roz9_moharam94_mirzamohamadi_d.mp3
10.01M
#روضه حضرت #ابالفضل العباس علیه السلام
#شب نهم محرم
#استادمیرزامحمدی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
شبِ تاسوعا شد روضه بخوانیم یا نه؟ اول که آمد خدمت برادر اجازه خواست . برادر اجازه بده جانم را فدایت کنم . سال قبل هم گفتم ، یک عمری خودش را برای این لحظه آماده کرده. رزم آموخته جنگ آوری کرده . خودش را نشان داده . یک دمار از لشکر کفار در بیاورد . اما پیرو ولیِّ خودش است. عباس تو برو آب بیاور ، وقتی اجازه خواست آقا یک جمله ای گفت : یا أخی أنت صاحبُ لوائی تو علمدار فإذا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری اگر تو بروی لشکرم از هم می پاشد. کجا دارد امام حسین این حرف را می زند؟ موقعی که نه علی اکبر دارد نه قاسم دارد نه اصحابی برایش مانده ، ستون این لشکر عباس است؛ فإذا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری بعد آقا فرمود: عباس جان فَطلُب لها فاولاء الاطفال قلیلاً من الماء برو برای بچه ها آب بیاور .
راوی نوشته: فَسَمِعَ الاَطفال یُنادونَ العَطَش العطش صدای بچه ها را می شنید هی صدا می زدند عمو آب ... وقَصَدَ نَحو الفُرات روضه خصوصی شده دست خالی بیرون نروی ؟ به خدا قسم امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود . یک عده را امشب می خرند ، یک عده امشب انتخاب می شوند. یک عده امشب همراه حجت الله می شوند همراه بقیه الله الاعظم می شوند.
مشک را برداشت ، فَأَحاطَ به أربعةُ آلاف ممن کانوا مُوکّلینَ بالفرات چهار هزار نفر دورش را گرفتند . چکار کردند؟ و رَمَوحُ بالنّوال چهار هزار نفر شروع کردند تیر اندازی کردن . به سمت عباس تیر می زدند. فَکَشَفهُ آنها را کنار می زد تار و مار می کرد . وقَتَلَ منهم علی ما روا ثمانینَ رَجُلاً روایت می گوید اینجا هشتاد نفر را به درک واصل کرد . حتی دَخَلَ الماء وارد آب شد ، یک نگاهی به آب فرات کرد . دست زیر خنکای آب برد . فَذَکَرَ عطشَ الحسین و اهلَ بیت یاد لبهای خشک برادر افتاد و رمَ الماء آب را روی آب ریخت.
فَحملها علی کتف الأیمن مشک را روی دوش راست انداخت ، و توجَّهَ نحو الخَیمه آمد سمت خیمه ها . چه کردند با عباس؟ می خواهم یکی از شباهت های عباس را با امام حسین بگویم. فَقَطَعوا علیه طریق راهش را بستند . و احاطُ به من کُلِّ جانب دوره اش کردند. نامردها دوره کردند. آخ بمیرم . آخه یکی از مصیبتهای سنگین عصر عاشورا این است : و أحاطوا بِه من کلِّ جانب و تکاثَرُ عَلیه همه دورش را گرفتند می چرخیدند . هی نیزه نشان می دادند ، هی شمشیر نشان می دادند . هی خط و نشان می کشیدند. دورش را گرفتند. فَحاربهُ شروع کرد جنگیدن. و ءوهَنَتهُ الجراح من النبل انقدر به او تیر زده بودند قبل از اینکه وارد فرات شود انقدر خون از بدن مبارکش رفته بود ، رمقش رفت و ضَرَبهُ ملعونٌ علی یَدهِ الیُمنی فقَطَعها یک نامردی آمد دست راستش را زد . ببین چکار کرد ؟ اولین نگرانیِ عباس چه بود ؟ فَحَمَ الَالغروَ علی کتفهِ الأیسر فقط نگران مشک بود . مشک را روی دوش چپ انداخت. یک نامردی جلو آمد دست چپ هم قطع شد . اینجا چکار کرد ؟ راوی می گوید یک وقت دیدم مشک را به دندان گرفت فَحَمَلَ الغروه من الأسنانه هنوز امید داشت.
#روضه حضرت #ابالفضل العباس علیه السلام
#استادحاج میثم مطیعی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
از زبان مادرش روضه اش را بخوانم . بهترین روضه است. ببینیم ام البنین برای بچه اش چه روضه ای خواندند. مادر روضه بخواند خیلی روضه ی دلسوزی است:
بعد از اینکه خبر کربلا به مدینه رسید و به سرعت کاروانی که از کربلا برگشته بود وارد مدینه شد ، روشن شد چه خبر شده خانومها آمدند دیدن ام البنین ، آخر مادر چهار شهید است.بزرگترین شهیدش قمر بنی هاشم است که 34 ساله ش بود .بقیه کوچکتر بودند. وقتی تو اتاق پُر شد بلند از شد از جا، گفت : خانومها خبر دارید عباس من در شجاعت بی نظیر بود ؟ خانومها خبر دارید هیچ قدرتمندی در عرب توان مقابله ی با جیگر گوشه ی مرا نداشت؟ خانومها خبر آوردند که عمود آهن به فرق بچه ی من زدند. از روی اسب به زمین آمده. خانومها کدام شجاعی بوده که توانسته به فرق عباس من عمود بزند؟ خانومها هیچ شجاعی نبوده این کار را بکند اول آمدند دستهای بچه ی من را از بدن جدا کردند، قدرت دفاعش را ازش گرفتند، نقل می کنند ابی عبدلله که با عجله می امد بالای سرش نرسیده به بدن دید پیاده شد ، دست بریده را از روی خاک برداشت .
#روضه حضرت #ابالفضل العباس علیه السلام#شب نهم
#استادانصاریان
@rozevanoheayammoharramsoghandi
بگذارید برای اولین بار روضه ای که برای قمر بنی هاشم خود ابی عبدلله خوانده بخوانم.بگذارید امام حسین خودش روضه بخواند ، فدای دهنت حسین جان . وقتی آمد کنار بدن روضه خواند ، حسین جان آن روز کنار بدن عباس روضه خوان و گریه کن یکی بود . تو خواندی و خودت گریه کردی . اما الان می بینی چه خبر است؟ حسین جان حسین جان . ببینید أحَبُّ النّاس أحَبُّ النّاس أن یُبکاء عَلَیه امام حسین می گوید . می گویند از زمان آدم تا قیامت سزاوار ترین کسی که باید برایش گریه کنید داداشم است برای این گریه کنید ، نمیدانم چجوری مظلومانه کشته بودنش. می گفت چشمها برای داداشم گریه کنید: أحبُّ النّاس أن یُبکا عَلیه فَتن أبکَ الحسین بِکربلا ؛برای عباسی گریه کنید که گریه ی مرا در آورد .که اشک من را ریخت. أخوهُ وابن والِدِه ی علیٍ مردم پاشید بیایید این داداش من است، این پسر بابای من است ابوالفضل المُزَرجُر بِالدِماعی، داداش مرا نکشتند و بروند تو خون غلتاندند داداشم را . تیکه تیکه کردن برادرم را.
#روضه حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
استاد انصاریان
@rozevanoheayammoharramsoghandi
شب بیست و یکم ماه رمضان بود، دیگر نمی توانست چشمش را وا کند، پلک طاقت نداشت. نمی دانم با فرقش چکار کرده بود.و یک لحظه پلک باز شد حسین کجاست؟ گفتند آقا بالای سرتان است. فرمود حسین من بابا بیا بغل دستم ابی عبدلله آمد دوباره علی ا زحال رفت. دوباره چشمش را باز کرد.
عباس کجاست؟ 15 13 ساله ش بود .عباس به احترام حسن و حسین جلو نبود. سرش را به دیوار گذاشته بود و گریه می کرد. گفت عباس را بگویید بیاید . زینب رفت زیر بغل عباس را گرفت. بابایم کارت دارد. عباس جان بابا بیا بغل دست من . دوباره چشمش رفت. دوباره باز کرد ، حسین من بابا دستت را بده به من. عباس توهم دستت را بده به من. دست عباس را گذاشت تو دست ابی عبدلله . با امام حسین حرف نزد، گفت عباس : حسین پسر فاطمه است. از دنیا رفت.
عباس عباس
بچه به دنیا آمد، لباس سفید بهش پوشاندند . به امام گفتند بچه را لباس پوشاندیم . بلند شد آمد تو اتاق زائو . کنار بستر ام البنین نشست ، آرام دوتا دستش را دراز کرد. قنداقه را برداشت ، اول تو ایران هم همین جور بود ، یک مدتی دست بچه را تو قنداقه می بستند .
بندِ قنداقه را باز کرد .دوتا دست را آزاد کرد ، آستین بچه را بالا زد ، چهار امامی که تو را دیده اند امیرالمومنین امام مجتبی ابی عبدالله زین العابدین ،
چهار امامی که تو را دیده اند
دست علمگیر تو بوسیده اند .
دست علمگیر تو بوسیده اند .
دارد دستهای بچه را می بوسد و اشک می ریزد .به ام البنین گفت حیف این قیافه این نورانیت این بچه ی با صلابت دستش عیب دارد . علی جان چه عیبی تو دست بچه ی من هست؟ که داری گریه می کنی . چه عیبی؟ فرمود : فاطمه بالاترین حُسن تو دوتا دست بچه ات است . این دوتا دست کربلا برای حسین من از بدن جدا می شود .
چهار امامی که تو را دیده اند
دست علمگیر تو بوسیده اند
دست علمگیر تو بوسیده اند .
#روضه حضرت #ابالفضل العباس علیه السلام
#استادانصاریان
@rozevanoheayammoharramsoghandi