eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
436 عکس
130 ویدیو
773 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمیه ام ابیهایی ، بهترین مادر دنیایی دوای دردایی ، دار و ندار مولایی بهت میگم مادر، میشم فدای تو آخر شفیعه ی محشر ، دستی بکش سر نوکر هوای نوکرتو داری ، توو سختیا همیشه محبتت توو وجود من ، یه لحظه کم نمیشه تو زیباترین ،آوای منی ذکر شیرین روو لبهای منی توو این روزگار آشفته مادرم تنها دلخوشیه این دنیای منی جانم مادرم جانم مادرم جانم جانم جانم جانم مادرم نداری تو همتا ، توو این عالمو این دنیا مدد میگیرم از ، تو یا فاطمه زهرا به نامتم بی بی ، جلد روو بامتم بی بی تا آخر عمرم ، میگم غلامتم بی بی تو سایه ی سرمی مادر ، به چادرت دخیلم نگاهی کن به منه نوکر ، سینه زن عقیلم هستم نوکر ، آقازادتون حرفهای نگفتمو از چشمام بخون کاری کن که زائر شیش گوشه بشم من با کربلا بگیرم نام و نشون جانم مادرم جانم مادرم جانم جانم جانم جانم مادرم
فاطمه که فخر بنی آدم است پاکترین نور ، در این عالم است آه از آن قصّه ی پُر غصّه که: قامت او در غمِ مولا خَم است بعدِ نبی دید ستم های سخت رنج و ستم با دلِ او همدم است فاطمه در فهمِ به اسرار حق از همه اولاد بشر اعلم است فاطمه از روز ازل تا ابد نزد خداوند بسی اعظم است گفت علی: ناله مکن فاطمه کارِ جهان از غمِ تو برهم است فاطمه فریاد علی بود و هست فاطمه بر بام خدا پرچم است خانه از آن لحظه که آتش گرفت یکسره عالم همه در ماتم است تاجِ سرِ خلقتِ زن فاطمه است هر چه که از او بنویسم کم است این غزل ( شایق) از الطافِ حق چشمه ی جاری شده از زمزم است
باز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شده باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده بازهم آتش به جان ما رسیده از دری کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک روضه‌خوانِ رنج‌های دخت پیغمبر شده مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط سوره‌ی کوثر فدایِ ساقیِ کوثر شده ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت بعد زهرا خود بگو از غنچه‌ی پرپر شده غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلوم‌تر، نیست در عالَم، غمت از هر غم افزون‌تر شده کی به پایان می‌رسد شب‌های بی مهتاب تو وعد‌ه‌ی دیدارتان درعالم دیگر شده * * دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محشر شده
ای دلیل خلقت کَون و مکان فاطمه (س)، جان علی (ع)، پیشم بمان آیه های زندگانیِّ علی (ع) صبر ایزد، در وجودت منجلی ای قرارِ بی قراری های من همدم، شب زنده داری های من عشق من، عشق نبی، عشق خدا عشق جمله انبیا و اولیا مونس شبهای تارم، فاطمه (س) همنوای قلب زارم، فاطمه (س) ای چراغ خانه ام، سو سو مکن صورت نیلیِّ خود را، رو مکن روزن امید من، بسته مشو چون مدینه، از علی (ع) خسته مشو بی تو من، تنهای تنها می شوم در میان موج غم، تا می شوم لحظه ای دیگر بَرَم، زهرا (س) بمان آیه ی رفتن برایم، کم بخوان لب گشا، حرفی بزن، من حیدرم کن نگاهی، بر من و چشم ترم زیبنت، زهرا (س) هنوزم کودکست او برای خانه داری، کوچکست میروی زهرا (س)، برو، اما ببین بعد تو حیدر (ع) شود خانه نشین (مبین)
آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار ذوب شد زهرا هم از غم‌های حیدر مثل شمع حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع شعله‌ی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع روضه‌های فاطمه تفسیرشان قتل علیست کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع غافل از حال دل پروانه‌های خویش نیست گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع
سوختن را به عِینه معنا کرد آنچه با یاس ، هُرمِ گرما کرد گُل در آتش اگر که جمع شود دیگر آن را نمی توان وا کرد رُک بگوئیم..،مادرِ ما سوخت شعله با صورتش چه بد تا کرد! بانویی بی‌پناه و چل نامَرد... قتلگاهی شلوغ برپا کرد " دُوُّمی داد زد سر زهرا..." یک نفر هم نگفت: بی‌جا کرد! نَفَسش رفت..،تا لگد کوبید فضّه او را دوباره احیا کرد صدف افتاد..،گوهرش افتاد نسلِ سادات لطمه پیدا کرد کاش می شد دروغ روضه نوشت: چکمه با چادرش مُدارا کرد تازیانه دخیلِ بالَش شد مرگِ خود را از او تقاضا کرد قنفذِ رذل پشت هم می زد... حیدر این صحنه را تماشا کرد فاطمه دست از علی نکشید نقش خود را چه خوب ایفا کرد آه! مانندِ یک شَبَح‌شُدَنَش وضعِ این جسم را معما کرد فاطمه سِرِّ خَلقِ عالم بود... راز را میخِ داغ افشا کرد ▪️ تا ابد هیچکس نمی فهمد آنچه مسمار با دل ما کرد
این شهر بی وفا به علی مرحمت نداشت این داغدیده را نظر تسلیت نداشت ای روزگار قبل جسارت به فاطمه قنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت* دیوار های سنگی کوچه که جای خود دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت عالم کنار من همه در امنیت ولی زهرا درون خانه من امنیت نداشت مسمارْ در مقابل و دیوار پشت سر راه نجات همسرم از هر جهت نداشت یک بار هم برای شفایش دعا نکرد او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش برد زیرا برای دفنْ، زمین ظرفیت نداشت
شهر مدینه امشب غرق غم و عزا شد نخلان تاجدارش همدرد مرتضی شد گرچه سکوت تلخی حاکم بر این مدینه است قلب سیاهپوشش از درد مبتلا شد تاریکی حجازی دارد به دل پیامی: راز و نیاز زهرا هر شب به سوی ما شد ای مصطفی کجایی رفتی به سوی الله زهرا میان در ماند در راه حق فدا شد امشب علی چه غمگین تنها بماند در شب از اشک او چه زیبا یک غنچه یاس وا شد ای مستمع ولایت از فاطمه بیاموز در راه حق حیدر باید ز زر جدا شد (رحیل)
چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است نوشته اند دم در به فضه رو زده است حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است چه کرده اند که این باغبان با احساس کنار غنچه‌ی پرپر به فضه رو زده است شکست شیشه‌ی عطری که بوی محسن داشت در این فضای معطر به فضه رو زده است چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس توان نداشت و آخر به فضه رو زده است نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد پیامبر دو برابر به فضه رو زده است چگونه شرح دهم روضه های محسن را همین بس است که مادر به فضه رو زده است
❃﷽❃ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نبـــــود موســـــم آتش بر آشــیانه زدن و یا کبــــوتر عــاشـــق ‌، میـان لانه زدن دمِ شکفتـــن گلبرگ غنــــچه بود و نبود زمان سیلـــیِ نیلـــی به یاس خـانه زدن کبــــوتری که شکسته ست بال پروازش رواست روی پــرش زخــــم تازیانه زدن؟ غلاف ، قصـهٔ تلخیـست در وِلای علــــی چه نارواست گلــش را به این بهانه زدن چه ســـاده بود بر اهــل سقـــیفه با آتش شـــــرار غـــم به دلِ صاحبِ زمـانه زدن فقــــط ز دست دو ملعونِ خوار می آمد دری به پهــــلوی ریحــانه عامدانه زدن چـــه نارواست به جـای تســــلّیِ خـاطر هــــزار تیــــر بلا را به دل ، نشـــانه زدن به خانه ای که دعایش به آستان می رفت روا نبــــود کــه آتـــش بر آســــتانه زدن چه خانه ای که در آن کار مادری این بود به اشـک ، بر نخ تسبیـــحِ نور ، دانه زدن برای مردم شهــرش قنـــوت پر می شد به استـجابت سبـــز از دعا ، جوانه زدن از این به بعد برایش چقــدر سنگین بود نفس کشیدن و مرهـم به زخم شانه زدن و سخت ترکه به دستی شکسته مادرنور به زلفِ آینــــهٔ دلشکــــسته ، شـــانه زدن تمـــام کـــرد ، رســــالات مـــادری را بـــا شکسته دست به دستاس و کارِ خانه زدن چه سخت بود برای علی که دور از چشم ســـرِ مزارِ عـــزیزی، ســـری شـــبانه زدن هنوز می رسد از پشت در ، به گوش زمان صـــدای ناله و فریاد از ایـن زمــــانه زدن شود چه خوب ، به همراه مهدیِ زهرا ســـری به تربت بانوی بی نشــــانه زدن ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)