eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
سینه زنی العباس علیه السلام کربلایی ▪️🌾🍂▪️🌾🍂▪️🌾🍂 اگه ساقی یکیست اونم اباالفضل . حسین میگه همه جونم اباالفضل . تو قلب عاشقا نوشته عباس آقای من یل یلای دنیاست علمدار و علم گیر و سپهدار وفادار و وفادار و وفادار صدای بلبل از عشق اباالفضل . قشنگی گل از عشق اباالفضل جمال یوسف از نیمه نگاشه . دم عیسی واسه خاک پاهاشه جهنم آتیش خشم آقامه ضریح خوشکلش دارالشّفامه ملائک خادم کوی اباالفضل بهشت بگرفته از روی اباالفضل نگاهش میبرد دل را به غارت زبانزد در فلک او در شجاعت به میدان نبرد شیر دلاور به فنّ پهلوانی شبه حیدر هزاران عاشق دیوونه داره رقیّه روی دوشش خونه داره شدم دیوانه ی روی اباالفضل منم مستانه بوی اباالفضل شده واجب من طعنه گشتم سگ عو عو کن کوی اباالفضل به پاشد عالم از بودِ اباالفضل دو عالم گشته موجود اباالفضل زند طعنه به زیباییه طاووس پر روی کلاهخود اباالفضل ▪️🌾🍂▪️🌾🍂▪️🌾🍂▪️
3.mp3
2.42M
روضه حضرت العباس علیه السلام(۳) حاج طاهری 🌾▪️✨🌾▪️✨
نوشته اند چهارهزارتیراندازشریع رانشانه گرفتند،ازشما مردم میپرسم اگر یک دهم این تیرها به عباس خورده باشد نه کتر بگویم یک صدم این تیرها به ‏بدن خورده باشد، که تعبیر مقاتل این است: آنقدر تیر زده بودند وقتی حسین رسید دید یک جای سالم تو ‏این بدن نیست. الله اکبر همه ی تلاشش این است ، دو دستش را زدند. مشک را به دندان گرفت. همه ی ‏هم و غمّش این است آب را برساند. ولو اینکه قطعه قطعه اش کنند. ‏ یک نانجیبی مشک را نشانه گرفت. تا تیر به مشک خورد نه آب مشک بریزد آبروی عباس ریخت. اینجا ‏نوشتند فَوَقَفَ المُتَحَیِّراء دست نداشت بجنگد ، آب ندارد که به خیمه ها برساند. یک نانجیبی با تیر به چشم ‏راستش زدند. اینجا بود خم شد این تیر را بین سر مبارک و گردن مرکب گذاشت. آخ بمیرم سر مبارک خم ‏شد ، کلاه خود حضرت که افتاد، یک نانجیبی چنان با عمود آهن به فرق قمر منیر بنی هاشم زد . اینجا ‏دیگر نتوانست دوام بیاورد با صورت به زمین خورد . خیلی ها تو کربلا با صورت به زمین خوردند علی اکبر ‏قاسم ابن الحسن ابی عبدالله . اما اینجا یک تفاوتی داشت ، با یک بیت شعر میگویم. به چشمش بود تیری و ‏چو با صورت زمین میخورد دوباره تیر با شدت به چشم او فرو میرفت. حسین.... ‏ همین که خورد زمین ابی عبدالله را صدا زد همه دارند میبینند حسین آمد کنار علقمه ، سراسیمه نه پیاده ‏شد ، مقتل میگوید حسین هم خودش را از مرکب انداخت زمین. فَوَقَفَ الحسین منحنیّا دست به کمر گرفت ‏الانَ إنکَسَرَ ظهری . ‏ به قصد تعجیل فرج ناله بزن. یا حسین.....‏ حضرت العباس علیه السلام👆👆
شبِ تاسوعا شد روضه بخوانیم یا نه؟ اول که آمد خدمت برادر اجازه خواست . برادر اجازه بده جانم را فدایت ‏کنم . سال قبل هم گفتم ، یک عمری خودش را برای این لحظه آماده کرده. رزم آموخته جنگ آوری کرده . ‏خودش را نشان داده . یک دمار از لشکر کفار در بیاورد . اما پیرو ولیِّ خودش است. عباس تو برو آب بیاور ، ‏وقتی اجازه خواست آقا یک جمله ای گفت : یا أخی أنت صاحبُ لوائی تو علمدار فإذا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری ‏اگر تو بروی لشکرم از هم می پاشد. کجا دارد امام حسین این حرف را می زند؟ موقعی که نه علی اکبر دارد نه ‏قاسم دارد نه اصحابی برایش مانده ، ستون این لشکر عباس است؛ فإذا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری بعد آقا فرمود: ‏عباس جان فَطلُب لها فاولاء الاطفال قلیلاً من الماء برو برای بچه ها آب بیاور . ‏ راوی نوشته: فَسَمِعَ الاَطفال یُنادونَ العَطَش العطش صدای بچه ها را می شنید هی صدا می زدند عمو آب ... ‏وقَصَدَ نَحو الفُرات روضه خصوصی شده دست خالی بیرون نروی ؟ به خدا قسم امشب شهادت نامه ی عشاق ‏امضا می شود . یک عده را امشب می خرند ، یک عده امشب انتخاب می شوند. یک عده امشب همراه حجت الله ‏می شوند همراه بقیه الله الاعظم می شوند. ‏ مشک را برداشت ، فَأَحاطَ به أربعةُ آلاف ممن کانوا مُوکّلینَ بالفرات چهار هزار نفر دورش را گرفتند . چکار ‏کردند؟ و رَمَوحُ بالنّوال چهار هزار نفر شروع کردند تیر اندازی کردن . به سمت عباس تیر می زدند. فَکَشَفهُ ‏آنها را کنار می زد تار و مار می کرد . وقَتَلَ منهم علی ما روا ثمانینَ رَجُلاً روایت می گوید اینجا هشتاد نفر را به ‏درک واصل کرد . حتی دَخَلَ الماء وارد آب شد ، یک نگاهی به آب فرات کرد . دست زیر خنکای آب برد . ‏فَذَکَرَ عطشَ الحسین و اهلَ بیت یاد لبهای خشک برادر افتاد و رمَ الماء آب را روی آب ریخت. ‏ فَحملها علی کتف الأیمن مشک را روی دوش راست انداخت ، و توجَّهَ نحو الخَیمه آمد سمت خیمه ها . چه ‏کردند با عباس؟ می خواهم یکی از شباهت های عباس را با امام حسین بگویم. فَقَطَعوا علیه طریق راهش را ‏بستند . و احاطُ به من کُلِّ جانب دوره اش کردند. نامردها دوره کردند. آخ بمیرم . آخه یکی از مصیبتهای ‏سنگین عصر عاشورا این است : و أحاطوا بِه من کلِّ جانب و تکاثَرُ عَلیه همه دورش را گرفتند می چرخیدند . ‏هی نیزه نشان می دادند ، هی شمشیر نشان می دادند . هی خط و نشان می کشیدند. دورش را گرفتند. فَحاربهُ ‏شروع کرد جنگیدن. و ءوهَنَتهُ الجراح من النبل انقدر به او تیر زده بودند قبل از اینکه وارد فرات شود انقدر ‏خون از بدن مبارکش رفته بود ، رمقش رفت و ضَرَبهُ ملعونٌ علی یَدهِ الیُمنی فقَطَعها یک نامردی آمد دست ‏راستش را زد . ببین چکار کرد ؟ اولین نگرانیِ عباس چه بود ؟ فَحَمَ الَالغروَ علی کتفهِ الأیسر فقط نگران ‏مشک بود . مشک را روی دوش چپ انداخت. یک نامردی جلو آمد دست چپ هم قطع شد . اینجا چکار کرد ‏؟ راوی می گوید یک وقت دیدم مشک را به دندان گرفت فَحَمَلَ الغروه من الأسنانه هنوز امید داشت. ‏ حضرت العباس علیه السلام میثم مطیعی @rozevanoheayammoharramsoghandi
از زبان مادرش روضه اش را بخوانم . بهترین روضه است. ببینیم ام البنین برای بچه اش چه روضه ای خواندند. مادر روضه بخواند خیلی روضه ی دلسوزی است: بعد از اینکه خبر کربلا به مدینه رسید و به سرعت کاروانی که از کربلا برگشته بود وارد مدینه شد ، روشن شد چه خبر شده خانومها آمدند دیدن ام البنین ، آخر مادر چهار شهید است.بزرگترین شهیدش قمر بنی هاشم است که 34 ساله ش بود .بقیه کوچکتر بودند. وقتی تو اتاق پُر شد بلند از شد از جا، گفت : خانومها خبر دارید عباس من در شجاعت بی نظیر بود ؟ خانومها خبر دارید هیچ قدرتمندی در عرب توان مقابله ی با جیگر گوشه ی مرا نداشت؟ خانومها خبر آوردند که عمود آهن به فرق بچه ی من زدند. از روی اسب به زمین آمده. خانومها کدام شجاعی بوده که توانسته به فرق عباس من عمود بزند؟ خانومها هیچ شجاعی نبوده این کار را بکند اول آمدند دستهای بچه ی من را از بدن جدا کردند، قدرت دفاعش را ازش گرفتند، نقل می کنند ابی عبدلله که با عجله می امد بالای سرش نرسیده به بدن دید پیاده شد ، دست بریده را از روی خاک برداشت . حضرت العباس علیه السلام نهم @rozevanoheayammoharramsoghandi
بچه به دنیا آمد، لباس سفید بهش پوشاندند . به امام گفتند بچه را لباس پوشاندیم . بلند شد آمد تو اتاق ‏زائو . کنار بستر ام البنین نشست ، آرام دوتا دستش را دراز کرد. قنداقه را برداشت ، اول تو ایران هم ‏همین جور بود ، یک مدتی دست بچه را تو قنداقه می بستند .‏ ‏بندِ قنداقه را باز کرد .دوتا دست را آزاد کرد ، آستین بچه را بالا زد ، چهار امامی که تو را دیده اند ‏امیرالمومنین امام مجتبی ابی عبدالله زین العابدین ، ‏ چهار امامی که تو را دیده اند دست علمگیر تو بوسیده اند . دست علمگیر تو بوسیده اند . ‏ دارد دستهای بچه را می بوسد و اشک می ریزد .به ام البنین گفت حیف این قیافه این نورانیت این بچه ی با ‏صلابت دستش عیب دارد . علی جان چه عیبی تو دست بچه ی من هست؟ که داری گریه می کنی . چه ‏عیبی؟ فرمود : فاطمه بالاترین حُسن تو دوتا دست بچه ات است . این دوتا دست کربلا برای حسین من از ‏بدن جدا می شود . ‏ چهار امامی که تو را دیده اند دست علمگیر تو بوسیده اند ‏ دست علمگیر تو بوسیده اند . ‏ حضرت العباس علیه السلام @rozevanoheayammoharramsoghandi
شب بیست و یکم ماه رمضان بود، دیگر نمی توانست چشمش را وا کند، پلک طاقت نداشت. نمی دانم با فرقش چکار کرده بود.و یک لحظه پلک باز شد حسین کجاست؟ گفتند آقا بالای سرتان است. فرمود حسین من بابا بیا بغل دستم ابی عبدلله آمد دوباره علی ا زحال رفت. دوباره چشمش را باز کرد. عباس کجاست؟ 15 13 ساله ش بود .عباس به احترام حسن و حسین جلو نبود. سرش را به دیوار گذاشته بود و گریه می کرد. گفت عباس را بگویید بیاید . زینب رفت زیر بغل عباس را گرفت. بابایم کارت دارد. عباس جان بابا بیا بغل دست من . دوباره چشمش رفت. دوباره باز کرد ، حسین من بابا دستت را بده به من. عباس توهم دستت را بده به من. دست عباس را گذاشت تو دست ابی عبدلله . با امام حسین حرف نزد، گفت عباس : حسین پسر فاطمه است. از دنیا رفت. عباس عباس حضرت العباس علیه السلام . @rozevanoheayammoharramsoghandi
ضرب حضرت العباس علیه السلام نفسی امون نمیدن / برسه به خیمه آبی من و مشک خالی از آب/ چه غمی چه اضطرابی لب خشک علی اصغر دوباره جلوی چشامه ولی از پا نمی شینم که خون علی تو رگامه دل رقیه / اسیر اشک و آهه به اهل خیمه / بگو عمو تو راهه ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل یا عباس می رسم به خیمه کم کم / اگه نیزه ها بذارن لاله های تشنه ی من/ دیگه طاقتی ندارن خداحافظ حسین من رسیده نفسم به آخر به دستم مشک بی آبه شکسته دلم ای برادر تمام جانم / فدای تو حسینم دلم گرفته / برای تو حسینم ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل یا عباس شاعر : وحید نادری @rozevanoheayammoharramsoghandi
حضرت العباس علیه السلام ای اهل حرم میر علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد ای هم‌سفـران مـاه بنـی هاشمیان کو؟ آرام دل و دیده و آرامش جان کو؟ آیینه‌ی عشق از پی دیدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد دل‌هـای پریشـان شـده شیرازه ندارد گنجـایش انـدوه و غـمِ تازه ندارد دل خون شد و مجنون شد و دلدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد آن گل که چمن عاشق بوسیدن او بود آن ماه که ما را هوس دیدن او بود صد بار به ما سر زد و این بار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد برگـرد عمـو! دل هـوس آب نـدارد امشب بـه خدا دیده‌ی ما خواب ندارد ای پردگیـان محـرم اسـرار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد @rozevanoheayammoharramsoghandi
حضرت زهرا امام ع اقا ع اکبر ع اگر که دل شکسته ای فاطمه را صدا بزن اگر ملول و خسته ای فاطمه را صدا بزن بگو یا فاطمه تو مادری از درد دل من مادر خبر داری فاطمه جان مادرا حرف مادرا رو خوب میفهمن ، امروز اومدم سفره دلم رو پیش تو باز کنم ،، امروز اومدم دردامو تو دوا کنی خانوم ،، تو رو به جان حسینت یه نگاه به مجلس ما بیانداز راوی میگه : عالمی در عالم خواب ، جمال دل ارای اقا اباعبدلله رو میبینه ، میبینه تمام بدن اقا زخمیه ، سوال میکنه اقا مرهم این زخما چیه ، بگید تا ما برآن مرهم بزاریم اقا اباعبدلله فرمودن ؛ مرهم زخمای من اشک شیعیان من است مجلسی گرفتن مثل مجلس امروز ، مصیبت نامه کربلا خوانده شد؛ همه برا غریبی اقا اشک ریختن ، یه چند شب بعد دوباره جمال دل ارای اقا ابا عبدلله رو در خواب میبینن ، میبینن تمام زخمای بدن اقا خوب شده الی دوجای بدن اقا سوال میکنن یا ابا عبدلله ، بگید مرهم این دو زخم چیه تا ما بر آن مرهم بزاریم ، اقا جواب میدن ، این دو زخم من تا قیام قیامت مرحم نداره ، گفتن اقا جان ، لااقل به ما بگو اثر این زخما از چیه اقا جواب دادن : زخمی که بر قلبم دارم از داغ جوانم علی اکبره گریز روضه (ای جوون دارا ، کدوم پدر و مادری طاقت داره داغ جوون ببینه ، پدرو مادر خودشون رو پیر میکنن به عشق اولاد ، افسوس خیلی چیزا رو به دلشون میزارن تا اولادشون کمبودی نداشته باشن الهی به حق علی اکبر امام حسین ع ، مشکلات از زندگی جوونامون برداره خدا سوال کردن اقا جان اثر زخم دیگه شما از چیه اقا جواب دادن : زخمی که بر کمر دارم از داغ برادر جوانم ابالفضله گریز روضه (ای خواهرا ، ای تویی که علاقه خاصی به داداش داری کدوم خواهره بگه من داداشمو دوست ندارم ، خواهرا علاقه خاصی به داداش دارن ، داداش خیلی شیرینه واسه خواهر ، الهی گردن کج هیچ برادری رو خواهر نبینه ، حتی اون برادری که سالیان سال در خونتو نمیرنه ، حتی اون برادری که تو رو میبینه و جواب سلامتو نمیده ، داغش رو دل خواهر نمونه اخه دل بعضی از داداشا خیلی سرده ، اما دل خواهر همیشه پیش داداشه تو یه روز داغ شش برادر رو دل زینب گذاشتن صدای ضعیف یا ادرک اخا میاد ، حضرت زینب صدازد داداش : حسینم عزیز خواهر : برو داداش ابالفضلمو برام بیار ، من خواهرم طاقت داغ برادر ندارم حضرت زینب کنار خیمه ایستاده ، دل تو دل زینب نیست ، الان داداش حسینش بر میگرده ، داداش ابالفضلو براش میاره یه وقت دید حسین داره میاد ولی به جای ابالفضل دستاشو به کمر گرفته راه میره داداش پس داداش ابالفضلم کو اقا امام حسین صدا زد خواهرم کمرم از داغ برادرم شکست هر کاری کردم بدن ابالفضلو به خیمه بیارم ، اینقدر بدن ابالفضل پاره پاره بود نتونستم به خیمه بیارم تایپ : سادات همه بگید یا حسین .. الا لعنه الله علی القوم الظالمین