﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]♥التماس دعا♥:
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
متن شعر مادر سادات -(هرکه با اخلاص دراین خانه خدمت می کند)
هرکه با اخلاص دراین خانه خدمت می کند
بهر رستاخیز خود کسب سعادت می کند
هرکه این جا اشک می ریزد به یاد اهل بیت
با علی وفاطمه تجدیدبیعت می کند
می رسدبرگلشن جان های ما بوی بهشت
هرکه این جا نام زهرا را تلاوت می کند
هرکه دارد گوهر مهرش چه کم دارد مگر
ازچه برخوان خدا کفران نعمت می کند
گرکه باشد نامه ی اعمال ما چون شب سیاه
اشک این جا کار آب ابر رحمت می کند
آن که همراهش برد نور ولایت را به خاک
کی درآن ظلمت سرا احساس غربت می کند
رازق عالم به هرکس روزیش رامی دهد
رزق مارا از سرشک وآه قسمت می کند
روز محشر ازندامت لب به دندان می گزد
هرکه این جا ازسرشک وناله غفلت می کند
من کیم بی فاطمه تو چیستی بی مهر او
اوست مارا صاحب این قدرو شوکت می کند
گر«وفایی» حاجتی دارد به زهرا گفته است
باز هم با مادر سادات صحبت می کند
شاعر: #استاد_سید_هاشم_وفایی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]♥التماس دعا♥:
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
نوحهی سینهزنی فاطمیه(سبک همهجا کربلا)
◾️نوحه سینهزنی ایام فاطمیه
◾️(سبک همه جا کربلا)
◾️بنداول
فاطمیه شده شور ماتم به پاست
از غم فاطمه همهجا کربلاست
بین آتش شده فاطمه تا فدا
پشت دیوار و در گفته فضه بیا
آه و....واویلتا آه و واویلتا(۲)
◾️بنددوم
بین کوچه ز پا تا که زهرا فتاد
پیش چشم حسن سر به زانو نهاد
صورتش نیلی و قامتش شد کمان
یاس حیدر شده در جوانی خزان
آه و.... واویلتا آه و واویلتا(۲)
◾️بندسوم
نینوایی شده زین نوا نای من
محسنش از لگد کشته شد وای من
زده آتش عدو تا که بر گلشنش
چادرش خاکی و غرقه خون شد تنش
آه و... واویلتا آه و واویلتا(۲)
شاعر: #مرتضی_محمودپور
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]♥التماس دعا♥:
#حضرت_زهرا
ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود
پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود
دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود
رحمت موصوله ی باران به باران می رود
بین محرابش که مشغول عبادت می شود
نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود
جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست
شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود
خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند
این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!
گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس
در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود
حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد
با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود
ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا
وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود
نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی
ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود
مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند
عزت این قوم همچون برکت از نان می رود
آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ
حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟!
دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه
بر مزار همزه با چشمان گریان می رود
بانویی که قامتش مثل رسول الله بود
در میان چادرش حالا چه پنهان می رود
از فضای خانه مولا مشخص می شود
دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود
محمدجواد شیرازی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#امام_حسین
دل در بهارانِ هـــوایــــت دلنشین است
حقاً که شهر کـــــــربلا عرش برین است
شـــوق زیـــارت میزند در سینه ها موج
طعمِ اذان صحن تو حصنِ حصین است
رزق حـــلال نــوکران ذکـــر حسین است
اسم تـــــــو بر روی عقیق دل نگین است
درس جــــنون و عاشقی را داده زیــــنب
روحی فداک حضرت عشق آفــرین است
راه نجف تا کــــــربلا تعریـــــف عشق است
یعنی شــــــــروع عاشقی از اربعین است
عبدالرحمن رستمیان جهرمی
.
#فاطمیه #وداع
#نفس_بکش
السلام علیک ایتها المضطهدة المقهوره
يا زهرا علیهاالسلام
دسته گل شکسته ی طاها نفس بکش
مادر به خاطر دل بابا نفس بکش
تنها انیس و حامی و غمخوار حیدری
دار و ندار رهبر تنها نفس بکش
بر پای تو حسین ببین سر گذاشته
با بوسه ای گرفته تسلّا،نفس بکش
بر روی سینه ی تو حسن خون جگر شده
بنگر که دیده اش شده دریا ،نفس بکش
زود است خانه داری ِ این چارساله ات
تو رحم کن به بی کسی ما،نفس بکش
پژمرده گی ست عاید گلها بدون تو
ای باغبان بخاطر گل ها نفس بکش
حالا که ما به دور تو هستیم محتضر
جانی ببخش این دل ما را نفس بکش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#فاطمیه
#بعد_از_شهادت
🥀🥀🥀🥀
امشب شب جا ماندن و تنها شدن است
امشب شب پرواز تو از دست من است
این صورت قبرها فقط مال تو نیست
قبر من و زینب و حسین و حسن است
😭😭😭😭
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#شام_غریبان
#محمد_عابدی
#رباعی
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
صل الله علیک یا اباعبدالله ۳
السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه
شب های جمعه بیقرارم، روضه میخوانم
با چشم های اشکبارم روضه میخوانم
گاهی برای این دلِ عـاصـیِ هرجایی
گاهی برای روزگارم روضـه میخوانم
طعنه زدند و بغض کردم، آمدم هیئت
با هیچکس کاری ندارم، روضه میخوانم
من جز درِ این خانه جایی رو نخواهم زد
وقتی گره خورده ست کارم، روضه میخوانم
از داغـهـای کــربلا آشــوبم و بــی تاب
دل را به پرچم می سپارم، روضه میخوانم
یکروز می میرم از این بغض ِ بلاتکلیف
بالا سرِ سنگِ مـزارم روضـه میخوانم
حتی در آن بحـبوحـه ی تاریکیِ قبـرم
آنجا که خیلی در فشارم روضه میخوانم
جـانم فـدای آن امـامـی که نگاهش گفت:
جان داده بین شعله یارم، روضه میخوانم
میگفت زهرا جان، پس از تو گوشه ی خانه
زل میزنم بر ذوالـفـقـارم روضـه میخوانم
#نـوكــر_نـوشــت:
#حـسـیـن_جـان
چشمی که دریا میشود شبهای جمعه
مهمـان زهـرا میشود شبهای جمعه
گرچه گنه کارم ولـی با دست زهرا
این نامه امضا میشود شبهای جمعه
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سیدمرتضی_حسینی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
📝 داستانک
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخره نقل فرموده:
که شخصی بنام ابن صمد بیشتر اوقات شب و روز نفس خود را حساب میکرد پس روزی ایام گذشته عمر خود را که حساب میکرد دید شصت سال از عمرش گذشته است پس حساب کرد ایام آنرا یافت که بیست و یک هزار و پانصد روز میشود ، گفت وای بر من اگر روزی یک گناه بیشتر نکرده باشم پس ملاقات میکنم خدای را با 21500 گناه 😔
این را بگفت و بیهوش افتاد و در همان بیهوشی وفات کرد.
✨روایت شده که وقتی حضرت رسول(ص) به زمین بی گیاهی فرود آمد به اصحاب خود فرمود بروید هیزم بیاورید عرض کردند ما در زمین بی گیاهیم و هیزم در آن یافت نمیشود فرمود هر کس هر چه ممکنش می شود بیاورد پس هیزم آوردند و مقابل آن حضرت روی هم ریختند چون هیزمها جمع شد فرمود همین طور جمع میشوند گناهان ، معلوم شد که مقصود آن حضرت از امر فرمودن به آوردن هیزم این بود که اصحاب ملتفت شوند همینطور که در آن بیابان خالی از گیاه هیزم به نظر نمی آمد وقتی که از آن جستجو کردند و روی هم ریختند مقدار کثیری هیزم جمع شد و مانند تلی گردید✨
👌به همین نحو گناه به نظر نمی آید چون جستجو و حساب شود گناهان بسیاری جمع میشود
✔️چنانچه ابن صمد برای هر روز عمر خود یک گناه فرض کرد که بیست و یک هزار و پانصد گناه شد✔️
.
.
ذکر توسل و روضۀ شام غریبان حضرتِ صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها و گریز به روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه با نوایِ حجت الاسلام محسن مهدوی ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
پرستویِ مهاجرم، چرا زلانه میروی؟
اگر ز لانه میروی، چرا شبانه میروی؟
قرارِ من،شَکیبِ من، مهاجرِ غریبِ من
فدای غربتت شوم،که مخفیانه میروی
حیاتِ جان، امیدِ دل، علی بُود ز تو خِجل
که با کبودیِ بدن، زتازیانه می روی
کبوترِ شکسته پر،مرا به همرهت ببر
چرا بدونِ جُفتِ خود، ز آشیانه می روی
چهار طفلِ خون جگر، زنند از غمت به سر
تو بر زیارتِ پدر، چه عاشقانه میروی
اَلا به رُخ نشانه ات،مگر شکسته شانه ات
که مویِ زینبین خود، نکرده شانه میروی
فتاده بر دلم شرر، که تو در این دلِ سَحَر
ز همسرت غریبتر، برون زخانه میروی
*بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو امیرالمؤمنین داره غسل میده،اسماء بِنتِ عُمَیس میگه من از چاه آب می آوردم،رو بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها آب می ریختم،علی بدنِ فاطمه رو غسل میداد،اسماء میگه رفتم دوباره از چاه آب بکشم،دیدن علی صدایِ فریادش بُلَند شده،برگشتم اومدم،دیدم سر به دیوار گذاشته،داره داد میزنه گریه میکنه،اومدم جلو...آقاجانم! مگه خودتون نفرمودید: آروم آروم گریه کنید،همسایه ها صداتون رو نَشنَوَن؟ فرموده باشند:اسماء این روشنایی رو بیار جلو،بیا ببین پهلویِ زهرام شکسته...صورتِ فاطمه کبوده،بازوش رو شکستن...
امیرالمؤمنین دست از غسل دادن کشید،اما من یه غسّال دیگه هم میشناسم،موقع غسل دادن دست از غسل دادن کشید،کجا؟ زهرایِ سه ساله رو تویِ خرابه ی شام داشتن غسل میدادن، یه وقت دیدن،اون زَنِ غساله دست از غسل دادن کشید، گفت: من این بدن رو غسل نمیدم...چرا؟ بی بی جان! همین که لباس های این بچه رو دَر آوردم،خواستم بدنش رو غسل بدم،دیدم همه جایِ بدن این بچه سیاه و کبوده...می ترسم مرضی که این بچه داشته منم بگیرم،من این بدن رو غسل نمیدم...بی بی زینبِ کبری سلام الله علیها فرمود: آی زنِ غساله! بخدا از کربلا تا اینجا اینقدر این بچه رو زدن....ای حسین...*
نَم نَم داره بارون میآد
داره برام مهمون میآد
خرابه بویِ خون میآد
وای وای
@emame3vom
داره از راهِ دور میآد
تو طبقی از نور میآد
از سَفَرِ تنور میآد
وای وای
*دیدن این تشت رو گذاشتن جلویِ این بچه،دست بُرد،سر رو از تشت برداشت،نگاه کرد دید خدا سَرِ بُریده ی بابا....سَرِ بُریده رو برداشت،شروع کرد با بابا حرف زدن...*
آروم آروم از طبق بیا كنارم
سر رو سَرِت بذارم
حرفِ نگفته دارم
وای وای
*چیه حَرفِ نگفته ات؟..*
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسم تو كه می بردم
فقط كتك می خوردم
وای وای
*بابا! هر وقت صدات زدم کتکم زدن،بابا! هر وقت صدات زدم،تو صورتم سیلی زدن...بابا! هر وقت گریه کردم بهم تازیانه زدن...بابا!..*
نبودی و اسیر شدم
بسته به یك زنجیر شدم
یه شبِ پیرِ پیر شدم
وای وای
یكی زد و همه ام زدند
لگدِ مُحكمم زدند
*حالا هر کجا صدایِ منو می شنوی صدات رو بلند کن...یاحسین...*
#حجت_الاسلام_محسن_مهدوی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
.
.
#بعد_از_شهادت #فاطمیه
حضرت فاطمه زهرا (س) شعر روضه بعد از شهادت حضرت زهرا(س) برای ایام بی مادری -( حالا میان خانه اش کوثر ندارد)
حالا میان خانه اش کوثر ندارد
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد
بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد
مولاست با طفلان بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان
دائم کنار بستر خالی نشسته
چشمان بارانی خود را باز بسته
هی روضه می خواند به یاد دست بسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته
با چادر خاکی که بر روی سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت
حق علی را هیچ کس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد
این خانه دیگر دست نان آور ندارد
«دیگر حسین بن علی مادر ندارد»
پروانه ای که پهلویش را در گرفته
حالا از این خانه شبانه پر گرفته
شب ها کنار قبر زهرای جوانش
می سوخت از داغ جوان قد کمانش
وقتی رمق می رفت او از زانوانش
سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش:
زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی
دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی
با من نگفتی غصه ی غصب فدک را
با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را
شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر
در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر
بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن
برخیز تا این خانه را از نو بسازم
برگرد تا کاشانه را نو بسازم
کج می کنم بانو سرِ مسمارها را
خود در میارم سنگِ این دیوارها را
دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را رو به کوچه می گذارم
انگار وقت رفتنم نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته
نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم
زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته
حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته
وحید محمدی
.