#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#شب_دوم
#مسمط_مربع
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست
کنارِ تو کسی دلواپسِ خار مغیلان نیست
بیابان گَردمان کردی، ولی زینب پریشان نیست
اگر در به درِ کوه و بیابانم کنی عشقست
اگر زخمیِ صد خارِ مغیلانم کنی عشق است
پریشانم کنی عشق است،حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل،دنبالِ سامان نیست
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شامِ بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست،از من نیز پنهان نیست
برادر جان تو ثارالله، ثارالله دیگر من
حسینِ قبلِ خنجر تو،حسینِ بعدِ خنجر من
تجلی میکنم در تو،تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است،پایان نیست
بنه پا بر زمین،این خاک ها مشتاقُ لبریزند
تمام دختران یک یک مُژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحبِ خانه مهمان نیست
میانِ کاروانِ تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالانِ تماشایی
به همره بارِ گل اورده ام آن هم چه گل هایی
غلط گفته هرآنکه گفته که این صحرا گلستان نیست
نقاب افکن مرا با مظهر حق رو به رو گردان
طنابی گردنِ زینب ببند و کو به کو گردان
همان گونه که مردی از شهادت نیست رو گردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
محال است از میانِ خیمه آهِ سرد برخیزد
ز کوهِ صبرِ من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیر زن باشد،به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان؟ هرگز سنان که جزوِ مردان نیست
به زیر سایبانِ قد و بالای تو می خوابيم
من و این کاروان از چشمه ي فیض تو سیرابیم
نه اینکه دست ما دور است از آب و پیِ آبیم
فراتِ بی لیاقت لایقِ لبهای طفلان نیست
چه خوشبخت ست طفلی که به حلقومش نگات اُفتد
چه خوشبخت ست آنكس كه روی نعشش عبات اُفتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات اُفتد
دلِ سلطانِ عالم را بدست آوردن آسان نیست
به طفلانِ تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی آید
برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه های ما به جز شش ماه خندان نیست
صدا زد:آی مَردم! این شهید ما مسلمان است
بزرگِ خاندانم را نمی بینید عریان است
جوابِ قاریِ قرآنِ زینب بوسه باران است
جوابِ قاریِ قرآنِ زینب سنگ باران نیست
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_ع
#اشعار_اول_مجلسی
برای من که دلم نیست در کمند کسی
به جز حسین نباشد مهم، پسندِ کسی
به بند بند وجودم قسم که در همه عمر
دلم نبوده به جز اهل بیت، بندِ کسی
به غیر فاطمه و حیدر و حسین و حسن
خدا کند که نباشم نیازمند کسی
در این دو روزهی دنیا به غیر آل عبا
مباد بر سر ما سایهی بلند کسی
در آن زمان که پدر میگریزد از فرزند
نمیرسد به محب علی گزند کسی
به اشک روضه قسم میخورم که بر لب ما
به روز حشر نبیند به غیر خنده کسی
✍ #محمود_یوسفی
#شب_دوم
#ورود_به_کربلا
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست...
راه بستند روی قافلهاش دشمن و دوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
گره افتاده حسین بن علی در کارش
کودکان در بغل مادرشان خوابیده
دختران هم گلِسَر بر سرشان خوابیده
رد خورشید عراق است روی صورتشان
از غریبی به خدا طاق شده طاقتشان
دخترانی که بهروی پَر قو خوابیدند...
موقع دیدن لشکر چقدر ترسیدند
ناگهان گفت ابالفضل به آوای جلی...
کور باشند همه محضر ناموس علی!
زینب از ناقه چه بیواهمه آمد پایین
زینب آمد نه! بگو فاطمه آمد پایین
گرد بر چادر بانو بنشیند هیهات
قد او را کسی از دور ببیند هیهات
آه زینب به ملاقات خدا آمدهای
کربلایی شدهای، کرببلا آمدهای
تو که دور و بر خود چند برادر داری...
پردهدار حرمی چون علیاکبر داری...
تو که در امر حیا بین زنان منتخبی
چون علی شیر خدا، شیرِ خدای عربی
چند روز دگر آزردهی هجران هستی
بی ابالفضل گرفتار بیابان هستی
سخن آهسته بگویم که سفر خواهی کرد
سخت از کوچهی اوباش گذر خواهی کرد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#اشعار_اول_مجلسی
#امام_حسین_ع
#ورود_به_ماه_محرم
ماییم و باز حال و هوای محرمت
دنبال کار هیأت و دنبال پرچمت
دلتنگ عطر ناب ترین فصل ماتمت
تسبیح ماست زمزمه و نوحه و دمت
با هر محرم تو نفسها عوض شدند
در پای منبر تو چه کسها عوض شدند
از هرچه بگذریم از این غم نمیشود
از روضهی حسین و محرم نمیشود
مهر تو لحظهای ز دلم کم نمیشود
آدم بدون عشق که آدم نمیشود
در من دوباره عاشقی آغاز کردهای
صد پنجره به روی دلم باز کردهای
این اشکها برای تو، تقوا برای ما
دنیای ما فدای تو، فردا برای ما
بی تو نداشت جاذبه دنیا برای ما
این روضههاست مثل مسیحا برای ما
ما را رفیق روضهات آقا حساب کن
بر چشمهچشمه اشکِ دلِ ما حساب کن
من زندهام که گریه کنم پای روضهات
در من که مست میشوم از چای روضهات
حتی بهشت پُر نکند جای روضهات
جبریل پای ثابت شبهای روضهات
دنیا بدون کرببلا دیدنی که نیست
خاکی به غیر خاک تو بوسیدنی که نیست
✍ #حسن_کردی
#امام_زمان_عج
#اشعار_محرم
#غزل
بنای سوختن امشب اگر نداشته باشد
چه بهتر است که پروانه پر نداشته باشد
نه سرزنش نکنید..،این دلی که سوخته شاید
به غیر آه کشیدن هنر نداشته باشد
هنوز آب نخورده است خاک خشک دل من
بعید نیست درختم ثمر نداشته باشد
به وضع دَرهم یعقوب شهر خُرده نگیرید
نمی شود که ز یوسف خبر نداشته باشد
خدا نیاورد آنکه ز چشم یار بیفتیم
خدا کند که ز ما دست بر نداشته باشد
هزار نافله خواندن به هیچ کار نیاید
اگر به بندگی ما نظر نداشته باشد
شبانه بر سر و سینه زدن چه فایده دارد
ضرر نموده کسی که "سحر" نداشته باشد
چه خاک بر سر خود می کند کسی که سحرگاه
به قدر بال مگس چشم تر نداشته باشد
فقط اجازه بده پیش خانه ات بنشینیم
بد است شاه، گدا ،پُشتِ در نداشته باشد
مرا بغل کن و با بوسه غرق عاطفه ام کن
شبیه آن پسری که پدر نداشته باشد
چقدر ندبه بخوانیم و اَیْنَ اَیْنَ بگوییم
روا نبود دعاها اثر نداشته باشد
تو را به حنجره خشک حسینِ فاطمه برگرد
بیا که شیعه دِگر خونجگر نداشته باشد
▪️
▪️
کفن قبول..،ولی..،لعنت خدا به تو ای شِمر...
بنا نبود که این تشنه سر نداشته باشد
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#اشعار_محرم
#غزل
آسمان ! فانوس..،روشنگر نخواهد شد..،نگرد
شام تار بی کسی ها سر نخواهد
شد..،نگرد
ابرها را خشکسالِ دوری از او سر بُرید
جز به خون،دامان صحرا تر نخواهد شد..،نگرد
تا سحر پروانه را دنبال کن..،پِی میبری
سوختن را هیچکس از برنخواهد شد..،نگرد
دیدهی "یعقوب" و دستان "زلیخا" شاهدند
جامه ای پیراهن دلبر نخواهد شد..،نگرد
بانیِ پروازِ در معراج ها "اشک" است..،"اشک"
غیر گریه هیچ "بالی" ، "پر" نخواهد شد..،نگرد
دست فرزند گُنَهکار خودش را هم گرفت
مثل زهرا هیچ کس مادر نخواهد نشد..،نگرد
نوکریِ آل حیدر اوج قُرب بندگی است
دُورِ آن که قنبر حیدر نخواهد شد نگرد
رزق ما از سفرهی بابای عالم می رسد
با کسی که سائل این در نخواهد شد نگرد
این دلم تنگاست..،تنگ دیدن صحن نجف
هیچ دیداری از این بهتر نخواهد شد..،نگرد
عاقبت لات محل بیرقکش عباس شد...
طِیِّب ما نیز جز نوکر نخواهد شد..،نگرد!
مثل اکبر چندتا عضوش نشد پیدا...،حسین!
این تنپاشیده " آبور" نخواهد شد..،نگرد
قد عباس تو از قنداقه هم کوچک تر است
ساقی ات اندازه ی اصغر نخواهد شد..،نگرد
▪️
▪️
غیرتِبالانشین!دلواپس زینب مباش
بین کوفه قحطی معجر نخواهد شد..،نگرد
#بردیا_محمدی
#هلال_ماه_محرم
ماهی ز ره رسیده که لبریزِ از غم است
از داغ عشق ، خون به دل اهل عالم است
آید صدای ناله به گوش از تمام خلق
هر جا که بنگری غم و اندوه وماتم است
خون می چکد ز دیده ی کرّوبیان قدس
این بغض و اشک و آه ، نشان محرم است
عالم تمام گشته سیه پوش و نوحه خوان
" گویا عزای اشرف اولاد آدم است"*
پیچیده در فضا همه جا بانگ یا حسین ع
آری عزای سبط نبیّ مکرم است
زد خیمه در زمین بلا شاه کربلا
پشت فلک ز غصه ی این واقعه خَم است
هفتاد و دو ، ستاره رَخشان به دور شمس
در وصف شان هر آنچه که گوید زبان کم است
بر زخم های پیکر مصباح کائنات
اشک عزای چشمِ عزادار مرهم است
گرید " شقایق" از غم آن شاه بی کفن
تا روز حشر ناله و آهش دمادم است
حمید رضازاده " شقایق"
کرمان
۱۴۰۱
* - محتشم کاشانی
#امام_زمان_عج
پر کن دوباره کیل مرا، ایهاالعزیز
دست من و نگاه شما، ایهاالعزیز
رو از من شکسته مگردان، که سالهاست
رو کرده ام به سمت شما، ایها العزیز
جان را گرفته ام به سر دست و آمدم
از کوره راه های بلا، ایهاالعزیز
وادی به وادی آمده ام، از درت مران
وا کن دری به روی گدا، ایهاالعزیز
چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود
iین کاسه را، فاَوفِ لنا، ایهاالعزیز
ما جان ومال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما، ایهاالعزیز
دستم تهی است، راه بیابان گرفته ام
محتاج یک نگاه تو، یا ایهاالعزیز
مریم سقلاطونی
#اشعار_اول_مجلسی
سلام بر مُحرّم ، وَ بر حسین علیه السَّلام
---------
در دل من سرشک غم مِهر تو را پدید کرد
عشق تو سینه ی مرا لب به لب از امید کرد
سیاهپوشم ای حسین از نَفَس مُحرّم ات
پیرُهن سیاه تو روی مرا سفید کرد
گریه کُن ات بهشت را برای خود خریده است
جای بُوَد به دوزخ اش آن که تو را شهید کرد
وای ازین همه ستم ، با تن هیچ کس نکرد
آنچه میانِ قتلگه با تن تو حدید کرد
آتش تشنگی کند حنجره را گداخته
آه که شعله ور تو را این عطشِ شدید کرد
وای که روی سینه ات پایْ گذاشت قاتل ات
قاتلِ بی مروّت ات کارِ بسی پلید کرد
«یاسرِ» خسته دل بُوَد شاکر حق که در جهان
فروخت جان و سر ولی عشق تو را خرید کرد
**
محمود تاری «یاسر»
#اشعار_اول_مجلسی
چشم هایی زغمت اشک فشان ما را بس
از دو بازار یکی باب دکان ما را بس
برگ زردیم و گر از شاخه فتادیم چه باک
صورتی سرخ ز سیلی خزان ما را بس
گرچه دانم نفروشند به ما یوسف را
لیک جایی به صف مشتریان ما را بس
راه در حلقه عشاق به هرکس ندهند
نگه گوشه چشمی ز میان ما را بس
ما دو تا پنجره داریم سوی سیر بهشت
یک نم اشک به تو، از دو جهان ما را بس
منصب و شوکت و دولت به شهان ارزانی
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس
زخمه ها را همه در گوشه شش گوشه بزن
که در این شور و نوا جامه دران ما را بس
علی انسانی
🌹اللهـم_عـجل_لولیـک_الفـرج بحق سیده الزینب الکبری سلام الله علیها
#حبیب_بن_مظاهر_ع
من الحبیب نوشته الی الحبیب پیامش
نوشته از غم غربت ، نوشته بعد سلامش
به او نوشت ، رفیقم ! حسین یکه و تنهاست
و سی هزار حرامی گرفته دور خیامش
به او نوشت که کوفه وفا به عهد ندارد
به او نوشت که اکنون ، رسیده وقت قیامش
به او نوشت که زینب برای جنگ مهیاست
برای رنج اسارت ، برای کوفه و شامش
پیام داد به مسلم ، رفیق پیر کجایی ؟
بیا که لطف حسین است این نوشته تمامش
تمام هستی خود را از ابتدای جوانی
رفیق پیر ، من و تو ، سند زدیم به نامش
حبیب خنده به لب داشت ، رو به حضرت ارباب
و سجده کرد خدا را برای لطف مدامش
فقیه کوفه جلو رفت و در میانه سخن گفت
صدای هلهله آمد که نشنوند کلامش
به طعنه گفت به مردم ، حرام لقمه شمایید
که اهل کوفه همین است و رسم و راه و مرامش
یزید کرده شما را اسیر فکر سیاهش
برای لقمه ی نانی ، شدید عبد و غلامش
بساط ظلم و ستم را یزید کرده دوچندان
برای حفظ مقام و برای حفظ نظامش
حسین فاطمه این سو ، سپاه کفر در آن سو
تو انتخاب نکردی ، دلت نگفت کدامش ؟
شما برای قیامش ، هزار نامه نوشتید !
کسی به یاد ندارد ، تبار او و مقامش ؟
فرات و دجله نبوده به نام حضرت زهرا ؟
چه شد که آب خنک را نموده اید ، حرامش ؟
به تن نمود دوباره ، لباس رزم عرب را
حنا به صورت خود زد به افتخار امامش
حبیب رفته به میدان که سر به عشق ببازد
سلام حضرت جانان بر او و حسن ختامش
غلامرضا ظریف