eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
137 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
✏️موضوع انشاء: محله‌مان بچه، نان بربری و بستنی صلواتی دارد! 👶🥖🍦 به نام خدا چند وقت پیش که دلمان یک پیاده‌روی زن و شوهری خواست💑، دخترکِمان تا روی کالسکه اش نشست، خوابید 😴 و ما محله‌‌مان را که دکّان‌هایش سرِ شب می‌بندند و می‌روند پیش گز کردیم. در راه برگشت، جلوی فروشی‌مان آقای نانوا دست به سینه و مرتب ایستاده بود و تا ما از جلویش رد شدیم گفت: بفرمایید نانِ !💁‍♂ ما که از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدیم🤩 (دلتان نخواهد)، گفتیم برویم بربری را با پنیر و گوجه خیار بزنیم بر بدن تا دلبندمان خواب است کامل شود!😎😁 که همسر پرسید پنیر داریم؟ خیر گوجه داریم؟ خیر خیار چطور؟ خیر بنابراین برای دکمه‌ای که یافته بودیم، کتی دوختیم و به خانه برگشتیم! 😋 (بماند که تا رسیدیم و گوجه خیارهارو خرد کردیم زهرا گریه کنان سر رسید که یعنی خِعلی نامردین😢) یادمان آمد قبل‌ترها نان سنگکی‌مان هم گفته بود یک ، هر پنج‌شنبه نان صلواتی سفارش می‌دهد برای مردم محل که آن ها هم از نظر دست کمی از خودش ندارند!😇❤️ و هی چیزهای بیشتری یادمان می‌آمد... امشب هم که همسر بربری و در دست وارد خانه شد، فهمیدیم در لبنیات فروشی محله‌مان هم بستنی صلواتی می‌دهند و باید رفت و آمدمان را به آن‌جا بیشتر کنیم!🙈 پس از صرف بستنی، داشتیم شام را با ذکر صلواتی 📿 به نیت صاحبِ نان‌ها و با افتخار به مردمانِ محله‌مان که هر چه از ندارند در عوض صفا و دارند میل می‌کردیم که یک‌هو مغزمان شروع کرد به ظاهر کردن نگاتیوهای قهوه‌ای که از محله در آرشیوش داشت و ما پَرت شدیم در خاطراتی نه چندان قدیمی! 🎞🎥 بوق بوق خال خالی برو کنار راهو بستی!! اَخی چه کالسکه دوقلوی نازی! 👼👼 ای بابا باز هم عبرت نشد برایمان و حتی در ذهنمان هم سرِ ظهر بیرون آمدیم که ساعت تعطیلی محله‌مان است، آخر در محله ما سرِ ظهر مادرها با بچه‌های کوچکشان پیاده‌روها را پر می‌کنند، جوری که نمی‌شود قدم از قدم برداشت و می‌آیند دنبال بچه‌های بزرگ‌ترشان. 👶👧🧒👱‍♀ اووَه! اینجا دیگر کجاست؟ انگار باز این ذهنِ خیال‌پرداز خودش را در خاطره‌ی دیگری انداخته است! هان محله پدری است!😏 آن هم من هستم که آمده‌ام خانه‌ی مادرم این‌ها و دخترکم را با کالسکه بیرون آورده‌ام 👶🧕 ای بابا یک قدری به نظر می‌آیم!🙁 آخر اصلا اینجا به جز کارگرهای افغانی کسی پیاده این‌ور و آن‌ور نمی‌رود که!😒 همه سوار بر ماشین‌های عبور و مرور دارند! حالا یک خانمی، پیاده، آن هم بچه بغل؟! آخ جان از دور یک انسانِ پیاده دارم می‌بینم!🤩 بَه بَه، ایشان هم بلا نسبت ما که کودک دلبندمان را آورده‌ایم هوایی بخورد، دلبندشان را برای گردش آورده‌اند!🐶 از خودم می‌پرسم چرا هیچ خاطره‌ی صلواتی‌ای از دوران مجردی در این محله به یاد ندارم؟🤨 این بود انشاء امروز ما! بریم یه چرخی تو محله بزنیم ببینیم امروز چی می‌شه!😁🤚 ‌ ۹۲ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif