eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
9.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
165 ویدیو
28 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب ۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل .mp3
2.88M
📚معرفی کتاب ۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل نوشته ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی 🔸 ارائه دهنده: خانم راضیه بابایی توی این کتاب، افسانه‌هایی که سران رژیم صهیونیستی برای فریب دادن جامعه جهانی و مشروعیت دادن به اسرائیل ساختن، توسط یه اسرائیلی به چالش کشیده میشه. 😎 مثلا افسانه‌ای که میگه مردم فلسطین خودشون خواستن برن یا خودشون زمین‌هاشون رو فروختن! 😳 اگه این روزا ذهنتون مشغول ماهیت درگیری بین رژیم صهیونسیتی و فلسطینه، این کتاب برای شماست. 🌷 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
🔹 خرید کتاب الکترونیکی «ده غلط مشهور درباره اسرائیل» در فراکتاب: کد تخفیف ۵۰ درصدی: madaran www.faraketab.ir/b/26254 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان ❤️ اومدیم با یه خبر جذاب. 😍 📚 دورهمی مجازی کتاب مقاومت داریم.📚 ⌛ فردا چهارشنبه ۱۶ آبا
‌ چند وقت پیش یه دورهمی مجازی داشتیم با موضوع کتاب مقاومت. 📚👆🏻 اگه اون جلسه رو نبودید یا صوت کاملش رو نتونستید گوش بدید، براتون یه پیشنهاد داریم. 😇 ✅ می‌خوایم به مرور معرفی هر کتاب رو اینجا بذاریم تا سر فرصت گوش بدید و با این کتاب‌های خوب و مفید آشنا بشید.
«۱۹. یاد گرفتم شکر نعمت سلامتی بچه‌ها رو فراموش نکنم» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) روند درمانی پسرم به خاطر سبک زندگی‌مون الحمدلله خوب پیش می‌رفت. بچه‌‌ها تو شرایط کرونا دائماً در حال آب‌بازی، گل‌بازی و... بودن، که الحمد‌لله باعث رشد جسمانی و روحی بچه‌ها می‌شد😍🤲🏻. کاردرمانی و گفتار درمانی پسرم ادامه داشت. یکی از تمرین‌هایی که با پسرم همون اول می‌کردن، این بود که مثلاً یه توپ به سمتش پرت می‌کردن و پسرم باید توپ رو می‌گرفت⚽️. تو همین حرکت ساده چندین فعل و انفعال فکری وجود داره، اون اوایل پسرم اصلاً نمی‌تونست این کار رو انجام بده. یعنی مثلاً از ده تا یه دونه رو هم نمی‌تونست بگیره🥲. من می‌رفتم اونجا می‌نشستم چون همین‌ها رو باید بعداً باهاش کار می‌کردم و یا مثلاً تو حرکت «گردو شکستم»، تعادلش رو نمی‌تونست حفظ کنه، و من از این عدم تعادل پسرم تعجب می‌کردم😳. کار درمانش می‌گفت چرا وقتی بچه‌های دیگه‌ت این کار رو می‌تونستن انجام بدن تعجب نمی‌کردی؟ بعد از این حرف ایشون‌، خیلی تو فکر می‌رفتم🤔. می‌گفتم خدایا این همه نعمت به ما دادی، ما آن‌قدر که غرقشون هستیم، متوجه نمی‌شیم، بچه داره یه کار خارق‌العاده انجام می‌ده😔. وقتایی که پسرم رو کاردرمانی یا گفتار درمانی می‌بردم خیلی صحنه‌های عجیبی می‌دیدم. وقتی به خونه برمی‌گشتم تا چندین ساعت فقط گریه می‌کردم😭. بعد به فکر فرو می‌رفتم و با خودم می‌گفتم اینا همه‌ش درس خدا شناسیه، در اون شرایط در عین حال که زجر می‌کشیدم، بزرگ هم می‌شدم🥹. مثلاً بچه‌هایی بودن که مشکلات متعدد ذهنی (بینایی، شنوایی، حرکتی و...) رو هم‌زمان باهم داشتن😢؛ و یا بچه بسیار زیبایی که توانایی بلعیدن نداشت. بچه‌های هفت هشت ساله‌‌ای که نمی‌تونستن حتی حرف بزنن وقتی به حرف می‌افتادن و می‌گفتن مامان یا بابا، اشک تو چشم خانواده‌شون جمع می‌شد😭. ذوقی که این خانواده‌ها از مامان گفتن این بچه‌هاشون داشتن غیرقابل وصفه. بچه‌های ما سالمن و خیلی راحت راه می‌رن و حرف می‌زنن و ما قدر این نعمت‌های مخفی خدا رو نمی‌دونیم😔🤲🏻. هم‌زمان با کار‌ درمانی‌های پسرم، قرار شده بود درس‌های مدرسه رو به دخترا آموزش بدم🤦🏻‍♀. ولی برنامه منظم روزانه نداشتیم، به صورت کلی چند بخش رو می‌خوندیم و بعد از مدت طولانی دوباره ادامه می‌دادیم😫. وقت‌های خالی رو با یادگیری کارهای هنری پر می‌کردن و از محصولات خودشون مثل کیف و جامدادی و... استفاده می‌کردن😍. این موفقیت رو ناشی از تصمیمم در راستای استفاده نکردن از فضای مجازی می‌دونم😎. سعی کردم در راهی که همه طی می‌کنن راه‌حل متفاوتی پیدا کنم و باعث شکوفایی استعدادشون بشم. با این تصمیم از خیلی آسیب‌های فضای مجازی نجات پیدا کرده بودیم و‌‌ الحمدلله بچه‌ها معتاد گوشی نشده بودن🤲🏻. ماه رمضون سال بعد به خاطر کرونا مساجد تک‌وتوک برنامه داشتن. اون سال طرحی بود که سازمان تبلیغات مبلغ‌ها رو به صورت رایگان برای جلسه قرآن‌های خونگی اعزام می‌کرد. برای مبلغ، ده روز درخواست دادم و به همه همسایه‌ها اطلاع دادم. کلاً سه، چهار نفر آمدن جلسه قرآن، با فاصله می‌شستیم و جزءخوانی می‌کردیم و تفسیر قرآن هم داشتیم😇. اداره کردن جلسات قرآن و پسر اولم و دختر دوم روزه اولیم و پسر دوساله شیطونم، هم‌زمان باهم کار سختی بود🤦🏻‍♀. ولی‌ دوست داشتم این جلسه قرآن رو تا آخر ماه رمضون بگیرم. تابستون سال ۱۴۰۰ با یک مجتمع آموزشی قرآنی غیرانتفاعی که دو بخش دبستان و متوسطه اول داشت ولی کد آموزش و پرورش نداشتن، درقم آشنا شدم‌ که در طول سال تحصیلی ۹۹ هم تعطیل نبودن. تصمیم بر این شد دو تا دخترم که یکی‌شون چهارم و یکی هفتم بود رو اون‌جا بفرستم تا از فضای آموزش حضوری استفاده کنن😍. علت تصمیم ما برای فرستادن حضوری بچه‌ها به مدرسه این بود که وقت خالی خیلی زیادی تو خونه داشتن که عملاً کار خاصی انجام نمی‌شد. خیلی بهشون اجازه نمی‌دادم جلوی تلویزیون باشن و گوشی هم نداشتیم. برنامه تدریس درمنزل هم با نظم پیش نمی‌رفت و فضای درسی در خونه حاکم نبود. می‌ترسیدم دور بودن از فضای آموزشی بچه هارو تنبل کنه و بعدها به سختی به فضای درس و تلاش برگردن😫. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
کسانی که با ایمان به خدا، دارن استقامت می‌کنن: فرشته‌ها به سمتشون نازل می‌شن و بهشون بشارت بهشت میدن. روحیه‌شون رو تقویت و ترس و غم رو از دلشون پاک می‌کنن. و فرشته‌ها توی دنیا و آخرت بهشون یاری می‌رسونن ... خوش به حال اونایی که امروز توی جبهه مقاومت هستن. ❤️ ملائکه یار و یاورشون میشن توی این نبرد. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام خانم گفتن: دوره کلاس‌ها دو روز در هفته است. اما من هر روز صبح بچه‌ها رو مهد و مدرسه می‌بردم و خودم دانشگاه می‌رفتم. ظهر هم با هم برمی‌گشتیم. به این ترتیب من عملا صبح‌ها مشغول درس بودم و عصرها مشغول خانه‌داری و بچه‌داری سعی می‌کردم این برنامه با هیچ بهانه‌ای تغییر نکنه مثلا گاهی شیطونه میگفت امروز خونه نامرتبه بمون کارای خونه رو بکن یا فردا مهمون داری، نرو دانشگاه یا.... اما جلوی شیطون می‌ایستادم چون اگه از فرصت مهد و مدرسه بچه‌ها برای درس خواندن استفاده نمی‌کردم، هرگز نمی‌تونستم در منزل و با وجود بچه ها، درس بخونم😉 هم که شب ها دیگه اون زمان بچه کوچیک داشتم و امکان خواب نیم‌روز چندان فراهم نبود. اما خواب شب تو زندگی ما یه جوری یه امر مقدسی هست😀☺️ حداکثر دیگه ساعت ۱۰ خاموشی هست و همه می‌خوابند. کوچیک‌ها شاید گاهی زودتر هم بخوابند صبح هم معمولا از ۶ صبح، روز شروع می‌شه.
مرغ که خودکفا نشدیم اما تخم مرغ کلا دیگه نمی‌خریم. با 7 تا مرغ حتی بیش از نیاز خانواده تخم مرغ داریم. گاهی تخم مرغ‌ها رو به سوپر محل می‌فروشیم به‌جاش گندم براشون می‌خریم😊 یا به دوستان میدیم. چند باری اردک بزرگ کردیم و نوش جان کردیم😋 من قبلا اردک نخورده بودم فرایند جالبی هست. اما بالاخره سختی هاش رو باید کنار بیاید و حساس نباشید.
«۲۰. کرونا وسط مدرسه یا مدرسه وسط کرونا» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) فرستادن دخترا توی شرایط کرونا و تعطیلی‌ها چالش‌های زیادی داشت. افرادی که از تصمیم ما باخبر می‌شدن واکنش‌های متفاوتی داشتن، بعضی‌ها مخالفت می‌کردن، چون از اینکه بچه‌ها کرونا بگیرن می‌ترسیدن، بعضی‌ها هم موافق بودن و می‌گفتن بچه‌های ما تو خونه پوسیدن. اما همه جرات این کار رو نداشتن🤗. با همه این حرف‌ها، آسیبی که احتمالاً از کرونا گرفتن می‌دیدیم رو به آسیبی که از ترک محیط اجتماعی و مدرسه می‌دیدیم ترجیح دادیم🥲. از طرفی چون مدرسه کد آموزش و پرورش نداشت، باید دخترها رو در یک مدرسه دولتی ثبت نام می‌کردیم، اینکه مدرسه‌ای پیدا بشه که قبول کنه بچه‌های ما فقط اسماً اونجا باشن و رسماً تحت آموزش مدرسه دیگه‌ای باشن سخت بود. قرار بود در طول سال در مدرسه غیرانتفاعی حضوری درس بخونن و آخر سال در مدرسه دولتی امتحان بدن. ما به سختی دوتا مدرسه دولتی پیدا کردیم، که قبول کردن بچه‌ها فقط پرونده‌شون اونجا باشه و دخترا فقط برای امتحان حضور پیدا کنن🤦🏻‍♀. بودن دخترا در مدرسه غیرانتفاعی قرآنی برکات زیادی برای ما داشت، در مدت زمانی که اکثر دانش آموزا از مدار درس خوندن حضوری خارج شده بودن، دخترای ما درسشونو حضوری خوندن و قرآن حفظ می‌کردن و در انتها هم با نمرات خوبی تونستن اون پایه رو به اتمام برسونند👏🏻 . در این بین کادر مدرسه‌های دولتی دو دخترم با این مدرسه همکاری خوبی داشتند و حتی مدیر مدرسه دختر بزرگم امتحانات ترم اول دانش آموزای این مدلی رو توی همون مدرسه غیرانتفاعی گرفت✍🏻. برنامه مدرسه این‌جوری بود که بچه‌ها تا ساعت ۲ مدرسه بودن. هفت ونیم تا نه صبح مدرسه برنامه حفظ قرآن داشت و بچه‌ها بر اساس استعداد قرآنیشون یعنی فارغ از این که کلاس چندم هستن تو کلاس‌های قرآنی کلاس بندی می‌شدن و کار حفظ قرآن رو شروع می‌کردن. من برای بچه‌های خودم تا اون موقع برنامه‌ای برای حفظ قرآن نداشتم ولی چون این مدرسه داشت، بچه‌های منم رفتن و کار حفظ قرآن رو شروع کردن. مدرسه‌ای که می‌رفتن، خیلی مدرسه کم امکاناتی بود. مثلاً یادمه دختر دومم تعریف می‌کرد سه نفری روی یک میز می‌شینن، یا اینکه کلاس‌هایی بود که پنجره نداشت که بعدها امکانات الحمدلله بهتر شد🤲🏻. برای من خیلی جالب بود ما سال قبلش همه‌مون کرونای خفیف گرفتیم ولی اون سال که بچه‌ها به این شکل رفتن مدرسه، حتی یک سرماخوردگی و آنفولانزای ساده که معمولاً بچه‌های ما توی یه سال تحصیلی سه چهار بار می‌گرفتن، نگرفتن😊. این رو من از چند چیز می‌بینم، اول لطف و عنایت خدا، دوم عنایت قرآن سوم این که واقعاً ما سبک زندگی‌مون رو توی دو سال کرونا خیلی سالم کردیم. یعنی از اون طرف کرونا رو جدی نگرفته بودیم، از طرفی مجبور بودم کارایی کنم که سیستم ایمنی بچه‌ها قوی بشه💪🏻. من روی این کار خیلی حساس شده بودم مثلاً عسل و آویشن و یک سری دمنوش‌ها جزو روتین زندگی ما شده بود☕️. حس می‌کردم این مدرسه قرآنی و بعدها مسیری که خدا پیش پای ما گذاشت، از برکت جلسات قرآنی بود که تو خونه برگزار کردیم و بر برگزاری اون مقاومت کردیم. چون ایمان دارم که قرآن و اهل‌بیت(ع) آدمو مدیون خودشون نمی‌ذارن، اگه یه کاری براشون کردی، حتماً چند برابر جواب می‌دن🥹. اواخر سال تحصیلی زمزمه‌های باز شدن مدارس شروع شده بود و چند هفته‌ای با رعایت پروتکل بهداشتی در مدرسه حضور داشتند. با توجه به قرض‌های زیادی که برای خونه کرده بودیم شرایط مالی خوبی نداشتیم و شهریه مدرسه غیرانتفاعی برامون زیاد بود، از طرفی از مدرسه در زمینه قرآنی بودن خیلی راضی بودم ولی از لحاظ علمی شرایط رو نمی‌پسندیدم🤔. در جمع همه این عوامل تصمیم من و همسرم این شد که سال تحصیلی جدید بچه ها رو به یه مدرسه دولتی خوب ببریم. بعد از کلی گشتن بین مدرسه‌های دولتی، یک مدرسه دولتی متوسطه اول با شرایط خوبی پیدا کردیم که به نسبت از خونه ما دور بود ولی راضی بودم که بچه ها در این مدرسه درس بخونن ولی هر روز درگیر رفت و آمد باشیم🚙. یکی از دوستان خانوادگی هم راضی شد که دخترشو اون مدرسه ثبت نام کنه و رفت و آمد رو مشارکتی کنیم. لطف خدا شامل حالمون شد و مدرسه اجازه ثبت نام داد و دخترا در این مدرسه ثبت نام شدن😍🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🏠🚩 خانه‌های مقاومت پویش برگزاری روضه‌های خانگی در ایام فاطمیه 🥀 انگار در این روزها در و دیوار خانه هم دلش روضه می‌خواهد. دلش میخی طلب می‌کند که پرچم روضه‌ای از آن بیاوزد. استکان‌های خانه دلشان لک زده برای چای آخر روضه و قلب‌های ما منتظر شنیدن ذکر مصیبت و فرشته‌هایی منتظر، که بیایند و ملازم دعوت شدگان باشند.... دلم روضه‌ی خانه‌ی مادر می‌خواهد.... 🤍 خانه زهرای علی(علیه السلام)، مأمن شیعیان بی‌پناه و حمایت از مولا شد‌. من هم خانه‌ام را تقدیم‌ راه ولایت و روضه‌خانه فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) می‌کنم. ✨ با ارسال گزارش و روایت از خانه‌های مقاومت خود، به جریان گسترش نور بپیوندید. 🆔@beyte_noor ▫️برای درخواست سخنران و مداح روضه‌های خانگی‌، با موضوع زن و مقاومت، از طرح عقیله۵ نهضت مادری به شناسه @sh_o_k_r_i پیام دهید.