eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
4.9هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
770 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
------------------------------------ رقیه دختر سلطان عشق است رقیه  غنچه باغ  دمشق  است دمشق آباد از نام رقیه است دمشق آگه  ز آلام رقیه است حریمش حرمت بسیار دارد دوا  بر درد هر  بیمار  دارد بزن دل را به  درگاه  رقیه اثر   دارد  غم  و آه  رقیه دَم باب الحوائج  دارد  آری ز دستانش کرم  می بارد آری کرامت ، آبرو می گیرد از او قیامت می کند آن دست و بازو سه ساله ، جایگاهش بس عظیم است به  دریای کرم ، دُرّ  یتیم   است کَرَم ، شایسته ی دست رقیه دلم   گردیده  پابست  رقیه رقیه ، داغِ دل ، چون لاله  دارد نشان از  یاس هجده ساله دارد رُخش نیلی ، تن پاکش کبود است گناه این گل زیبا چه  بوده است؟ چه زجری داده زجری صورتش را ندیده در  نگاهش حسرتش  را به هر جایی  که برده  نام  بابا نشسته بر  رخش سیلی ِ اعدا میان خواب و بیدار است انگار که دستش را گرفته روی دیوار پرید ازخواب ، ناگَه در  دلِ شب هراسان شد ، صدا زد  عمه  زینب! بیا عمه! پدر  را خواب  دیدم سرش در هاله ی مهتاب دیدم پدر آمد مرا هم با خودش برد دلم  از غربت  ویرانه  پژمرد بگو تعبیر خوابم چیست عمه؟ جواب اضطرابم چیست عمه؟ ولی این بار خوابم  فرق  دارد و جنس  اضطرابم  فرق  دارد جواب بی قراری های من چیست؟ بگو معنای این رویای من چیست؟ میان  این  سوال  بی جوابش طَبَق شد معنی و تعبیر خوابش رسید  از  راه ،  یار  دلنوازش شکوفا شد گل از رخسار نازش به دامن برگرفت آن رأس خونین نوازش کرد آن رخسار رنگین اشارت   کرد   بر  لبهای   پاره هزاران حرف دارد  این اشاره سلامی  داد با  آهنگ  محزون برآن رویِ پر از خاکستر و خون سلام  من بر آن شَیبُ الخَضیبت من امشب مستم از آن عطر سیبت منور  کرده ای ویرانه ام  را شنیدی  نغمه  مستانه ام را به  دیدار  آمدی  الحمدلله به ما هم سر زدی الحمدلله مرا آب  حیات  آوردی امشب دلم را نور باران کردی امشب یتیمم  خوانده اند  عیبی ندارد که دارد دخترت جان می سپارد اگر رویم کبود و ارغوانیست همه از صورت مادر  نشانیست سنان هر بار ، سیلی ، بی هوا زد شبیه  مادرت در   کوچه ها  زد بریدم  دیگر  از  دنیای  بی تو که من می ترسم از فردای بی تو من از این فاصله می گریم هر شب ز ترس حرمله می گریم  هر شب مرا با خود ببر دیگر  توان نیست توان ماندنم در  این مکان نیست ز بس نالید در ویرانه جان داد زمین و آسمانها  را  تکان  داد غمی تازه  سراغ  زینب آمد فلک لرزید و در تاب و تب آمد شبانه  ناله ها در شام  پیچید نوای  مادر   آلام   پیچید به وقت غسل یاد مادر  افتاد به یاد ناله و  میخ  دَر  افتاد رقیه کشته ی دور از وطن شد رقیه  مثل  بابا   بی کفن  شد جهان ، یک قطره و دریا رقیه است برات  "کیمیا"  هم  با  رقیه است ------------------------------- رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۱
به نام خدا **************** ای   سفره دار   آل  عبا ،  اَیُّهَا  الکریم ای  نامدار  جود  و سَخا ، اَیُّهَا الکریم در بین سفره های کَرَمخانه خورده است خوان  کَرم  به  نام  شما ،  اَیُّهَا  الکریم سائل  به جستجوی  کرمخانه  می رود اما تو می روی به سوی گدا ، اَیُّهَا الکریم سبقت گرفته ای تو به حُسن و جمال از زیباترین  نبیّ  خدا ،  اَیُّهَا  الکریم آیینه دار حُسنِ  خداوند  داوری آیینه ای  تمام نما  ، اَیُّهَا  الکریم رویت حسن ، خُلق نکویت شده حسن حق برگزیده نام  تو را ، اَیُّهَا الکریم بر تربت بقیع ، ز تو عزت رسیده است خاکش گرفته رنگ شِفا ، اَیُّهَا الکریم نگذاشتند گر که تو صاحب حرم شوی داری حرم در این دل ما ، اَیُّهَا  الکریم چیزی نمانده  خانه آل سعود  هم ویران شود به هر دو سرا ، اَیُّهَا  الکریم مانند مادرت به همین  قبر خاکی ات بودی تو در مقام رضا ، اَیُّهَا  الکریم عمری به یاد  کوچه و مادر  گریستی زین غم  نبوده ای تو ،جدا ، اَیُّهَا الکریم فرموده ای که روضه من ، داغ مادر است بین  تمام  خاطره ها ، اَیُّهَا الکریم آه ای غریب شهر پیمبر ! چه کرده اند با  یادگار  شیر  خدا ، اَیُّهَا  الکریم  نام غریب آل عبا هم به نام توست آه ای غریب ، در همه جا ، اَیُّهَا الکریم حتی غریبِ خانه و کاشانه بوده ای از همسرت رسیده جفا ، اَیُّهَا الکریم یک شب که زینبت شده مهمان خانه ات گشته  نشان تیر بلا ، اَیُّهَا الکریم می ریخت پاره های جگر در میان تشت می زد  شرر به  اهل  ولا ، اَیُّهَا الکریم آن دَم که بود رأس تو بر زانوی حسین دیدی تو اشک و آه و نوا ، اَیُّهَا الکریم کردی اشاره ای تو بر آن روز واقعه در  کارزار  کرب و بلا ، اَیُّهَا الکریم گفتی ، اَمان ز شام بلا ، چوب خیزران رأس حسین و تشت طلا ، اَیُّهَا الکریم در کربلا به جای شما هم دو یادگار هستند  در صف شهدا ، اَیُّهَا الکریم **************** رقیه سعیدی(کیمیا)
به نام خدا ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ هـربانـو ، بـوعالَـمـدَه کی زهـرا اُولابیـلمَـز قطــره نَقَـدَر سعی اِئـدَه ، دریـا اُولابیـلمَـز خالق نظـرینـدَه ، اوجـادور هـر آنـا شـأنـی امّــا ، هـــر آنــا ، اُمّ ابیــهـــا  اُولابیـلمَـز هــر قیـز ، نَقَــدَر ، رُتبـه سی والا اُولا امّا طاهـا قیزی تک رتبـه سی والا اُولابیـلمَـز زینب یاراشار دامن زهــرایــَه کی هر قیز دنیــادَه گَلـیـب زینــب کبــــرا  اُولابیـلمَـز گرچه آدیمیـز شیعـه دور امّا بیلیریک بیز زهـرا کیمی ، بیــر ، شیعهٔ مولا اُولابیـلمَـز نیسگیـلّی آنا چُوخـدی بو عالَمـدَه ، ولیـکن گۏل مثلی صُــولان فاطمـــه امّـا اُولابیـلمَـز ایثـــار ِائلَــدی بـال و پـریـن شمــعِ  ولایـَه پـروانه دَه هـچ بیـر بئـلَه شیـدا اُولابیـلمَـز معنــا اِئـلَدی عشـق اُودونا یانمـاقـی زهــرا عشّــاقْ ئورَگینــده بِئــلَـه معنــا اُولابیـلمَـز یاندیردی جوان داغی علی سینه سین اوّل داغـلار ییغیـلا ، بـو داغـا همتـا اُولابیـلمَـز بـو آتــش کینــه یتیـشیــب کـرب و بـلایـَه عالَمـده بو صحرا کیـمی صحرا  اُولابیـلمَـز طوفان بلا صبــر اِئوینــی ییـخدی ولیــکن زینب کیمی ، هر درده ، شکیبـا اُولابیـلمَـز زینــب نظــرینــدَه بـو بـلالَـر گـۏزَل اُولـدی هرکـس ، نظـری بیـر بِئـلَه زیبـا اولابیــلمـز محمل ده باشین یاردی حسین عشقینه خاطر زینب کیمی هِچ باشدا بو سودا اولا بیــلمـز تفسیــر و بیـان درسیـن آلوبـدور آناسیـنّـان هر عالمَـه نین خطبـه سی غَـــرّا اولا بیــلمـز عالَــم باشـینـاسـایَـه سالیــب پرچـم زهــرا هر سـایه  بلـــی ، سـایـهٔ طـوبـا اولابیــلمـز درگاهــی یانان فاطمه سَـسلیر گَلَـه مهــدی او گَلَسَــه ده ، گۏل قبـری هویـدا اولا بیــلمـز ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ رقیه سعیدی
به نام خدا هدیه به محضر بانوی ادب ومعرفت، حضرت ام البنین علیها سلام گفتـــن از  اُمُّ الادب ، آداب دارد  بی گمان شرحِ این آداب، چندین باب دارد بی گمان باب اول گفت باید ، بر دل و دست و قلم احترامش حکم صد ایجاب دارد بی گمان باب دوم ، با وضو باید  سراغ  واژه  رفت چون که بانو ، بهترین القاب دارد بی گمان باز تردیــدِ  قلـــم در انتـــخابِ  واژه ها واژه هم پرهیــز از اِطناب دارد بی گمان  نام او رامی نویسم  مِهــــرِ مهتاب آفرین دامنش صد جلوه از مهتاب دارد بی گمان او خودِ آیینــه است و نور می تابـد از او عکس یک قرص قمر در قاب دارد بی گمان مادر دریا دلان شد ، حضــرت ام البنیـــن تا ابــد ، او چــار دُرّ نــاب  دارد  بی گمان   خوانمش اُمُّ البنین ،حتی اگر شد بی بنین در توسّل خِیلی از اَحبـــاب دارد بی گمان شیر او پــرورده یک ماه منیـــر هاشـــمی آلِ هاشم ، گوهـــری نایاب دارد  بی گمان    قلب سوزانش ولــی بــاران تمـنا می کند روضه می خواند،دلی بی تاب دارد بی گمان صحنه ای می بیند انــگار التمــاس آب را ساقی عطشان دلی سیراب دارد بی گمـان التماس از مشک دارد، چون که دلبند رباب کام تشنه ،  دیده ای بی خواب دارد بی گمـان او شنیده از عمـود آهنیــــن و فــرقِ ســـــر در دلش طوفانی از گـــرداب دارد بی گمـان یاد آن ضــربت ، نوای نینـــوا سـر مـی دهــد هر نوایــش گوشــهٔ مِضــراب دارد بـی گمان این شکافِ فرقِ ســــر، یادآور شیر خداســت یادگــار از کشتـــهٔ مِحـــراب دارد  بی گمــان نالهٔ تیــــرِ سه پر را کاش دیگـــر نشنـــــود حــرملــه تصمیــم بر پرتاب دارد بی گمــان در سخن آورده او  را اِذنِ مـــادر این چنیــن «یا أَخا ! جان مـــرا دریــاب» دارد  بی گمـان شــرم وخـجــلــت مــی چکد از چشم خونین جای اشــک گریــه بر احــوال او ارباب دارد ، بـی گمـــان شرحه شرحه کربـلا را چون تصور می کنــــد در نگاهـش رَدّی از سیــلاب دارد بــی گمــان همنوا با نوحــــهٔ ام البنیــــن ، خاکِ  بقیـــــع روضه می خوانَد ، دلی بی تاب دارد بی گمان «کیمیا» ! بر خاک این مادر تیمم کن به عشق حُــرمـــتِ اُمُّ الشّهیــــد ، آداب دارد بی گمان *********** رقیه سعیدی
❃﷽❃ ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ رقیه دختر سلطان عشق است رقیه  غنچهٔ باغ  دمشق  است دمشـــق آباد از نام رقیه است دمشـــق آگَه  ز آلام رقیه است حریمـــش حرمت بسیـــار دارد دوا  بر درد هـــر  بیمـــــار  دارد بـزن دل را به  درگـــاه  رقیـــــه اثـر   دارد  غــــم  و آه  رقیـــــه دَم بـــاب الحــــوائج  دارد  آری ز دستـــانش کــرم  می بارد آری کــرامت ، آبرو می گیـــرد از او قیـامت می کند آن دست و بازو مقام و جایگاه او عظیـــم است به  دریای کرم ، دُرّ  یتیـم  است کَــرَم ، شایستـــــهٔ دســت رقیه دلـــم   گــردیده  پابـست  رقیه رقیه ، داغِ دل ، چون لاله  دارد نشان از  یاس هجده ساله دارد رُخش نیلی،تن پاکش کبود است گناه این گل زیبا چه  بوده است؟ چه زجری داده زجری صورتش را ندیده در  نگـاهــش حســرتش  را به هــر جــایی  که برده  نام  بابا نشـــسته بر  رخش سیـلی ِ اعدا میان خواب و بیــدار است انگار که دستش را گرفتــه روی دیوار پرید ازخـواب ، ناگَـه در دلِ شب هراسان شد،صدا زد  عمه  زینب! بیا عمـــه! پدر  را خـواب  دیدم ســـرش در هــالهٔ مهتــاب دیدم پدر آمــد مرا هـم با خودش برد دلم  از غــربت  ویــرانه  پـژمرد بگو تعبیــر خوابم چیست عمه؟ جواب اضــطرابم چیست عمه؟ ولی این بار خــوابم  فرق  دارد و جنس  اضطـرابم  فرق  دارد جواب بی قراری های من چیست؟ بگو معنای این رویای من چیست؟ میــان  این  ســؤال  بی جـــوابش طَبَـــق شد معنــی و تعبیر خوابش رسیــــد  از  راه ،  یار  دلنـــوازش شکـــوفا شد گل از رخســار نازش چو از روی طبــق برداشت سرپوش گرفت آن رأس خونین را در آغوش نــوازش کـرد با دســـتان لـــرزان خوشـــامد گفت با چشمان گریان اشــــارت   کرد   بر  لبهــای   پاره هــزاران حـــرف دارد  این اشاره ســـلامی  داد با  آهنــگ  محزون برآن رویِ پر از خاکستــر و خون ســلام  من بر آن شَیبُ الخَضیبت نموده مستم امشب ، عطر سیبت منــــور  کرده ای ویــــرانه ام  را صفــــا دادی دلِ غمـــخانه ام را به  دیــدار  آمــدی  الحمـــــدلله به ما هــــم سر زدی الحمــــدلله مــرا آب  حیـــات  آوردی امشب دلــم را نـــور باران کردی امشب یتیمـم  خوانده اند  عیبــی ندارد که دارد دخترت جان می سپارد اگر رویم کبـــود و ارغـــوانیست همه از صـــورت مادر  نشانیست سنان هر بار ، سیلی ، بی هوا زد شبیــه  مادرت در   کوچه ها  زد بریدم  دیگـــر  از  دنیــای  بی تو که من می ترسم از فردای بی تو من از این فاصله می گریم اینجا ز ترس حرملــــه می گریم  اینجا مرا با خود ببر دیگر  توان نیست توان ماندنم در  این مکان نیست ز بس نالیـــد در ویرانه جان داد زمیــن و آسمــانها  را  تکان  داد غمـی تازه  ســـراغ  زینـــب آمد فلـــک لرزید و در تاب و تب آمد شبــانه  ناله ها در شـــام  پیچید نـــوای  مـــادر   آلام   پیــچیــــد به وقت غســـل یاد مـــادر  افتاد به یاد نالــه و  میـــــخ  دَر  افتاد رقیـــه کشتـــهٔ دور از وطــن شد رقیـــه  مثــل  بابا   بی کفــن  شد جهان ،یک قطره و دریا رقیه است برات "کیمیــا"  هــم  با  رقیه است ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
به نام خدا ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ای   سفــــره دار   آل  عبا ،  اَیُّهَا  الکریم ای  نامـــدار  جـود  و سَخا ، اَیُّهَا الکریم در بین سفره های کَرَمخانه خورده است خوان  کَرم  به  نام  شما ،  اَیُّهَا  الکریم سائل  به جستجوی  کرمخانه  می رود امــا روی تو سمـتِ گـــدا ، اَیُّهَا الکریم سبقت گرفته ای تو به حُسن و جمال از زیبـــاترین  نبــیّ  خــــدا ،  اَیُّهَا  الکریم آیینـــه دار حُســــنِ  خـــداوند  داوری آیینـــه ای  تمــــام نمـــا  ، اَیُّهَا  الکریم رویت حسن وَ خُلق نکویت شده حسن حــق برگـــزیده نام  تو را ، اَیُّهَا الکریم بر تربت بقیع ، ز تو عزت رسیده است خاکش گرفتــه رنگ شِفــا ، اَیُّهَا الکریم نگذاشتند گر که تو صاحب حرم شوی داری حـرم در این دل ما ، اَیُّهَا  الکریم چیـــزی نمــانده  خانه آل سعــود  هــم ویران شود به هر دو سرا ، اَیُّهَا  الکریم مانند مادرت به همین  قبــر خاکی ات بودی تو در مقـــام رضــا ، اَیُّهَا  الکریم عمــری به یاد  کوچـــه و مادر  گریستی زین غم  نبوده ای تو ،جدا ، اَیُّهَا الکریم فرموده ای که روضه من ، داغ مادر است بیــن  تمـــام  خاطـــره هــا ، اَیُّهَا الکریم آه ای غریب شهر پیمبــر ! چه کرده اند با  یادگـــار  شیـــر  خــدا ، اَیُّهَا  الکریم  نام غـــریب آل عبـــا هم به نام توست آه ای غریب ، در همــه جا ، اَیُّهَا الکریم حتـــی غریبِ خانه و کاشــانه بوده ای از همســـرت رسیده جفـــا ، اَیُّهَا الکریم یک شب که زینبت شده مهمان خانه ات گشتـــه  نشـــان تیـــر بــلا ، اَیُّهَا الکریم می ریخت پاره های جگر در میان تشت می زد  شــرر به  اهــل  ولا ، اَیُّهَا الکریم آن دَم که بود رأس تو بر زانوی حسین دیدی تو اشــک و آه و نوا ، اَیُّهَا الکریم کردی اشــاره ای تو بر آن روز واقعـــه در  کــارزار  کــرب و بــلا ، اَیُّهَا الکریم گفتی ، اَمان ز شام بلا ، چوب خیزران رأس حسین و تشت طلا ، اَیُّهَا الکریم در کربلا به جای شمـــا هـم دو یادگار هستند  در صــف شهــدا ، اَیُّهَا الکریم ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)