#به_نام_خدا
#پنجم_صفر
#مدح_روضه
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
------------------------------------
رقیه دختر سلطان عشق است
رقیه غنچه باغ دمشق است
دمشق آباد از نام رقیه است
دمشق آگه ز آلام رقیه است
حریمش حرمت بسیار دارد
دوا بر درد هر بیمار دارد
بزن دل را به درگاه رقیه
اثر دارد غم و آه رقیه
دَم باب الحوائج دارد آری
ز دستانش کرم می بارد آری
کرامت ، آبرو می گیرد از او
قیامت می کند آن دست و بازو
سه ساله ، جایگاهش بس عظیم است
به دریای کرم ، دُرّ یتیم است
کَرَم ، شایسته ی دست رقیه
دلم گردیده پابست رقیه
رقیه ، داغِ دل ، چون لاله دارد
نشان از یاس هجده ساله دارد
رُخش نیلی ، تن پاکش کبود است
گناه این گل زیبا چه بوده است؟
چه زجری داده زجری صورتش را
ندیده در نگاهش حسرتش را
به هر جایی که برده نام بابا
نشسته بر رخش سیلی ِ اعدا
میان خواب و بیدار است انگار
که دستش را گرفته روی دیوار
پرید ازخواب ، ناگَه در دلِ شب
هراسان شد ، صدا زد عمه زینب!
بیا عمه! پدر را خواب دیدم
سرش در هاله ی مهتاب دیدم
پدر آمد مرا هم با خودش برد
دلم از غربت ویرانه پژمرد
بگو تعبیر خوابم چیست عمه؟
جواب اضطرابم چیست عمه؟
ولی این بار خوابم فرق دارد
و جنس اضطرابم فرق دارد
جواب بی قراری های من چیست؟
بگو معنای این رویای من چیست؟
میان این سوال بی جوابش
طَبَق شد معنی و تعبیر خوابش
رسید از راه ، یار دلنوازش
شکوفا شد گل از رخسار نازش
به دامن برگرفت آن رأس خونین
نوازش کرد آن رخسار رنگین
اشارت کرد بر لبهای پاره
هزاران حرف دارد این اشاره
سلامی داد با آهنگ محزون
برآن رویِ پر از خاکستر و خون
سلام من بر آن شَیبُ الخَضیبت
من امشب مستم از آن عطر سیبت
منور کرده ای ویرانه ام را
شنیدی نغمه مستانه ام را
به دیدار آمدی الحمدلله
به ما هم سر زدی الحمدلله
مرا آب حیات آوردی امشب
دلم را نور باران کردی امشب
یتیمم خوانده اند عیبی ندارد
که دارد دخترت جان می سپارد
اگر رویم کبود و ارغوانیست
همه از صورت مادر نشانیست
سنان هر بار ، سیلی ، بی هوا زد
شبیه مادرت در کوچه ها زد
بریدم دیگر از دنیای بی تو
که من می ترسم از فردای بی تو
من از این فاصله می گریم هر شب
ز ترس حرمله می گریم هر شب
مرا با خود ببر دیگر توان نیست
توان ماندنم در این مکان نیست
ز بس نالید در ویرانه جان داد
زمین و آسمانها را تکان داد
غمی تازه سراغ زینب آمد
فلک لرزید و در تاب و تب آمد
شبانه ناله ها در شام پیچید
نوای مادر آلام پیچید
به وقت غسل یاد مادر افتاد
به یاد ناله و میخ دَر افتاد
رقیه کشته ی دور از وطن شد
رقیه مثل بابا بی کفن شد
جهان ، یک قطره و دریا رقیه است
برات "کیمیا" هم با رقیه است
-------------------------------
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۲۱
⏹ اللهم عجل لولیک الفرج ⏹
*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣
#زمینه
#شب_سوم
#پنجم_صفر #شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها #بابا_خوش_اومدی #بر_زجر_لعنت
*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣
🔘بند اول🔘
بابا خوش اومدی،به قربونه سرت
بزار برات بگم ، دردای دخترت
بعده تو رقیه هیچ خوشی ندیده
شبیه فاطمه قامتم خمیده
تمومه موهام بابا دیگه سپیده
دزدیده شد،توی غارت حرم گوشواره هام
سیلی شمر،بابایی گرفته سوی این چشام
⏺واویلتا،آه و واویلتا⏺
»»««
🔘بند دوم🔘
بابایی نبودی ، از کوفه تا به شام
خیلی زدن منو،با سنگ از روی بام
چی بگم از کوچه ی یهودیا
خاکستر میریختن از پشت بوما
حتی ما رو میزدن پیرزنا
نامحرما ، به دوره ناقه ها غرق هلهله
پیش رباب،رقص و بدمستی میکرد این حرمله
⏺واویلتا،آه و واویلتا ⏺
»»««
🔘بند سوم🔘
بابا خودم دیدم ، که یزیده بی حیا
به روی لبات میزد ، بمیرم چوب جفا
دست و پای مارو بستن با طناب
بین انظار شدیم چقدر عذاب
خیلی تحقیر شدیم بزم شراب
تو خرابه،دخترت سرش و میزاش رو خاکا
گریه میکرد ، بابا از سوزش و درد کف پا
⏺واویلتا،آه و واویلتا⏺
✍:#الیاس_محمدشاهی
۱۴۰۲/۰۴/۲۵
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_علی_ظهورک
▪️ اللهم عجل لولیک الفرج ▪️
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
#نوحه
#شب_سوم
#پنجم_صفر #شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها #رقیه_ام #بر_یزید_لعنت
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
✔️بند اول
رقیه ام سه ساله ی حسینم
دردانه ی عزیز عالمینم
شبه خیرالنسا،نور عین سقا
دخته شهید سرجدایم
حسین حسین ذکر و نوایم
◽️سیدتی بی بی رقیه◽️
🔲
✔️بند دوم
اسیر رنج و غصه و بلایم
سفیر نهضت خون خدایم
بدستم سلسله،کف پام آبله
از اثر ضربه ی سیلی
صورت من به رنگ نیلی
◽️واویلتا،آه و واویلا ◽️
🔲
✔️بند سوم
شاهده روضه های بین راهم
شد عمه زینب سپر و پناهم
دیده ام ازدحام،طعنه ها و دشنام
در گذر از کوی یهودی
شد بدنم پر از کبودی
◽️واویلتا،آه و واویلا◽️
🔲
✔️بند چهارم
خرابه شد منزل آخره من
غرق به خون گردیده پیکره من
شکسته دنده هام،تار میبینه چشام
فدای رگهای گلویت
سنگ جفا که زد به رویت
◽️واویلتا آه و واویلا◽️
✍:#الیاس_محمدشاهی
۱۴۰۲/۰۴/۲۶
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_علی_ظهورک
.
#شهادت_حضرت_رقیه_س
به دخترت که غم و غصه بیکران دارد
بگو که چند ستاره در آسمان دارد
تمام دخترکان رفتهاند و خوابیدند
رقیه نیمه ی شب تازه میهمان دارد
خبر بده به نجف شام را به هم زدهام
سه ساله دخترت از فاطمه نشان دارد
بغل گرفتمت و از تو بوسه میخواهم
ولی چرا لب تو طعم خیزران دارد؟
تو تشنه کشته شدی من گرسنهام امشب
سرت برای چه اینقدر بوی نان دارد
از آن شبی که زمین خوردم از روی ناقه
همیشه دختر تو درد استخوان دارد
بلایی بر سر شیرین زبانت آوردند
برای حرف زدن لکنت زبان دارد
رباب داغ دلش تازه میشود هر روز
هنوز حرمله در دست خود کمان دارد
عمو کجاست بیاید خودش نگاه کند
که دستهای همه جای ریسمان دارد
در ازدحام سر کوچه ها مشخص شد
چقدر شام ؛ زن و مرد بد دهان دارد
هزار سال گذشت این سهسال عمر کمم
سه سال عمر من اینقدر داستان دارد !
و دشمنان تو بابا به خویش میگفتند
مگر که دختر کوچک چقدر جان دارد
علی مزرعی✍
محمدحسن بیاتلو ✍
#اسارت
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
#ماه_صفر
بسم رب الحسین (ع)
#زمینه
#شب_سوم
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#پنجم_صفر
بند۱:
خوابن همه اما من بیدارم
بازم ستاره ها رو میشمارم
با اینکه رو نیزه از من دوری
از همین راه دور دوست دارم
درده که تو دوری ولی
نا محرما نزدیکَمَن
محکم بستم روسریمو
بیزارم از دیده شدن
دوری ولی با تو صحبت دارم
حیف که نمیتونم لکنت دارم
گم شده بودم و عمه دق کرد
خیلی واسه همه زحمت دارم
بند۲:
دلتنگِ صداتم بابا جونم
حرفی بزن باهام مهربونم
قرآن میخونی از روی نیزه
خیلی خیلی بابایی ممنونم
از نیزهت دورم میکنن
با گریه اصرار میکنم
پای نیزه زار میزنم
دنیا رو بیدار میکنم
سخته ولی بابا حالم خوبه
غصه نخوریا حالم خوبه
اگه تو بغلت باشم حتی
با این کبودیا حالم خوبه
بند۳:
خوش برگشتی پیشم ای محبوبم
حالا که اینجایی خوبِ خوبم
با اشکام زخماتو وقتی شستم
خاکسترِ موهاتو میروبم
ای سر زخمی تو هنوز
بابای زیبای منی
این ویرونه قصرِ منه
وقتی روی پای منی
درد نداره دیگه زخم ابروم
درد نداره دیگه دست و بازوم
پیش تو بابایی من خوشبختم
غم ندارم اگه باشی پهلوم
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر