eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 هم مدینه سینه‌ای بی غم نداشت هم دلی بی اشک و خون، عالم نداشت نیست در کس طاقت بشنیدنش با علی یارب چه شد؟ با دیدنش درد آن جان جهان، از تن شنید راز غسل از زیر پیراهن شنید... دستِ دستِ حق چو بر بازو رسید آن‌چنان خم شد که تا زانو رسید دست و بازو، گفت‌وگوها داشتند بهر هم، باز آرزوها داشتند دست، از بازوی بشکسته، خجل بازو، از دستی که شد بسته، خجل با زبان زخم، بازو، راز گفت دست حق، شد گوش و آن نجوا شِنُفت... گفت بازو، من که رفتم خون‌فشان تو، یدالله، فوق ایدیهم، بمان 🔹 آیینه و آیینۀ کوچک راز هستی در کفن پیچیده شد لاله‌ای با یاسمین پوشیده شد موج‌ها آغوش دریا یافتند چون نسیمی، ‌سوی گل بشتافتند دو پسر، سبقت گرفته از پدر جانب مادر، روان بی پا و سر این، به روی سینۀ مادر فِتاد آن، رخ خود بر کف پایش نهاد از نسیمی، گل شکوفا می‌شود برگ برگِ گل، ز هم وا می‌شود ناگهان بند کفن، خود باز شد داستان عشق، باز آغاز شد... مانده حیران، بر که گرید آسمان بهر مادر، یا پدر، یا کودکان؟... 🔹 تشییع آیینه نیمه‌شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان این طرف، خیل رُسُل دنبال او آن طرف، احمد به استقبال او ظاهرا تشییع یک پیکر، ولی باطناً تشییع زهرا و علی... دو عزیز فاطمه همراهشان مشعلِ سوزانشان از آهشان ابرها گریند بر حال علی می‌رود در خاک، آمال علی چشم، نور از دست داده؛ پا، رمق اشک، بر مهتابِ رویش، چون شفق... آه، سرد و بغض پنهان در گلو بود با آن عده، گرم گفت‌وگو آه آه ای همرهان، آهسته‌تر می‌بَرید اسرار را؛ سر بسته‌تر این تن آزرده باشد جان من جان فدایش؛ او شده قربان من همرهان این لیلۀ قدر من است من هلال از داغ و، این بدر من است اشک من زین گل، شده گل‌فام‌تر هستی‌ام را می‌بَرید؛ آرام‌تر! وسعت اشکم به چشم ابر نیست چاره‌ای، غیر از نماز صبر نیست چشم من از چرخ، پرکوکب‌تر است بعد از امشب، روزم از شب، شب‌تر است زین گل من باغ رضوان، نفحه داشت مصحف من بود و، هجده صفحه داشت مرهمی ‌خرج دلم چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید! 🔹 با خاطرات آیینه سینه‌اش آتشفشان، از هُرم آه چشم او بر ماه، سر، دنبال چاه زَمزَمش در چشم و لَب در زمزمه در سخن با خاطرات فاطمه: مرغ جانت از قفس، آزاد شد رفتی اما دوست، دشمن‌شاد شد! شب نهادی پا به کوچک‌خانه‌ام می‌بَرم شب هم تو را بر شانه‌ام خانه‌ام را رشک گلشن داشتی سوختی چون شمع و، روشن داشتی... ذره‌ای مِهر تو در کاهِش نبود بر لبت نُه‌سال، یک‌خواهش نبود! بارها از دوش من برداشتی جای آن تابوت خود بگذاشتی ای تو را کار و عبادت، متصل دستۀ دستاس، از دستت خجل با تو، غم در خانۀ من جا نداشت بَعد تو در جای‌جایش پا گذاشت یاد داری خانه هرگه آمدم با تپش‌های دلم در می‌زدم؟ با صفای کامل و مِهر تمام صد غمم بردی ز دل با یک‌کلام بس نگاه ناتمامم کرده‌ای با لب بی‌جان، سلامم کرده‌ای من که بودم با تو غرق آرزو، خاک می‌ریزم به فرق آرزو نی علی از درد، گل‌گون گریه کرد از غمت دیوار و در، خون گریه کرد داغ تو بنیان‌کَنِ صبر علی‌ست خانۀ بی‌فاطمه قبر علی‌ست... 🔹 آیینه در خاک تا علی ماهش به سوی قبر بُرد ماه، رخ از شرم، پشت ابر برد آرزوها را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد زد صدا، ای خاک! جانانم بگیر تن، نمانده هیچ از او، جانم بگیر ناگهان بر یاری دست خدا، دستی آمد هم‌چو دست مصطفی گوهرش را از صدف، دریا گرفت احمد از داماد خود زهرا گرفت 🔹 استقبال از آیینه گفتش ای تاج سرِ خیل رسُل وی بَرِ تو خُرد، یک‌سر جزء و کل، از من این آزرده‌جانت را بگیر! بازگرداندم، امانت را بگیر... اولین نُه‌سال از آن تو بود شمع بزم جان و مهمان تو بود گرچه هم‌چون جان، عزیزش داشتی نوروَش بر چشم من بگذاشتی، تا مرا نُه‌سال، شمعِ خانه شد بود شمع خانه و، پروانه شد می‌کِشد خجلت علی از محضرت یاس دادی، می‌دهد نیلوفرت! بدر بخشیدی، هلالت می‌دهم تو، الف دادی و دالت می‌دهم او که بعد از تو، شبی راحت نخفت قصه‌ای از غصه‌های خود نگفت از ستم‌هایی که آمد بر سرش داوری آورده نزد داورش
4_5926974230469018943.mp3
39.65M
#فاطمیه ◾️السلام علیک‌یا فاطمه الزهرا◾️ @emame3vom 🎤 #حاج_علی_انسانی 📜روضه حضرت زهرا(س) ای خدا روز جزا جز تو کسی قاضی نیست مادرم زان دونفر تا به ابد راضی نیست
4_5841182640983508629.mp3
14.26M
#حاج_علی_انسانی #فاطمیه جلسه 27 دی ماه 1398 بیت حاج علی #انسانی فاطمه جان.... من مرکز هستی ،علیِ خانه نشینم یک شهر بمن دشمن و بی یار بگریم بی بی ... باحسینِ تو، حسینیه شده خانهء من همرهِ زینب اگر نوحه نخوانم چه کنم ..................................................... تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟! تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟! تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟! تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟! ببین می توانی بمانی،بمان عزیزم تو خیلی جوانی،بمان تو هم مثل من نیمه جانی،بمان زمین گیر من آسمانی،بمان
4_5841182640983508629.mp3
14.26M
#حاج_علی_انسانی #فاطمیه جلسه 27 دی ماه 1398 بیت حاج علی #انسانی فاطمه جان.... من مرکز هستی ،علیِ خانه نشینم یک شهر بمن دشمن و بی یار بگریم بی بی ... باحسینِ تو، حسینیه شده خانهء من همرهِ زینب اگر نوحه نخوانم چه کنم ..................................................... تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟! تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟! تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟! تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟! ببین می توانی بمانی،بمان عزیزم تو خیلی جوانی،بمان تو هم مثل من نیمه جانی،بمان زمین گیر من آسمانی،بمان
1. 30.4.99.m4a
15.28M
( علیه السلام ) 🎤 محتاج به لطف و کرم و جودِ جوادم از بهرِ گدایی ، به درش روی نهادم شاها زِ گدایِ درِ خود روی مگردان دستم ز وفا گیر ، که از پای فتادم .. تن بی تاب مرا تاب بده جگرم سوخت ، مرا آب بده ز سوز زهر چنان ناله از جفا مى زد که سوز ناله اش آتش به ماسوى مى زد برون حجره همه پایکوب و دست افشان درون حجره یکى بود دست و پا مى زد هرچند كه زخم جگرش خوب نشد صد شكر لبش شكسته از چوب نشد هر چند به روي بام افتاد ولي مانند حسين تنش لگد كوب نشد بر خاک حجره ، سر می گذارم تنهای تنها جان می سپارم قاتل مرا کُشت با کام عطشان بابا رضا جان ، بابا رضا جان ... 30/4/1399 .@madahanpirbakran مجمع ذاکرین بخش پیربکران در ایتا https://chat.whatsapp.com/IDf8EAc7mKzFQW043heMUu آموزش مداحی امام‌حسین در وتساپ‌
. بــــــاب الحوائج، در کُنج زندان بــــــا ناله گفتا، در دادن جان چون مرغ پَر شکـسته کُنج قفس نشسته        خلـــــصنی یـا رب تبعید و زنـــــــــدان، بنموده پیرم  راضی شدم در، زندان بمیرم چون مُرغ پَر شکسته کُنج قفس نشسته     خلـــــصنی یـارب کـــــــــــــی می شود من آزاد گردم     راحــــت ز دستِ صیاد گردم چون مُرغ پَر شکسته کُنج قفس نشسته      خـــــــلصنی یـا رب بـــــــــــــــــر دیدن من آید شبانه      سَندی شـــــــــاهِک با تازیانه آید چو روبرویم، سیلی زند به رویم      خلــــصنی یـا رب تــــــــــــــــــابوت او شد، از تختۀ در   دنـــبال تابوت، زهرای اطهر با قامت خمیده، رنگ از رُخش پریده    خـــــــلصنی یارب ایـــــــــن پیکر کیست در جسر بغداد    از کــــــنج زندان گردیده آزاد دارد به تن نشانه، از ضرب تازیانه     خلصنی یا رب کرده وصیت با آه شبگیر دفنش نمایند با کند و زنجیر دارد به تن نشانه ، از ضرب تازیانه خلصنی یا رب ✍ .
1. من از کودکی.mp3
1.95M
🎤 (دریغا ای دریغا ای دریغا) من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت ........................... به عشق تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود ، عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خواران خوان تو ام اگر چه بدم ، میهمان توام به عشقت از آن دم که خو دادی ام به چشم همه ، آبرو دادی ام ز در راندگانت حسابم مکن گدایم ، کرم کن ، جوابم مکن ازین رو سپیدم بر داورم که من هم سیاهی این لشگرم ............... به همت جواد افشانی .
‍ . شاعر شعر اول: شاعر شعر دوم: موضوع: لطائف و ظرائف در روضه غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی .
. گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند بلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ بر پیری و جوانی من گریه می‌کند از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ گویی به زندگانی من گریه می‌کند گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود مهمان به میزبانی من گریه می‌کند پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی بر روی ارغوانی من گریه می‌کند نخل مدینه شاهد مظلومی من است بر قامت کمانی من گریه می‌کند من آشکار گریه نکردم ولی علی بر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند از درد شانه، شانه نشد موى دخترم او هم به ناتوانى من گریه مى‌کند دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت این گل به باغبانى من گریه مى‌کند... ............................ . گل ، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دلم ، جای آه نیست مهمان به میزبانی من گریه می‌کند از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست بازو به ناتوانی من گریه می‌کند گل‌ های من هنوز شکوفا نگشته ‌اند شبنم به باغبانی من گریه می ‌کند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری ، بر این جوانی من گریه می‌کند گردون ، که خود کمان شده ، با چشم ابرها بر قامت کمانی من گریه می‌ کند این آبشار نیست که ریزد ، که چشم کوه بر چهره ‌ی خزانی من گریه می ‌کند فردا مدینه نشنود آوای گریه ‌ام بر مرگ ناگهانی من گریه می‌ کند .
31.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ کلیپی قدیمی از: سلام‌الله‌عليها در تهران، حسینیه جلوه 👈🏼 در سال ۸۲شمسی 👈🏼 به‌مناسبت شب‌جمعه شب‌زیارتی امام حسین علیه‌السلام 👈🏼 کلیپ قدیمی مربوط به ۱۹ سال قبل 🔘 🔘
. علی دست خدا امشب به جنت می نهد پا را پیمبر آورد از بهر استقبال ،زهرا را ملاقات علی و فاطمه باشد تماشایی ز مظلومی کند مظلومه ی دیگر پذیرایی .
. تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم جمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... 🔸️شاعر: من در بدر عشق ابالفضل و حسینم من در بدر وادیِ بین الحرمینم از اشک غمت صاحب زمزم شده ام من مُحرِم شده ی حجِ محرم شده ام مجنون حسینم مدیون اباالفضل 👇
496.9K
🎤 من در بدر عشق ابالفضل و حسینم من در بدر وادیِ بین الحرمینم از اشک غمت صاحب زمزم شده ام من مُحرِم شده ی حجِ محرم شده ام مجنون حسینم مدیون اباالفضل از شور غمت صاحب زمزم شده ام من محرم شده ی ماه محرم شده ام من مجنون حسینم    دل خون حسینم مدیون حسینم      ممنون حسینم روح پدرم شاد که با پاکی نیت میکرد قلمدوشم و میبرد به هیئت مجنون حسینم    دل خون حسینم مدیون حسینم      ممنون حسینم حق شور تو را روز ازل برسرم انداخت برگردن من شال عزا مادرم انداخت مجنون حسینم    دل خون حسینم مدیون حسینم      ممنون حسینم
. شادی هردو جهان بی تو مرا جز غم نیست جنت بی تو عذابش ز جهنم كم نیست در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری عمر جاوید به شیرینی آن یك دم نیست حرم قرب خدارا كه دل عاشق توست طرفه بیتی ‌است كه روح القدسش محرم نیست بگذار آدمیان طعنه زنندم گویند هر كه خود را سگ كوی تو نخواند آدم نیست نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش از یم اشك غمت هر كه به چشمش نم نیست تا خدایی خدا هست لوای تو به پاست زانكه جز دست خدا حافظ این پرچم نیست هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند كه به جز رأیت عشق تو در این عالم نیست دوزخ ارزانی آنانكه ندارند غمت با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست ملك هستی همه ماتمكده ی توست حسین جایی از ملك جهان خالی از این ماتم نیست گوهر اشك عزای تو به هر كس ندهند اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست گریه بر پیكر مجروح تو باید همه دم كه جراحات تنت را به از این مرهم نیست تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو پایه ظلم كه در دار جهان محكم نیست سائل تو است كسی كز تو تو را خواهد و بس آنكه شد طالب تو در طلب درهم نیست سینه كردی هدف تیر كه میدانستی زنده بی مرگ تو دین نبی اكرم نیست هیچ مظلوم همانند تو در قلزم خون سر جدا با گلوی تشنه كنار یم نیست گو ببرند سر دار زبان در كامش غیر مدح تو ثنایی به لب (میثم) نیست .............................. . چشم هایی زغمت اشک فشان ما را بس از دو بازار یکی باب دکان ما را بس برگ زردیم و گر از شاخه فتادیم چه باک صورتی سرخ ز سیلی خزان ما را بس گرچه دانم نفروشند به ما یوسف را لیک جایی به صف مشتریان ما را بس راه در حلقه عشاق به هرکس ندهند نگه گوشه چشمی ز میان ما را بس ما دو تا پنجره داریم سوی سیر بهشت یک نم اشک به تو، از دو جهان ما را بس منصب و شوکت و دولت به شهان ارزانی از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس زخمه ها را همه در گوشه شش گوشه بزن که در این شور و نوا جامه دران ما را بس ✍ .................. حرمت کوی تو را عرش معظم دارد تربتت معجزه عیسی مریم دارد در این خانه گدایی که مقامی کم نیست چشم بر لطفِ گدایان تو حاتم دارد به فدای تو غریبی که خدا در غم تو در دل عرش حسینیه اعظم دارد هر که را اذن ندادند که نام تو برد بردن نام تو شکرانه دمادم دارد بگذار آدمیان طعنه زنندم، گویم... سگ این خانه شرف بر همه عالم دارد هرکجا نام تو بردم جگرم سوخت حسین نام نامی تو آقا چقدر غم دارد ؟! دل کس مثل دل زینب مظلومه نسوخت در کنار بدنت گریه و ماتم دارد آمده وقت سواری کجایی عباس دختر فاطمه نه یاور و محرم دارد ✍ .
. |⇦•نه تنها روزها... و کریمۀ اهلِ بیت حضرت معصومه سلام الله علیها به مناسبت ۲۳ ربیع الاول ورود پر خیر و برکت حضرت به شهر قم اجرا شده به نفس عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── خوشا به حال مردم قم، من میگم بارکَ الله به مردم قم، امروز تا با خبر شدند، حضرت معصومه داره میاد قم، کیلومترها راه اومدند بیرون قم، به استقبال خواهر امام رضا، گل آوردند، نقل و شیرینی آوردند، قربانی کردند، با سلام و صلوات، از دختر موسی بن جعفر و خواهر امام رضا، استقبال کردند ... یه بارکَ الله هم به مردم خراسان باید گفت، وقتی امام رضا تو‌خراسان از دنیا رفت، مردم خراسان همه اومدند، بدن امام رضا رو برداشتند، حتی زنهای نوقانی، اومدند به مرداشون گفتند، ما مَهریه هامون رو به شما می بخشیم، به ما باجازه بدید بریم تشیع جنازه این آقا، این آقا تو شهر ما غریبه، مادر نداره، خواهر نداره، ... حضرت معصومه را هم نگذاشتند غریب بمونه، هفده روز تو قم بود، قمی ها بهترین محل بی بی رو اسکان دادند، دورِ بی بی میگشتند، ... تو شهر غربت بود، اما نگذاشتند غریب بمونه ... اما مردم، من یه خانمی رو سراغ دارم، تو شهر خودش غریب بود، توو محله خودش غریب بود، تو مدینه غریب بود فاطمه، این روزها بیماره،بستریه، اما کسی ملاقاتش نمیاد، ... معمولا کسی که مریضه، توو بستره، نگاهش به در هست، ببینه کی ملاقاتش می آد ؟ این روزها سلمان اومد ملاقات بی بی، ... بی بی بهش گلایه کرد، فرمود : سلمان تو هم دیگه بعد بابا سراغ مارو نمیگیری ؟ چه عجب به ما سری زدی سلمان ؟ بی بی جانم ، بی بی جانم ... نه تنها روزها کَس دیدن زهرا نمی آید که بر دیدار چشمش خواب هم شبها نمی آید شاعر ✍ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک ... اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیةَ وَ النَّصْر .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. 📋 شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب (س) حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته‏ی یک مرد، و یا ناله‏ی آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه‏ی ریختن آب اگر چه همه خوابند، ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که این شب، شب بی مادری زینب کبراست، شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست، شب غسل گل یاس علی حضرت زهراست علی بود وَ یک زانوی لرزان، علی بود و غم تازه یتیمان، علی بود وَ آن اشک روان، سینه‏ی محزون پر از درد، وَ آن گریه‏ی پنهان، علی بود، وَ یک یاس شهیده، همان شیر خدا، حیدر کرار وَ رنگی که ز رخسار پریده، همان فاتح خیبر، که قدش سخت خمیده، علی بود، همان همسر زهرا، که چندی است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامی نشنیده، علی بود وَ رخساره‏ی زهرا که سه ماه است ندیده علی بود و دلی خسته در آن بارش غمها، علی بود وَ اسماء، کنار بدن خسته‏ی زهرا، در آن نیمه شب ساکت و خلوت، همان نیمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصیبت، شب مرگ علی، شب مرگ گل یاس، علی کرد نگاهی سوی اسماء، که بریز آب روان بر روی گلبرگ گل یاس وَ با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و چنین گفت: عزیز دل حیدر، مددی کن که دهم غسل تنت را، کمک کن که بشویم بدنت را، وَ با نام خدا غسلِ گل یاس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گلش باز علی بود وَ قلبی که به اندازه‏ی یک فاطمه غم داشت، علی بود وَ بازوی کبودی که ورم داشت وَ دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه‏ی دیوار زد و زار زد و گفت:، نگفتی به علی فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قصه‏ی دیوار، از این اذیت، آزار، از این سینه و از لطمه‏ی مسمار، خدایا چه کند حیدر کرار؟! همه عالم هستی، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک یتیمیّ حسین و حسن و زینب و کلثوم، به جز زمزمه‏ی ریختن آب، از آن خانه صدائی به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صدای طپش یک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ریشه گسسته، صدای کمرِ کوه، که از غصه شکسته فقط آه کشید آه، علی با مدد فاطمه استاد روی پا، وَ چنین گفت به اسما، بریز آب به روی گل حیدر، ولی سعی کن آرام بریزی که یاسم شده پرپر، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی که گلم خسته‏ی خسته است، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی، که پهلوش شکسته است علی شست تنش را، و َبا گریه چنین گفت به زهرا: شدی پرپر و این شهر نفهمید، که گل طاقت این اذیت و این همه آزار ندارد، تو رفتی و علی یار ندارد، وَ در مردم این شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنوسیند، که گل تاب فشار در و دیوار ندارد ... *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 (س) (س) شروع کرد بندهای روسری رو آروم آروم گره‌هاش و باز کرد، تا اومد گره رو باز کنه دید حسن یه فریادی زد:« آه! مادر». راز بین حسن و مادر برملا شد. امیرالمومنین به امام حسن و امام حسین گفت:« من و اسماء این بدن و غسل میدیم فقط شما مواظب زینب باشید، زینب نباید خون ببینه؛ زینب نباید بازوی شکسته ببینه؛ زینب نباید این صحنه‌ها رو ببینه؛ ولی بزار زینب ببینه، بزار زینب نگاه کنه غسل شبونه رو یاد بگیره؛ بزار زینب غسل زیر پیراهن و یاد بگیره؛ بزار زینب غسل بدن شکسته رو بلد بشه؛ یه شبی این غسل به دردش می‌خوره. زن غساله اومد این بدن و غسل بده دیدن عقب عقب داره فرار می‌کنه. کجا؟! من این بدن و غسل نمیدم. همه جای این بدن شکسته‌ست، همه جای این بدن سیاهه... یهو بی‌بی بدو بدو اومد کار خودمه من یاد گرفتم، من اون شبی که مدینه بابام بدن مادرم و غسل میداد یادمه بلدم؛ بلدم چه جوری غسل بدم. بابام اینجوری غسل میداد؛ بابام به اسماء میگفت اسماء آروم آب بریز... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙استاد : 🔖من سال‌هاست که در خواندنم، دیگر چینش مطالب ندارم؛ 🚩 هر جا خودشان بردنم، بردنم.. ✍پ.ن: این سطح از آمادگی، بعد از سال‌ها تلاش و ملکه شدن قواعد خواندن و تحصیل معنویات، در برخی ستایشگران اهل‌بیت علیهم‌السلام ایجاد ‌می شود؛ 📝لکن نسخه اولیه برای مداحان جوان و مبتدی، طراحی کامل جلسه و چینش مطالب و به قولی از قبل است.
4_6033117784479629697.mp3
3.97M
تحلیل مداحی روضه با نوای: شاعر شعر اول: شاعر شعر دوم: : لطائف و ظرائف در روضه غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است.👇👇👇👇👇