#روضه حر
#سید مهدی میرداماد
آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم
دلخون تر از شقایق دشت بلا شدیم
ما یادمان که نیست ولی راستی حسین
با درد غربت تو کجا آشنا شدیم
ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی
ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم
عزت سرای ماست عزا خانه ی شما
با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم
ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت
ما عاقبت به خیر تو در روضه ها شویم
مرحوم شوشتری تو خصاص(الحسینیه) می فرماید: اگر کسی ماه رمضان، شب های قدر نتونست از باب توبه وارد بشه، محرم از باب الحسین وارد بشه، آخه فرمود: کل الخلق فی باب الحسین....
امیرالمومنین فرمود: برا استغفار حتما باید این سه شرط حاصل بشه، تا استغفارت مورد قبول قرار بگیره، اول باید تسلیم امر خدا بشی، دوم باید پشمیان بشی به معنای واقعی، سوم اینکه که در جبران اینها بخوای کاری انجام بدی، جناب حر هر سه مورد داشت، دیدن داره میاد سپرش برگردونده، بعضی ها میگن چکمه هاش درآورده، این یعنی حسین من تسلیمتم، اومد جلو گفت: حسین جان اجازه بده برم جبران کنم، من دل بچه هات لرزوندم، من راه تو رو سد کردم، ابا عبدالله کسی بدون جواب نمیزاره، ببین چی بهش گفته:
پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم
تو روایت دیدم که وقتی حر اومد جلو ابی عبداللع از سوال کرد: حر تو با مایی یا علیه مایی؟ وقتی حر گفت: من بر علیه شمام، دیدن حضرت سرش انداخت پایین سه مرتبه گفت:لا حول ولا قوة.... چرا آقا جان؟ حضرت بعداً فرمود: آخه من اسم این حر تو شهدا خودم دیدم
پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم
بر تو بشارت از بهشت آورده بودیم
در کوثر رحمت شناور گشتی ای حر
زهرا دعایت کرد تا برگشتی ای حر
ما بر گنه کاران در رحمت گشودیم
روزی که تو با ما نبودی، ما با تو بودیم
با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم
تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم
ابی عبدالله یه شب مهلت گرفت نگاه ظاهریش مال عبادت و مناجات، اما حضرت میخواست به دشمن وقت بده فکر کنن دارن با کی میجنگن؛ وقتی به عمر سعد گفت: میدونی میخوای چکار کنی، عمر گفت: میکشنم، حضرت فرمود: امانت میدم، گفت زن و بچم، حضرت گفت: با من، حالا من یه پله جلوترش بگم وقتی اون نامر روسینه ی اباعبدالله نشست، تو او لحظه هم حسین میخواد هدایت کنه حضرت فرمود: کی هستی؟ خودش معرفی کرد، گفت: منو می شناسی میخوای منو بکشی، نانجیب گفت: تو حسین بن علی هستی تو پسر فاطمه ای، حضرت پرسید: چرا میخوای منو بکشی؟ نانجیب گفت: میخوام جایزه بگیرم، حضرت بهش گفت: شفاءت قیامتم بهت میدم، نامرد گفت: جایزه امیر خیر من شفاعة...
با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم
تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم
امروز دیگر ما تو هستیم و تو مایی
تنها نه در مایی در آغوش خدایی
وصف تو را باید کنار پیکرت گفت
آری تو حری همچنان که مادرت گفت
وقتی افتاد رو زمین شاید تو دل حر غوغا بود، هی یه خودش میگفت: نکنه آقام نیاد، میگن حضرت اومد حر رو به آرزوش رسوند، روایت میگه حضرت رسد سر حر رو روی دامنش گذاشت، زخم عمیقی به سر حر اصابت کرده، میگن حضرت دستمال سفدی داشت زخم سر حر رو بست، یا صاحب الزمان همیشه معمولاً بخوان خون پیشانی پاک کنن با دستمال پاک میکنن، اما من نمی دونم چه سری بود روز عاشورا وقتی پیشونیش سنگ خورد پیراهن عربیش بالا زد سینه ی حسین پیدا شد نانجیب تیر سه شعبه به قلب حسین زد..... هر چی ناله داری هر چی نفس داری حسین......
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#روضه طفلان زینب سلام الله علیها
#استادپناهیان
بچه ها تو کربلا بزرگ شده بودند . هیچ کس نمی خواست عقب بماند . همچین که علی اکبر رفت به میدان هرچه نوجوان بود توی اهل بیت دلهایشان به ولوله افتاد. دوتا از نوجوانها بچه های زینب کبری س هم آمدند جلو ، آقا ما می خواهیم میدان برویم. این نوجوانها را آقا اباعبدالله الحسین خیلی می خواست جلویشان را بگیرد . اما علی اکبر همه را هوایی کرده بود . مخصوصا قاسم ابن الحسن که رفت دیگر کسی نمیتوانست بماند همه شوق پرواز گرفته بودند.
بچه های زینب کبری آمدند ، تا آمدند آقا می خواست بهشان بفرماید که بروید شما مراقب مادرتان باید باشید ، بچه ها گفتند ما را مادرمان زینب کبری فرستاده . رمزش را بلد بودند دیگر . پیش حسین بگو زینب ، حسین چقدر خواهرش را دوست دارد فقط خدا می داند . فقط خدا می داند .
امروز روز زینب کبراست . هرچه زینب بالای سر علی اکبر زجه زد ، وقتی بچه های خودش را حسین آورد ، کسی جز سکوت از زینب نشنید . زینب بزرگتر از آنی هست که فقط برای بچه های خودش گریه کند . عبور میکند . برای علی اکبر خودش را کشت زینب . اما برای بچه های خودش از خیمه بیرون نیامد. حسین هی نگاه میکند به خیمه ی زینب ، نیامد آخر سری بچه ها را خودش کنار علی اکبر برد . زینب نیامد .
از زینب کبری تقدیر کنیم امروز. کاش ما امروز باهم کربلا بودیم . چندین بار من مشرف شدم کربلا . همه از اینجا فکر میکنند ما برویم کربلا خودمان را برای حسین می کشیم . خودمان را برای عباس میکشیم . خودمان را برای علی اکبر و قاسم می کشیم . ولی حالا من می گویم . آی کربلا رفته ها شما بگویید . آی اونهایی که نرفتید میروید می بینید ، آدم میرود کربلا فقط برای زینب میتواند گریه کند . کربلا برای زینب گریه کن سینه بزن حسین می آید دورت میگردد. انقدر تحویلت می گیرد . هرکه میرود کربلا بعد از مدتی اشک چشمش خشک میشود ، چقدر میتواند گریه کند . بچه ها آنجا گله میکردند . ما چکار کنیم میخواهیم باز هم گریه کنیم . بهشون می گفتم برو تو حرم حسین شروع کن روضه ی زینب خواندن .
بخدا میرفتند تا میرفتند ، زینب .. قفل دلهایشان باز میشد . انگار حسین شروع می کرد با اینها گریه کردن
زینبم زینب غمدیده منم
ز عدوی تو کتک خورده منم
داداش بگذار بچه هایم بیایند میدان و الا دق میکنم . اگر می خواهی پرستاری یتیمان تو را به عهده بگیرم ، باید بتوانم نفس بکشم . من نمیتوانم بچه های تو را قلم قلم شده ببینم . پسرهای من کنارم راه بروند . حسینم ...
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#روضه #طفلان #حضرت زینب سلام الله علیها
#محمدرضا طاهری
تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست
از درد غمت گریه ی بی چون و چرا هست
حسین جان
این دشت زیارتکده ی منظر توست
بی روی تو عالم همه در آتشِ آه ست
این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم
حسین جان خواهرت بمیره،هل من ناصرت رو نشنوه
این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم
تا دختر زهرا و اَبر مرد خدا هست
هنوز عباس رو داری داداش،هنوز بچه های من غلام های تو هستند،حسین جان
تو تیغ بده تا که به طوفان غیورم
معلوم شود زینب تو مرده و یا هست
از هل مِن پر سوز تو فهمیده دل من
در قافله ی نیزه سواران توجا هست
هنوز جا برا بچه های من هست،حسین،امشب شب روضه ای است كه مادرهای شهدا هركجانشتند،پای این روضه،ناله می زنند،بخدا مادر مگه می تونه داغی رو فراموش كنه،مادره با خون دل این بچه ها رو بزرگ كرده،دیدند زینب اومده تو خیمه،موهای بچه هاشو داره شونه می كنه،كفن تن بچه هاش كرد،عزیزای دلم،وقتشه آبروی مادرتون رو بخرید،دست پرورده های زینبند،گفتند:مادر نكنه دلت غصه دار باشه،ما برای همچین روزی تربیت شدیم،اما اگه ما خودمون بریم به دایی بگیم،قطعاً ردمون می كنه،تو بیا،دست مارو بگیر،مادر تو خیلی پهلو برادرت آبرو داری،بگو حسین،دو تا غلام حلقه به گوش برات آوردم،رفت پیش برادر
هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد
ای کعبه من حال بگو نوبت ما هست؟
تو ناز نفرما که بمیرند به پایت
یک گوشه ی چشمی که کفن پوش دوتا هست
من کار به برگشت پسرهام ندارم
خوش هستم از این که دو نفس با تو مرا هست
یه بزرگواری می گه هر كاری می كرد زینب تا شهادت برادر رو به تأخیر بیندازه،لذا حتی ظهر عاشورا كه اومد،برادر زینب رو راضی كرد اومد سمت میدان،یه وقت دید داره صداش می آد،مهلاً مهلا،یابن الزهرا،داداش صبر كن،به این بهانه زینب می خواست شهادت ولی خدا،امام زمانشو به تأخیر بیندازه،رفتند بچه ها اجازه گرفتند برا میدان،ابی عبدالله داره نگاه می كنه،همه شاگردای دست عباسند،پروانه هاشون هم كار عباس رو می كنه تو میدون،عباس ایستاده،داره جنگشون رو می بینه،ماشاءالله می گه،لاحول ولا قوةالا بالله می گه،حسین داره دعاشون می كنه،دل تو دل ابی عبدالله نیست،آخه این خواهر كسی كه میرفت میدون می اومد بدرقه،می ایستاد كنار دست حسین،یاریش می كرد،تو دل دشمن می زد،كنار بدن علی اكبر بعضی ها نوشتند،زینب پیاده از حسین زودتر رسید،اما اینجا هرچی حسین نگاه می كنه،خواهر تو خیمه مونده،یه وقت دیدند رنگ صورت ابی عبدالله تغییر كرد بچه ها رو زمین افتادند،هر دو دست گردن هم انداختند،برای بار آخر دایی مهربونشون رو صدا زدند،حسین اومد كنار بدنشون نشست،هرچی نگاه به خیمه می كنه،شاید زینب بیاد،ای وای،شایداین سئوال رو نكرد از بی بی،بعد از شهادت بچه ها،اما یه نفر بود وقتی خبر دار شد،انگار عقده ای تو سینه اش بود،گفت:باید از بی بی سئوال كنم،دیدند اومده تو مدینه،یك به یك میون محمل هارو می گرده،سئوال كرد آیا بی بی من رو ندیدید،عبدالله بن جعفره،همسر فداكار زینبه،خودش سفارش كرده،چشماش كم سو بود،ابی عبدالله نگذاشت باهاشون رهسپار كربلا بشه،مدینه به امر حسین مونده،اما شنیده زینب برا هركدوم از شهدای بنی هاشم،اومده بالا سرشون،این عقده تو سینه اونه،آیا بچه های من لیاقت نداشتند این مادر از خیمه بیرون بیاد،اومد كنار محمل زینب ایستاد،گفت خانم زینب رو ندیدی؟یه وقت دیدند عمه ی سادات داره اشك می ریزه،فرمود عبدالله حق داری زینب رو نشناسی،زینب تو به این حال نبود،زینب تو اینقدر شكسته نبود،وقتی بی بی رو شناخت گفت بی بی جان،یه سئوالی اگر ازت نپرسم آروم نمی گیرم،چرا بالا سر بچه هامون نرفتی؟چرا گذاشتی بچه هام غریب جون بدن؟یه نگاه كرد به عبدالله فرمود: چه توقعی از من داشتی عبدالله، والله ترسیدم حسین نگاهش به من بیاُفته،از من خجالت بكشه،اما دادشم از برا من تلافی كرد عبدالله،وقتی رفتیم كربلا،اربعین رسیدیم كنار قبر حسین، گفتم:حسین ،حالا روز تلافی كردن توست،اگه می خوای زینب خجالت نكشه،سراغ رقیه رو از من نگیر حسین...........
منبع: كتاب گودال سرخ
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#زمینه#مداحی حربن ریاحی
#میثم مطیعی
آه ـ سرم رو بالا نمی گیرم
که سرشکسته ام حسین جان
به روم نیاوردی که آبو
روی تو بسته ام حسین جان
اسارتم رو، به روم نیاری
میاد به یاری تو آزاده سواری
تنم می لرزه، ولی می دونم
دستمو میگیری و تنهام نمی ذاری
آه، به من پناه بده حسین جان
آه ـ تو نوری و من ظلماتم
مرده منم تویی حیاتم
از این به بعد حرّ حسینم
تا دم جون دادن باهاتم
به غربت من، خوش اومدی حُر
تویی تو آزادهی دنیا و قیامت
بگیر دوباره، سرت رو بالا
تو مهمون خدا شدی سرت سلامت
آه، به من پناه بده حسین جان
آه ـ اومدم ای عزیز زهرا
با یارای تو همقسم شم
شرمنده م از بچه های تو
بذار مدافع حرم شم
شفاعتم کن، می خوام شهید شم
توبمو رد نکن نذار که نا امیدشم
می خوام بجنگم، کنار جونت
روسیاهم ولی بذار که روسفید شم
آه، به من پناه بده حسین جان
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#مداحی#حضرت حر
جواب:
(حر گنهکار توام، به حق مادرت من و ببخش حسین) ۴
حر گنهکار تو ام ، با پشیمونی اومدم محضر تو
از این به بعد یار توام ، کاشکی که بگذره ز من خواهر تو
گرچه خون بر دلت کردم من
حالا حر پر از دردم من
با گریه از تو ببخشش میخوام
قلب پر از غم آوردم من
رویم شد خجل از اربابم
اما تو هم بیا دریابم
تو کویر پر از ظلمت ها
یا حسین (ع) تو بشو مهتابم
اومدم و پشیمونم چقدر خجالت میکشم ز روی تو
الهی العفو میخونم خدا رو شکر که اومدم به سوی تو
سِمَت هام رو من از دست دادم
چون عبدی روی پات افتادم
تو هم من رو مجازاتم کن
جلوی راه تو ایستادم
اشک چشمای زینب(س) داره
مثل ابر خزون میباره
روم شرمنده ز روی زینب
توی لحظه های دیداره
از زینب تو خجلم ،چونکه شکونده ام دل خواهر تو
چقدر پریشونه دلم، قسم می دم زینبُ به مادر تو
کاش راهت رو نمی بستم تا
نمی موندی توی کربلا
تو این دشت بلا یک روزی
سر تو می ره رو نیزه ها
بغضی هست تو گلوم آتشبار
اینجا هست شمر و خولی بسیار
من چه جوری بگم... با زینب
این لشگر میکنن بد رفتار
تو روی نیزه هایی و خواهر تو در غل و زنجیره اسیر
به شام و کوفه راهی و جسارت ها میشه به زینب تو مسیر
شاعر : عبدالزهرا هاشمیان
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#زمینه#تک ضرب#طفلان حضرت زینب سلام الله
تو خیمه هنوز من سر لشکرتم
بی تاب لب خشک اصغرتم
من خواهرتم جای مادرتم
ادامه داده هستی تو زنده بودنم رو
ادامه میدی با نگات نفس کشیدنم رو
با تیغ ابروهات ببر رگای گردنم رو
کسی نمیشنوه صدای مردنم رو
گلام چشم به راه تو خیمه موندن
نزن دست رد به سینه من
******
یادت میاد چه روزگاری بود جوونیامون
داداش حسین همش و ان یکاد میخوند برامون
حالا رسیده وقت عاشقی بچه هامون
و ان یکاد بخون که راهی شن به میدون
میسوزه دلم یا رب یا رب تو
میسوزه برا خشکی لب تو
جانا بپذیر سهم زینبت و
دو تا دست گل برات اوردم
عشق من من هنوز نمردم
******
ما با تو اومدیم که اخر برات بمیریم
فقط تویی امیر و ما فدایی امیریم
ما اومدیم و دست خالی از درت نمیریم
باید تقاص خون اکبر و بگیریم
من دختر شاه خیبر شکنم
من اینه زهرا و حسنم
اون کس که برا تو میمیره منم
اذن بده که حقم و بگیرم
اشاره کن خودم برات بمیرم
*******
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شور#طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
#نریمان پناهی
پیشکش دربار تو دو هدیه آوردم
غم مخور تنها شدی داداش مگه مردم
قلبی که زار و مبتلاته مستحق نیمه نگاته
غم نخور غصه هات به جونم خواهرت تا ابد باهاته
قدای تار موت ای جون من گلای خواهر
فدای تار موت داداش اگر برات بدن سر
فدای تار موت دار و ندار من برادر
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
******
بین این دنیا فقط تویی همه دردم
من برا همچین روزی بزرگشون کردم
دارن از دیده خون می بارن غیر مردن حاجت ندارن
اذن میدون بده بی بی این دو تا مثل ذوالفقارن
فدای تار موت پرپر اگر بشن تو صحرا
فدای تار موت غرق به خون میشن سرا پا
فدای تار موت هر دو گل زینب کبری
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
******
رو سرم منت بذار قبول کن اینا رو
تا برات زنده کنن رزم علمدار و
این دو گل مثل بچه شیرن هر دو بین قفس اسیرن
مثل من ارزوشون اینه بین اغوش تو بمیرن
فدای تار موت داداش اگه میشه دلم خون
فدای تار موت دردم اگه میشه بی درمون
فدای تار موت درد و غم این دل محزون
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
******
میکنم شکر خدا که رو سفیدم کرد
شاکرم که مادر دو تا شهیدم کرد
میکشم هر دم اه حسرت قسمت من نشد شهادت
فکر زینب نباش عزیزم ای حسینم سرت سلامت
فدای تار موت داداش تمام ارزوهام
فدای تار موت تنهایی و اسیری و شام
فدای تار موت خاکستر و سنگای روبام
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
@rozevanoheayammoharramsoghandi