تازه از خواب بیدار شده بودیم که یکی از دوستام تلفن زد.
بعد از احوالپرسیهای معمول گفت: صبح برفیت بخیر😊
و من از همهجا بیخبر گفتم اع مگه داره برف میاد؟😅
عباس با شنیدن کلمه #برف گوشاش تیز شد❄️
بهش گفتم مامان بدو بیا از پشت پرده ببینیم برف داره میاد🌨
چشمامون از تعجب و خوشحالی گرد شد😆
ته دلم میترسیدم الان عباس بگه بریم بیرون تو برفا😂
ولی بعد کمی فکر به این نتیجه رسیدم بهتره قبل از اینکه بخواد بگه، خودم پیشنهاد این کار جذاب رو بهش بدم.
قرار شد بعد صبحونه بریم تو حیاط برفا رو ببینیم.
اما تا لباسای بچه ها رو تنشون کردم، برف قطع شد😂 و وقتی پامون به حیاط رسید؛ عباس گفت : برف چرا نیست؟😢
یه خورده تو حیاط چرخیدیم بدون برف😆
و تصمیم گرفتم حالا که برف نیست، ببرمش تو کوچه #کالسکه_سواری 😀
دوباره برگشتیم خونه تا مفصلتر لباس بپوشیم.
بعد از چند دقیقه #کوچه_گردی ، برف دوباره شروع شد، حتی شدیدتر از قبل😄
و عباس دیگه فکر کنم در پوست خودش نمی گنجید
هم به خاطر کالسکهسواری تو کوچه و هم دیدن برفها😇
فاطمه هم با وجود اینکه موقع لباس پوشیدن، تا میذاشتمش زمین، کلی غرغر و گریه میکرد، به محض ورود به کالسکه، آروم شد😃
و فکر کنم همون دقایق اول و قبل دیدن برفا به خوابی عمیق و سنگین فرو رفت😴 و حتی یه ساعت بعد برگشت هم خوابید😂
پ.ن 1:
جالبه همه توی مسیر چپ چپ منو نگاه میکردن😂
حتی وقتی داشتم انار و سیب زمینی (مواد لازم برای میان وعده های مورد علاقه عباس😂) میخریدم، آقای میوه فروش گفت گناه دارن این بچه ها آخه. چرا آوردیشون بیرون تو هوا؟!
بنده خدا نمیدونست اتفاقا دقیقا به خاطر خوشحال کردن همین بچه ها، با این سختی تو این هوا اومدم بیرون😂
حکایتم هم شده بود حکایت حسنی و مکتب و جمعه😆
روزای عادی بیرون نمیرفتیم؛ حالا دقیقا روز برفی سرد پاشدیم اومدیم گردش😂😂
پ.ن 2:
دیروزش داشتیم با همسرم صحبت میکردیم چیکار کنیم بچه هامون خونه خودمون و ما رو به بقیه مکان ها و افراد ترجیح بدن. و هی نخوان برن پیش دیگران برای اینکه بهشون خوش بگذره😉 (به اصطلاج #خانواده_محور بشن)
نتیجه کارشناسی حرفامون😎 این بود که براشون غذاهای خوشمزه درست کنیم(سیب زمینی آتیشی و سرخ شده! ذرت بوداده! کیک و ...)
باهاشون بیشتر بازی کنیم. بازی های جذاب و هیجان انگیز و جدید😊
و بیشتر از قبل ببریمشون بیرون و به اصطلاح #ددر
و این تصمیم متهورانه من برای گردش در برف ، حاصل همون صحبتامون بود😂
#پ_شکوری
#شیمی91
#روز_نوشت
#کودک_خانواده_محور
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
چند روز پیش، برای اولین بار بعد از تولد محمد، رفتیم #سینما!
تا اون روز، تفریحاتمون، باغ و بوستان رفتن بود🌲🌳؛
یا رستوران🍽 و آبمیوه بستنی فروشی🍦🍹؛
یا شاهعبدالعظیم و مهمونیهای خانوادگی؛😃
گهگاهی هم تفریح شیرین بازارگردی😁 به همراه خرید نیازهای ضروری👌😄
تا اون روز، هر وقت به گزینههای ممکن برای #تفریح، فکر میکردیم، با استدلال اینکه هم خود بچه، تو یک ساعت و نیم تاریکی اذیت میشه و هم بقیه از سر و صدای اون، خیلی سریع گزینه سینما رو از لیست خط میزدیم.
📋✏️
مدتی بود که فیلم جالبی روی پرده سینما بود و خیلی دوست داشتیم بریم ببینیمش. دیگه اون شب، خیلی یهویی تصمیم گرفتیم دل رو به دریا بزنیم و بریم😼
خودمونو آماده کرده بودیم هرجا محمد اذیت شد، یا بقیه رو اذیت کرد، پاشیم بریم بیرون و به صورت #شیفتی نگهش داریم تا اون یکی فیلمو ببینه و تعریف کنه.
ولی خداروشکر پسرمون باهامون خوب همکاری کرد💪🏻؛
انصافا آروم بود و فقط گاهی با گفتن کلمهی «عمممم!!» عموهای توی فیلمو به من نشون میداد😂
(بچم صداشم پایین بود و به زور به ردیف جلوییمیرسید🤫)
نگران بودم خودش اذیت بشه، که اون رو هم به لطف خدا، با خوراکیهای خوشمزه🥞 و چرخیدن تو راهرو به بهانه ریختن آشغال تو سطل زباله🗑 و نشون دادن عکسهای خودش تو گوشی👼🏻 حل کردیم.😜
اون شب، تبدیل به یک شب بهیادماندنی شد.🤠
و ما تونستیم یک قدم، به سمت زندگی عادی، #به_همراه_بچه، نزدیک بشیم.
😄
پ.ن: همیشه یکی از چالشهای ذهنم🤔 اینه که چطور میشه آدم، #زندگی_عادی خودشو داشته باشه ولی به همراه بچه!👶🏻
آخه خیلی ازماها تو پس ذهنمون اینه که #بچه_محدودیته و نمیشه خیلی از کارها رو با بچه کرد.
البته این تا یه حدی درسته، ولی همیشه #دغدغه م این بوده و هست که چطور میشه این #محدودیت ها رو کم کرد و #بچهها رو آورد تو #متن_زندگی. یعنی مادر #کنار_داشتن_بچه، کارهایی رو که دوست داره، هم بتونه انجام بده.
این شب سینمایی هم از این نظر برام خاطرهانگیز شد که تونستم بعد ۲ سال، #به_همراه_فرزندم، به یکی از تفریحات مورد علاقم بپردازم (حالا البته خیلیم اهل سینما رفتن نیستم. شاید دفعه بعدی، یه سال دیگه باشه😆)
👪💖
پ.ن۲: محمدمون حسابی عاشق #ددر رفتنه. مثل هر بچهی دیگه. اون شب فک کنم به اون بیشتر از ما خوش گذشت😄
#ه_محمدی
#برق۹۱
#روز_نوشت
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
*کانال مادران شریف ایران زمین*
@madaran_sharif