eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
432 عکس
127 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصه های بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق و غربتی که شده هر دلی گرفتارش مدینه بود ولی از تمام مردم آن کسی نکرد مراعات حال بیمارش مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند به یک‌ نفر که نشد هیچکس طرفدارش مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم دری‌ که سرخ شد از هرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیبتی که خدا هم شده عزادارش دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی که آب شد دل سنگی سخت دیوارش میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش
بدون تو اصلا عزت ندارن تو نباشی اینا قیمت ندارن ناراحت نباش سلامت نمیدن اینا هیچکدوم لیاقت ندارن میگن از مریدای پیمبرن ولی از کافرا خیلی بدترن بشینی تو خونه خیلی بهتره حالا که بوزینه ها رو منبرن مهم اینه نگینِ منی علی همیشه بهترینِ منی علی بقیه هرچی میگن بزار بگن امیرالمؤمنینِ منی علی تو خودت لشکری یار میخوای چیکار یه سپاه بی شمار میخوای چیکار حتی شمشیرم نیازت نمیشه منو داری ذوالفقار میخوای چیکار وسعت دلت رو دریا میدونه شدت آهتو صحرا میدونه بیشتر از من تورو آتیشت زدن قیمت صبرتو زهرا میدونه دیگه دنیا واسه من تموم شده انگاری خوشی برام حروم شده یه نفس کشیدن بدون درد همینم این روزا آرزوم شده دلیل چشم ترت شدم ببخش خیلی کم همسفرت شدم ببخش ساختن تابوت من آسون نبود باعث دردسرت شدم ببخش کاش دلت رو کسی خالی نکنه قد و بالاتو هلالی نکنه قَسَمِت میدم که بعد رفتنم کسی از حسن سؤالی نکنه
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد جان دوباره این جهان محتضر را ایمان شده یک تکه آتش در کف دست دنیا به قصد دین ما بسته کمر را حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی تو آمدی هر وقت ما بستیم در را العفو می گویی به جای تک تک ما جای همه بیدار هستی هر سحر را آقا به ما مثل گذشته باز گردان آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را دست تمام اهل روضه می شود پر امشب اگر گیری تو دست یک نفر را بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را
چگونه شرح دهم ماجرای سیلی را شنیده گوش مدینه صدای سیلی را سه ماه زیر نقاب است چشمِ صِدّیقه که صورتش ندهد شرح جای سیلی را نشاند کینه ی شیطان به دست سنگینش میان قلب علی ردّ پای سیلی را خدا عذاب جهنم‌ْ زیادتر دهدش گذاشت آنکه در آنجا بنای سیلی را چگونه در شب غربت علی ز چهره ی ماه بشوید آنهمه خونْ زخمهای سیلی را سفید موی غم مادرش، حسن، دلخون تمام عمر گرفته عزای سیلی را
گریه کنید گریه ، که میراث فاطمه است هرکس که اشک داشت ز وُرّاث فاطمه است گریه برای فاطمه مهر تولی است مهر تولی است و نشان تبری است گریه کنید فاطمیه فصل ماتم است این فاطمیه است که باب محرم است گریه کنید فاطمه بسیار گریه کرد تا زنده بود بهر علی زار گریه کرد گریه کنید بر غم و اندوه فاطمه گریه کنید بر تن مجروح فاطمه گریه کنید آه جوان بود مادرم سنی نداشت گرچه کمان بود مادرم گریه کنید دست به دیوار میگرفت در خانه رو زحیدر ‌کرار میگرفت گریه کنید بر ورم روی بازویش بعد از سه ماه خوب نشد زخم پهلویش گریه کنید مادر ما بی قرار بود گریه کنید مادر ما باردار بود گریه کنید حوریه و دیو و دد کجا ریحانه الرسول کجا و لگد کجا گریه کنید پشت در جای علی نبود زهرا نیاز داشت به مادر ولی نبود گریه کنید شعله در اطراف باغ بود پهلوش که گرفت به در میخ داغ بود گریه کنید در غم او های های های پا میشد و دوباره می افتاد وای وای گریه کنید فاطمه را بی هوا زدند او را مقابل در و همسایه ها زدند گریه کنید بازوی زهرا شکسته شد آنقدر زد مغیره به دستش که خسته شد گریه کنید دور و بر او شلوغ بود ای کاش روضه هاش تمامش دروغ بود اینجای روضه داد بزن مثل دخترش هی داد میزدند سرش پیش شوهرش گریه کنید کشتن زهرا حلال بود طوری زدند زنده بماند محال بود گریه کنید روز در خانه کشتنش غربت ببین که نیمه شب دفن شد تنش گریه کنید که نتوانست دخترش آن شب بلند گریه کند بهر مادرش گریه کنید ، اشک بگیرید از همه نظر ظهور منتقم آل فاطمه
آن گل کزو فردوس رنگ و بو بگیرد سخت است با رنگ پریده خو بگیرد دریای رحمت رفت و باید بعد از این ، آه کشتی میان شعله ها پهلو بگیرد با خنده دشمن گفت کاری کرده ام که زهرا میان خانه اش هم رو بگیرد آمد عیادت ؟ نه فقط می خواست نامرد این نیمه جان را هم ازین بانو بگیرد از من تقاص خیبر و بدر و احد را می خواست با قتل تو مو به مو بگیرد کوری چشم دشمن از چشمان کم سوت چشم حقیقت تا قیامت سو بگیرد ای مستجاب الدعوه ی من قبل رفتن جان علی را بر خدایت گو بگیرد می بینمت در کربلا وقتی حسینم از داغ اکبر دست بر زانو بگیرد
یاکه دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت جای دیگر را برای زندگی می‌خواستیم آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت خُرد می‌گشتیم زیر آسیای دشمنان زیر دستاس‌اش دو دنیا را اگر زهرا نداشت در وصیتهای مفقودالاثرها خوانده‌ام تلخ می‌شد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا آفرینش بود بی معنا  اگر زهرا نداشت فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت : وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت* پنچ نوبت فاطمه رو بر خودش می‌ایستاد بود بی جلوه خدا  زهرا اگر زهرا نداشت از علی  خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست عشق بود و عشق و بس  اما ، اگر ، زهرا نداشت فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد مرتضی یک نیمه بود اینجا  اگر زهرا نداشت هیچ فتحی را نمی‌دید آذرخشِ ذوالفقار در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت در میان رزم‌ها پشتش به زهرا گرم بود داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین  کارش بدستِ فاطمه است وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی بی پیمبر می‌شکست آقا  اگر زهرا نداشت دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود یک علی و آنهمه حاشا اگر زهرا نداشت حرص‌ها خالی شد و پهلوی مادر را شکست بچه‌ها می‌سوختند آنجا اگر زهرا نداشت دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد وامصیب شامِ عاشورا اگر زینب نداشت... *هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا....
خبر رسید که افتاد آن درِ سنگین و رد شد از روی در چند پیکرِ سنگین سر مبارک او سخت خورد بر دیوار.. نشست پشت در خانه با سرِ سنگین چهل نفر همه با هم زدند زهرا را.. یگانه رفت به پیکار لشکرِ سنگین شکوه حوریه ی مرتضی علی افتاد! چگونه پا شود از جاش با پرِ سنگین؟! غروب یازدهم هر چه کرد آن خواهر تکان نخورد تن این برادر سنگین رگ بریده بریده به ما خبر داده.. که هست قتل حسین کار خنجرِ سنگین!
خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چه‌شد چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چه‌شد می‌رسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن... هرچه شد در کوچه شد ، بهتر  نفهمیدم چه‌شد روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند: بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه‌شد دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد عاقبت بی‌کس شدم، آخر نفهمیدم چه‌شد خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چه‌شد گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چه‌شد
نیمه شبها بلند گریه کنید بی مدارا...بلند گریه کنید نیمه شب برگزار شد مردم- دفنِ زهرا(س)...بلند گریه کنید گریه کردند بیصدا آنجا تا که اینجا بلند گریه کنید چشم ها را به سیلِ اشک دهید مثلِ دریا بلند گریه کنید فاطمیه اگر که، هر جا شد- روضه برپا...بلند گریه کنید بینِ مان فرقهٔ مخالف نیست بی محابا...بلند گریه کنید هر کجا نام ِ مادر آمد از- داغِ زهرا(س) بلند گریه کنید تکیه گاهِ یتیم ها، دیگر مانده تنها...بلند گریه کنید کودکانش شدند بی مادر جانِ مولا بلند گریه کنید بغضِ زینب(س)، سکوت هایِ حسن(ع)- کشته ما را...بلند گریه کنید اشک های حسین(ع) شد جاری گریه کن ها بلند گریه کنید!
پناه هر دو جهان است چادر زهرا امید کون و مکان است چادر زهرا شبی دلیل نجات چهل یهودی شد که منجی همگان است چادر زهرا چه سایه ای که شده مهد ِ یازده خورشید چه قدر خیر رسان است چادر زهرا زبان همیشه ز وصفش به مِن مِن افتاده همیشه فوق بیان است چادر زهرا قسم به زینب و صبر و وقار و غیرت او سلاح شیر زنان است چادر زهرا همیشه محرم و مرهم به کوه غم های ِ دل امام زمان است چادر زهرا اگر چه سوخت ، اگر گشت خاکی اما باز پناه هر دو جهان است چادر زهرا
روز روشن دختر شمس الضحا را میزدند لیلة‌القدر خدا را آشکارا میزدند خانه زهرا سیه پوش رسول الله بود خانه را سوزانده و صاحب عزا را میزدند در زدن آداب دارد من نمیدانم چرا با لگد ، با پا در بیت الولا را میزدند (زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود) این مسلمان ها چرا خیرالنسا را میزدند در میان قبر میلرزید پیغمبر تنش بسکه بی رحمانه دخت مصطفی را میزدند آن غلاف هرجا فرود آمد همانجا را شکست کاش می‌دیدند اصلا که کجا را میزدند دسته جمعی یک غریبی را زدن نامردی است عده ای نامرد ناموس خدا را میزدند این به نامردی زدنها کربلا تکرار شد لشکری باهم غریب کربلا را میزدند پیش چشم خواهران و دختران مضطرش پیکر افتاده زیر دست و پا را میزدند زجرکش کردند او را در میان قتلگاه تا سرش میشد جدا آقای مارا میزدند با سرِ نی تا دم مغرب پدر را میزدند با تهِ نی بعد مغرب بچه ها را میزدند آی مردم طفل سه ساله زدن دارد مگر کاش ما بودیم در آن خیمه مارا میزدند