eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
431 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
به دنبال تو سرگردانم ای مولا درین شبها به کویت می رسد آیا دل تنها درین شبها دو چشم خویش را دادم به دست موجی از باران به شوق دیدنت شد دیده ام دریا درین شبها ندارد حاصلی اشک من و سوز مناجاتم چه سازم از فراق روی تو آقا درین شبها تمام کوله بارم پُر شده از اشک تنهایی فقط با یاد وصلت می کنم نجوا درین شبها نفس در سینه ام سنگین تر از هر بغض پنهان است من و این بغض سنگین و دل رسوا درین شبها ببین حال تضرّع دارم از هجران چشمانت بیا بنگر ز من حال تضرّع را درین شبها به سجده می برم پیشانی محتاج نورت را به نورت می رسد پیشانی ام آیا درین شبها شکوفا کن دو چشمت را برای لحظه ای حتّی معطّر کن مرا ای یوسف زهرا درین شبها جدا از اشتیاق وصل بودم قبل ازین مولا به دنبال تو می گردم ولی حالا درین شبها به خاک کربلا ، یا که نجف ، یا شهر پیغمبر کجا داری عزیز فاطمه مأوا درین شبها کنار بی قراری ها و نجواهای دلتنگی تو می سوزی به یاد زینب کبرا درین شبها ز حسرت غرق اندوهم چو "یاسر" ای عزیز دل من و یک ماه سرگردان و نا پیدا درین شبها
باز وقت مستی چشمان بیدار من است باز این‌ شبها خدا مشتاق دیدار من است طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد.. به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است! آب شد دیگر یخ عمرم، کسی کاری نکرد! ای بنازم رحمتش را او خریدار من است یک الهی گفتم و یک عمر تحویلم گرفت این هزاران بار غفران جای یک بار من است رب شهرالله اکبر عبد عاصی آمده! سائل این آستان دست گرفتار من است اول ماهی بخر بار مرا ای خوش حساب خوب یا بد هرچه باشد این به انبار من است به علی گرم است پشتم یاعلی و یا عظیم آبرویم تا ابد آقای کرار من است شیشه عشقم کنار  کنار سنگ غفلت سالم است تا علی ابن ابیطالب نگه دار من است! با دعای فاطمه اینجارسیدم ،بی گمان روز محشر هم شود زهرا پی کار من است کربلا رادوست میدارم پس ازدوزخ چه باک تاحسین یار من وعباس دلدار من است تشنگی روزه را با روضه توام میکنم شاهد این سوختن چشمان خونبار من است جان فدای آن سری که پیش زینب ذبح شد تشنه و زخمی و سخت و نامرتب ذبح شد
حتی اگر نبخشد این چشم تر می ارزد این دور هم نشینی وقت سحر می ارزد جای گدا نشستن در خانه کرم نیست هر وقت می نشیند در پشت در می ارزد گریه گرفت و دیدم دست مرا گرفتند پیش کریم خیلی خون جگر می ارزد من که توقع قرب از هیچ کس ندارم اصلا همین که هستم این دور و بر می ارزد چون طفل خانه برگشت او را بغل بگیرند پس گم شدن برای مهر پدر می ارزد هر طور می پسندی بشکن دل گدا را هر چه شکسته تر شد دل بیشتر می ارزد فرموده اند روزه یعنی علی یقینا کار علیست والله روزه اگر می ارزد چون سنگ ریزه ما را بین نجف بینداز ریگ نجف به قدر صد کوه زر می ارزد یک یا علی به جای العفو پاکمان کرد این یا علی برای ما انقدر می ارزد هر چه خراب کردم دیدم درست کردی ویرانه بودن من از این نظر می ارزد گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را از کوی نیک نامان یک آن گذر می ارزد حداقل به کار حسین که می آییم این بار را ضرر کن ما را بخر می ارزد
فرخنده طلوعی که بشارت به جهان است از عطرِ دل انگیزِ هلالِ رمضان است آغوشِ پُر از مِهرِ خدا بر همه باز است از عرش ندا آمده این ماهِ امان است این بوی بهشت است که پیچیده به عالم خیرش به تو در باغِ ضیافت به عیان است به به چه لطیف است نسیم سحری اش از پنجره ی رو به خدا عشق روان است آری که چه زیباست گل افشانیِ توحید آری که چه دلچسب تماشای اذان است فخرِ تو همین بس که تو مهمانِ خدایی مزدِ تو همان ساغرِ تسنیمِ جنان است جا دارد اگر در تبِ معشوق بسوزی آنکه همه جا یادِ رُخش مرهمِ جان است در آینه ی قدر ببین روی علی (ع) را آرامشِ دل، بردنِ نامش به زبان است قرآنِ خدا، قدرِ خدا، جمله علی است نفرین به هرآنکس که پُر از شک و گمان است از بعدِ گلِ یاس چه آمد به سر او؟ دردش همه سر بسته دلِ چاه نهان است حس کردی اگر بوی خدا را به مشامت یادِ دلِ او کن که پُر از سوزِ خزان است خوش باشد اگر لب به تلاوت بگشایی قرآن که همان عافیتِ روح و روان است تصویر بکش باغِ مناجات و دعا را امید که سهمِ دلِ تو هر دو جهان است هر کس ز سبوی رمضان جرعه ای نوشید در بحرِ کرامت طلبش دُرِّ گران است آمالِ تو از دوست همان روی نگار است این خواهشِ چشمِ همه ی منتظران است او می رسد از کعبه که در وعده ی حق است در تحتِ لوایش همه جانها به امان است خاکِ قدمش سرمه ی چشمانِ ضعیفم مهدی که همان صاحبِ وَالعصر و زمان است جانم به فدایش که گلِ فرشِ عبورش از رایحه ی نابِ نسیمِ رمضان است
کار تو لطف و رأفت و عفو و محبّت است  حتی اگر عذاب کنی باز رحمت است   تو آن‌همه عنایت و من این همه‌گناه  اقرار می‌کنم که خلاف مروّت است   با آنکه وهم‌ها به جلالت نمی‌رسند  کارت همیشه با من مسکین رفاقت است   با آنکه هست نامۀ اعمال من سیاه  بر درگه تو آبرویَم اشک خجلت است   از بس که ناز عبد گنهکار می‌کشی انگار می‌کند که نیازت به طاعت است   یک عمر با تو بودم و نشناختم تو را  این عمر نیست غفلت و اندوه و حسرت است  با این همه گناه عزیزم نموده‌ای  بر خاک بندگیت مرا روی ذلت است  شکر خدا که با همه آلوده دامنی  دست و دلم به دامن قرآن و عترت است   ثبت است در جریدۀ اعمالم این حدیث  یک «یاعلی» فشردۀ صدسال طاعت است «میثم»ز دوستی علی دست برمدار  زیرا تمام دین الهی محبت است  استاد حاج غلامرضا سازگار
ای آنکه در فضای دعا می خری مرا تا اوج وصلِ حضرت خود می بری مرا مثل همیشه با نظر رحمتت ببخش… حال دعا و زمزمۀ بهتری مرا حال قنوت حال بکا حال بندگی کن مرحمت زسوز دل کوثری مرا آئینۀ جمال خودت را نشان بده منّت گذار تا که کنی حیدری مرا لطف خفّیه خوانده مرا ورنه ای کریم شایسته نیست این سمتِ نوکری مرا با افتخار دست نیاز آورم تو را سائل شدم که خویش کنی سروری مرا هردم که حالِ توبه مرا دست می دهد گویم که هست این گنهِ آخری مرا ای کاش پای لنگِ مرا سنگ می زدی تا می زدود حسِّ خطا باوری مرا آلوده شد نگاه من از دیدن گناه حالا بخر به دیدن چشم تری مرا تنبیه می کنی بکن اما خودت بزن هرگز مده به دست کس دیگری مرا با یک اشاره قلب حسینی به من بده زهرا کند به لطف ، مگر مادری مرا شش گوشۀ حسین دلم را ربوده است یعنی دوباره کرده علی اکبری مرا محمود ژوليده
کارم شده گناه مرتب مرا ببخش ذکر لبم فقط شده یارب مرا ببخش با چوب خشم، بنده خود را ادب مکن من نیستم اگر که مودب مرا ببخش غافل شدم که شأن و مقامم به دست توست ای صاحب بزرگی و منصب مرا ببخش یارب رسیده تیغ گناهم به استخوان از ضعف، جانم آمده بر لب مرا ببخش دیگر به چشم قهر به رویم نظر مکن هستم میان جمع معذب مرا ببخش عفو مرا حواله به روز دگر مکن روزی گناه کردم اگر شب مرا ببخش از مکتب عبودیت تو گریختم راهم بده دوباره به مکتب مرا ببخش بهتر از اهل بیت شفیعی نداشتم یارب به این ذوات مقرب مرا ببخش مشمول رحمت است کسی که حسینی است هستم به خادمیش ملقب مرا ببخش دیشب حسین گفتم و امشب نتیجه داد امشب بیا بخاطر دیشب مرا ببخش با «یاحسین» زینب کبری گریستم یارب به حق ناله زینب مرا ببخش آرش براری
توشه‌ای هر‌چند از جرم‌ و‌ گناه آورده‌ام باز بر درگاه عفو تو پناه آورده‌ام عمر‌ من رفت و به‌جز حسرت ندارم کوله‌بار دست‌خالی‌ آمدم پیش‌تو؛ آه آورده‌ام یوسف خود را نشد بیرون کشم از چاه‌نفس امشب اما خویش را تا پای‌ چاه آورده‌ام عاقبت از چشم عاصی، قطره‌اشکی هم چکید آخرش این چشمِ سرکش را به راه آورده‌ام تا تو پای نامه‌‌ی‌من مُهرِ "بخشیدم"‌ زنی مِهرِ شاه بی‌کفن را زاد‌ِ راه آورده‌ام ای خدای مهربان، جان حسین و جون او روسفیدم کن که من رویی‌سیاه آورده‌ام شرمسارم باز پای روضه‌خوانیِ حسین نام زینب را کنار قتلگاه آورده‌ام ای ملائک! بار‌دیگر روی در هامون کنید عمه‌ی سادات آمد، شمر را بیرون کنید امیر عظیمی
بار الها خسته ام از اینهمه تکرارها آمدم با روسیاهی تا کنم اقرارها بوده ام عمری درون معصیت ها غوطه ور ساختم بین تو یا رَب ،با خودم دیوارها ادعا ها میکنم در پیشِ چشم دیگران بارها اما شکستم در خفا هنجارها ظاهرم را بر خلاف باطنم آراستم حالم آشفته شده از این ادا اطوارها در مصاف تن به تن مغلوب نفسم گشته ام زخمی ام اصلا ندارم قدرت پیکار ها خون شده قلب امامم از من و رفتار من تا به کی این بی مرامی ها و این آزارها دفتر من پر شده از بیتهای انتظار کو عمل؟مانده فقط در حد این گفتارها نامه ی اعمال من گویای احوالم شده نامه نه،از کثرت برگه شده طومارها خسته ام یارب به درگاهت پناه آورده ام ای امید آخرِ بیچاره ها؛ بدکارها ماه مهمانی شده، با خوب ها هم سفره ام همنشین گل شده خیل عظیم خارها با همه بدبختی ام ،سوی حسینت آمدم دل ندارند ای خدای من مگر بیعارها؟ اشک روضه بی گمان آخر نجاتم میدهد میبَرَد باران گریه از دلم زنگارها تشنه تشنه سر جدا شد از امام بی کَسَم زهر شد در کام من با یاد او افطارها حیدر محمدنژاد
 من از این و از آن حذر میکنم عزیزم فقط با تو سر میکنم  تو که احتیاجی نداری به من منم که ز دوری ضرر میکنم شبانه میایم در خانه ات به حسرت نگاهی به در میکنم.. خودت‌ را بده مابقی را بگیر ببین بعدش اما اگر میکنم؟! دراین کوچه ها بی قرار توام نه اینکه گدایی زر میکنم عجب امتحانی گرفتی ز من! کمک کن!که حس خطر میگنم من آن اه جانسوز نیمه شبم برای تو باشم اثر میکنم بغل باز کن نوکرت امده چنان طفل میل پدر میکنم کنون که مرا راه دادی‌ خوشم به جز گریه کاری مگر میکنم؟ اگر باز شد صحن قبل از همه سریعا به مشهد سفر میکنم شب جمعه ها یاد گودال شاه به سر میزنم دیده تر میکنم نزن شمر با خنجرت بر سرش به تل ایستادم نظر میکنم مرا ذبح کن دست بردار از او خودم را برایش سپر میکنم سیدپوریا هاشمی
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟ اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم تو غافلـی و مـرا لحظـه‌ای نمی‌خوانی بیا منم که تو را سوی خویش می‌خوانم هـزاربـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟ به عزتم قسم ار سـوی مـن بیـایی باز تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت بلا دهم کـه تـو را لحظـه‌ای بگریانم هـزاربـار گنـه کـرده‌ای بیـا یک‌بار بگـو:الـه مـن العفـو مـن پشیمانم ز سال‌ها گنهت بگذرم به یک العفو ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم اگـرچـه از همه آلوده‌تر بوَد «میثم» به ذات اقـدسم او را ز در نمـی‌رانم استاد حاج غلامرضا سازگار
خبر آمد که بهار دل ما آمد باز مژده‌ی‌کم شدن فاصله ها آمد باز از لب عرش خداوند ندا آمد باز بندگان ماه خدا، ماه خدا آمد باز من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟ ندهد یار اگر باز پناهم چه کنم؟ خبر آمد که کریم آمد و در وا‌شده است سفره پرداز قدیم آمد و در وا‌شده است اسم رحمان و رحیم آمد و در وا‌شده است درد عصیان مرا خویش مداوا شده است آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم توبه آرید، خداوند کریمی داریم ای که بخشنده‌ی هر جرم و گناهی، العفو به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو سائلی را به سر سفره ی خود راه بده من گدای توأم ای حضرت الله- بده!- یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند امیر عظیمی