خب خب به لطف خدا پویش کتاب آذر ماه مادران شریف هم به پایان رسید و در کنار هم دو تا کتاب جذاب خوندیم 🤓
📘 ۷۵ نفر کتاب #عشق_هرگز_نمیمیرد رو خوندن:
۹ نفر نسخه چاپی
و
۶۶ نفر نسخه صوتی
📘 ۱۹۳ نفر هم کتاب #قصهٔ_ننه_علی رو مطالعه کردن:
۲۸ نفر نسخه چاپی
۷ نفر نسخه صوتی
و
۱۵۸ نفر نسخه الکترونیک
حالا بریم برندههای جوایز ۱۰۰ هزارتومانی رو معرفی کنیم: 🥳
🎉 برندگان قرعهکشی کتاب #قصه_ننه_علی خانمها:
فائزه قاسم زاده
مریم پیوندی
معصومه حمزه لوی
مهدیه سادات نصراللهی
زهراعباسی جوان
لیلا احمدپور
صدری السادات روح الامینی
🎉 برندگان قرعهکشی کتاب #عشق_هرگز_نمیمیرد خانمها:
فاطمه شیرازی
سحر فراست
مریم مرادی
مائده پناهی
زکیه کورد
مبارکتون باشه 🌹🌸🌹
به زودی جوایز برندگان تقدیمشون میشه 🎁
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
#خانوم_ماه اسمی جذاب که برای شروع کتاب تو را میگیرد.
کافیست تورقش کنی، انگار هزار تکه است این خانوم ماه؛ هر تکه نشسته کنار بیت شعری اول هر بخش و جاذبهای عجیب تو را ترغیب می کند برای خواندن.
میگویند جزر و مد دریا با جاذبهی ماه است و انگار دل من دنبال جاذبهی خانم ماه.
در کتابهای شهدا شاید صبر زیاد نمود دارد، اما اینجا صبر عجیب پادشاهی میکند آنقدر که خودت را جمع کنی و دیگر از هیچ زجری آه نکشی😢
مرد اول قصه اما دور است در عین حال که نزدیک است. شیرعلی سلطانی، سردار بی سر فتح المبین که بعد از شهادت درهای کرامتش را به روی همه باز میکند...
وقتی به سمت ملکوت عروج میکند که برای خانوم ماه جوان پنج فرزند به یادگار میگذارد، باری که خانوم ماه با سختی آن را به سرانجام میرساند...
#پویش_کتاب_مادران_شریف
📚 کتاب خانوم ماه
خاطرات خانم ناز علینژاد همسر شیرعلی سلطانی
ماجرای زندگی خانوم ماه و سردار بی سر فتح المبین در شهر شیراز رقم میخورد.
بانویی که در ۲۸ سالگی با ۵ فرزند همسر شهید میشود و در کتاب به روایت دوران پیش و پس از شهادت همسرش میپردازد، روایتهایی که تلخی و شیرینی آن در هم آمیخته و قلمی زیبا و جذاب آن را روایت کرده است.
⏰ توی پویش کتابخوانیمون میخوایم در کنار هم تا پایان دیماه این کتاب جذاب و ارزشمند رو بخونیم.
🏆 قرعهکشی ۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی
اگر شما هم دوست دارید همراهمون باشید و توی گروه همخوانی عضو بشید، بیاید اینجا 👇🏻👇🏻
🔸امکان تهیه کتاب الکترونیکی با تخفیف ویژه ۵۰ درصدی هم هست.
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از عیدی که حاجی شهید شد دیگر هیچوقت نشد که بچهها را سیزدهبهدر ببرم بیرون. ماشین و وسیله میخواست و من با چهار پنج تا بچه قد و نیمقد نمیتوانستم بساط تفریح جور کنم.
آن روز قول دادم که زیر درخت توت توی حیاط یک سیزدهبهدر حسابی ترتیب دهیم. نزدیکیهای ظهر رفتم توی حیاط و وسایل توی حیاط را جابجا میکردم که بچهها بتوانند بازی کنند. همینطور که گرم کار بودم، بیهوا پایم خورد به ورقهای نئوپان که برای برای ساختن کتابخانه آرامگاه حاجی خریده بودیم. یک لحظه نفهمیدم چه اتفاقی افتاد فقط صدای خرد شدن استخوانهای پهلو و سینهام رازیر ورقهای سنگین نئوپان شنیدم. از فک و گردنم به پایین زیر نئوپانها داشت له میشد و هیچ حرکتی نمیتوانستم بکنم.
بچهها جیغ زدند و دویدند توی حیاط. کاری از دستشان بر نمیآمد. هرچه زور میزدند نمیتوانستند حتی یک ذره این ورقهای سنگین را جابجا کنند. همه چیز جلوی چشمم سیاه شده بود و احساس خفگی میکردم. هیچکس نبود که کمکم کند. چشمهای خیسم را به آسمان دوختم و برای آخرین بار خورشید را دیدم. صدای کمک، کمک رضیه و فخرالدین را از کوچه میشنیدم. اشک از گوشه چشمم سر خورد و چشمهایم بسته شد. عمار زد زیر گریه و گفت:
مامانی نمیر!
مامانی نمیر!
با دنیا خداحافظی کردم، میدانستم کسی به کمکمان نخواهد آمد.
ما تنها مانده بودیم. همه رفته بودند سیزدهبهدر...
📚 برشی از کتاب خانوم ماه
خاطرات همسر شهید شیرعلی سلطانی
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
🔷 نسخه الکترونیکی کتاب #خانوم_ماه را می توانید با تخفیف ۵۰ درصد از فراکتاب تهیه کنید:
www.faraketab.ir/b/31679?u=82039
کد تخفیف: madaran
🌺کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
📚 گروه همخوانی پویش کتاب مادران شریف 👇🏻
ویژه خانومها‼️
🔗 eitaa.com/joinchat/2443837746C2e2480d3a6