eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
10.4هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای عشق من و دین من و دنیایم ریزه خور سفره ات همه آبایم آلوده و دلخوشم به این یک مصرع من نوکرم و رضا بود آقایم * روشن شده دل ز جلوه شمس شموس حج فقرای من شده وادی طوس چون قطره ام و غرق در این دریایم من نو کرم و رضا بود آقایم * با عشق تو بود زندگی کردم من با حب تو بود بندگی کردم من مهر تو بود مهر عبادتهایم من نوکرم و رضا بود آقایم * از آب قم است اگر نمک گیر شدم از گندم خانه رضا سیر شدم مدیون دو قرص قمر موسایم من نوکرم و رضا بود آقایم * طوف حرم تو اوج آمالم شد لطف تو همیشه شامل حالم شد از کودکیم گفته به من بابایم من نوکرم و رضا بود آقایم * بی قدرم و تو عزت و جاهم دادی در گوشه أمن خود پناهم دادی ممنون نگاه مادرت زهرایم من نوکرم رضا بود آقایم * به به، به من و سعادتم آقاجان شد گدایی تو عادتم آقاجان این است که پابوس شما می آیم من نوکرم و رضا بود آقایم .
14000-MilademamREZA-sibsorkhi-soor2-Segment 1.mp3
8.71M
|⇦•کبوترم تو دامت.. و شور ویژۀ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه السلام _ کربلایی حسین سیب سرخی
. ✍ حرم لبخنده، آرومه، عزیزه ،دست و دل بازه حرم سنگ صبوره ، مهربونه ،محرم رازه یه موقع سفره‌ی عقده ، یه وقت درمون بیمارا یه وقت آغوشه واسه چشمای خیس عزادارا حرم شیرینیِ لبخند، توی جیب خادم‌هاس یه کاسه آب سقاخونه توی هق هق گرماس یه چشمه اشک شوقه تو دل هر تکه آیینه جواب نامه‌ی توی ضریحه ، بال آمینه حرم همراه آدم، تو هجوم روزای سخته اذون اولِ تو گوش نوزادای خوشبخته برای غربت زائر ،حرم گرمای یه خونه اس برای بال زخم یه کبوتر مرهمه، لونه اس حرم اعجاز چایی واسه‌ی یه شونه‌ی خسته اس یقینه واسه‌ اون که کرده کل عمرشو دست دست نسیم دل بخوا‌ه دور فواره اس سر ظهرا دل شاد‌ یه بچه اس واسه رو هم چیدن مهرا یه نقشه توی برگ اول ادعیه هامونه برای نوجوونا نقشه‌ی یه گنج پنهونه صدای شوق نقاره اس، صدای گرم امیده خراسانه جواز رفت و آمدهای خورشیده طناب دست یه معلوله که رو پاش وایساده دل یه پنجره اس که می‌شنوه با اینکه فولاده یه امضای عزیزه که قد یه دنیا می ارزه حرم برگ برات کربلای یه کشاورزه تسلای دل دلگیریه که با خودش قهره سلام اول صبح خیابونای یه شهره پناه بی ‌کسی ‌های یه همسایه‌ اس که غمگینه نمی‌شناسن حرم رو عنکبوتا غصه مون اینه .
5. ای خادم.mp3
3.59M
قسمت پنجم : ای خادمِ سرایِ بهشتیِ تو ، خلیل گُلبوسه میزند به ضریحِ تو ، جبرئیل لب تشنگانِ جام وِلای تو ، می برند آب حریمِ قدس تو را جای سلسبیل ای رأفتِ مُدامِ خداوندِ بی مثال ای مهربان امامِ من ای مِهرِ بی بدیل صدها دلِ شکسته به امید یک نگاه بستند پشتِ پنجره فولاد تو ، دخیل ناگه صدا تمام فضا را فرا گرفت نقاره می زنند مریضی شفا گرفت یا ایهُا الرئوف کرَم دم به دم کنی دلهای خسته را تو رها از الَم کنی ما آمدیم موسمِ میلاد تو ، که باز با یک نگاه عیدی ما را کرَم کنی مثل غبارِ صحن و سرای مقدست ما را مقیمِ این حرمِ محترم کنی تا روز رستخیز تو ما را به راه خویش با زائران هم قسَمت همقدم کنی مانند سرو در رهِ تو راست قامتیم در انتظارِ بارش ابرِ کرامتیم عطر تو را نسیم پراکنده میکند گل با نسیم رحمتِ تو خنده میکند دل مُرده هر که میرسد آقا حضورِ تو او را شمیم مِهر تو دل زنده میکند شمس و شُموس هستی و نور خدایی ات دل را فروغ بخشد و تابنده میکند بار دگر وفاییِ شرمنده با امام مثل همیشه لطف تو شرمنده میکند مهمان شدم به رحمت عامت اباالحسن من غرق نعمتم زِ مَرامت اباالحسن ... .
. علیه‌السلام سلام ای طبیب طبیبان سلام سلام ای غریب غریبان سلام الا ماهتاب شبستان طوس الا حضرت نور، شمس‌الشموس غریبم من از راه دور آمدم به دنبال یک جرعه نور آمدم شبم، آه یک جرعه ماهم بده پناهی ندارم پناهم بده ببخشا اگر دور و دیر آمدم جوان بودم، امروز پیر آمدم منم زائری خام و بی‌ادعا کبوتر کبوتر کبوتر دعا اگر مست و مسرور و شاد آمدم من از سمت باب‌الجواد آمدم من از عطر نامت بهاری شدم تو را دیدم آیینه‌کاری شدم تو این خاک را رنگ‌وبو داده‌ای به ایران من آبرو داده‌ای ببخشای این عاشق ساده را ببخشای این روستازاده را تو را دیدم و روشنایی شدم علی‌بن‌موسی‌الرضایی شدم... «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 یلدا .
2. از عرش.mp3
706.3K
قسمت دوم : 🎤 از عرش سلام ایزدی آوردند آئینه ی حُسنِ سرمدی آوردند با آمدنِ رضا ، از باغ بهشت یک دسته گل محمدی آوردند
. صاحبِ ما،صاحبِ ايران رضاست شاه يلِ لشكرِ شيران رضاست عشق و اميدِ همه ي شيعيان جود و كرم،حضرت باران رضاست اي كه به دنبالِ رهِ جنتي دور نرو كين(كه اين)رهِ آسان رضاست گر زِ جهان گشته دلت مستفيض علتِ اين فيضِ فراوان رضاست چون كه دلم بي سر و سامان شود بر دلِ تنگم سر و سامان رضاست وقتِ نزولِ مرض لا علاج لحظه ي آخر همه درمان رضاست قبله ي دلها همه در مشهد است جانِ دل است و همه جانان رضاست آن كه دهد مهر و محبت و جان در حرمش بر دلِ مهمان رضاست آنكه بَرَد تا به خداي رحيم جايگَه و ارزشِ انسان رضاست وقتِ غم و سختي و در مشكلات ناجيِ سني و مسلمان رضاست او نه فقط قبله ي حاجات ما روي زمين شمسِ فروزان رضاست بر همه اديان كَرَمَش منجليست صاحبِ بخشنده ي دوران رضاست مكه اگر سهميه ي اغنياست كعبه ي دلجوي فقيران رضاست اذن دهنده به محرم و اين بزمِ غمِ شاهِ شهيدان رضاست مُهرِ جوازِ سفرِ اربعين دستِ خودِ شاهِ خراسان،رضاست * رمز عبورم به رَهِ كربلا از درِ دروازه ي مهران رضاست .
. |⇦•به محضرت چو غبار.. و توسل ویژۀ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه السلام _ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ به محضرت چو غبار اوفتاده می آیم اراده نیست مرا بی اراده می آیم بر آستان تو ای آستین معجزه ریز به روی دست دلم را نهاده می آیم چنان غبار به پیشت ز اشتیاق حضور گهی سواره و گاهی پیاده می آیم کسی چنان که تو دستم گرفته ای نگرفت چو ذره دست به خورشید داده می آیم اگرچه در به رویم میگشایی اما من فقط به خاطر روی گشاده می آیم السلام علیک دلتنگم ای بمیرم که مایۀ ننگم .. رسید محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود ریان ابن شبیب میدونی امروز چه روزیه؟ گفت آقا نمیدونم میشه شما بفرمایید ! فرمود ریان ابن شبیب امروز اول محرمِ .. میخوام بگم یا امام رضا، از خواصِ شما نمیدونست اولِ ماهِ محرمِ .. میدونی این مردم از کی منتظرِ مُحرمند .. حسین .. من که در پیچ و خم جادۀ دنیا ماندم دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟! یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟ در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم حلّ این مشکل امروز به دست فرداست چند سالی است که در حسرت فردا ماندم در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟! من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی آه ... من با لب تشنه، لب دریا ماندم چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است منِ آلوده در این غیبت کبری ماندم نوکری روسیهم ... جای تعجّب دارد با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو» خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم کربلا، پای پیاده، چه قدَر می چسبد من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم شاعر : این همه راه دویدم ز پی دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم اسب ها پای خود از سینۀ او بردارید من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار شدن بیزارم ک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تو را بردارم به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب خواندم از طرز نگاهش که منم دل دارم شاعر: نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روز های قبل که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره پاره های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منورت شناختم شکست عهد کوفه .. این گناه بی شمار را به زخم های بی شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی بدیل خواهر و برادری به چشم های بی قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن .. منم .. سکینه .. دخترت .. شناختی؟ شاعر: نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر با نیزه ای تا شاه را از حال بردند یك یك تماماً رو سوی اموال بردند هر آن چه را كه بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر! شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علیه_السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. از همین خاکروبه های حرم می‌رسد تا به عرش بال و پرم هرکجا رفته ام به جز اینجا مطمئناً به سنگ خورده سرم دل من سنگ و سنگِ صحنْ دل است پس برای حرم بیا بخرم دل من مانده پای پنجره ات دل از اینجا بگو کجا ببرم؟ جز شما دلبری نمی‌خواهم روزی آقا نخواستی اگرم.... گر بگویی برو چکار کنم ؟؟؟ به کجا و به که فرار کنم ؟؟؟ دست ما را رها کنی هرگز از ضریحت جدا کنی هرگز با غریبان هم آشنایی تو پشت بر آشنا کنی هرگز سیره ات مهربانی محض است بی وفا را جفا کنی هرگز در کرم دست دست کردن نه یا که چون و چرا کنی هرگز رحمت عام دیده ایم از تو خوب و بد را سوا کنی هرگز ای ولای تو حصن کامل ما گرم بوده به لطف تو دل ما بی قرارم علی سوم را تکیه گاه و پناه مردم را از خراسان به سفره عالم میکشد جذبه تو گندم را آسمان زائر تو را تا عرش میبرد آنچنان که انجم را دور تو موج میزند زائر بپذیر این طواف هشتم را هر طرف میبرد به سمت خداست راز ژرفی است این تلاطم را از ضریح تو نور میریزد جلوه در کوه طور میریزد با تو ایمان خلق کامل شد شرط روز غدیر حاصل شد پا به دنیا گذاشتی انگار آیه های کمال نازل شد دل ما بی ولای تو گِل بود زیر پایت که خاک شد دل شد سِحر دَهر از هزار و یک دفعه یا رئوف و رحیم باطل شد تا گره خورد نخ به پنجره ات حاصل آن شفای عاجل شد پای گل خار را پذیرا باش دل بیمار را پذیرا باش گر چه نور است از سواد جُدا نیست لطف تو از عباد جُدا کار ما را همیشه راه انداخت قسم حضرت جواد جُدا از نخ پرچمت روی گنبد نیست یک لحظه دست باد جُدا چرخ دنیا به هر طرف چرخید دستم از دامنت مباد جُدا هر چه کردم خدا کند نشود اعتمادم ز اعتقاد جُدا من به تو اعتقاد دارم و بس من به تو اعتماد دارم و بس .
. |⇦•علیٌ حُبُهُ جُنَه قسیم النار.. و توسل ویژۀ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه السلام _ کربلایی محمدحسین پویانفر ●━━━━━━─────── خدا وقتی تجلی کرد با انوار پنهانش کشید او پرده از غیب الغیوبش از شبستانش خدا وقتی خودش را دید در آیینه بندانش علی را آفرید و رفت با اسماء تابانش به قربانش به قربانش به قربانش به قربانش علیٌ حُبُهُ جُنَه قسیم النار یعنی او امامُ الاِنس و جِنَه هزاران بار یعنی او وصی مصطفی تکرار در تکرار یعنی او فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او چگونه شرح آنکه تا قیامت نیست پایانش ببینید این مطهر در مطهر در مطهر را تمام دلخوشی خانۀ موسی ابن‌جعفر را علی یعنی تپش یعنی نفس زهرایِ اطهر را علی یعنی رضا یعنی جگر حتی پیمبر را علی یعنی مدینه مکه قربانِ خراسانش دوباره رو به ایوانت امین الله های ما سلام الله های ما نگاه و آه های ما به درهای حرم خورده گره گر راه های ما سر سال است دور تو بگردد ماه های ما خداوندا سلامش کن یک ایران است و سلطانش پشیمان می‌شود هرکس ننوشد جام سلطانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی بگردان جام چشمت را که عالم را بگردانی سلیمانی شود مردی که پیشت کرد دربانی فدای جذبۀ چشمی که سلطان شد سلیمانش چنان موری که خود را این همه پروانه گم کرده که هر زائر که می بینی دل دیوانه گم کرده چنان مجذوب این جایم که مستی خانه گم کرده کنار آب سقا خانه ات پیمانه گم کرده شنیدم از نجف این را فدای صحن و ایوانش هنوز عطر تو از شبهای نیشابور می آید هنوز از این ضریحِ نقره باره خوشۀ انگور می آید هنوز از کفشهای زائرانت نور می آید هنوز آن روستایی از مسیر دور می آید دوباره پا برهنه ساده آمد پیش جانانش تو عیدی رو به سوی تو نماز عید می خوانم زیارت نامه را در خانۀ خورشید می خوانم تو را ما با قنوت عشق با امید می خوانم خیال ماست راحت تا که بی تردید می خوانم که پیش از عرض حاجت حاجتم را داده دستانش همیشه دیده‌ام اینجا مریضی که شفایش دید زنی بر روی سجاده براتِ کربلایش دید کنار بچه‌ای معلول ، مردی گریه‌هایش دید هنوز اشکش به چشمش که؛پسر را روی پایش دید من و دارالشفایی که نگفته نه به مهمانش بیا اردیبهشتی کن تو این اسفند ماهی را کبوتر کن کبوتر کن کلاغِ رو سیاهی را قبول از ما کن امشب این نماز اشتباهی را کمی خرجِ دل ما کن نگاه گاه گاهی را نگاهی نه به من بر مادر و بر دست لرزانش تویی تنها که می فهمی سلام آخری ها را تویی که دوست می داری دعای آذری ها را کنار کفشداری ها مقام پادری ها را به جان مادرت تحویل گیر این مادری ها را فقط دستم به دامانت فقط دستم به دامانش شب جمعه حرم بودم کمی در پشت در خواندم نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم شنیدم مادرت رفته که از داغ پسر خواندم دو خط از روضه اکبر کنارت مختصر خواندم چه بد سر نیزه ها کرده پریشانش پریشانش فقط شمشیر می‌آمد فقط تکبیر می‌آمد به بالا نیزه می‌رفت و به پایین تیر می‌آمد به رویِ اِرباً اربایی صدایی پیر می‌آمد خدایا عمه از خیمه اگر که دیر می‌آمد پدرجان داده بود از غم همانجا با علی جانش شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه‌السلام آه ای‌غریبی که‌هستی از من به من آشناتر در بند عشق تو هستم از هر رهایی رهاتر در پیشگاه خدایت تنها تو تسلیم محضی مانندتو هیچ‌کس‌نیست حکم‌قضا را رضاتر شاه خراسان نه‌شاه، هر دو‌جهانی،نه بلکه از هرچه‌گویند و گویم همواره‌شأنت فراتر وقتی که‌در آستانت می‌ایستم نیست دیگر از تو کسی پادشاتر از من کسی بینواتر صحن‌وسرای‌تو از هر باغ‌و‌بهاری‌ست سرتر هرخشت‌خشت‌حریمت از برگ‌گل باصفاتر تصویر آن‌غنچه‌های بر سنگ‌ها نقش بسته از هر بهاری که دیدم زیباتر و دلگشاتر از دور وقتی نگاه زائر به گنبد می‌افتد با هرسلامی‌ست او را ناخواسته‌گونه‌ها، تر بگذار در بیت هشتم ساکت شوم تا بگوید حرف دلم را نگاه بارانی من رساتر «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .