.
📋 پرچمدار اومد
#شور #حضرت_عباس
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرچمدار اومد
به نظر که حیدر کرّار اومد
یه نفر که نمیشه تکرار اومد
اون که زیرِ دستِ حیدر بار اومد
چقدر با جگر میره/ با هنر میره
دشمن از مقابلش/ داره در میره
زمین پیش پاش برخاست/ پرچمش بالاست
میرسه سر میزنه/ از چپ و از راست
میگه یاعلی/ میره با غضب
مجموعهای از/ غیرت و ادب
تا جلو میره/ هی قدم قدم
دشمنش میره/ هی عقب عقب
«ابوفاضل ابوفاضل، ابوفاضل ابوفاضل»
نامآور عباس
اون که رو کعبه میره منبر عباس
یه سپاهن با علیاکبر عباس
یه کلام ختم کلام، حیدر عباس
تاکه، قد عَلَم میکرد/ قلع و قمع میکرد
با یه ضربه شر چند/ تا رو کم میکرد
چقدر، صفشکن میزد/ سر و تن میزد
ضربههاش و مثل/ امام حسن میزد
هم سمت یمین/ هم سمت یسار
شد همهمهی/ شد گرد و غبار
سردارِِ بنی/ هاشم اومده
اخماش و ببین/ تیغش به کنار
«ابوفاضل ابوفاضل، ابوفاضل ابوفاضل»
*شاعر: #علی_زمانیان ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_نهم_محرم
👇
.
📋 دلی که با تو نیست، بمیره بهتره
#شور_امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلی که با تو نیست، بمیره بهتره
دستِ تو دستم و، بگیره بهتره
دل رو چی کار کنه؟!/ از کی فرار کنه؟!/ اون که اسیر تو شد
میرسه کربلا/ هرکی از هرکجا/ وقف مسیر تو شد
هرکسی وقف شما نباشه
اسیر بازیه روزگاره
اما کسی که بمونه با تو
آقاییِ روزگار و داره
«حسین، ای جانم، ای جانم، ای جانم»
مسیر عاشقی، راهی مشخصه
رفتن از این مسیر، کاری مقدسه
آی اگه سادگی/ جادهی عاشقی/ خونت و میطلبه
حد و حدود تو/ شرط و ورود تو/ معرفت و ادبه
اگه دَم از معرفت زدیم ما
یه نمونهش مادر وهب بود
یه تنه زد لشکر و بهم ریخت
سلاح دستش سرِ وهب بود
«حسین، ای جانم، ای جانم، ای جانم»
موندنِ با حسین، دعامه شب به شب
راه نجاتمه، دست ابا الادب
ساقیِ کربلا/ از دل هر بلا/ ما رو بیرون میاره
هرکی مؤدبه/ نوکرِ زینبه/ سقا هواش و داره
ادبِ مرده که چارهسازه
با ادبی، عاقبت بخیری
از ادبت میشه این و فهمید
که تو زبیر هستی یا زهیری
«حسین، ای جانم، ای جانم، ای جانم»
شاعران: #داوود_رحیمی، #محمود_گلستان_نژاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 گمنام یعنی شیدا باشی
#شور #شهدا
#شهدایی
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گمنام یعنی، شیدا باشی
دور از هیاهو مجنونِ لیلا باشی
بمونی بینام و پلاک
هیچ جور نخوای وابستهی دنیا باشی
گمنام یعنی، که بینشون
دل ببری با همین چندتا استخون
باشی غریب روی زمین
اما بشناسنت توی هفت آسمون
« #شهید_گمنام السلام، شهید گمنام السلام»
گمنام یعنی، این عاشقا
این مردای بیادعا و بیریا
که حتی مادرِ سادات
مادری کرده برای این شهدا
گمنام بودن، یه هنره
آخه میگن فاطمه گمنام میخره
شهیدی که گمنام باشه
قبرش پایینه پای قبرِ مادره
«شهید گمنام السلام، شهید گمنام السلام»
گمنام یعنی، با چشم تَر
یه مادری چشم انتظار مونده به در
یعنی که پیر شده پدر
از پسرش یکی بیاره یه خبر
آه از دلی که غم داره
چندین و چند سال میشه که بیقراره
مادری که نمیدونه
روی کدوم قبری باید سر بزاره
«شهید گمنام السلام، شهید گمنام السلام»
*شاعر: #امین_اسدی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
#مناجات_با_امام_حسین
📋 سر نخواهم کرد خم پیش کسی الا حسین
#مناجات #امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلا حسین
قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین
در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته
خوب میداند تلافی میکند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت میشود دورِ مزار
بعد میبینی که مانده پیش تو تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت میکند ما را حسین
شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب
میکشد بیرون ملک، میگوید: اینها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظهای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کولهباری از گناه آوردهام، چون گفتهاند
با دو قطره اشک، پاکش میکند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین
بس که بخشیدهست میترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم میگفت اگر شوق حرم داری بگو
بعد تسبیحات بیبی حضرت زهرا …حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
*شاعر: #سعید_پاشازاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_امام_حسین
روضه خوان ها شب به شب غمگین به منبر می رسند
با همان یک یا حسین از سر به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
گاه مابین مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختی است اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گُلی گم کردهام میجویم او را، روضه ها
از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
روضه ای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ نالهها از سمت مادر میرسند
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
زینب از هر سو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزه داران یک به یک دارند با سر میرسند
#محسن_ناصحی✍
#شام_غریبان_امام_حسین
📋 خدای من خدای من عریانه بچهی باحیای من
#روضه_حضرت_زینب
شاید همچین که همه رفتند بیبی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن
«خدای من؛ خدای من، عریانه بچه ی باحیای من
خدای من؛ خدای من، کشتند بچمو روی پای من
#امام_زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم گریه کنید.
- آقا برای کدوم روضهست خیلی گریه میکنید؟!
-نکنه روضهی گوداله؟! نه
-روضهی علیاکبره؟! نه
-روضهی عموتون عباسه؟! نه
روضهی علیاصغره؟! نه
پس چرا صبح و شب براش گریه میکنید
فرمودند آخه شهادت که توو خونوادهی ما رسمه؛ میدونید اشک من برای چیه؟!
برای اون لحظهای که دستای عمهم و با طناب بستند
یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش میخواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غیرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن
📋 گودال قتلگاه از کدوم طرفه
#غارت_حرم
#روضه_قتلگاه
وقت وقتِ غارت کردن شد هرکسی داره یه چیزی میبره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو میکشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد.
عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟!
- ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن
روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره میخونه، اوباش وارد خیمهی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه میکنه. گفتم چرا گریه میکنی؟!
گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت میکنم»
گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟!
گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»...
کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچهها رو دنبال میکردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال میکردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و میگرفتند گوشوارهش و میکشیدند. این گوش پاره میشد، خون جاری میشد.
یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید میلرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا میلرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته میخوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده»
-گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنهشه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت.
-آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟!
-برای چی میخوای بری؟!
- آخه میدیدم لحظههای آخر، بابام همین جور که دست و پا میزد صداش و میشنیدم هی میگفت:«جگرم!»...
شمارد بچهها رو بیبی، یکی یکی بچهها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد میدید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچهها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
این طرف و بگرد، اون طرف و بگرد، پیداش نکردن. یهو ام کلثوم رو کرد به زینب سلام الله علیها، خواهرم! من میدونم این بچه کجا رفته.
-کجا رفته؟!
آخه میدیدمش بابا بابا میکرد، شاید رفته سمت گودال. اومدیدم دیدیم آره، این بچه خودش و انداخته رو بدن بابا، هی داره میگه:« ابا»...
بچه رو بغل گرفتم، عمه جان! توو این تاریکیا گودال و از کجا پیدا کردی؟!
-گفت:« عمه! همین جور که توو این تاریکیا بابا بابا میگفتم، دیدم از یه طرفی هی صدا میاد:« اِلَیه»...
اومدم رسیدم به یه بدن که سر نداره...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.