eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
14.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود در ازدحام پشت در و دود و شعله ها آتش سراغ گيسوي اورا گرفته بود می خواست تا جدا شود از پشت در ولی تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود بی خود نبود در ، بوی او را گرفته بود مولا چه می کشید چو می دید لشگری در کوچه دور بانوی او را گرفته بود باید به وضع خانه کسی می رسید پس زینب به دست جاروی او را گرفته بود فرصت نکرده بود که چادر به سر کند شکر خدا که در روی او را گرفته بود شاعر: 👇
. 📝 🖊 | 🖊 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فقیر بانویی‌ام كه غنیّ بذّات است همان زنى كه كرم از كرامتش مات است فقط نه ما كه براى پیمبران، محشر مدال فاطمیون مایه مباهات است ببین ولایت او را به سیزده معصوم بگو كه حضرت زهرا بزرگ سادات است... علی‌ست حق و مَعَ الحَق؛ همان مَعَ الزَّهراست براى فاطمه او لایق مُواسات است سه جمله خطبۀ او افتخار آلُ الله سه آیه كوثر او آبروى آیات است عَیار خطبه‌ی زهرا فراتر از اِنجیل دو خط فضیلت زهرا وراى تورات است دخیل حُرمت تسبیح فاطمه است، نماز كه واجبات گَهى گیر مستحبات است نَصیب دوست او بهترین تَحیات و نَصیب دشمن او بدترین مجازات است چه بانویى، حسنین‌اش گرسنه خوابیدند ولى براى فقیران به فكر خیرات است نوشته‌اند كه بعد از وَفات صد موقف نگاه مادری‌اش دستگیر اموات است نوشته‌اند ائمه فقط دو قطره‌ى اشك براى مادر ما افضلُ العبادات است شنیده‌ایم مدینه به او سرى نزدند امان ز حال مریضی كه بی‌ملاقات است شاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. بسم‌الله الرحمن الرحیم نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟ میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟ نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی تو کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه است نیازمند برای عطا نمی‌خواهی به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی قسم به روی شما خوب می‌شوم آقا فقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی... ... که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا من آمدم که بگویم به تو سپاسم را و جمع می‌کنم این بار من حواسم را که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز به غیر کوی شما دست التماسم را برای آنکه بیایم به محضرت آقا روا بُود که مرتّب کنم لباسم را برای جلب نظر از شما بسوی خودم من استفاده کنم عطر ناب یاسم را میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را به غیر نان شما که نخورده ام هرگز ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را میان دغدغه ها عطر عاشقی آید فرو نشاند در این دل غم و هراسم را دلم کنار شما خانه در فلک دارد جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد برای ذات خداوند امتدادی تو دوباره نور خدا را به سینه دادی تو زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شد از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم تمام عمر خودم را به پات می‌ریزم من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم ولایت از سخنان امام می‌گیرم به خاک میکده من سر فرود آوردم فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده من از دوای شما التیام میگیرم کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم محبّت تو بُود باعث تفاهم ما تو آمدی که شوی با گدات همسفره که نان جو بخوری جای نان گندم ما کنار حضرت معصومه یادتان کردم چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟ دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد به سر هوای پریدن به کاظمین آمد امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی خدای جودی و جود خدای منّانی به سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌الله قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خود به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولا علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا نشسته مرد غریبی کنار گهواره کنار گریه‌ی بی اختیار گهواره رضا نشسته بخواند نوای لالایی برای کودک زیبا عُذار گهواره چقدر شب به سحر درد و دل کند با این گلی که شد همه باغ و بهار گهواره چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت چقدر سخت گذشت انتظار گهواره دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی دوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد بخواب کودک دل بیقرار گهواره امان ز اشک رباب و غم علی اصغر چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای _____________ .
. منى كه هيچ كسى را ندارم الا تو دوباره آمده ام درد دل کنم با تو همینکه با تو کمی درد دل کنم خوب است فقط برای تو‌خود را خجل کنم خوب است كنار سفره خودخلوتى به من دادى چه خوب فرصت هم صحبتى به من دادى چقدر حرف نگفته برای گفتن هست تو هم همیشه حواست به گریه من هست پناه بر تو از این خشکسالی آوردم برای عرض ادب دست خالی آوردم دلم گرفته، برایم نشانه ای بفرست برای بغض گلویم بهانه ای بفرست دوباره آمده ام سربزیر گریه کنم نشسته ام بگذارید سیر گریه کنم دوباره مثل همیشه مرا بغل کردی همیشه مشکل من را فقط تو حل کردی اگرچه خسته ای و گرچه دلخوری از من همیشه مطمئنم دل نمی بُرى از من مرا ببخش اگر نامه ام سیاه شده بیا بگو به ملائک که اشتباه شده گدا رسیده بیا و کرم فروشی کن برای بنده خود باز پرده پوشی کن مرا ببخش اگر سمت معصیت رفتم بلد نبودم اگر راه را غلط رفتم هنوز نیستم از کرده خودم راضی قبول کن اجلم را عقب بیندازی اگر كه توبه نكرده اجل فرا برسد خدا كند كه به دادم امام رضا برسد اگر بناست بميرم چه حسرتى دارم هنوز من دو سه تا كربلا طلبكارم منى كه لحظه افطارها نوا كردم دم غروب همش ياد كربلا كردم هميشه خواسته ام زير پرچمش باشم غروب اول ماه محرمش باشم غروب اول ماه و غروب روز دهم بمیرم‌از غم آن ضربه دوازدهم .
@MaddahionlinYEKNET.IR - roze 3 - shabe 3 fatemie aval 98.10.17 - karimi.mp3
زمان: حجم: 2.77M
📝 🖊 | 🖊 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود... در ازدحام پشت در و دود و شعله ها آتش سراغ گیسوی او را گرفته بود... می‌خواست تا جدا شود از پشت در ولی تیزی میخ پهلوی او را گرفته بود... تحتِ فشار لنگه‌ی در گیر کرده بود بی خود نبود در بوی او را گرفته بود... مولا چه می‌کشید چو می‌دید لشگری در کوچه دور بانوی او را گرفته بود... باید به وضع خانه کسی می‌رسید پس زینب به دست جاروی او را گرفته بود... فرصت نکرده بود که چادر به سر کند شکر خدا که در روی او را گرفته بود... شاعر: مادر مادر مادر مادر... به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی یاد عموم بخیر که تو عین عمو جون منی بابا بابا بابا بابا... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. آمدی خانه ام دلم خوش شد آفتاب یگانۀ زینب چقدر خوب شد سری زده ای دم افطار خانۀ زینب باز امشب دوباره مثل قدیم با هم از هر دری سخنی گفتیم دخترانه تو را بغل کردم پدری دختری سخن گفتیم گفتی امشب دگر به شمع سحر پر پروانۀ تو نزدیک است از برای وصال فاطمه ام دخترم خانۀ تو نزدیک است حرف رفتن زدی دلم خون شد طاقتم را محک بزن ، باشد شیر را پس بزن نمک بردار روی زخمم نمک بزن باشد.. گریه ات بی قرار زهرا کرد.. آسمان و ستاره هایش را شب آخر چقدر می بویی تکه ی گوشواره هایش را خاطرات مدینه تازه شدند میخ در که گرفت به شالت یاد آن کوچۀ شلوغی که مادرم می دوید دنبالت .... مادرم می دوید، می افتاد دور او را سر و صدا برداشت از تو دستش جدا نمی شد که قنفذ اما قلاف را برداشت رفتی و آمدی چه آمدنی حق بده غم مرا عذاب کند چه کسی اینچنین دلش آمد صورتت را به خون خضاب کند پیش من بی رمق به خاک نَیُفت ای پدر خاک بر سرم پاشو گوشۀ خانه دق کنم خوب است؟ اسداللهِ مادرم پاشو زخم فرق تو هم نمی آید مجتبی هر قدر که می بندد تا می آیم بلند گریه کنم ابن ملجم بلند میخندد صبرم از دست می رود بی تو پس برای دلم نیایش کن واجب الاحترامیِ من را تو به این کوفیان سفارش کن این طرف نزد خود حسن دارم آن طرف هم حسین پیش من است گریۀ من برای بی کسی قتلگاه و شهید بی کفن است قاتل آنقدر بددهن شده بود حرفهای زننده ای می زد شمر از پشت سر به گردن او ضربه های کشنده ای می زد شاعر: .................................................. .
📝 🖊 | 🖊 #_۱۳۹۸ 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما دست ما خالی که باشد زود بالا می رود پای مجنون بشکند هم سوی لیلا می رود غالبا ” لن ” که بیاید صحبت از ” لا ” می رود لا الهِ ما اگر دنبال الّا می رود علتش این است که با تو مسلمانیم ما نیست ما را پیش دریا منت جو هیچ وقت با طبیبان نیست ما را میل دارو هیچ وقت غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچ وقت گر میسر نیست ما را قرب آهو هیچ وقت تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما سجده هایم یا رضا و ربنایم یا رضا می زنم هر شب صدایت کن صدایم یا رضا می شود آمین دعایت با دعایم یا رضا دیر شد آقا چه شد پس کربلایم یا رضا ناخوش احوالیم آقا دیده گریانیم ما سر در این خانه ها با ما و پرچم با خودت دسته ی سینه زنی با ما ولی دم با خودت روزی اشک تمام نوکران هم با خودت واقعاً دلواپسیم آقا محرم با خودت از عزاداران آن آقای عطشانیم ما رفته رفته ناله‌ی مظلوم دارد می رسد مادری با کودکی معصوم دارد می رسد آه آه خواهری مهموم دارد می رسد خنجر کندی روی حلقوم دارد می رسد از غم انگشترش پاره گریبانیم ما چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب جای او شمر آمده بالا سرش یابن شبیب آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما 👇
seyedrezanarimani.ir4_5933980254136700556.mp3
زمان: حجم: 8.03M
📋 جانم فدای آن بنایی که نداری (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جانم فدای آن بنایی که نداری قربان آن گلدسته‌هایی که نداری هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از... دلتنگی گنبد طلایی که نداری باب‌الرضا رفتم نشستم گریه کردم با یاد باب‌المجتبایی که نداری قالیچه‌ی ارثیه‌ی مادربزرگم نذر تو و صحن و سرایی که نداری من هر شب جمعه سلامی میدهم به شش‌گوشه‌ی کرببلایی که نداری ما سینه‌زنهایت حسن کم گفته‌ایم آه در مجلس دارالبکایی که نداری دردی که داری در خودت میریزی آقا حق می‌دهم درد آشنایی که نداری *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Mohjat.NetShab 13 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net].mp3
زمان: حجم: 8.14M
مینویسم خدا به حق حسین یا سریع الرضا به حق حسین ربنا آتنا به حق حسین گویم العفو را به حق حسین تا ببخشی مرا به حق حسین ربنا ربنا اله کریم سفره دار کریم ماه کریم دست خالی به بارگاه کریم آمدم باز در پناه کریم نظری بر گدا به حق حسین آمدم آشتی کنم با تو رد من مستکین خود را تو وحده لا رفیق الا تو ما کریمیم ای خدا یا تو کرمی کن به ما به حق حسین منم و کوله بار سنگینم دارد از دست میرود دینم به خداوندی تو خوشبینم من از این ذکر خیر میبینم یا سمیع الدعا بحق حسین جانم آن شب که بر دهن برسد ملک الموت نزد من برسد کاش آن جا امام حسن برسد یک نفر یار سینه زن برسد تا بگیرم نوا به حق حسین چه نمایم برای وحشت قبر چه کنم با فشار و غربت قبر دست خالی ام و خجالت قبر مونسم باش بین خلوت قبر رحمی آن لحظه ها به حق حسین تستر الذنب کوه غفرانید نام ما را اگر نمیخوانید لااقل جرم ما بپوشانید من نجف رفته ام نسوزاند جان خیر النسا به حق حسین بی قرارم برای شش گوشه درد ما و دوای شش گوشه آه پایین پای شش گوشه ببرم کربلا به حق حسین ته مقتل بگو چه شد آقا تن که شد پشت و رو چه شد آقا العجل مهدیا به حق حسین 1403 .
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد سوخت دل‌ها دود اسپند محرم پخش شد تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم این چه شعری بود که در خلق عالم پخش شد؟! منبری یا نوحه‌خوان، یا سینه‌زن یا گریه‌کن هر چه منصب بود یکجا زیر پرچم جمع شد چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد حبه‌ی قندی به ما دادند و مرهم جمع شد هرچه که ما برده‌ایم از سهم هیئت برده‌ایم در حسینیه، کَرم، هم جمع شد هم پخش شد از محرم می‌توان فهمید روزی دست کیست؟ فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد هرکس آمد بی‌نصیب از قتلگاهت برنگشت نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد حق مطلب بر زمین می‌ماند اگر زینب نبود خون دل‌ها خورده شد تا این‌که کم‌کم پخش شد دل آشفته اگه حسین میگه درد داره که اینقده حسین میگه پَر پروانه میخواد بسوزه که پای شمع تا به سحر حسین میگه گرچه نخ‌نماس ولی خیلی ساله پرچمه سر گذر حسین میگه روز محشر چندقدم جلوتره نوکری که بیشتر حسین میگه کار استجابت دعاش یقینیه هرکسی با چشم تَر حسین میگه این چه رسمیه پدر که میمیره جلو تابوتش پسر حسین میگه این چه عشقیه پسر که جون میده پشت تابوتش پدر حسین میگه ما توی سینه‌زنی حسین میگیم مادرش هم دم در حسین میگه ماها دست به سینه اسمش و میگیم مادرش دست به کمر حسین میگه خواهرش نفس نفس نفس زنان داره روبه‌روی سر حسین میگه شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. 📋بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند (س) (س) سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی‌شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هرجایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بارِ غم‌هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دورِ مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت... نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش می‌گفت: با نیزه سوارم را گرفتند یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 یادم نرفته دور تو جنجال کردند (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌ زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم کاری ز دستم برنیامد سر نیزه شمر از تن تو در نیامد دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت گوشواره دخترت دست کسی رفت هم نازنین انگشترت دست کسی رفت دیر آمدم اول تو را نشناختم من خود را کنار پیکرت انداختم من زجه زدن‌هایم مرا راضی نمی‌کرد ای کاش خولی با سرت بازی نمی‌کرد *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. مقابل تو نشستم هلال نيمه من به حال من نظرى ، نظرة رحيمه من ز بى قرارى خواهر ، سه روز ميگذرد از آن دو بوسه آخر سه روز ميگذرد دلم شكست ترا روى نيزه ها ديدم سه روز ميگذرد كه ترا نبوسيدم زمانه بر دل زينب چقدر تنگ گرفت محل بوسه من را چگونه سنگ گرفت ؟ همان دو آيه كه خواندى دل مرا خوش كرد ولى به روى دهان تو سنگ جا خوش كرد تو از بلندى نيزه كجا نيفتادى ؟!؟! به روى دامن زينب چرا نيفتادى چه داشت خانه خولى كه آشيان كردي ؟ چه داشت صندوق اخنس درآن مكان كردى؟ چه داشت گوشه خورجين كه بين آن رفتى؟ مگر عقيله ندارى كه با سنان رفتى؟ بيا دو جمله گلايه بگويمت اي سر به اشك ديده بيا تا بشويمت اي سر بيا دو آيه بخوان غم شود فراموشم به جاى خانه خولى بيا در آغوشم براى ديدن من آمدى؟ چرا اينجا؟ چرا ميانه بازار ؟ بين اين غوغا دلم شکست که دیدی مرا سربازار معذبم جلوی تو میان این اشرار دلم شکست که با نیزه تو رقصیدند دلم شکست سرت را به بام کوبیدند ميان كوفه ملاقات بى مصائب نيست ببخش وضعيت خواهرت مناسب نيست تبرکا‌ همه جا نعل تازه می بردند مرا به مجلسشان بی اجازه می بردند نفس بریده به اطفال تو نفس دادم به دلقکان حرامی جواب پس دادم زمانه بعد تو با ما چه کرده ، یا الله که ما مکالمه کردیم با عبیدالله ✍️ این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج