eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
192 ویدیو
36 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان😊 تعدادی از مخاطبین عزیزمون، از ما سوال می‌پرسیدن، که این دوره‌های مجازی که در پست‌هامون
سلام دوستان😀 🔅تعدادی از شما، درمورد نحوه‌ی ثبت‌نام، در دوره‌های مختلف سامانه مجازی کرامت، سوال پرسیده بودید. ✅ این آدرس سایتشونه و دوره‌ها در اون اطلاع‌رسانی می‌شن. http://elearning.karamatnama.com @karamatnamair می‌تونید در پیام‌رسان بله، از این آیدی هم اطلاعات دقیق‌تر رو بپرسید: @tarbiat_amin
سلام به همه مامان های شریف ایران زمین و همراهان عزیز😊 ✨جمعی از دوستان ما در دانشگاه تهران، قدمی برداشتن در راه تسهیل درس خوندن مامان‌ها در دانشگاه 💎 از طریق خبرگزاری فارس، مطالبه‌ای رو از مسئولین ترتیب دادن مبنی بر تاسیس مهد داخل دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها😍 برای مامان‌های دانشجو و نی‌نی‌هاشون 😍، تا ساعت‌هایی که مامان کلاس داره، نی‌نی فقط چند متر باهاش فاصله داشته باشه 🤩 ✅ به جریان افتادن این مطالبه، نیاز به همت همگانی ماها داره ☘ لطفا تک‌تک‌تون به لینک زیر برید، و اگه با متن مطالبه موافق بودین، حمایت کنید. 👌🏻 هرچه تعداد حمایت‌ها بیشتر بشه، این موضوع، با قدرت بیشتری پیگیری می‌شه💪🏻 ❇️ برای حمایت کردن بعد از داخل شدن به لینک و وارد کردن اسم و شماره و کدی که به موبایلتون پیامک میشه📱، دکمه حمایت از طرح رو بفشارید.🙂 ☘☘☘ 🌐 https://my.farsnews.ir/c/18983
✨بسم الله النور✨ 🔷دوستانی که دنبال نکات تربیتی ناب برا فرزندشون👶 هستن وارد این کانال 🔻🔻🔻بشن💯 💎 احادیث تربیت دینی 💞 راهکارهای و جدید پرورش فرزند صالح 🌻 طب اسلامی کودکان 📚 یادداشتهای تربیتی از ، ، و ... 👌بی تعارف، کارش تو این زمینه عالیه و حرف نداره...👇 💌 http://eitaa.com/joinchat/2949054464Cf6a6ec1f40
یه کم مستقل شده بود و کمتر بغل می‌خواست.😉 هر کتابی جلوش باز می‌شد، انگار براش حکم یه خوراکی خوشمزه رو داشت.📖🍪 عاقل‌تر که شد متوجه شد کتابای من خوردنی نیستن؛ بلکه دفتر نقاشین و باید تمام صفحاتش پر بشن.😐😂🖍 خلاصه که نمی‌شد خیلی در حضور حسین آقا مطالعه عمیق کرد.😅 باید دنبال یه جایگزین می‌گشتم.🤔👌🏻 بهترین راهکار این بود که یکی بچه رو سرگرم کنه تا به درس و کارم برسم،😍 که همیشه عملی نبود.😂 مهدکودک هم اصلا نمی‌پسندیدم. پس دفتر برنامه‌ریزی رو برداشتم📝 و تمام درس‌ها و تحقیقایی که باید انجام می‌دادم رو از سیر تا پیاز نوشتم. زمان‌های خالیم شامل دو ساعت خواب روز حسین بود⏰ و خواب شبش.😴 تصمیم گرفتم کارهای خونه رو توی بیداریش انجام بدم که وقتی می‌خوابید کاری غیر از درس برام نمونه.😏😁 بعضیا ممکنه فکر کنن این راهکار، یعنی مادر تمام حواسش به کارش باشه و بچه رو فراموش کنه! که باید بگم سخت در اشتباهن.😆 و اما طرز اعجاب‌آور ترکیب کارِ خونه با بیداری و بازی بچه: ✅ ابتدا طفل را سیر می‌کنم،😋 ✅ از وضع پوشک وی اطمینان حاصل می‌کنم،😜 ✅ سپس با آوردن یه بازی سرگرم‌کننده به آشپزخونه، بازی رو شروع می‌کنیم.🚙⚾🎎 وقتی سرگرم بازی شد، ازش جدا می‌شم و هم‌زمان با کردن بهش، حرف زدن و شعر خوندن باهاش، به آشپزی، ظرف شستن و بقیه کارهای آشپزخونه می‌پردازم.😄 اگر وسط کارها دوباره خواست تا باهاش بازی کنم، برحسب کاری که دارم انجام می‌دم، اونو هم می‌کنم؛😲 مثلا موقع آشپزی، چند تا سبد، قابلمه و قاشق پلاستیکی در اختیارش می‌ذارم تا تو آشپزی کمک کنه. (توی خیالش البته😄) یا توی کابینت‌های پایین، ظرف پلاستیکی و اسباب‌بازی می‌چینم تا باهاشون بازی کنه. بهش طی و دستمال می‌دم تا کف آشپزخونه رو مثل من طی بکشه.😉 یا مثلا در ماشین لباسشویی رو باز میذارم و اونم که عشق ماشین لباسشوییه، می‌ره هرچی براش جالبه می‌ندازه توش.🐰🥎🧥🥿 ✔ و البته توجه کردن بهش، حرف زدن و مواظبت از دور، رو فراموش نمی‌کنم.👌🏻 حتی گاهی کارو رها می‌کنم و بی‌توجه به اینکه چقدر وقفه وسط کار بیفته، بازیش رو دنبال می‌کنم.😄 تا اینکه خودش خسته می‌شه و وقت طلایی خواب او و مطالعه‌ی من از راه می‌رسه.😍😎 نوش جوون😋📚 پ.ن: البته دلیل اصلیم، برای عدم مطالعه در حضور بچه، اینه که بچه توجه مادر رو می‌خواد و اگه مادر مدام حواسش جای دیگه باشه براش ناراحت کننده ست. چه سرگرم گوشی باشه📱 چه مطالعه و پژوهش علمی🙇🏻‍♀ ۹۶_دانشگاه_قم 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
اولین فرزندم ۶ سال و نیم پیش، تو دوران دانشجویی👩🏻‍🎓، وقتی که هنوز حدود ۱ سال از درسم باقی مونده بود، به دنیا اومد.💕👼🏻 دانشجوی پزشکی بودم و دوره‌ی اینترنی رو توی بیمارستان می‌گذروندم🏨 ۹ ماه اول دوره رو باردار بودم. و بعد گل دخترم، به دنیا اومد.😍 تا ۷ ماهگی دخترم، گرفتم.🤱🏻 و بعد از اون، دوران سختی شروع شد...😥 روز اول جدایی سخت‌ترین روز بود، برای من و کودکی هفت ماهه، که قبل از این همیشه با من بوده.😥 چه می‌شد کرد؟! اینم بخشی از من بود؛ نه می‌شد بگیم هیچ زنی پزشک نشه، و نه بگیم هیچ پزشکی مادر نشه... فقط باید رو از خدا می‌خواستم.💖 مگه می‌شد برای بچه (و خودم) آسیب نداشته باشه؟!😔 ولی مطمئن بودم خدا حتما جبران می‌کنه.💗 به جای فکر کردن به بودن، به خودم فکر می‌کردم...✨ و به جای اینکه نقش خودمو، پررنگ ببینم، لطف خدام رو می‌دیدم.✨ خودم و بچه و زندگی و همسر رو سپردم به خود .🤲🏻 و گفتم خدایا من به خاطر وظیفه‌ی اجتماعی، دارم می‌رم سراغ این کار، بی زحمت خودت هوای همه‌مونو داشته باش.🤲🏻😌❤ و ادامه‌ی اینترنی رو با قوت، شروع کردم.💪🏻 روزها بیمارستان، و ۷-۶ بار در ماه هم، کشیک شب🌃 دوره رو باید توی سه چهار تا بیمارستان می‌گذروندم.🏥🏨 یکی دقیقا شرق تهران، یکی غرب، و دوتا مرکز، از طرفی خونه‌ی خودمونم تهران نبود.🥶 از اونجایی که رفت و آمد خیلی سخت می‌شد، پدرشوهر و مادر شوهر مهربانم، یه خونه در تهران برای ما، اجاره کردن.🏬😃😃 خودشونم گاهی برای کمک دادن به ما 😊 و نگه داشتن بچه،👶🏻 می‌اومدن پیش ما.😀 بیشتر اون مدت ۹ ماه رو مهمون ما بودن؛ یعنی در واقع ما مهمون اونا بودیم.😆 خیلی از کارهای خونه و حتی آشپزی اینا رو هم، مادرشوهرم انجام می‌دادن.🍛🍲 خدا رحمتشون کنه...❤️ وقتی می رفتم بیمارستان، گاهی وقت‌ها مادرشوهرم دخترم رو نگه می‌داشتن؛ و گاهی با خودم می‌بردم مهدکودک بیمارستان.👶🏻👩🏻‍⚕ دخترم تو کریر و خودم مشغول رانندگی،😉 تا ظهر اونجا بودیم و بعد برمی‌گشتیم خونه.🚗😊 بین کارهای بخش‌، سریع می‌رفتم بهش سر می‌زدم و شیر می‌دادم.💖 سخت‌تر از ساعات کار روز، کشیک‌های شبم بود...🤨 ۸۶ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
در ماه، ۶-۷ بار، کشیک شب داشتم. مهد بیمارستان فقط تا بعد از ظهر باز بود و نمی‌تونستم دخترم رو شب‌ها، تو بیمارستان نگه دارم. تا عصر اونجا بود و غروب باباش میومد و می‌برد خونه💔 خیلی سخت بود😫 خیلی...😢 حس نبودن یک بخش از وجود💔 البته گاهی اونقدر شدید مشغول کار بیمارها می‌شدم، که کلا یادم می‌رفت. تو بخش اطفال، خیلی سخت‌تر می‌گذشت؛🥺 دیدن بچه‌هایی اندازه بچه خودت، که باید بستری‌شون کنی و نگاه‌های دردناکشونو ببینی😟 تو بخش زنان هم، وقتی که نوزادی متولد می‌شد، دلم غنج می‌رفت و حساااابی تنگ می‌شد برای دخترم!💕💕 تو کشیک‌ها بعضی شب‌ها، پدرش دخترم رو برای شیر خوردن، می‌آورد بیمارستان، و بعد برمی‌گردوند🧔🏻👶🏻🚙 اما بیشتر شب‌ها، خودم، در زمان مخصوص استراحت، (که آف بودیم و بقیه همکارام صاف میرفتن تو تختخواب، 🛌 تا خستگی چند ساعت کار رو بیرون کنن)، می‌اومدم خونه. یه ساعتی پیشش بودم💕 و شیر می‌دادم و می‌بوسیدم😚 و نوازش میکردم و دوباره برمی‌گشتم.🚙🌃 خونمون به لحاظ جغرافیایی به بیمارستان‌ها اصلا نزدیک نبود، ولی خوش مسیر بود😃 خودم باورم نمي‌شد که تا چه حد این خونه، به سه چهار تا بیمارستان، چه این سر شهر، و چه اون سر شهر نزدیکه!😍 حس معجزه داشتم😄 مخصوصا که با خلوتی نصف شب خیابونا، سریع می‌رسیدم خونه پیش دخترم،🤗 و برعکس بیمارستان، سرکارم.😊 عوض این همه سختی، برخلاف درسای مهندسی، تکلیف و پروژه نداشتیم، و البته باید خودمون حسابی می‌خوندیم و درسامونو مرور می‌کردیم📚 برا همین، مشغولیتم تو خونه، خوندن رفرنس و جزوه و هندبوک‌ها بود.📖 که البته اکثر مواقع، تو بیمارستان، تو ساعتهایی که وقتم خالی بود، یا زمان‌های استراحتم، می‌خوندم.😌 گاهی هم تو خونه، با سختی زیاد، و در حالی‌که بچه داره پاره و مچاله‌اش می‌کنه😅 دوره‌ی اینترنی، و درواقع پزشکی عمومی م که تموم شد، طرحم توی مناطق محروم شروع شد.⛺ به مدت۹ ماه، با دختر دوساله‌م، و در حالی‌که طبق برنامه خودم، بعدی رو باردار بودم، در یکی از روستاهای جنوب کشور.👩‍⚕️ بدون همسرم😣 تنهای تنها.... روستایی که گاز که نداشت، حتی آب لوله‌کشی هم نداشت.😲 و تا هکتارها اطراف پانسیونم، مزرعه بود و مزرعه... 🌱🌱😩 داستان اون روزها مفصله. تصمیم دارم ان‌شاء‌الله در صفحه شخصی خودم، به مرور، داستان اون روزها رو بذارم...✍️ گذشت و دختر دومم هم، به دنیا اومد.💖 الحمدلله ۹ ماه مرخصی زایمان داشتم و رفتم خونه.🏡 بعدش چیز زیادی از طرحم نموند و به خوبی و سلامت (و البته سختی خاص خودش😅) تمام شد... پ.ن: صفحه خانم دکتر در اینستا: @dr.mother8 در بله: @hejrat_kon ۸۶ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
بعد از اتمام طرحم تو مناطق محروم، برگشتم خونه.☺️🏘 برای مدتی طبابت و سرکار رفتن حضوری🥼 رو کنار گذاشتم. البته سه چهار ماهی، پنجشنبه جمعه‌ها برای دل خودم و افزایش تجربه، کار می‌کردم.☺️ دوست داشتم چند سالی رو برای بچه‌ها وقت بذارم و روی اون‌‌ها سرمایه گذاری کنم.😌🥰 ۲.۵ سال بعد تولد دختر دومم، با برنامه‌ریزی و تصمیم قبلی، پسرم هم به دنیا اومد.👶🏻 اضافه شدن فرزند سوم به خانواده راحت‌تر از اضافه شدن فرزند دوم بود.🤩 دوتای قبلی بیشتر با هم بودن🤼‍♀️ و لازم نبود من ، هم حامی و سرگرم‌کننده فرزند قبلی👧🏻 باشم، هم مشغول رسیدگی به نوزاد.👼🏻 دختر بزرگ پنج ساله‌م خیلی کمک حال بود،👩🏻 هم تو کارهای دختر دوم؛👧🏻 مثل آب و خوراکی دادن،🥣🥛 سرگرم کردن،🧩 و کاهش حساسیت و حسادت،☺️ هم کارهای نوزاد؛👼🏻 مثل آوردن پوشک و لباس،👕👖 سرگرم کردنش برای نماز،😚 و خندوندن و بازی کردن🤸 الان که دیگه پسرم ۱.۵ سالش شده، سه تایی با هم سرگرمن.😎😃 تماشای بازی‌ها و خنده‌هاشون فوق‌العاده انرژی بخشه.🥰 ، گریه، جیغ و کتک کاری هم دارن؛ اما همین‌ها رو هم من می‌دونم👌🏻 که توش یه سری مهارت‌های خاص به دست میاد، مثلا پسرم تو همین سن، ماشاالله چنان یاد گرفته حق خودش رو بگیره که نگو.😄 در این روزها، سه تا فرشته‌م🥰 و در بهشت خونه با اون‌ها وقت می‌گذرونم. به علاوه‌، فعالیت‌های اجتماعی منظم هم دارم👌🏻 و البته مرور درس‌ها📚 (یک پزشک هیچ وقت نمی‌تونه درس خوندن رو کنار بذاره😅) و ده‌ها مشاوره مجازی پزشکی در روز.☺️ این چندماه اخیر، آخر هفته‌ها که همسرم خونه هستن و می‌تونن بچه‌ها رو نگه دارن، رو می‌گذرونم.🌱 چند هفته‌ای هم هست که شروع کردم برای (تخصصی پزشکی) بخونم.📚 البته برای اهل فن، شبیه شوخیه😄 به امسال امیدی ندارم، ان‌شاءالله سال آینده😃 احتمالا از یکی دو ماه دیگه، کارم رو در یکی دوتا هم شروع می‌کنم.👩🏻‍⚕🏥 ساعتش محدوده و زیاد از بچه‌هام دور نمی‌شم.😊😍 برای این ساعت‌ها احتمالا از یک کمک بگیرم. با تعداد فرزند زیاد، به نظرم داشتن پرستار راه حل بهتری نسبت به مهدکودکه. به گذشته‌م که نگاه می‌کنم، می‌بینم تا الان طبق برنامه‌ها و اهدافم پیش رفتم،📝💪🏻 و مادری هم بخشی از منه😌👼🏻🏆 زندگیم رو برای فرزندآوری متوقف نکردم، بلکه بچه‌دار شدن بخشی از برنامه من بوده، درست در مسیری که برای و متصورم. بگذریم که خودم تا چه حد با بچه ها بزرگ شدم و رشد کردم.🤩 و ان‌شاءالله با دو سه تای بعدی، رشد بیشتری رو تجربه کنم.😍☺️ ۸۶ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif