_سوم
#پنجم_صفر #شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها #بابا_خوش_اومدی #بر_زجر_لعنت
*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣
🔘بند اول🔘
بابا خوش اومدی،به قربونه سرت
بزار برات بگم ، دردای دخترت
بعده تو رقیه هیچ خوشی ندیده
شبیه فاطمه قامتم خمیده
تمومه موهام بابا دیگه سپیده
دزدیده شد،توی غارت حرم گوشواره هام
سیلی شمر،بابایی گرفته سوی این چشام
⏺واویلتا،آه و واویلتا⏺
»»««
🔘بند دوم🔘
بابایی نبودی ، از کوفه تا به شام
خیلی زدن منو،با سنگ از روی بام
چی بگم از کوچه ی یهودیا
خاکستر میریختن از پشت بوما
حتی ما رو میزدن پیرزنا
نامحرما ، به دوره ناقه ها غرق هلهله
پیش رباب،رقص و بدمستی میکرد این حرمله
⏺واویلتا،آه و واویلتا ⏺
»»««
🔘بند سوم🔘
بابا خودم دیدم ، که یزیده بی حیا
به روی لبات میزد ، بمیرم چوب جفا
دست و پای مارو بستن با طناب
بین انظار شدیم چقدر عذاب
خیلی تحقیر شدیم بزم شراب
تو خرابه،دخترت سرش و میزاش رو خاکا
گریه میکرد ، بابا از سوزش و درد کف پا
⏺واویلتا،آه و واویلتا⏺
✍:#الیاس_محمدشاهی
۱۴۰۲/۰۴/۲۵
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_علی_ظهورک
▪️ اللهم عجل لولیک الفرج ▪️
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
#نوحه
#شب_سوم
#پنجم_صفر #شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها #رقیه_ام #بر_یزید_لعنت
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
✔️بند اول
رقیه ام سه ساله ی حسینم
دردانه ی عزیز عالمینم
شبه خیرالنسا،نور عین سقا
دخته شهید سرجدایم
حسین حسین ذکر و نوایم
◽️سیدتی بی بی رقیه◽️
🔲
✔️بند دوم
اسیر رنج و غصه و بلایم
سفیر نهضت خون خدایم
بدستم سلسله،کف پام آبله
از اثر ضربه ی سیلی
صورت من به رنگ نیلی
◽️واویلتا،آه و واویلا ◽️
🔲
✔️بند سوم
شاهده روضه های بین راهم
شد عمه زینب سپر و پناهم
دیده ام ازدحام،طعنه ها و دشنام
در گذر از کوی یهودی
شد بدنم پر از کبودی
◽️واویلتا،آه و واویلا◽️
🔲
✔️بند چهارم
خرابه شد منزل آخره من
غرق به خون گردیده پیکره من
شکسته دنده هام،تار میبینه چشام
فدای رگهای گلویت
سنگ جفا که زد به رویت
◽️واویلتا آه و واویلا◽️
✍:#الیاس_محمدشاهی
۱۴۰۲/۰۴/۲۶
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_علی_ظهورک
─═༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═─
#مدح
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دختـــری از تبـــــار کــوثـــرهـا
اعتبـــــار تمـــــام گــوهـــرهـــا
آسمــانی ترین ستــارهٔ عشـــق
ســورهٔ نــور ، بیـــن اختــــرها
دختــری بـا شکـــوه زهـــرایی
عشـــق بابا در اوج شیـــدایی
بعد از او باب شد که بنویسند
قصــــهٔ دختــــران بــابــایی
صــــورتی مــاه و دلربــا دارد
در دلــش شــور نینــــوا دارد
رسم باب الحوائجی در اوست
دستهـــایی گـــره گشــــا دارد
اعتبــار دمشـق و عشاق است
نام او جلـوه گر در آفاق است
سفره داری که با کرامت خود
صاحب بابهـــای انفــاق است
صـبر ، زانو زده به رسـم ادب
پیش پای چنیــن شکیبـــایی
خــادمِ کمتـــرین درگاهـــش
مهتــری مثــل حــاتم طــایی
بارگاهــش بهشــتی و والاست
مایهٔ رشـک جنــــت الاعلاست
گنج پنهــان شــام ویران است
اشک پیدای چشم او دریاست
فـــرق دارد رقیــــهٔ زهــــرا
با تمام ســه ســاله های جهان
خون دل خورده اند از داغش
یاسمــن ها و لاله های جهــان
خاک درگاه او شدن فخر است
او که بر ما گشـــوده باب کرم
با عنــایات و ذره پــروری اش
"کیمیا" می شود غبـــار حـرم
✍رقیه سعیدی(کیمیا)