eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✅ اهمیت ایام البیض «کمیت»، در موسم حج و ایام تشریق در «منا» خدمت امام صادق(ع) می‌رسد و از حضور امام(ع) اجازه می‌طلبد تا شعری را که سروده است بخواند. امام (ع) می‌فرماید: »این ایام، ایام بزرگی است.« (یعنی شعر خواندن در این موقعیت عبادی و حساس، مناسب نیست) کمیت می‌گوید: «انّها فیکم!»- شعر، درباره شماست (یعنی مکتبی و موضع دار و مبین حق است) امام (ع) می‌فرماید: »بخوان» چنین برخورد و اجازه گرفتنی را هم در «ایام البیض» با امام باقر(ع) داشته و سروده خویش را درباره شهدای کربلا خوانده است و حاضرین با شعر او گریسته‌اند. 📚منبع وسائل‌الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰، ص ۴۶۷ الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۱۹۲ ........ 🟢 پاداش نشستن در مسجد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: «يا اباذَرٍّ: إن الله تعالي يُعطيکَ ما دُمتَ جالِساً في المَسجِدِ بِکُلِّ نَفسٍ تَنَفَّستَ دَرَجَهً في الجَنَّه وَ تُصَلّي عليک الملائکهُ وَ تُکتَبُ لَکَ بِکُلِّ نَفسٍ تَنَفَّستَ فيه عَشرُ حسَناتٍ وَ تُمحَي عنکَ عَشرُ سَيئاتٍ؛» «ای اباذر! تا زمانی که در مسجد نشسته‌ای خدای تعالی به تعداد هر نفسی که می‌کشی، يک درجه در بهشت به تو می‌دهد و فرشتگان بر تو درود می‌فرستند و برای هر نفسی که در مسجد می‌کشی، ده حسنه برايت نوشته می‌شود و ده گناه از تو پاک می‌شود.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۴، ص ۸۶ ............ برتر از اعتکاف! میمون بن مهران چنین نقل مى‌کند: کُنْتُ جالِساً عِنْدَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ(علیهما السلام) فَأَتاهُ رَجُلٌ، فَقالَ لَهُ: یَابْنَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) اِنَّ فُلاناً لَهُ عَلَىَّ مالٌ وَ یُریدُ اَنْ یَحْبِسَنى، فَقالَ: «وَاللهِ ما عِنْدى مالٌ فَأَقْضِىَ عَنْکَ.» قالَ: فَکَلِّمْهُ، قالَ: فَلَبِسَ(علیه السلام)نَعْلَهُ، فَقُلْتُ لَهُ: یَابْنَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله)اَنَسیتَ اعْتِکافَکَ؟ فَقالَ لی: لَمْ اَنْسَ، وَ لکِنّى سَمِعْتُ اَبى(علیه السلام)یُحَدِّثُ عَنْ جَدّى رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) اِنَّهُ قالَ: «مَنْ سَعى فى حاجَةِ اَخیهِ الْمُسْلِمِ فَکَاَنَّما عَبَدَاللهَ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةَ آلافِ سَنَة، صائماً نَهارَهُ، قائماً لَیْلَهُ.» در خدمت امام حسن مجتبى(علیه‌السلام) نشسته بودم که مردى به حضور حضرت رسید و عرض کرد: اى فرزند رسول خدا! فلان کس طلبى از من دارد که مى‌خواهد بخاطر آن مرا زندانى کند، کمکم کن. حضرت فرمود: «به خدا قسم پولى که بتوانم با آن بدهى تو را بپردازم در اختیار ندارم.» عرض کرد: پس با او صحبت کنید، (تا مهلت دهد و مرا زندانى نکند) حضرت کفش‌هاى خود را پوشید که همراه او برود. عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! آیا فراموش کرده‌اى که در حال اعتکاف هستى؟ فرمود: «فراموش نکرده‌ام، لکن از پدرم شنیدم که از جدم رسول خدا نقل کرد که آن حضرت فرمودند: هر کس در راه برآورده شدن حاجت برادر دینى‌اش تلاش کند گویا نُه هزار سال خداوند را عبادت کرده است، در حالى که روزها روزه بوده و شبها به نماز ایستاده است.» 📚منبع وسائل‌الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۷، ص ۴۰۹ .
. هرچه عمرم رفت و شد مویم سپید چشم تو از من به جز غفلت ندید قصه ی من هم به پایانش رسید ناامیدم ناامیدم ناامید آمده عبد فراری سر به زیر یا مجیر و یا مجیر و یامجیر گرچه من نان علی را خورده ام دل به دست او، ولی نسپرده ام صاحبم را سالها آزرده ام آخر کارم شده افسرده ام شرم بر من!توبه کردم دیر دیر یا مجیر یا مجیر یا مجیر رفت از یادم که نوبت میرسد این شلوغیها به غربت‌ میرسد لحظه مرگم به سرعت میرسد نوبت آن قبر خلوت میرسد دوملک هستند آنهم سختگیر یا مجیر و یامجیر و یا مجیر دیگر این پرونده پیش قاضی است حضرت صاحب ز من ناراضی است من‌نماز و روزه هایم بازی است سالها کارم فقط لفاظی ست تو بزرگی و من آن عبد فقیر یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر آخر از امروز و فردا کردنم بوی معصیت گرفته این تنم دوستی ها میکنم با دشمنم آنکه عمرش را هدر داده منم حضرت باران بزن بر این کویر یامجیر و‌یا مجیر و یامجیر غصه دارم غصه های بی حساب مستحقم تا بسوزم در عذاب مانده بهر من فقط یک انتخاب ناله از دل میکشم یا بوتراب من علی دارم!امامی بی نظیر یا مجیر و یامجیر و یا مجیر مستم و هشیار میگویم علی هرکه گفت از یار میگویم علی یکصدو ده بار میگویم علی جای استغفار میگویم علی او گرسنه نوکرانش سیر سیر یا مجیر یا مجیر یا مجیر گرچه ما خاریم گلشن کربلاست خاک ما گفته ست میهن کربلاست جنت عشاق اصلا کربلاست راه آدم گشتن من کربلاست کربلا راهم بده ای دلپذیر یا مجیر و یا مجیر و یامجیر در شلوغی های آن گودال تنگ گیسویی از پشت سر میخورد چنگ نیزه بود و تیغ بود و چوب و سنگ پیش زینب خورد طبل ختم جنگ ماند بی سر پیکری بین حصیر یا مجیر و یا مجیر و یامجیر ✍️ 📚مفاتیح الجنان : هر كه را در «ایام البیض» (روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم ماه رمضان) بخواند گناهش آمرزیده مى‌شود،هرچند به عدد دانه‏ هاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد. و خواندن آن براى شفاى‏ بیمار و اداى دین و بی نیازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است. ........... ❇️ سبب نامگذاری ایام البیض در علل الشرایع آمده است: جبرئیل، آدم(ع) را در حالی که سر تا پا سیاه شده بود به زمین فرود آورد. فرشتگان وقتی آدم را با این هیئت دیدند به ضجه در آمده و گریستند و به درگاه حق تعالی عرضه داشتند: «پروردگارا مخلوقی را آفریدی و از روح خود در او دمیدی و فرشتگانت را به سجده کردنش وادار نمودی حال با یک خطا رنگ سفیدش را به سیاهی مبدل فرمودی!؟» منادی از آسمان ندا می‌دهد: «امروز را برای پروردگارت روزه بگیر.» آدم آن روز را که مطابق با روز سیزدهم ماه بود روزه گرفت، پس ثلث سیاهی از او زائل گشت. سپس منادی در روز چهاردهم ندا کرد: «امروز را برای پروردگارت روزه بگیر.» آدم آن روز را هم روزه گرفت و ثُلث (یک سوم) دیگر از سیاهی زائل گردید. روز پانزدهم باز منادی او را به گرفتن روزه دعوت نمود، وی آن روز را هم روزه گرفت و تمام سیاهی او زائل گردید و به همین خاطر این ایام به ایام البیض موسوم شد. 📚منبع علل الشرائع، شیخ صدوق، ج‌۲، ص۲۳۵ .
. گریز مناجاتی بین دعای کبیر اگر به گدایی بگویی: پول خورد ندارم.بیا جلو تر پول خورد کنم.کمی او را دنبال خودت بکشانی و بعد برگردی و بگویی:"برو پول ندارم"چه حالی میشود ؟می گوید :"تو که نمیخواستی به من کمک کنی،چرا من را دنبال خودت کشاندی؟!چرا مرا امیدوار کردی؟" یا الله اگر نمیخواستی امشب به ما چیزی بدهی چرا ما را اینجا جمع کرده ای؟چرا ما را به اینجا کشاند ه ای؟! یا رب من اگر گناه کارم چه کنم؟ بیچاره وخوار وشرمسارم چه کنم؟ هر چند که بسته ام به خود راه نجات اما به درت امیدوارم چه کنم؟ ...... . گریز مناجاتی بین دعای امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند. الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است ای خدای من به فریادم برس .
. گریز مناجاتی بین دعای کبیر اگر به گدایی بگویی: پول خورد ندارم.بیا جلو تر پول خورد کنم.کمی او را دنبال خودت بکشانی و بعد برگردی و بگویی:"برو پول ندارم"چه حالی میشود ؟می گوید :"تو که نمیخواستی به من کمک کنی،چرا من را دنبال خودت کشاندی؟!چرا مرا امیدوار کردی؟" یا الله اگر نمیخواستی امشب به ما چیزی بدهی چرا ما را اینجا جمع کرده ای؟چرا ما را به اینجا کشاند ه ای؟! یا رب من اگر گناه کارم چه کنم؟ بیچاره وخوار وشرمسارم چه کنم؟ هر چند که بسته ام به خود راه نجات اما به درت امیدوارم چه کنم؟ ...... . گریز مناجاتی بین دعای امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند. الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است ای خدای من به فریادم برس .
. حضرت ابراهیم و پیر مرد کافر حضرت ابراهیم(ع) تا مهمان برسر سفره اش نمی نشست، غذا نمی خورد. یک روز پیرمردی را پیدا کرد و به او گفت:امروز بیا تا به خانه ی من برویم و با هم غذا بخوریم. پیرمرد دعوت ابراهیم را قبول کرد و به خانه ی آن حضرت آمد. ابراهیم(ع) فرمود سفره گستردند و چون اول باید میزبان دست به طعام دراز کند، حضرت خلیل، بسم الله الرحمن الرحیم گفت و دست به طعام دراز کرد؛ اما آن پیرمرد بدون اینکه نام خدا را ببرد،به خوردن طعام مشغول شد. ابراهیم فهمید که پیرمرد کافر است و روی خود را ترش کرد؛ یعنی اگر از اول می دانستم کافر هستی،دعوتت نمی کردم. پیرمرد هم غذا نخورده، بر شترش سوار شد و به راه افتاد و به سوی مقصد خود روانه شد. دراین هنگام خطاب رسید: ای ابراهیم! بهترین نعمت ها را که جان است، به این پیر گبر دادم و صد سال است او را که کافراست، روزی می دهم. اما تو یک لقمه ی نان را از او دریغ داشتی؟ برو و او را بیاور و از او عذر بخواه تا با تو غذا بخورد.ای ابراهیم! نباید انسان طوری رفتار کند که مهمان غذا نخورده از سر سفره اش برخیزد و برود. ابراهیم(ع) به دنبال پیر گبر رفت و از او عذرخواهی کرد و گفت:بیا برویم. من گرسنه ام و تا تو نیایی، غذا نمی خورم. می خواهی بسم الله بگو، می خواهی نگو. پیرمرد پرسید: تو اول مرا راندی.حالا چه باعث شد که آمدی و مرا بدین حال به منزل دعوت می کنی؟ ابراهیم(ع) گفت:خدای تعالی مرا عتاب کرد و درباره تو فرمود: من صد سال است او را روزی داده ام و باز هم می دهم؛ ولی تو یک ساعت تحمل او را نداشتی و او را رنجاندی؟ برو و او را راضی کن و به منزل بیاور و از او توقع بسم الله گفتن نداشته باش. پیرمرد اشکش جاری شد و گفت:عجب! آیا خدا اینگونه با من معامله می کند. بعد هم گفت: ای ابراهیم! دینت را برمن عرضه کن. پیرمرد در آن روز توبه کرد و خداپرست و موحد شد. منبع : محجه البیضاء، ج 7، ص 267