eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
137 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
شهریور ۹۶ بود. قبل رفتن، یه سفر رفتیم و خاطرات جالب سفر هنوز همراهمه😌 گاهی از محل اسکان تا حرم پیاده می‌رفتیم🚶🏻‍♀ با شرایط من نیم ساعت راه بود😉 ۷ ماهه بودم و راه رفتن سخت‌تر شده بود. مثل پنگوئن راه می‌رفتم🐧 گاهی هم از حال می‌رفتم.🤪 مدت کوتاهی بعد از سفر مشهد، آقای همسر رفتنی شدن.😥 من رو با اسباب و اثاثیه🧳رسوندن شهرستان و خودشون راهی بلاد فرنگ شدن.😒 دوران فراق شروع شد...😢 هر چند کنار خانواده‌ی خودم بودم ولی شدیدا دلتنگ همسرم می‌شدم😭 برای فرار از بیکاری و افسردگی، گاهی به خودم فشار می‌آوردم تا ذره‌ای خلاقیت ازم تراوش کنه🤪 از سبدبافی 🧺گرفته تا گل نمدی🏵 و... هرچند آخرش به این نتیجه رسیدم که هیچ وقت هنرمند قابلی نمی‌شم😁 چون این کارها عطش روحیم رو رفع نمی‌کرد...😩 کم‌کم پایان بارداری نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و من خسته و خسته‌تر...😩 یه روز وقتی که هنوز دو هفته تا تولدش باقی مونده بود، به گل پسر گفتم خسته شدم دیگه ... پاشو بیا ببینمت👶🏻 انگار فقط منتظر حرف من بود😅 خیلی حرف گوش کن بود👶🏻😂 گل پسرمون ۳ روزه بود، که گذاشتمش تو و با مامانم به هدف قدم زدن از خونه زدیم بیرون🌳🌴🌲 (کلا هیچ‌وقت آدم خونه‌نشینی نبودم و تو خونه بند نمی‌شدم.😁) زندگی روی خوشش رو نشونمون داده بود، گل پسر دو ساعت کامل می‌خوابید، بیدار می‌شد شیر می‌خورد و دوباره می‌خوابید... 👼🏻🍼😴 داشتم فکر می‌کردم بچه‌داری به همین شیرینیه که...!! برای چکاب هفته‌ی اول رفتیم مرکز بهداشت، و پزشک مرکز مشکوک به شد😱 حرکت‌های غیر عادی...😥 توی خواب، دو تا دست‌هاش هم‌زمان بالا می‌پرید😖 خلاصه بگم که پسر نه روزه‌م مهمون بخش NICU شد🛏 برای اطمینان و تشخیص منشا تشنج، یه سری آزمایشات 💉🧫🔬🦠🧬 رو باید می‌فرستادیم آلمان که اومدن جوابش هم دو ماه طول می‌کشید.😣 لحظه‌ای که گل پسر بستری شد، هم‌زمان شد با 🏚 وحشتناک کرمانشاه... شیرش🍼رو کامل قطع کردن... حال و روزمون دیدنی بود...😩 از شدت فشار عصبی، 😖 در عرض یک روز شیرم خشک شد. توی شرایطی بودم که احتیاج به حضور همسرم داشتم... و از اون طرف هم، همسری که نگران بچشه... نگران خانواده‌ایه که تو شهرشون زلزله اومده... و نه کاری از دستش برمیاد و نه می‌تونه برگرده...😭😵 توی این شرایط همه سعی می‌کردیم به هم امید بدیم و 😏 و الحق که همسرم🧔🏻توی این سربلندتر از من بود... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif