eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
4.9هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
770 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
❀﷽❀ ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ تباهی بود و تاریکی ، زمان مستِ جهالت بود زمین از ناله ی زنده به گوران در خجالت بود صــراط  آدمیّـت ، رو به دنیــای ضـــلالت بود بشــر ، درگیـــرِ خُسـران  و گرفتارِ بطالت بود به یکباره در این ظلمـت سـرا، نــوری پدید آمد به قـلب نا امیـدانِ جهــان ، نـــور امیـــد آمد عجب نورٌعَلیٰ نوری که در شب ، عالم آرا شد فلـک ، آیینــه گَردانش ، مَلَــک غرقِ تماشـا شد حرا ، آغوشِ جبــریل و امانت دارِ  بطحــا شد به إقرأ ، آخرین بابِ رســالت در حَــرا  وا  شد نوای "إقرَأ بِسمِ رَبِّک"از هر سـو به گوش آمد همــه ذرات عالم ، با نوایش در خــروش آمد به جوش آمــد کلام وحی و آیات علـــق  بارید در  آن خلوتــگـه تاریــک ، انــوار فلـــق بارید چه بــارانی به کوه نور ، از الطاف حق بارید شــرابِ نـاب ربـّانی به جـان بـی رمـــق بارید بپا خیــز ای رسولی که مقام مصطــفی داری تو  دست یاوری مثــل علــیِ مرتضــی داری بخوان ای حضرت باران ! ببار آیات رحمت را به تن کن کِســوَتِ سبـــز امــامت را نبــوت را امین بودی که حق داده به دستت این امانت را بخــوان ، آغاز کن  ، پایان ببر ، امر رســالت را چه فخری می کند اُمّت که تو پیغمبرش باشی چه زیبا می شود خلقت که تو تاج سرش باشی تو را حق برگزید امشب ، حبیبِ بی بدل باشی میانِ مهــربانانِ جهــان ، ضـــرب المثـــل باشی به دیــوان رسـالت ، بهتـرین بیت الغــزل باشی تَـبـَـرداری چو ابراهیـم ، بر  لات و هُبَـــل باشی صراط المستقیم از من ، مقـــام رهبـــری با تو حمــایت کردنت با  من ، عدالت گستــری با تو ببـار ای آسمـان ! نور و  تمــاشـا کن "محمـــد" را طلوع سبـــز بی پایان ، شکوه نور ســـرمد را به گوش جان خود بشنو ، نوای جان احمد را به صدر انبیـا بنـگر ،  چنین میــرِ ســرآمد  را مکانش آسمان است او اگرچه در زمین باشد امانت دار قرآن است و ختم المرسلین باشد ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ 🖋رقیه سعیدی(کیمیا)
Seddigh Tarif - Az Negahe Yaran (320).mp3
783.3K
✨﷽✨ ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ از فـروغ قرآن ، چراغــان شده کوه نور در زمین و هفت آسمان گشته برپا سرور آخرین رســـالت به دستِ محمّـــد رسید تاج سَــروری با نبــوت به احمــــد رسید یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ ای نگــار مکتب ندیده ، بخوان نام حق گشتــه اولین سوره ، نازل به نام علــق "إِقرأ بِاسمِ رَبِّک" بخوان ای رسول خدا بشکند صــدایِ رَســـایت ، سکـوت حَرا یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ جان عالمینـی ، تو نورِ خـــدای جَـلـی یاور رســالت ، خدا بر تو داده علـــی اولین مسلــمانِ دینت علـی شد، علی جلوهٔ خــدا در وجودش شـده مُنجَلی یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ رحمت الهـــی شدی بر همه ، عالمــین تا بشارت آورد به قلب تو روح الامین کوه وسنگ وصخره ثناخوانِ نامت شدند عرشیان همه محوِ حُسنِ کلامت شدند یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ انبیــا همـه صف کشیــدن به درگاه تو محـــوِ جلوهٔ حق شــدن در رُخ ماه تو سـر به سجده دارد مَلَک بر قدمهای تو فرشـی از ستاره می ریزه فلک پای تو تهنیت به عالم که عید نبوت رسید(۲) یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ 📝رقیه سعیدی(کیمیا)
📣 اعمال شب و روز مبعث 🔸بعثت نه این سرور، سرور ولایت است مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است عید بزرگ مبعث مبارک
به مناسبت عید سعید مبعث (هدیه به ساحتِ خاتم الانبیا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم ) * جبرییل آمد ، وَ در غارِ حرا اعجاز شد ساعتی با رحمت للعالمین دمساز شد گفت اقرا ، بعد از آن لب های احمد باز شد یا علی گفت و رسالت بهر او آغاز شد از دلِ غارِ حرا نورِ هدایت سر زده فصلِ اکمالِ نبوّت ، عیدِ مبعث آمده وقتِ آن شد جاهلیت دور گردد از بشر شدنبی آن کس که گوید بر همه از خیر و شر آمده از نسلِ ابراهیم مردی با تبر با محمد ، دیگر از بت ها نمی ماند اثر این پیمبر خلق را در نور وارد می کند رحمتِ او بت پرستان را موحّد می کند اینکه می آید برون از غار، از عالم سر است احمدِ مختار ، آری آخرین پیغمبر است از تمامِ انبیاءِ قبلِ خود والاتر است چون وصی و جانشینِ این پیمبر، حیدر است می رسد از این پیمبر بر همه خیر کثیر بعثتِ او قلب ها را می کشد سمتِ غدیر ای رسولِ مهربانی ، رحمت للعالمین محضرت تبریک می گوید خداوندِ مبین رهبر و مولا شدی بر آسمان ها و زمین هدیه کرده حق به تو عنوانِ ختم المرسلین شد رسالت با تو ای پیغمبرِ اکرم ، تمام می شود با دستِ تو مولای ما حیدر، امام از حرا برگشتی و شد عالمی حیران تو عالم و آدم دگر شد گوش بر فرمانِ تو شد خدیجه اولین بانوی با ایمان تو از همان آغاز بعثت گشت، حیدر جانِ تو هر نبی و هر وصی بوده از اول با علی گفته هر پیغمبری قبل از رسالت یا علی ******** رضا یزدی اصل
در قلبِ حرا پر شده از شورِ غدیر پیغمبر خاتم شده مامورِ غدیر وقتی که علیست جان احمد یعنی در بعثت اوست بی گمان نورِ غدیر ************ رضا یزدی اصل
عُزی ؛ هبل ؛ لات و منات امشب پریشانند از سنگ بودن ؛ بت شدن آنها پشیمانند معبد به دستش بی گمان ویرانه خواهد شد بُت ها گمان آشفته ؛ سرگردان ؛ پریشانند طائف به خود می لرزد آوای محمًد را نزدیک می بیند ؛ چه بت هایی که لرزانند عُزی حراض از تو مُسلًم چشم می پوشد عُزی بدان بت ها تمامی رو به پایانند تب کرده بُت از شوکت زیبای میلادش عُزی ؛ هبل؛ لات و منات امشب به هذیانند عُزی سقام از تو حفاظت کی کند ؛ هرگز بت های مکه بی گمان در مرز بحرانند طائف یقین دارم به چشمش خوب خواهد دید: بت ها پریشانند ؛ گریانند ؛ ویرانند بت ها پریشان ؛ جان به لب در گوشه ی معبد یکجا نشسته ؛ خسته جانان در غم جانند از بت شدن بی شک پشیمانند بت هایی که از همین حالا به فکر کار کتمانند کتمان کنند اینان همین بت بودن خود را سودی ندارد بت شدن در حال خُسرانند میلاد پاکی ؛ خوبی و احساس و شور و شوق ّبت ها همه سر در گریبان سر به دامانند معبد لات در طائف به دستور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و پس از محاصره ی طائف و در همان سالی که غزوه تبوک رخ داد ویران شد. قبیله ی قریش برای پرستش عُزی در حراض پرستشگاهی مانند کعبه ساخته بودند که به آن سقام می گفتند . در قرآن نام عّزی در کنار دو بت مهم دیگر عرب آمده است خالد بن ولید به دستور حضرت محمد صلی الله علیه و آله این بت را شکست .
ای ابتدا محمد و تا انتها علی ای انتها محمد و از ابتدا علی ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی یعنی که یک حقیقتِ مَحضید با علی در باطنِ ظهور تو در اِختفی علی یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی در جوش آمده‌است خُم خانگی ما در چشمِ ماست سرمه‌ی مستانگی ما بیرون زده است  یک  رگِ دیوانگی ما نورِ نبی است کعبه‌ی پروانگی ما از مرتضاست نعره‌ی مردانگی ما اِلّایِ مانده در پسِ اظهار لا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی باید به دشتها برود چوپان شود باید سفر رَود نَفس راهبان شود تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود باید میانِ مکه امین و امان شود باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود تا که شود پیامبرِ مرتضی علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است چل سال پشت پرده برای جهان بس است چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است چل سال  بین خلوت کروبیان بس است حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است برخیز  با ملائکه  برخیز  با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی از عشق از حضور  لبالب نشسته بود در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود بین حرا به چله‌ی یارب نشسته بود اشراقِ نور بود اگر شب نشسته بود جبریل پیش روش مودب نشسته بود ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب غم نیست تا که ذوالفقارِ نبی هست با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است اصرار در مقابل انکار مشکل است گیرم  میان مشرک و کفار مشکل است ماندن ولی مقابلِ کرار مشکل است بودن به پیش ضربِ علی‌وار مشکل است    مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی وقتش رسیده است  از این پس علی بگو امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو  در  صحنِ آن سرای  مقدس علی بگو بین رواقهای مُقَرنَس علی بگو آری کَسم علی است نه هرکس ، علی بگو نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
گیسوی تو برای پریشان شدن بس است چشم ات برای سر به بیابان شدن بس است دلدار اگر تویی به خدا که برای ما بیدل‌ترین قبیله ی دوران شدن بس است هر روز پای یار قَبا چاک می زنیم کِی گفته ایم پاره گریبان شدن بس است از خیل معجزات تو،یک مهربانی ات کُفّار را برای مسلمان شدن بس است قدری ز دستپُخت خدیجه به ما بده نانش برای بوذر و سلمان شدن بس است مبعوث می شوی که بگویی به ابتران دختر برای کوثرِ قرآن شدن بس است تدریس نکته های ولایت شناسی ات ما را برای طفل دبستان شدن بس است تو آمدی نشان بدهی راه و چاه چیست آئینه دار پرتو خورشید و ماه کیست قرآن بخوان که سینه به سینه صدا شویم از گورهای جهل ابوجهل،پا شویم قرآن بخوان که با نفحات بهشتی ات قدری عوض شویم،کمی با خدا شویم این دست ها به شوق قنوتت بلند شد تا تکّه ای ز پازِل این "ربّنا" شویم بالی برای پر زدن ما درست کن تا جبرئیل های مقیم حرا شویم همراه چار قبله ی توحید آمدی تا بندگان کعبه ی آل عبا شویم بر روی شانه ات بنشینیم لحظه ای لبخند شاد کودکی کوچه‌‌ها شویم پُشت در حریم تو از اولیا پُر است ای کاش بین آن همه ما نیز جا شویم فردای حَشر منصبمان پادشاهی است امروز اگر قرار بر این شد گدا شویم فانوسِ راه را به یدالله داده ای می خواستی که با علی ات آشنا شویم یک هشتم عدس به علی عشق داشتن... گفتی که کافی است ز آتش رها شویم ما را علی علیِ تو اینجا کشانده است پائین پای غار حرایت نشانده است بال ملک کجا و بلندای بام تو از کهکشان بُرون زده حدِّ مقام تو ای کعبه ی نگاه تو صدها بِلال ساز قبله، نماز خوانده به بیتُ الحرام تو ذکر مدام اهل وِلا یا محمد است جان تمام شیعه به قربان نام تو اما تو آمدی که بگویی علی که بود این داستان نهفته شده در قیام تو هرکس علی شناخت،خدا را شناخته این بود جانِ مطلب و اصلِ پیام تو معراج هم اگر بروی..، دردِدل کنی جز مرتضی کسی نشود هم کلام تو یا اهل بیت پاکِ خداوند لایزال هر ثانیه شنیده شد این اَلسَّلام تو یک نیمه ی تو فاطمه شد ، آن یکی علی حالا بگو که سجده کنم بر کدام تو!؟ طبق حدیث قدسی لولاک..، گفته اند: زهراست مقتدای "علی" و امام "تو" از نور این دو ، پرتوِ قرآن  درست شد با مرتضی و فاطمه ایمان درست شد سرمایه ی محبت زهراست دینمان یعنی که فاطمه است دلیل یقینمان او بانی تفاخُرِ حق بر ملائکه است: او فاطمه است ، بنده ی خلوت گُزینمان در حشر او سواره و باقی پیاده اند آن بی مثال‌بانوی بالا نشینمان در دست فاطمه است کلید دَر جَنان از باغ های اوست بهشتِ بَرینمان حوریّه ای که با دمِ اُمّید بخش خویش هجده نفس رسیده به داد زمینمان آن مادری که صبح قیامت یکی یکی با مِهر مادرانه کُنَد دست چینمان باید کسی شبیه علی همسرش شود آئینه دار جلوه ی پیغمبرش شود امّا پس از تو حرمت حیدر شکسته شد آیه به آیه سوره ی کوثر شکسته شد دیگر کسی به عترتتان اعتنا نکرد این نخل ریشه دار تناور شکسته شد در کوچه راه فاطمه ات سَد شد ای پدر در کوچه گوشواره ی دختر شکسته شد سیلی چنان به صورت زهرای تو گرفت آورده‌اند گونه ی مادر شکسته شد آتش به جان لانه ی آل نبی زدند بال و پر کبودِ کبوتر شکسته شد او را چنان زدند که مسمار سرخ شد او را چنان زدند که در سرشکسته شد ما در عزای دختر تو گریه می کنیم عُمری برای دختر تو گریه می کنیم
از « غار حرا » سوره ء باران آمد « جبریل » که گفت : « إقرأ » ایمان آمد بی تو رمقی نداشت دیگر دنیا بر پیکر مردهء زمین جان آمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زاحمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندراین یک میم غرق است یقینا میم احمد میم مستی ست که سر مست از جمالش چشم هستی ست - زاحمد هردو عالم آبرو یافت دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت اگر احمد نبود آدم کجا بود خدا را آیه ای محکم کجا بود چه می پرسند کاین احمد کدام است که ذکرش لذت شرب مدام است - همان احمد که آوازش بهار است دلیل خلقت لیل و نهارست همان احمد که فرزند خلیل است قیام بتشکنها را دلیل است همان احمد که ستار العیوب است دلیل راه و علام الغیوب است - همان احمد که جامش جام وحی است به دستش ذوالفقار امر و نهی است همان احمد که ختم الانبیا شد جناب کنت و کنز مخفیا شد همان اول که اینجا آخر آمد همان باطن که بر ما ظاهر آمد - همان احمد که سرمستان سرمد بخوانندش ابوالقاسم محــــــــــــــــــمد محمد میم و حا ء و میم و دال است تدارک بخش عدل و اعتدال است محمد رحمه للعالمین است کرامت بخش صد روح الامین است - محمد پاک و شفاف و زلال است که مرات جمال ذوالفقار است محمد تا نبوت را برانگیخت ولایت را به کام شیعیان ریخت ولایت باده ی غیب و شهود است کلید مخزن سر وجود است