بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_امیرالمومنین_ع
از روزگار قسمت اگر این خرابی است
شُکرِ خدا که تُربتِ ما بوترابی است
از بس علی علی زِ لبم چکه میکند
یکسر تمام پیرهنِ من شرابی است
خورشید نَه جمالِ علی نقشِ سینه است
روزم که هیچ هر شبِ من آفتابی است
یک ذره از محبتِ مولا قیامت است
آری حسابِ عاشقِ او بی حسابی است
جُز رو به مرتضی دلِ ما رو نمیزند
تا مرتضی ست مَرد که زانو نمیزند
بر قُدسیان به جلوهی قِدیس میشود
قدوسیان به سجده که تقدیس میشود
معراج رفت و دید پیمبر که قبله کیست
تنها جمالِ اوست که تندیس میشود
با هر پیمبری به جمالی ظهور کرد
نوح و شعیب و موسی و جِرجیس میشود
میدان نیامده همهی عَمروعاص ها
در میروند و دامنشان خیس میشود
شوریدهایم و شیعهی آن شیر پروریم
ما کعبه ایم پایِ علی سینه میدریم
نقشِ تو را زدند در آن خانه بیشتر
تا کعبه شد شبیه به بُتخانه بیشتر
بارِ خماریِ نفسِ ما از این به بعد
اُفتاده است گردن پیمانه بیشتر
حق میدهی که کافر زنجیریات شویم
جمع است گِردِ زلفِ تو دیوانه بیشتر
زهرا اگر نگاه کند بر دو دستِ ما
پُر میشود زِ هدیهیِ شاهانه بیشتر
خُم را شکستهایم به سر ، غرقِ بادهایم
تا هست عُمر رو به علی ایستادهایم
با تو شروع میکنم امشب طواف را
افطار میکنم به مِیات اعتکاف را
از بس شکافِ کعبه مرا مستِ خویش کرد
هفتاد بار چرخ دَهَم آن مطاف را
دارد خدا جلوسِ تو را نقش میزند
بگذار رویِ دامنِ سبزت غلاف را
پایین بیا زِ پیشِ خدا تا که بنگری
جبریل گُم نموده سرِ این کلاف را
ایوانِ توست تا به ابد آرزوی چشم
جانم بخواه نعره زنم اِی به روی چشم
تکیه بزن به هیبت پروردگاریات
هو میکشم زِ طَنطنهیِ ذوالفقاریات
تو ایستاده و ملکالموت میشود
در گیر و دارِ معرکه ، بازِ شکاریات
حتیٰ خدا سروده برایت قصیدهای
مدحی برای لحظهی دُل دُل سواریات
عباس هم به پشت سرت مشق میکند
تقلیدِ ضربههای زمین کوبِ کاریات
زینب چه داشت؟جز نفس مرتضی علی
زینب که بود؟سایهی شیر خدا علی
ما را برای خانهی خود پادری ببین
تکه مذاب کورهی آن زرگری ببین
ما را که در غبار مدینه نشستهایم
مانند یازده پسرت مادری ببین
دارند صحن فاطمه را کار میکنند
جایی برای رفتگری نوکری ببین
وقت رکوع گِرد شما بال میزنیم
ما را برایِ بردن انگشتری ببین
شُکرش که زیرِ دِینِ علی پیر میشویم
عمریست با حسینِ علی پیر میشویم
حسن لطفی
🏳سبک سرود و شور میلاد مولود کعبه حضرت امام علی علیه السلام
به سبک:#مژده_مژده_جان_و
#سرود
#شور
#ولادت_امیرالمومنین_ع
#امشبواز_هر_شبی
🏳بند اول
امشبو از هر شبی مجنون ترم ای جان ای جان
کعبه هم شد سینه چاکه دلبرم ای جان ای جان
دلبرم اومده تو دل حرم ای جان ای جان
صاحب کعبه خودش حیدریه ای جان ای جان
بیا و ببین عجب محشریه ای جان ای جان
کار حیدر از خدا دلبریه ای جان ای جان
اومده رمز ایجاد جهان علی
اومده ذکر زیبای اذان علی
شده ورد لبه گداها امشبو
مددی یا امیرمومنان علی
علی مولا علی
🏳بند دوم
پای پرچمه تو من سرم خمه مولا مولا
گدای در خونت محترمه مولا مولا
میدونی دوست دارم یه عالمه مولا مولا
میاره حب تو واسه من شرف مولا مولا
تاج روی سری شاه لو کشف مولا مولا
حلاله مستی با انگور نجف مولا مولا
عالی اعلا علی تویی نور جلی
تویی بعد نبی به مومنین ولی
میگم این ذکروتا بشه دل منجلی
علی مع الحق و حق مع علی
علی مولا علی
۱۴۰۳/۱۰/۲۲
💥میلاد مولود کعبه مبارک
🙏التماس دعای خیر
✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
#ولادت_امیرالمومنین_ع
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود
روح از پیکرهی کعبه برون آمده بود
روشنا ریخت به افلاک حلولش آنروز
کعبه برخاست به اجلال نزولش آنروز
عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد
قبله مایل به علی بن ابی طالب شد
از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت
کعبه در بدرقهاش چند قدم با او رفت
قفس کعبه شکستهست؛ دم پرواز است
برو از کعبه که آغوش محمد باز است
آینه هستی و با آینه باید باشی
خانه زادِ پسر آمنه باید باشی
همهی غائلهها گشت فراموشِ نبی
کودکیهای علی پُر شد از آغوش نبی
مستی اهل سماوات دوچندان شده است
عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی
تا بچیند رطب تازهای از باغ بهشت
رفته دردانهی کعبه به سر دوش نبی
که نبی بوده فقط این همه سرمست علی
که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی
چشم در چشم علی، آینه در آیینه
حرفها میزند اینک لب خاموش نبی
دور از من مشو ای محو تماشای تو من
نگران میشوم از دور شدنهای تو من
من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن
وحی میریزد از آهنگ لبت، حرف بزن
مینشینم به تماشای تو تنها، آری
هر زمان خستهام از مردم دنیا، آری
بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد
همهی دهر اگر شعب ابی طالب شد
خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی
بی تو هر آینه میمُردم از این تنهایی
دین اسلام در آنروز که بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش، حیدر بود
باعث گرمی بازار شدش، حیدر بود
وحی میبارد و من دوختهام دیده به تو
تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو
در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم
از رسولان دگر با تو اولوالعزمترم
میرود قصهی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ولادت_امیرالمومنین_ع
پدر خاک آمده به زمين
از فراسوي قلهی ادراك
رونمايي شدهست در خلقت
دومين قيد جملهی لولاك
من چه گويم ز شأن مادر او
بي نظيري كه بي نظير آورد
غير از اين نيست وصف بنت اسد
دختر شير بود و شير آورد
مستجيري به مستجار آمد
روح تازه گرفت بيت عتيق
كعبهاي كه علي درونش نيست
چون ركابي شود بدون عقيق
صاحب خانه رفته در خانه
ديگر اذن دخول لازم نيست
حيدر از حفظ بود قرآن را
با وجودش نزول لازم نيست
بين آغوش احمد مكي
آيههايي ز مومنون ميخواند
عقل كل بود و با كراماتش
عاشقان را سوي جنون ميخواند
كيست مولا، همان كه در كعبه
بر روي شانهی پيمبر رفت
شانههاي نبي همان عرش است
حيدر از عرش هم فراتر رفت
گردش روزگار دست علي است
كهكشان دانههاي تسبيحش
درِ خيبر شكسته، چيزي نيست
فتح آن قلعه بود تفريحش
چند سالي درست قبل ازل
زندگي را شروع كرده علي
هر زمان رزق ميرسد از راه
شک ندارم ركوع كرده علي
شب معراج مصطفي حس كرد
در پس پرده روبروي عليست
به گواه فمن يمت يرني
بازگشت همه به سوي عليست
#محمد_رسولی
#ولادت_امیرالمومنین_ع
بر شوره زار قلبها، باران میآید
بر دردهای بی دوا، درمان میآید
دستان پشت پردهی خلق است حیدر
روزی رسان عالَم امکان میآید
چشم زمین روشن به روی صاحبش شد
شأن نزول سورهی انسان میآید
قبل از نبی کعبه بغل کرده علی را
بر جسم سرد کعبه حالا جان میآید
هم باطن یاسین و هم اُمُّ الکتاب است
آیات مدح اوست در قرآن میآید
"ما خاک پای بچههای بوترابیم"
خیلی به نوکرهاش این عنوان میآید
باقی نمیماند گناهی و سیاهی
تا عشق حیدر در دل ویران میآید
در سینهام باشد غم عالَم غمی نیست
پای ضریحش غصهها پایان میآید
هم هوش و هم دل میبرد ایوان طلایش
عاقل از ایوان نجف حیران میآید
او وعده داده، دلخوشی من همین است
در لحظهی جان دادنم جانان میآید
#مرضیه_نعیم_امینی
#ولادت_امیرالمومنین_ع
#بحر_مرکب
او همان آینهی روشنِ ذاتِ ازلیست
بهترین اسم خدا بی برو برگرد "علی"ست
با علی باز شده پای عجائب به جهان
پر زد از شوق به سویش، دلِ بابُ الثعبان
مؤمنون خوانده علی قبل نزولش از بر
گاه جبرییل صدا میزندش "پیغمبر"
شب معراج به هرسو رد پایش افتاد
و نبی پیش خدا یادِ صدایش افتاد
آمد و از شب معراج، نبی داد خبر:
"ازصدای سخن عشق ندیدم خوشتر"
چه قَدَر فیض از او برد رسول عربی
"چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی"
گر در از باغِ مقامش بگشاید تمثیل
انبیا را نرسد دست به خرمای نخيل
که رسولانِ اولوالعزم خدا تا امروز
خطبهی بی الف و نقطه نگفتند هنوز
آدم آب و گلش آنروز که در قالب بود
پدر خاک، علی ابن ابیطالب بود
پدر خاک علی، حیثیت آدم از اوست
"عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست"
نورِ حقی که از او طورِ خدا روشن گشت
برقِ دندانِ علی بود که خندید و گذشت
آن شب سخت که اسمش شبِ طوفانِ بلاست
نوح میگفت نترسید یدالله اینجاست
عیسیِ مریم از این مرد گرفتهست مدد
جانْ فدای پسرِ فاطمهی بنت اسد
در دلِ آتش اگر رفت چه جای بیم است؟
همه جا نادِ علی، حافظِ ابراهیم است
هر زمان سازِ سخن کرد به هرجا داوود
أشهدُ أنّ علیاّ ولیُ الله سرود
چه بگویم ز مقامات علی، حیرانم
ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر میخوانم
قنبری داشت که عالم کفِ دستانش بود
گَرد نعلین علی، مُلکِ سلیمانش بود
بشکند در گذر از عینِ علی، پای قلم
بازماندهست به وصفش دهنِ تیغ دو دم
آفتابِ قَدَر از کوهِ قضا سر زد باز
دشت میلرزد و میلرزد و میلرزد باز
تیغِ ابروی غضب کردهی خود را خم کرد
باز هم جای خودش را علمش محکم کرد
لب شمشیر علی تشنهی تکبیر خداست
ملک الموت، صدایِ نفسِ شیر خداست
شعر بیتابتر از عرصهی جولان شده و قافیه حیران شده و
زلفِ سخن باز پریشان شده و
شعر هجا پشتِ هجا در هیجان است
اذا زلزلت الارض
صدای تپش قلب زمین است و زمان است
چنان خورده به دشمن که قدِ تیغ کمان است
ترک خورده زمین، روح الامین هم نگران است
علی کیست؟
یدالله، اُذُن الله، اسد الله
علی شیر خدا، دست خدا، سیف الله، نور الله، باب الله، وجه الله، اسم الله،
سر الله، ثارالله، عین الله، عبدالله، روح الله، جَنب الله، امرلله، ولی الله
امیرالمومنین، یعسوبِ دین، حبل المتین، عین الیقین، نورٌ علی نوراند انصابش
خمارم کرده ساقی بازهم با ذکر القابش
به هوهو گر بیاید، میرسد جانِ جهان بر لب
توانِ تیغِ تیزش را، بپرس از عمر و از مرهب
نبی در بارِ سوّم شیر حق را اذن داد آنجا
درِ قلعه به سختی روی پایش ایستاد آنجا
چه باید گفت از او، شعر کم میآورد الحق
از آن مردی که شمشیرش عبادت کرده در خندق
شبِ فتنه چه کس جای پیمبر خفته غیر از او
کدامین شاه در عالم سلونی گفته غیر از او؟
کدامین شاه، تختش بوده از جنس حصیر اصلاً ؟
رسول الله هم او را صدا میزد "امیر" اصلاً
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارش کند امر و به روی چشم بگذارم
مرا کافیست از دنیا که باشم در شعف یکشب
دعایم کن بخوانم شعر در صحن نجف یکشب
#مسعود_یوسف_پور
#ولادت_امیرالمومنین_ع
لهیب ذوالفقارت بر تن گردنکشان ماندهست
طنین خطبههایت در گلوگاه زمان ماندهست
یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه
گواه عجز ما، انگشتهای بر دهان ماندهست..
«سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد
تو را که رَدّ پایت ماورای آسمان ماندهست
مُزیّن شد اذانم با تمسّک بر ولای تو
شهادت میدهم از برکت نامت، اذان ماندهست
شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد
که بغضی استخوانی در گلویت همچنان ماندهست
یقین دارم که نزدیک است رستاخیزِ عشاقت
همانا فصل شورانگیزی از این داستان ماندهست
#حسین_عباس_پور
#ولادت_امیرالمومنین_ع
فخر است برایش که بخوانند فقیرش
شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش
پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری
خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش
هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت
سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش
بی مهر تو این گمشده سیارهی تاریک
آبستن رنج است؛ چه صحرا، چه کویرش
دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا
این طفل یتیم است در آغوش بگیرش
پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر
منت به سر من بگذار و بپذیرش
✍ #فاضل_نظری
#ولادت_امیرالمومنین_ع
مرمت میکند سرمایهی ویران امت را
بنای عدل محکم میکند ارکان امت را
پس از فقدان پیغمبر، خیال خلق آسودهست
اگر در دست میگیرد علی سُکان امت را
در این دریای پرطوفان، علی آن نوح کشتیبان
هدایت میکند کشتی سرگردان امت را
خلافت با علی، بر تن ردای عدل میپوشد
که میزان میکند میزانِ نامیزانِ امت را
علی پیداترین اعجاز پنهان پیمبر بود
که میدانست هم پیدا و هم پنهان امت را
پیمبر جان امت بود و مولا تا به تن جان داشت
حفاظت کرد با شمشیرِ غیرت، جان امت را
مسلمانان! چه میجویید در تنهایی محشر
که میسنجند با حُبِ علی، ایمان امت را
علی از سادهلوحان زخمهای بدتری خورده
خدایا دور کن شر کجاندیشان امت را
میان گودی محراب یا در پهنهی میدان
علی، تنها علی پس میدهد تاوان امت را
#مجتبی_حاذق
#ولادت_امیرالمومنین_ع
به زمین نبستهام دل، به هوای آسمانش
زدهام گره دلم را، به پر کبوترانش
شدهام اسیر لطفش، شدهام گدای نانش
همه عمر برندارم، سر خود از آستانش
که فقط سپردهام دل، به علی و خاندانش
به ورای عرش رفته، که بسازد آشیانه
لب آسمان هفتم، شده غرق در ترانه
ملکی به گرد پایش، نفسی رسیده یا نِه
به جز از خدا نبوده، به خدا در آن میانه
نگران جبرئیلم که شکسته نردبانش
چه کسی دوباره نان را به فقیر میرساند؟
جریان چشمهها را به کویر میرساند؟
خبر جناب خم را به غدیر میرساند؟
چه کسی سلام ما را به امیر میرساند؟
خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش
به جنون کشانده ساقی، دل مبتلای ما را
متجیرم چه نامم بشر خدانما را
بگذار تا بخوانم نغماتی آشنا را
علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟
که قبیلهی قلمها، شده قاصر از بیانش
شده لطف بی دریغش، همه عمر شامل من
به خدا نشسته یادش، همه شب مقابل من
احدی خبر ندارد که چه کرده با دل من
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست بنما، سر سفره میهمانش
غمی از خزان نباشد که بهارمان میآید
شبی از مسیر دریا به دیارمان میآید
دم احتضار بی شک به کنارمان میآید
دو جهان بدون حیدر به چه کارمان میآید؟
نمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش:
خبر صحیح مسلم شده صادر از بخاری
که علیست اصلِ ثابت، که علیست فیض جاری
که علیست جان احمد، که علیست نور باری
که علیست خشم ایزد، که به تیغ ذوالفقاری
زده ریشهی ستم را، به دو دست پُرتَوانش
نشنیدهاند آیا که خدای حیّ سرمد
شب و روز میفرستد صلوات بر محمد
و به این دلیل روشن که علیست جان احمد
رسد آدمی به جایی که به جز علی نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان لامکانش
دل خویش را به جز او، به کسی دگر نبستم
چه عنایتی نموده، که هنوز مست مستم
چه کنم که عهد خود را، نشکست و من شکستم
نَبُرید و من بُریدم، نگسست و من گسستم
من و لطف بی دریغش، من و فیض بی کرانش
سحری به خواب دیدم که مسافر عراقم
غم او دوباره خیمه زده گوشهی اتاقم
چه شود اگر بکاهد شبی از غم فراقم
چه شود اگر که امشب دل غرق اشتیاقم
برسد به کاروانی که علیست ساربانش
به طواف دوست رفتم، چه حریم آشنایی
چه فضای روح بخشی، چه نسیم دلربایی
نکند به من بگوید، پس از این همه جدایی
که تو در برون چه کردی، که درون خانه آیی؟
به درون خانهای که مَلَک است پاسبانش
به حریم او ملائک، همه گرم خوشهچینی
همهی پیمبران در، حرمش به شبنشینی
پر عطر آسمانها، شده زائری زمینی
دل الغدیری من، شده عاشق امینی
که به جز "علی" نبوده، همه عمر بر زبانش
نه به من که مست اویم، مِیِ بی حساب داده
به تمام عاشقانش، قدحی شراب داده
نه از این مِیِ مجازی، که از آفتاب داده
ز کدام باده ساقی، به من خراب داده؟
که هنوز هیچ مستی ننموده امتحانش
همه شب در این امیدم، درِ دوست باز باشد
که به شب خیال رویش، خوش و دلنواز باشد
غزل از علی سرودن، چه کم از نماز باشد؟
شب شاعران بیدل، چه شبی دراز باشد
شب بی ستارهای که، فقط اوست در میانش
به طواف کعبه هرکس، که به دیدهی تَر آید
همه هست آرزویش، که علی ز در درآید
نظری اگر نماید، شب بی کسی سر آید
خود کعبه نیز باید، به طواف حیدر آید
به فدای آن امیری که خداست مدح خوانش
#احمد_علوی
#ولادت_امیرالمومنین_ع
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیلهاش بُود علی، خدا هر آن چه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علیست یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند
به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند
چو افضل از عبادتِ خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ماسِوی کند
به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند
نماز، بی ولای او، عبادتیست بیوضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند
علیست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند
علی انیس عاشقان، علی پناه بیکسان
علی امیرمؤمنان، که مدح او خدا کند
پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی؟!
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند
قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند
گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند
علیست فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دلگشای او، گره ز کار وا کند
زکار قهرمانیاش، پُر است زندگانیاش
نگین پادشاهیاش، به سائلی عطا کند
امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
بَرَد طعام نیمهشب، عطا به بینوا کند
ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند
کنیم چونکه های و هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند
دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شِکوهها کند
ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم، رها کند
سرشک بر دو عین او، ز اشکِ زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند
علی غریب و خونجگر، ز هجر یار نوحهگر
کنار آن جدار و در، اقامۀ عزا کند
(حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش
گرهگشای انبیا، حوائجت روا کند
#حبیب_الله_چایچیان